فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, July 04, 2009
عشق به احمدی نژاد :

این روزا نمیدونم مردم چه علاقه ای به احمدی نژاد پیدا کردن مخصوصن بعد از جریان انتخابات علاقه مردم به احمدی نژآد چنان زیاد شده که کافیه اسمش بیاد یا عکس رو ببینن که یا به رگبار فحش خوار مادر میبندنش و یا عکس هاش رو جر واجر میکنن و اخ و تف میندازن روش و اوج علاقه و عشقشون رو بهش نثار میکنن . اونر وز رفته بودم مجله بخرم و یه پیرمرده هم داشت روزنامه ها رو نگاه میکرد و هی زیر لب غرغر میکرد و آخر سر برگشت به روزنامه فروشه گفت : روزنامه ای نداری که عکس این مرتیکه دروغگوی وقیح احمدی نژآد توش نباشه ؟؟ من فکر میکنم یزید که دشمن شماره یک مسلمونهاست رو سفید شده در مقابل احمدی نژآد و بزودی جای یزدی در اسطوره های اسلامی با احمدی نژآد عوض میشه !!! عکس های بجا مونده از احمدی نژاد روی در و دیوارها هم دیدنی هستن و روی دماغش یه دماغ دراز کشیدن و بالاش نوشتن پینوکیو و یا اخ و تف روش انداختن یا چشمهاش رو سوراخ کردن و خلاصه هر بلایی که بگین سر عکس های این مادر مرده آوردن . نتیجه ای که میشه گرفت از این موج علایق اینه که اگه از هر کسی پدر کشتگی دارین اونو به نوعی ربطش بدین به احمدی نژاد و دیگه کاریتون نباشه :

هوا از وقتی گرم شده استخر رو آب کردم و صبح ها شنا میکنیم . البته شنا کردن این روزا خیلی مفت هست . دویست هزار تومن پول یک تانکر آب دادم به سازمان آب تا آب بیارن برامون چون چند سالی هست که اگه با آب لوله کشی استخر رو اب کنی آب رو قطع میکنن !! یاد قدیما به خیر که شب شلنگ آب رو مینداختیم تو استخر و صبح پر از آب زلال بود .. آرتین که میره بازار سر کار من و خواهرم و رایان بعد از خوردن صبحانه میریم شنا میکنیم . رایان توی قایق بادیش بازی میکنه و ما هم کمی شنا میکنیم و بعد هم آفتاب میگیریم و صحبت میکنیم با هم یا کتاب میخونیم و موسیقی گوش میدیم . از وقتی که استخر رو آب کردیم این زهرا خانم اینا تمام پنجره های رو به استخر رو گرفتن روزنامه چسبوندن که مبادا چشمشون به ما بیافته ! حالا نمیدونم وضعیت آدم متاهل نماز خوان حزب الهی این باشه وای به حال مجرد ها !!!! چند روزی بود تو این فکر بودم یه حالی به اینا بدم سر همین قضیه تا اینقدر از این دیوونه بازی ها در نیارن و این مطلب که به ذهنم رسید رفتم سراغ کامیپوتر و دست به دامن عکس سرور خوشتیپان دو عالم , احمدی نژآد شدم و با همون برنامه مخصوص یه پوستر گنده از احمدی نژآد در آوردم و تمام کاغذ های پیکسل پیکسل در سایز A4 رو به هم چسبوندم و شد یه پوستر . ظهر که خیابون خلوت بود رفتم این پوستر رو چسبوندم روی در خونشون و تند اومدم تو ..
از اون موقع تا عصر هر چند دقیقه صدای دامب و دومب به گوش میرسید و انگار با چیزی محکم میکوبدین توی فلز .
عصر حاضر شدیم بریم پارک قدم بزنیم که چشمم افتاد به در خونه زهرا خانم اینا و شوهرش . پشت در اندازه یک کامیون سنگ و آجر و گوجه فرنگی و تخم مرغ و زباله پخش و پلا بود و درشون هم انگار آبله گرفته باشه , همه جاش فرو رفته بود و قور شده بود . شوهر موجیش هم داشت با تیغ پوستر احمدی نژآد رو که چسبونده بودم روی در میکند .. کلی خودمو کنترل کردم که نخندم و رفتم جلو و پرسیدم چیکار میکنین ؟ شوهر زهرا خانم با حرص گفت :
- بنده نمیدانم کدام انسان مردم آزاری عکس کریه این ملعون را چسبانده روی در منزل ما و مردم هم هر چه دستشان آمده پرتاب کرده اند به این تصویر و در خانه ما را درب و داغان کرده اند ! ببینید چقدر آجر کوبیده اند به در ما ؟ با آن میشود یک آپارتمان 4 طبقه درست کرد ..
منفجر شدم از خنده و بعد که خنده هام تموم شد گفتم : عکس کریه ؟؟؟؟ ببخشید ولی شما همونی نبودین که به صاحب همین عکس کریه رفتین رای دادین ؟
- خواهرم بنده در سیستم هستم و مجبور بودم به آقای دکتر رای بدهم وگرنه ما هم دلمان با آقای موسوی بود .
چه بامزه .. خب اشکالی نداره مردم هم شما رو اشتباه فرض کرده بودن وگرنه تو دلشون شما نبود !!!

خلاصه اینقدر خندیدم که حد نداشت از من به شما هم نصیحت اگه میخوایین این روزا کسی رو بدنام و منفور پیش اهل محل و مردم بکنین به نوعی اونو مرتبط کنین به معجزه هزاره سوم ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001