فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, November 02, 2009

چند روزیه که اینجا ایام الله هالووین شروع شده و شب که میشه جوونها میریزن توی خیابون و خودشونو شکل های اجق وجق در میارن . تو منطقه ما هم که بیشتر دانشجوها هستن , این شور و حال بیشتر دیده میشه . تازه فهمیدم که مردم استکهلم مثل خفاش میمونن . روزها ناپدید هستن و قایم شدن و شبها از خونه هاشون میان بیرون و خیابون ها پر میشه از آدم ! البته بازم به نسبت تهران یا شهرهای دیگه اروپایی جمعیت کمه ولی باز از روز بهتر هست . باور کنین این یکماهی که اینحا هستم باورم نمیشد اینقدر آدمیزاد توی استکهلم زندگی کنن ! خیلی به این کشور 9 میلیونی امیدوار شدم با دیدن جمعیتی که شبها توی خیابون ها پر میشه . مردم تازه از ساعت 10 شب به بعد از خونه ها میان بیرون . ما هم به اتفاق چند تا ایرانی دیگه شب ها از خدا خواسته میریم بیرون و تا دیروقت توی شهر و دیسکوها و پاب ها پرسه میزنیم و جیب سرمایه دارها رو پرتر و پرتر میکنیم .

اینجا بر عکس انگلیس بیشتر پاب ها و دیسکوها پولی هستن و صف های طولانی کشیده شده و باید کلی صبر کنی تا تو خالی بشه و بری تو . ولی شور و هیجان انگلیس رو هم نداره و مردمش خیلی ماست هستن . البته یه دیسکو رفتیم که صاحبش ایرانی بود و بیشتر ایرانی ها اونجا جمع بودن و معلومه هر چیزی که ایرانی توش باشه به آنارشیسم و چیزهای فجیع ختم میشه و ده دقیقه نشد که در رفتیم و کم مونده بود دو قلو حامله بشیم و بدتر از اون یه جای سالم برامون نموند . عربده کشی و دعوا و خر تو خر .. هر جای آدم رو هم یه حالی میدادن و اینقدر ناراحت شده بودم که کم مونده بود اشکم در بیاد .. توی شلوغی هر کاری دلشون میخواست باهات میکردن .. !!!!
توی دیسکوها دخترها و پسرها واسه خودشون مشغول رقصیدن هستن ولی نه دخترها و نه پسرهاشون اصلن رقص بلد نیستن و الکی خودشونو تکون میدن مثل آدمهای مست . میبینی یکی داره با آهنگ هیپ هاپ تانگو میرقصه یکی تکنو و یکی هم مثل درخت بید هی تکون تکون میخوره !
بدتر از اون اینکه یه مشروب درست و حسابی هم پیدا میشه توی این خراب شده ! دو شب پیش رفته بودیم یه دیسکو توی Slussen و با آبجو شروع کردیم . 3 بطری خورده بودم و هنوز انگار نه انگار . چون همیشه وقتی یه بطری یا یه پاینت آبجو میخورم کمی سرم گیج میره ولی این دفعه انگار نه انگار ! به نظرم یه جورایی مشکوک می اومد . بظری چهارم رو که گرفتم رفتم توی نور و روش رو خوندم و تازه فهمیدم موضوع چیه . آبجوهاشون 3 و نیم درصد بود . بر عکس حاهای دیگه که 5 درصد هست ! بعد پرسیدم و گفتن برای خرید 5 درصد و یا مشروبات دیگه باید رفت به جاهای مخصوص بهش میگن سیستم ! هیچ چیز این کشور مثل آدمیزاد نیست و مشروباتش هم به همچنین ... تازه سایز پاینت های آبجو هم اندازه لیوان های آبخوری معمولی هست و چقدر هم گرون !!!
