فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, April 14, 2010
خب عید هم اومد و تموم شد و از دستش راحت شدیم . توی این مدت اتفاقات جالبی برام افتاده اینجا . البته جالب جالب هم نه ولی باز از روزهای اول بهتر بوده و فعلن فقط لحظه شماری میکنم بر گردم ایران . میدونم مثل همیشه پشیمون میشم ولی اونجا بیشتر انگیزه برای زندگی دارم تا اینجایی که بلا تکلیف هستم و هیچ کاری ازم بر نمیاد . اوایل دنبال این بودم که به یک کلکی بمونم اینجا ولی وقتی بدور از احساسات و با عقل به قضیه نگاه میکنم میبینم چیزی وجود نداره که بتونه منو اینجا خوشبخت کنه و برام جالب باشه . نه اینکه توی ایران هم بهشت در انتظارم باشه ولی وقتی اینجا خونه و زندگی نداری و رو هوا هستی یا بقول خودمون , آویزون فک و فامیلت هستی , خیلی اذیت میشی و همیشه خودت رو سربار حس میکنی . اونهایی هم که فکر میکنن اینجا خیلی تاپ هست و آخرشه , خب عقیده خودشون رو دارن و شرایط هر کسی با کس دیگه فرق داره . چند دسته آدم هستن که میتونن اینجا زندگی خوبی داشته باشن . کسایی که اینجا دارن درس میخونن . مشکل زبان ندارن و مشکل کار ندارن و اقامت و .. درس میخونن و زمانی هم که درسشون تموم شد با هر کلکی شده میمونن . یا کار یا ازدواج یا راههای دیگه ! اونهایی که از سالها قبل اومدن اینجا . زبان بلد هستن و شغلی دارن و خونه و زندگی تشکیل دادن حالا یا سیاسی هستن یا هر چی , دیگه براشون سخته برگردن و زندگیشون اینجاست و معلومه برگشتن برای اونها حماقته ! ولی برای کسی مثل من که نه زبان بلده و نه مدرک تحصیلیش رو اینجا قبول دارن و بهم هم کار نمیدن , اینجا موندن چه حُسنی برای من داره ؟ بجز اینکه با هزار دوز و کلک بتونم فقط پناهنده سیاسی بشم و بشم جیره خور دولت انگلیس که البته هزاران نفر توی این کشور همینطوری زندگی میکنن و خیلی هم راضی و خوشحال هستن ولی این برای من جالب نیست چون پیشرفتی برای من نداره و یه زندگی بخور و نمیر به حساب میاد و نمیتونم پیشرفتی داشته باشم . یا میتونم سرمایه گذاری کنم که در بهترین حالت اینجا فقط رستوران جواب میده که من یکی اهل این نیستم که بشم آشپز !!!!! بعد هم اینکه صرفن بخواهی از اون محیط خفقان بیرون بری و جایی باشی که اعدامت نکنن و شلاق و .. نباشه , برای من معنی نداره چون من نه اهل سیاستم نه مجرم هستم و نه کاری کردم که باعث بشه بلایی سرم بیاد ! به گرونی و .. نگاه کنیم , همون پولی که ایران خرج میکنی , اینجا دو برابرش رو باید خرج کنی ! چون هر 1500 تومن پول ایران تازه میشه یک پوند و اینجا یک پوندی ها رو میندازن تو حوضچه آرزوها !!!!!!! ولی تو ایران اقلن 5 تا بهت نون بربری میدن و 2 روز شکمت سیره ! خیلی ها گفتن بمون و پشیمون میشی ولی تو جواب همشون همین ها رو گفتم و به نظرم خیلی منطقی هست .
