فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, April 07, 2009
خرید لباس برای مردها :

مردا کلن اعتماد به نفسی دارن پوشالی که به گوز بنده . تا وقتی که ازشون ایراد نگرفتی فکر میکنن بهتر از اونها آفریده نشده ولی وقتی که عیب هاشونو میگی یا راهنماییشون میکنی , این بت پوشالی منفجر میشه و از بین میره . یکی از این موارد لباس پوشیدن و انتخاب لباس و لباس خریدن مردهاست که خودش ماجرایی داره برای خودش . لباس خریدن مردها چند قسمت داره . با اینکه مردها همیشه ما رو مسخره میکنن که وقتی میخواهی مثلن یه جفت جوراب بخری تمام جورابهای فروشنده رو میاری پایین و کل مغازه رو به هم میریزی و آخر هم نمیپسندی میایی بیرون , و این یعنی شما خرید کردن بلد نیستین , اما خودشون با اینکه خیلی سریع خرید میکنن ؛ ولی علت داره اونم . که در اینجا تمام ابعاد لباس خریدن مردها رو بررسی میکنیم تا رستگار شوید :

آرتین که اولا اومده بود خونه من , لباسهاش واقعن افتضاح بود . یه لنگه جوراب سالم نداشت و همشون مثل آبکش بودن . شورت هاش هم از این مامان دوزای پاچه دار بود انگار که شلوارک پاش کرده باشه ! حتا بعضی هاش رو میشد بعنوان شلوار برمودا هم پوشید !!! شلوارهاش رو هم که نگو همه از این سندبادی ها مثل شلوار کردی انگار توشون شیش من ریده . پف کرده و گل و گشاد ساسون دار . کمربندهاش هم از پل شلوارهاش باریکتر بودن و همه قیتونی با رنگهای افتضاح . سفید و قهوه ای روشن و رنگ و رو رفته و .. ! یه تیشرت نداشت و فقط پیرهن مردونه آستین بلند که یقه هاشون کبره بسته بودن و زیربغل هاش هم زرد و کثافت کفش مردونه هاش همه پاشته هاش خوابیده بود و یه جفت هم کتونی دره پیت داشت که صد بار داده بود دوخته بودنش . خلاصه با موجودی جواد به معنای واقعی کلمه روبرو بودم . همون روز اول شورت هاشو از دم جر واجر کردم و تبدیل شدن به دستمال گردگیری ! شلواراها و پیرهن هاشو همه رو ریختم توی یه کیسه و دادم به گدا . البته طرف هم 4 تا فحشم داد و پرتشون کرد توی جوب !!!!!! باقی رو هم جمع کردم وسط باغ و همه رو آتیش زدم . شب که اومد خونه هیچ لباسی نداشت . شروع کرد داد و بیداد کردن و منم خونسرد فقط نگاهش کردم و بعد که هارت و پورتش تموم شد دمپاییمو در آوردم و تا میخورد از خجالتش در اومدم و فردا صبحش بردمش برای آقا لباس بخرم .
اولین کار لباس های زیر بود . شورت های آقا همه سرمه ای و سیاه و راه راه بود و مادر پتی یاره ش از پیژامه هاشون شورت براش درست کرده بود . اولش که اصلن تو مغازه نمی اومد و هی میگفت بابا فروشنده زنه و من برم چی بگم ؟ میگفتم خره , زن باشه مگه میخوای شنگولتو در بیاری نشونش بدی ؟ میخوای شورت بخری . میگفت نه و ضایع ست و من نمیام . آخر گفتم بیا من حرف میزنم تا آقا راضی شد و تازه پشت سر من وایساد ! خلاصه ما شروع کردیم انتخاب کردن و آقا هی غر میزن که اینم شد شورت و این زنونه ست و چرا پاچه نداره و چرا جلوش بازه و چرا رنگ روشنه و ... ! آخر خودم انتخاب کردم و هر چی غر زد محلش نذاشتم و خریدیم و اومدیم بیرون !
بعد رفتیم برای آقا یه سری شلوار و تیشرت بخریم . جالب بود بجای اینکه من خجالب بکشم آقا خجالت میکشید . هر فروشگاهی که میرفتیم همه بد منو نگاه میکردن که این جواد دهاتی کیه دنبالت اومده ؟ شلوار جین براش انتخاب کردم و آقا مگه میپوشید ؟ هی میگفت این چرا تنگه و جوراب شلواریه مگه ؟ نمیپوشم و یا توی رختکن هی میگفت شیوا تخمام داره میترکه و تنگه ! یه بار هم یهو از توی رختکن عربه ش بلند شد و رفتم تو دیدم آقا اومده زیپ شلوار رو ببنده و پشمهاش گیر کرده لای زیپ و با کلی خجالت و آبروریزی دم و دستگاه آقا رو خلاص کردیم ! هر چی میگفتم الاغ شلوار جین باید یه سایز تنگ باشه چون جا باز میکنه ولی شعور داشت مگه ؟ آخر نخواست و من خودم گرفتم و گفتم آدمت میکنم .
چند تا هم تیشرت براش خریدم و چند تا پیرهن مردونه آستین کوتاه . هی میگفت آستین کوتاه بده دستام میسوزه و آفتاب میخوره و ... البته این بهانه بود و بعد گندش در اومد آقا از پشمهای دستهاش خجالت میکشید که بدن بلوریش رو مردم ببینن و بخندن بهش هی بهش میگم دیوانه مردا همشون دستاشون مو داره و طبیعیه ولی مگه تو مخش میرفت ؟ آدمی که تو خانواده خزب الهی و بازاری بزرگ شده باشه بهتر از این نمیشه که !!!!!