موضوع دیگه اینکه مردم سوئد مخصوصن جوون هاشون هم خیلی بی تربیت و نفهم و به دور از آداب و معاشرت هستن . به زبون خودمونی خیلی حروم زاده و لاشی هستن !!!!!!!! اینو از خودم نمیگم و در مقایسه با کشورهای دیگه اینو میگم . حالا تو ایران ما اینطوری هستیم چون فرهنگ ما از پایه همین بوده و چیز عجیبی نیست تو ایران و وقتی دولت فاسد و دزد هست و رئیس جمهورمون یه شارلاتان بی پدر و مادر و ... قانون بقا یعنی دزدی چون قوانین جنگل در ایران حاکمه و خب مردم برای بقا باید اینطور بی قانون زندگی کنن و نیمه وحشی باشن ولی در کشوری مثل سوئد که داعیه قانون و فرهنگ و .. رو داره دیدن این چیزها عجیبه !! جوون ها خیلی بلند بلند حرف میزنن و سر و صداشون گاهی اینقدر بلنده که آدم اعصابش خرد میشه . ولی دریغ از اینکه کسی به اینها حرفی بزنه و جالبه بعضی از ایرانی ها (!) این رو به آزادی فردی و اجتماعی تعبیر میکنن !!!!!!!!!
کسی از کنارت رد میشه صد رحمت به ایران , با نگاهش بهت تجاوز میکنه و چنان زل میزنه بهت که فکر میکنی روی صورتت شاخ سبز شده و یا یه سلام تو دهنشون نیست و مثل بز بهت نگاه میکنن نه لبخندی نه هیچی .
موقع هایی که داری بلیط میکشی که بری به سمت ترمینال مترو , میبینی که جوون هاشون از روی مانع ها میپرن و کسی هم حرفی نمیزنه بهشون .
از خیابون که میخوای رد بشی صد رحمت به ایران , چراغ قرمز اصلن برای اینها معنی نداره . ماشین که نیاد میرن وسط ولی من کشور دیگه ای ندیدم مردمش اینقدر بی نزاکت باشن !
شبها دیر وقت که میای خونه گوشه و کنار دیوارها تو قسمت های تاریک و روشن میبینی پسر و دختره رفتن تو بغل هم و دارن ترتیب هم رو میدن همین دیشب یکشنبه توی پارک نزدیک خونه دختره خم شده بود روی نیمکت و پسره هم داشت از خجالتش در می اومد ... واقعن ما دنبال این نوع آزادی ها هستیم و به این نوع آزادی باید افتخار کنیم ؟؟؟
هر جایی هم میبینی مردم سگهاشونو میارن . توی قطار و اتوبوس و ... آدم حالش به هم میخوره از دست اینها .
..
..
بعد هم چیزی که منو عذاب میده اینه که چرا خیلی ها فکر میکنن آزادی رو باید در هر جایی بجز ایران تجربه کنن ؟ اونهم در کشوری مثل سوئد که به نظر من دولتش یک دولت فاشیست و کثیف و برابر اصل با دولت ولایت مطلقه فقیه خودمونه اما به شکلی متفاوت !؟ چرا خیلی ها فکر میکنن دانشگاه رایگان داشتن و یا بعضی امکانات و تسهیلات مثلن ویژه دادن به مردم و یا آزادی ابراز عقیده و نظر کذایی میتونه خیلی خوب باشه ؟ و اینها یعنی بهترین معیارهای یک زندگی ایده آل در کشوری مثل سوئد ؟
در صورتیکه این آدمها به نظر من واقعن احمق هستن و یا سرشونو مثل کبک زیر برف کردن تا حقایق جامعه دولتی فاشیست مثل دولت سوئد رو نبینن ! دولت سوئد سن بازنشستگی رو بالاتر برده و همینطور بسیاری از امکاناتی رو که زمانی به مردم میداد ازشون گرفته . یک اداره عریض و طویل به اسم سوسیال داره که مثل همون وزارت کشور خودمونه و مو رو از ماست بیرون میکشه . امروزه در سوئد افرادی که کار میکنن کمتر از بیکاران و بیماران و نیازمندان باید مالیات بدن . افرادی هم که کار میکنن مثل سگ باید جون بکنن و شیره بدنشون رو میکشن چه با مالیات و چه با کار سخت و این از نظر من مساویه با یک برده داری به سبک نوین و به شیوه سرمایه داری که فقط از یک دولت فاشسیت بر میاد اما با چهره ای امروزی و زیبا ! آیا فردی که بعد از عمری کار کردن برای کشورش بیمار شده , باید کمتر مالیات بده با بیشتر ؟ این آیا برده داری و نابود کردن نیروی از کار افتاده به سبک هیتلر نیست ؟