دیگه نه سنی هستم که بخوام درس بخونم و برم دانشگاه و حوصله ش رو هم ندارم . نه آدمی هستم که زندگیم در خطر باشه تا به این بهانه بیام اینجا و بیافتم کله دولت انگلیس و هر هفته و هر ماه یه قرون دو زار بهم صدقه سری بدن و نه میتونم کاری پیدا کنم که در خور من باشه و توی اون پیشرفت باشه چون تحصیلاتم رو قبول ندارن و فقط میتونم توی رستوران کار کنم و کارهای رده پایین بگیرم ! از جیب هم بخوام بخورم , گنج قارون ندارم !!!!! یعنی بخوای از جیب بخوری , بهت چیزی نمیدن و حتا خونه هم نداری . پس باید خودت خرج کنی . بهترین کار برای آدمهایی مثل من اینه که ایران بمونن و هر از گاهی از اون خراب شده بزنن بیرون و هوایی عوض کنن و همیشه هم ویزاشون شارژ باشه برای روز مبادا تا اگه اتفاقی افتاد زود در برن . دید هر آدمی فرق میکنه به زندگی . یکی براش مهم نیست و میگه من هر جور شده میام و هر طورم شد زندگی میکنم و میمونم , مثل افغانی ها . طرف هیچی نداره ببازه و میاد اینجا احساس خوشبختی هم میکنه . چرا که نه ؟! خب من این آدم نیستم ! و اصلن دلیلی برای این کار نمیبینم . برای اینکه توی ایران هم من احساس خوشبختی نسبی میکنم . مثل همه اون هفتاد میلیون آدمی که دارن اونجا زندگی میکنن و منم یکی از اونهام و تافته جدا بافته نیستم . باید زودتر از اینها می اومدم که نشد و الان دیره . خیلی ها موقعیت خودشون رو با من و کسایی مثل من مقایسه میکنن و فکر میکنن شاهکاره از ایران در بیایی و مثل افغانی ها خارج از کشور زندگی کنی . اسمش همه رو میکشه ولی درونش اینطور نیست ! کشور با کشور هم فرق داره ! هدف مهمه که من هیچ هدف و انگیزه ای ندارم برای موندن اینجا ! چه اینجا باشم چه اونجا , برای من فرقی نمیکنه . اتفاقن این بار که اومدم بیشتراز ایران بودن عذاب کشیدم و روحم خسته شده ! اسمش سفر و تعطیلات بوده ولی در عمل چیزی جز سختی و عذاب برای من نداشته !
برای همین هم هست که نتونستم هنوز تصمیم بگیرم و بیشتر وقتم به گشت و گذار و لندن گردی میگذره . این شهر هم که یه جوریه و آدم با چند بار رفتن و اومدن همه جاش رو یاد میگیره و بعد براش خسته کننده میشه . البته شاید یکی از دلایلش این باشه که صد سال هم بگذره هیچی توی این کشور تغییر نمیکنه . هنوز هم با همون خاطرات کمرنگ سه سال قبلم همه جا رو پیدا میکردم و هیچ مشکلی نداشتم ولی جالبیش اینه که هر قسمتیش یه زیبایی خاصی داره . بهار اینجا داره شروع میشه و درخت ها و باغچه های خونه ها پر از گل شدن و همه جا داره کم کم سبز میشه . هوا گرم نیست ولی سرد هم نیست فقط اذیت میکنه و تا میای به گرمی عادت کنی دوباره سرد میشه . روزهایی که آفتاب در میاد از گرما میپزی و یهو میبینی خیابون میشه پر از آدم های لخت و پتی . زن ها سعی میکنن با کمترین پوشیدگی بیان بیرون و مردها هم که دیگه راحت . دمپایی و شلوارک و باقی لخت ! کسی هم به کسی نیست . رفته بودم هاید پارک و چشمام سیاهی میرفت از جمعیت . هر جایی از زمین که چمن بود , روش آدم نشسته بود . قسمت های دور دست پارک هم از دست اراذل و اوباش مسلمون در امان نبود . همونطور که مسلمون ها عقده دارن توی بروز هر رفتار انسانی , اینجا هم همینطوره وضع . رختخواب رو با پارک اشتباه میگیرن . زیر یکی از درخت ها در قسمت دنج پارک چشمم افتاد به پسری که شباهت فجیعی به طالبان داشت و دختری با حجاب که جلوی پسره نشسته بود و پسره داشت سینه هاش رو میمالید و ارواح خودشون کسی هم نمیدیدشون ! انگار نه انگار خدایی هم این موقع ها توی آسمون هست و آبرو و عفت رو فقط توی پوشوندن موهاشون میدونن نمیدونم مذهب اینها مثل مال سیک های هندی هست که نشون دادن مو ممنوعه و یا اسلامه ؟! باور کنین خودشونم نمیدونن .
