فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, October 16, 2009
گرفتن بلیط هواپیما از ایران هم حکایت های خاص خودش رو داره که تو هیچ بقالی ای جز بقالی های ایران پیدا نمیکنی . تلفنی گرفتن که معنی نداره . 2 هفته قبل از سفرمون زنگ زدیم رزرو کنیم ! مشخصات رو پرسید و کپی ویزا و پاسپورت رو هم براشون ایمیل کردم و گفتن چشم و رزرو شد و تمام ! ما هم خیالمون راحت و رفتیم تدارک سفر . هفته بعد زنگ زدیم بهشون که بلیط رو بفرستن برامون و گفتن اصلن شما کی هستین ؟ حالا هی بگو رزرو کردیم , گفتن اشتباه میکنین و ... خلاصه سرتونو درد نیارم آخر مجبور شدیم رفتیم یه آژانس هواپیمایی و مستقیم دو تا بلیط خریدیم . البته بدیش این بود چون هزینه ش رو خود دانشگاه داده بود نمیشد درجه یک رو گرفت و منم مجبور بودم بلیط خودمو کنار خواهرم بگیرم که با هم باشیم .
انتخاب هواپیما هم جالب بود . اولین گزینه نمیدونم چرا همیشه ایران ایر هست !؟ تصور میکنم از بس رو دستشون باد کرده که هر کی میاد فکر میکنن طرف هالو یا ببو گلابی هست که این تابوت پرنده رو بهش پیشنهاد میدن که شانسشون بزنه و بخره ازشون . هواپیماهای خارجی هم اول از همه هواپیماهای عربی رو پیشنهاد میدن مثل امارات و قطر و تازگی ها هم که عربین ایرلاین اوله رو بورس که حتا غذات رو هم باید بخری ازشون ولی سگ همشون شرف داره به ماهان و ایران ایر !!!! هواپیماهای اروپایی مثل KLM و لوفتانزا و بریتیش و ترکیش و فرانس و فلوت و ... هم که شانس بیاری یک در میون چیز خوبی نصیبت بشه . از نظر غذایی و جا دست کمی از هواپیماهای ایرانی ندارن مخصوصن اگه برای کشورهای اسکاندیناوی باشه که مسافر کمه اینها هم هواپیمای فسقلی میذارن ! غذاهاشونم که به لعنت خدا نمی ارزه و همه ساندویچ اونم ماهی یا پنیر یا کالباس ! باز خوبه ایران ایر مثل قهوه خونه و رستوران میمونه از نظر غذایی !!! خلاصه ما هم به خیالمون یه هواپیمای خارجی انتخاب کردیم که از همه محاسنش فقط امنیتش نصیبمون شد و باقی سفر کوفتمون !
ردیف اول بودیم و جا تنگ . خواهرم دم پنجره و منم وسط و یه مرده هم کنار ما سر نشسته بود اینقدر هم تنگ بود که وقتی میخواستیم بلند بشیم هر 3 باید بلند میشیدم تا یکی رد بشه بره دستشویی ! حالا چشمتون روز بد نبینه ما دو تا هم شاشو .. من خودم که هر نیم ساعت باید برم جیش کنم . خیلی هم سعی کرده بودم آب نخورم که کمی دیر به دیر بشه ولی دهنم خیلی خشک بود خلاصه یک ساعت از پرواز گذشته بود که خواهرم صداش در اومد و گفت : شیوا جیش دارم !
- خیر سر عمه ت خب من چیکار کنم ؟
خب بلند شو من برم دستشویی دیگه !
حالا با کلی خجالت به این آقا گفتیم بلند بشه و خواهرم که رفت منم دنبالش . یه صف 10 نفره هم ته هواپیما تشکیل شده بود برای جماعت شاشوها ! خلاصه یه 15 دقیقه ای معطل شدیم تا نوبتمون شد . توالتش هم بدتر از صندلی ها ! یه وجب . فقط میتونستی بشینی و جای اضافی وجود نداشت ! خلاصه اومدم و دوباره آقا رو بلند کردیم و نشستیم سر جامون . دهنم اینقدر خشک بود که دیگه گفتم جهنم و 2 تا آبمیوه گرفتیم و خوردیم . تو این فاصله هم چراغها رو خاموش کردن که یعنی بخوابین و این آقا هم انگار فقط منتظر همین بود چراغ خاموش نشده دیدم خر و پفی میکنه بیا و ببین ! آرتین رو مچل میکردیم و بهش میگفتیم تراکتور ! کل هواپیما داشت میلرزید از خرخرهاش ! آقا بیست دقیقه نشد جیشم گرفت . خواهرم هم از اونور که بلند شو بریم . بهش گفتم این خوابه ! گفت خب بیدارش کن ..
منم کمی تکونش دادم و آروم گفتم آقا آقا ! ببخشید .. ولی انگار نه انگار تکونش میدادی انگار خوابش عمیق تر هم میشد ! خلاصه نیم ساعتی صبر کردیم و من دیگه حس میکردم چشمام زرد شده .. آخر یه تنه محکم بهش زدم و پرید از خواب و بهش گفتم : ببخشید میخواییم بریم دستشویی ! اخم کرد و بلند شد و رفتیم . موقع برگشتن بهش گفتم آقا ما تند تند میریم دستشویی شما برین دم پنجره بشینین که اذیت نشین ! خیلی عصبانی گفت من همین جا میشینم . تو دلم گفتم به تخمای آرتین حالا یک بلایی سرت میاریم که اصلن بری جاتو عوض کنی !
خلاصه کنم تو 5 ساعت و نیم پرواز , ما نزدیک 20 دفعه اینو هی بلند کردیم رفتیم شاشیدیم و آخرین دفعه که برگشتیم دیدیم خودش رفته دم پنجره !!!!!!!!!!! برنامه های هواپیما هم خیلی جالب بود . هر کانالی رو که میزدی فیلم سکسی بود یا لب میگرفتن یا رو هم افتاده بودن .. مرده هم زیر چشمی هی ما رو نگاه میکرد آخر هم از خیرش گذشتیم ! صد رحمت به امارات . چقدر جا دار و بزرگ و دلباز هست و چه سرویس خوبی ...
توی ....... هم یه توقف یکساعته داشتیم و بعد هم به سمت سوئد پرواز کردیم . این هواپیمای دوم هم بدتر از اولی . یه جت فسقلی بود و تنگ ! البته خوبیش این بود که 2 ساعت بیشتر نبود زمانش . خلاصه تا برسیم کلی ماجرا داشتیم .
از فری شاپ یه ویسکی گرفتم برای خودمون و یه ادکلن برای آرتین و 2 تا هم عطر برای خودم و کمی هم شکلات برای رایان و رفتیم بیرون . دم در یه آقایی تابلو به دست اسم خواهرم رو نگه داشته بود و از طرف دانشگاه اومده بود دنبالمون و رفتیم باهاش تا هتل محل اقامتمون ...

دفعه بعد درباره این سوئد خراب شده مینویسم !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001