مردم در کشور سوئد تا زمانی خوشبخت هستن که میتونن کار کنن و زمانیکه از کار افتاده میشن همه چیزشون در حد بخور و نمیر کاهش پیدا میکنه . و این یعنی رفاه ؟؟؟؟؟؟
در مورد آزادیهای سیاسی و مذهبی و .. هم خیلی حرف هست . در کشور سوئد همه کاری آزاده ولی قبلش باید برین و از دولت اجازه بگیرین ! دوم اینکه شما دنیایی تظاهرات کنین و دولت رو در صد تا روزنامه زیر سوال ببرین آب از آب تکون نمیخوره و بقول معروف کسی تخمش هم نیست ! و آیا این یعنی آزادی واقعی ؟ و یا آزادی جنسی که در اینجا آزاده و به نظر من مردمش دارن به سبک حیوانات در گوشه و کنار خیابون جفتگیری میکنن رو میشه بهش گفت آزادی جنسی ؟
در ایران یک میلیون نفر برین فحش خوار مادر به رژیم بدین و فرداش هم تموم بشه و برین سر زندگی خودتون . نه دولتی تغییر میکنه و نه مردم به خواسته هاشون میرسن و این همون چیزیه که اینجا هست . همین الان که دولت راست ها سر کار اومده 70 درصد مردم سوئد ازش ناراضی هستن ولی این همه مخالفت و مقاله دارن ضدش مینویسن نه تنها وضع فرق نکرده بلکه هر روز از روز قبل داره اوضاع برای مردم سخت تر میشه ! رفاه کمتر میشه و تسهیلات رایگان اجتماعی از گذشته کمتر و کمتر .
اینکه دولت گرمای آب و شوفاژ خونه ت رو کنترل کنه و یا دولت برای تو تعیین کنه چطور زندگی کنی آیا اسمش آزادیه ؟
اونهایی که میگن من و امثال من از شکم سیری میگیم ایران بهتر از سوئد هست منم دقیقن همین نظر رو دارم که یک عده نخبه ایرانی از روی شکم سیری در سوئد دارن میگن سوئد کشور خیلی مترقی و خوب و دارای رفاه هست ! بله درست میگن . تحصیلات دانشگاهی بالا با استخدام رسمی شدن در شرکت های سوئدی با درآمد خیلی بالا و خیلی چیزهای دیگه مشخصه میتونه یک زندگی خیلی خوب برای این دسته از افراد رقم بزنه ولی برای یک پناهنده سیاسی یا یک مهاجر بدبخت چه چیزی میتونه به ارمغان بیاره ؟ دو سال زبان یاد بگیره , 2 سال بره دیپلم سوئدی بگیره . 4 سال دانشگاه درس بخونه تازه بعد از ده سال بشه یه شهروند عادی سوئدی و قدم به رفاه نسبی بذاره ؟ فقط به صرف اینکه از دیکتاتوری در بیاییم و به فاشیسم سرمایه داری سوئدی پناه ببریم , این میشه رفاه و اسایش و امنیت ؟ من خیلی دوست داشتم خیلی ها میتونستن حتا شده یکماه زندگی در خارج از ایران رو لمس و تجربه کنن اونوقت شاید نیمی از ایرانی ها هرگز رویای ترک وطن به سرشون نمیزد ! زندگی در خارج از ایران با زندگی در ایران خیلی متفاوته . برای ما ایرانی ها ساعت معنی نداره و همه چیز روی وقت تنظیم میشه ! برای ما ایرانی ها کار مداوم و یکنواخت مثل ماشین خرد کننده ست ولی در اینجا روال عادی به حساب میاد و از ثانیه ها استفاده میشه . قانون در ایران وجود خارجی نداره ولی در این کشورها قانون حرف اول رو میزنه ! یک کرون نمیتونی از قانون کلاه برداری کنی . من خودم توی ایران شرکت داشتم تشکیلات بزرگی داشتم و اعتراف میکنم چقدر سر همین مالیات سر دولت کلاه گذاشتیم که رقمش میلیارها تومن میرسه ... ولی جرات داری توی این کشور اینطور زندگی و کار کنی ؟ در هیچ جای دنیا نمیتونی به اندازه ایران پول در بیاری و در رفاه باشی و نظر شخصی من اینه که در ایران باش و پول در بیار و برو خارج از کشور کیف و حال کن .. تجربه زندگی در خارج از کشور رو باید با کار کردن جدی و افتادن در روال زندگی تجربه کرد تا فهمید ایران چیه و اینجا چیه . زرق و برق رو دیدن مثل همون آوای دهل از دور شنیدنه . همونطوری که گفتم آدمهای بدبختی که در کشور خودشون جایی نداشتن و امکاناتی نداشتن و یا جونشون در خطر بود کشورهای دیگه میتونه براشون محل خوبی باشه ولی برای نیمی از قشر متوسط و تمام قشر مرفه ایرانی , زندگی در خارج سرابی بیش نیست ! واقعن چیزی که بتونه منو مجذوب اینجا بکنه پیدا نمیکنم و نکردم .. آلمان بودم انگلیس بودم فرانسه بودم دانمارک بودم استرالیا بودم سوئد هم اومدم خیلی از کشورهای عربی رفتم حتا کانادا هم بودم ولی هیچ جا نتونست منو نگه داره و سر آخر با همه حرف و حدیث ها دوباره برگشتم به همون کشور خودم . معمولن همیشه به چشم خریدار سفر میکنم و سعی میکنم با مردمش در زندگی روزمره کشورها غرق بشم و مثل اونها ببینم و زندگی کنم . برای همین وقتی مقایسه میکنم میبینم هیچ جا بازم ایران نمیشه نه که بدی ها و کاستی های ایران رو فراموش کنم ولی بازم کشور خودم یک چیز دیگه ست . چون نه من آدمی سیاسی هستم و نه اینکه مشکل خاصی در کشورم دارم . شاید اگه سیاسی بودم و یا در تنگناهای خاص قرار داشتم , هر جایی رو به ایران ترجیح میدادم ولی وقتی سختی های زندگی در کشورهای دیگه و یکسری باید ها و نبایدهای استثماری نهفته این کشورها رو میبینم , زجر میکشم و بهم زور میاد ! وقتی برای تمدید 10 روزه ویزام 2 روز تمام معطل میشم و به من هم به چشم یک خارجی فراری از کشورش نگاه میشه , بدم میاد ! وقتی برای گرفتن یک ویزای خشک و خالی توریستی باید مثل سگ هار پشت نرده های سفارت خونه ها معطل بشم و اسیر و از شب قبل تا فردا صبحش منتظر نوبتم باشم , بهم توهین میشه ! در صورتیکه من دارم کلی پول وارد کشور میزبان میکنم و اقتصادش رو رشد میدم و باید با من با عزت و احترام رفتار بشه نه اینکه از من سند خونه و سند ازدواج و فیلم مراسم ازدواجم و حضور شوهرم و کوفت و زهر مار و فلان رقم نجومی حساب بانکی و کلاسه کامل اثر ده انگشت دست و .. بخوان تا 20 روز به من ویزا بدن برای دیدن کردن از کشور نکبت منجمدشون ! شاید از دید خیلی ها گرفتن این ویزا یک نعمته و میرن به عرش میرسن ولی برای من معنا نداره ... آدم نکشتم . مشکل سیاسی ندارم . فقیر نیستم . دنبال تحصیلات دانشگاهی بدون کنکور نیستم ! شعورم و فرهنگ خودم و کشورم از تمام سوئدی ها غنی تر و بالاتر میبینم و میدونم . بیکار و گدا نیستم و جویای کار پر در آمد و ... پس چرا باید افتخار کنم به اومدن به کشوری که منو مثل یک تروریست میپذیره ؟ به هر حال دیدگاه هر کسی یک جوره و منم اینطورم ... اگه ندیدین و در آرزوش هستین , راه باز و جاده دراز .. خوشتون اومد نوش جان بدتون اومد و راه برگشت نداشتین , از ما گفتن :)

تکبیر.




........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001