یکی از کارهایی که تا دستم میاد انجام میدم میکنه اینه که سعی میکنم وجهه ایرانی ها رو اصلاح کنم و هر جایی میرم یه سابقه خوب از ایرانی ها به جا میذارم و یا هر کاری میکنم که خوبه و کسی ازم تعریف میکنه , مخصوصن میگم من ایرانی هستم !!!!!! اگه همه ایرانی ها همین کار رو میکردن از خیلی سال قبل , دیگه این حکومت هم نمیتونست برینه به وجهه ما ایرانی ها مخصوصن با اون سمبل پلیدی , احمدی نژاد ! توی مترو ها هر جا نوازنده ای میبینم که داره ساز میزنه , یه مشت پول میریزم براش و بعد که طرف چشمهاش از حدقه میزنه بیرون , بهش میگم ما ایرانی ها همه اینطوری دست و دلبازیم !!!!!! یا رستوران که میخوام تیپ بدم 20 پوندی به طرف میدم و یارو فکر میکنه من سواد ندارم و اشتباه کردم ولی وقتی میگم خودم دادم جا میخوره . تیپ دادن اینها آخه پنس هست و خودکشی میکنن یک پوند ! خلاصه فکر میکنم به تعداد موهای سرم وجهه ایرانی ها رو درست کردم به شخصه اینجا ! جالب اینجاست که بر عکس سوئدی ها که فکر میکنن ایرانی ها عرب هستن , اینها حتا زبون ما رو هم میشناسن و میدونن ما داریم فارسی حرف میزنیم . مثل ما که فرق فرانسوی و انگلیسی رو میفهمیم اینها هم میدونن حرف زدن ما فارسی هست ! این یعنی انگلیسی ها به نسبت وایکینگهای سوئدی فرهنگشون بیشتره و شعورشون خوبه !
یکی از نکات دیگه ای که فهمیدم این هست که ما ایرانی ها درسته توی ایران خیلی جواد و بی فرهنگیم و تا دستمون میاد به هم دیگه و شهر و در و دیوار و ... حال میدیم , ولی توی کشورهای خارجی ایرانی جماعت جزو مودب ترین و با فرهنگ ترین و قانون مند ترین شهروندان اون کشور به شمار میاد . و برعکس اون عرب ها و سیاه ها و مسلمونهای کشورهای دیگه جزو لش ترین و کثافت ترین و بیشعور ترین مردمی هستن که وارد کشورهای دیگه میشن و بیخود نیست که میگن فرهنگ ما چند هزارساله ست و در ذاتمون هست ولی اونها هیچی سرشون نمیشه و یک مشت احمق هستن !
پنج روز اینجا گذرم به بیمارستان افتاد و تا دستشون می اومد از خجالتم در اومدن . قلبم درد گرفته بود و حالم بد شده بود . یه بیماری مادرزادی قلبی که هر وقت زیاده روی میکنم , احمدی نژاد رو میاره جلوی چشمم . خلاصه ما رو بردن بیمارستان با تصور سکته قلبی ! محض نمونه یه دوا به من ندادن . فقط هر نیم ساعت می اومدن بالا سرم ببینن زنده هستم یا نه ؟ بعد لطف کردن منو بردن بخش سکته ای های قلبی . حالا نه خودم میدونستم چه مرگمه نه قبیلمون که منتظر شنیدن خبر پرتاب شدنمون به لقا الله بودن تا حسابی به مال و اموال برسن ! به کوری چشم اونها هم شده احمدی نژآد رو فراری دادم . آخر شب بود پرستار اومد و لباس هام رو در آورد و لباس بیمارستان رو تنم کرد . صد رحمت به ایران . زن و مرد که اینجا قاطی و بعد هم در و پیکر نیست . فقط دورت یه پرده هست که هر وقت میخوان بلایی سرت بیارن پرده رو میکشن و بعد که تموم میشه بازش میکنن و آدم احساس لخت بودن بهش دست میده ! خلاصه 2 تا برچسب هم چسبوند به سینه م و با سیم وصلشون کرد به یه مانیتور و به انگشتم هم یه گیره و اونم وصل به مانیتور و رفت ! خدا حالا من موندم میان نمیان چیکار میکنن ؟ یکی دو ساعت گذشت و خبری نشد . هر چند دقیقه هم این مانیتوره صدای بوق بوقش در می اومد و چراغ قرمزش روشن میشد و برق از سه فازم میپرید که الانه که بمیرم و دارم سکته رو میزنم ! بعد یه پرستار خیلی خونسرد می اومد و یه بیلاخ بهم میداد و میگفت اوکی و میرفت ! تا صبح مگه من خواب به چشمم اومد ؟ تا می اومدم بخوابم بوق بوق این دستگاه در می اومد . فرداش ایل و تبار اومدن بیمارستان و پرستار گفت این قلبش خرابه خیلی و ضربانش یهو 180 هست و بعد میشه 28 و 50 و ما نمیدونیم چرا اینطوره !!!!!!!!! حالا من خودم یه کمی پزشکی سرم میشه و خیر سرم 4 سال خوندم و بعد ولش کردم , با خودم میگفتم مگه میشه ؟ جنازه هم اینقدر تفاوت ضربان قلب نداره . خلاصه دو روز همینطوری با توهم گذشت . غذاشونم که زهرمار پیشش شرف داشت . صبحانه یه تست می آوردن و یه لیوان شیر و یه پودینگ مزخرف که هیچ کدوم نه نمک داشتن نه شکر نه طعم . نیم ساعت بعدش هم یه زن سیاه پوست با چرخ دستی می اومد که روی اون چایی و قهوه داشت و هر کی میخواست بهش میداد . خود زنه توی زیبایی به احمدی نژاد صد تا سور زده بود و من اولین بار دیدمش موهام وز کرد از ترس و فکر کردم اومده جونمو بگیره و مثل زامبی بود ! نمیدونم این وجیهه رو چطوری آوردن بیمارستان که مریض ها با دیدنش قبض روح بشن !؟! بهم چایی داد و تازه بهش گفتم ویک میخوام و این چایی اینقدر غلیظ و تلخ بود که همون قلپ اول رو خوردم سرم گیج رفت و دهنم جمع شد ! ناهارهاش هم که یک تکه فیله ماهی بدون نمک با سس سفید و یه قاشق پوره سیب زمینی و یه کاسه سوپ بدون هیچ طعم و مزه و یه ماست و یه آب پرتقال . که وقتی اینا رو میخوردی تر می افتادی ! شام هم که دو قاشق برنج تایلندی که مثل سنگ بود و دوباره ماهی و سبزیجات آب پز و سوپ ! خدا خفشون کنه . من که کم غذام با این غذا هیچ جامو نمیگرفت . شب ها هم که مریض ها صدای گاو و گوساله در میاوردن تا صبح و یه اسطبل درست و حسابی رو تداعی میکردن برای آدم و مگه میتونستی بخوابی ؟ روز سوم یکی از مریض ها که پاکستانی یا شاید هم هندی بود مُرد و واویلا . این فامیل هاش چنان عربده میکشیدن و جیغ میزدن که تا دو سه ساعت من توی شوک بودم . ایرانی ها رو ما مسخره میکنیم که مرده پرست هستن ! نیم ساعت نشده هم یه قبیله آدم ریخت بیمارستان و جسد یارو رو گرفتن رو هوا و الله اکبر گویان بردنش ! خلاصه روز چهارم شد و یه دکتر متخصص آوردن و یه کم نگاه به دستگاه کرد و بعد دستی نبضم رو گرفت و گفت دستگاه خرابه و طوریش نیست ! تو اون لحظه دلم میخواست مانیتور رو میکردم تو کون دکتره که 4 روز منو اسیر کرده بود و اینقدر زجر کشیده بودم ! نوار هم بهم وصل کردن و فرداش گفتن هیچیت نیست و یه آریتمی ساده بود و مشروب بی مشروب و شرت کم !
هر چی موزه هم توی این خراب شده بوده رفتم توی این مدت . جالبترینش به نظرم موزه بریتانیا بود که خیلی خوشم اومد مخصوصن از قسمت ایرانش . کلن وقتی این موزه رو میبینی متوجه میشی که انگلیسی های پدر سوخته رفتن کل دنیا رو گشتن و هر چیز نفیس و درست و حسابی ای که بوده تو دنیا سوا کردن و با خودشون بردن انگلیس گذاشتن توی موزه . البته دستشون درد نکنه چون اگه این کار رو نمیکردن معلوم نبود امروز این اشیاء اصلن وجود داشت یا نه ؟ یه آیت الله جاکشی فردا فتوا میداد مرگ بر کوروش و داریوش و , فرداش میزدن لوح و کتیبه و هر چیزش رو خرد و خاکشیر میکردن مثل اون طالبان حروم زاده و قضیه مجسمه های بودا در بامیان که همه رو نابود کرد ! به هر حال اونها بیشتر از ما قدر تاریخ و فرهنگ رو میدونن و خوشحالم که خیلی از نفیس ترین اشیا باستانی ایران و جهان در این موزه ست برای آیندگانمون از جمله منشور حقوق بشر کوروش . خوب هم شد که انگلیسی ها از دادنش به ایران منصرف شدن . همینطور در قسمت فراعنه مصر مومیایی ها رو وقتی میبینی کیف میکنی که با چه دقتی اونها رو نگهداری کردن و مطمئنن دست مصری ها بود یا فروخته بودنشون و یا نابودشون کرده بودن ! نکته دیگه ای هم که با دیدن این موزه میشد فهمید این بود که وقتی به تاریخ تمام کشورها نگاه میکنی متوجه میشی که چرا کشورهایی مثل ایران و چین و هندوستان و مصر و ... مهد تمدن شناخته میشن . چرا باید به تاریخ هفت هزار ساله خودمون افتخار کنیم . اشیایی که در اون زمان به دست اومده واقعن نفیس و در زمان خودشون بی نظیر هستن . اونوقت بر میگردیم به هزار یا دو هزار سال قبل و تاریخ اروپا رو میبینیم که با اینکه اینقدر از تمدن های ما جلوتر هستن در حال حاضر , ولی هیچی ندارن و کاملن وحشی بودن و بی فرهنگی در اونها مشهوده . در صورتیکه در قسمت ایران حتا لوازم جراحی که شباهت زیادی به ابزارهای پزشکی امروزی دارن دیده میشه ! اینه فرق بین مردمی با تمدن مثل ایران و مردم کشورهای دیگه . اینهاست که اصالت رو تعیین میکنه ! در واقع ما در برهه ای از زمان به ناگهان متوقف شدیم و اروپایی ها درست در همین زمان جهش کردن . ما از رشد جهانی عقب موندیم و اونها تلافی عقب موندگی تاریخیشون رو در سال های بعدی در آوردن و پیشرفت کردن . نکته دیگه اینگه خیلی از آثار ایران گویا در طول تاریخ محو شده . کشورهای هند و چین و عراق بیشترین آثار باستانی رو دارن و ایران کمترین رو . فقط یک اتاق اختصاص به ایران داشت . در موزه ایران باستان که در ایران قرار گرفته و نصف اثارش جعلی و تقلبی هستن و اصل اونها در فرانسه و انگلیس هست , هم به نسبت کشوری با این فرهنگ غنی و قدیمی , آثار کمی دیده میشه که جای تعجب داره . یا نابود شدن و یا هنوز کشف نشدن و یا به دلیل وسعت زیاد ایران , کشورهای دیگه آثار ما رو بنام خودشون ثبت کردن .
هوای لندن توی کثافت دست کمی از تهران نداره . یه بیرون میری و بر میگردی دماغت توش سیاه میشه و وقتی فین میکنی دوده میاد بیرون . پیشونی و صورتت هم که دستمال میکشی چرک میشه و سیاه ! بجز اون تفاوتی که امسال با سه سال قبل کاملن مشهوده اینه که تعداد مسلمونهایی که پناهنده شدن به اینجا به شدت زیاد شده . چون دفعه قبل به زور یکی دو تا زن چادری میدیدی ولی امسال هر جا میری زن های چادری همه هم با روبنده و نقاب ! ریدن به وجهه انگلیس و من موندم چطور دولت انگلیس اینها رو میپذیره ولی 4 تا جوون ایرانی که میخوان بیان اینجا بگردن و تفریح کنن رو جلوشون رو میگیره ؟ همون حقشون همینه که این نکبت ها رو راه بدن کشورشون تا یه روز همین ها به خودشون بمب وصل کنن و انگلیسی ها رو بترکونن .



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001