خلاصه ما سر تا پای اینو نو کردیم و از کفش و کت شلوار بگیر تا لباس زیر و لباس راحتی و گرمکن و ... همه چی براش خریدم . اون موقع نزدیک 800 هزار تومن برای این جواد لباس خریدم . ولی مشکل تازه وقتی شروع شد که میخواستم اینها رو تنش کنم ! لباس زیر ها رو که پوشیده بود هی میگفت شیوا الان چیزم می افته بیرون ! هی میگفتم نمی افته عادت نداری فکر میکنی . یا میگفت ببین چیزم چرا اینقدر سیخ زده بیرون ؟ یا میگفت اینا آخه زنونه ست و شورت مردا باید پاچه داشته باشه و ... ! اینقدر مزخرف میگفت که داشتم از دستش دیوانه میشدم !
موقع شلوار پوشیدن گفتم یه صبح تا عصر شلوارت رو توی خونه بپوش قشنگ جا باز میکنه . موقع پوشیدن هم داشتم کمکش میکردم تا زیپش رو ببندم و هی میدیدم این چیزش داره بزرگ میشه !
- احمق تو آدم نمیشی ؟ این چه وضعیه ؟
خب من چیکار کنم دست میزنی بهش !
- پس چه خاکی به سرم بریزم ؟ آخه تو آدمیزادی یا الاغی ؟؟؟؟
من چیکار کنم همین طوری آفریده شده !
- بمیر ! برو سوهانش بزن .. آخه این چیه ؟ تیر چراغ برق !!!!!!!
خلاصه با یه بدبختی این شلوارو ما پای آقا کردیم و چند ساعت بعد قشنگ اندازه ش شده بود . اما باور کنین آقا از خونه بیرون نمیرفت و هی میگفت من چطوری این ریختی برم بیرون مگه من سوسولم ؟ مگه من جغله هستم ؟ مگه من مثل این پسرهای جلف هستم ؟ با کتک و تهدید و قربون صدقه آخر لباس تن آقا کردیم و آقا رو فرستادیم بیرون . نیم ساعت نشد دیدم برگشت و سر و کله ش خونی و شلوارش گلی و دستهاش زخمی . گفتم چی شده ؟ گفت هیچی دیگه همه ش تقصیر توئه ! بعد معلوم شد آقا همه حواسش به مردم بوده که اینو چطوری نگاه میکنن و حواسش پرت بود و تو جوب افتاده و تو شیشه رفته و خورده تو درخت و در و دیوار و ... ! دیدم اینطوری نمیشه و کار ما شد یک هفته تن آقا لباس میکردیم و دستشو میگرفتیم مثل بچه ها تو خیابون میچرخوندیم تا آقا خجالتش ریخت !!!!!!

و اما چند سال بعد ...
حالا آقا وقتی میخواد بیرون بره من اینقدر از دستش حرص میخورم که حد نداره . مثلن من نشستم دارم کتاب میخونم و آقا داره لباس میپوشه . میره یه لباس انتخاب میکنه و میاد جلوی من و میگه : شیوا ببین چطورم ؟
- خوبی ! اوکی .. ماه !
مطمئنی ؟
- آره . خیلی خوبه .
از اینور هم نگاه کن !
- گفتم که خوبی .
حتمن خوبه ؟ رنگهاش سته ؟
- گفتم آره . میذاری کتابمو بخونم ؟؟؟؟؟
میره و چند دقیقه بعد با یه ریخت دیگه میاد و دوباره سوال کردن هاش شروع میشه ! اینقدر میپرسه و هی لباس عوض میکنه که داد منو در میاره و 2 تا دمپایی که میخوره آدم میشه میره بیرون . حالا این وسط وای به اینکه مثلن یه لباس های مسخره بپوشه و من بخندم بهش . کلن برنامه ش رو کنسل میکنه و اصلن نمیره مگه من برم براش لباس انتخاب کنم ده بار هم بگم خیلی قشنگه و عالیه و ماه شدی و ... تا آقا رضایت بده گورشو گم کنه .. خلاصه این حکایت لباس پوشیدن مردهاست و بیخود از زنها ایراد نگیرین . باز ما وقتی لباس میپوشیم و طولش میدیم دیگه اینقدر قر و قمیش نمیاییم و اعصاب خرد نمیکنیم ! خرید کردنشون رو هم بگم که خیلی باحاله . انگار شاش دارن . هر چی فروشنده میذاره جلوشون نه نگاه میکنن نه هیچی . مثل گاو ( ع ) پولو میدن میان بیرون . وقتی خونه رسیدن و پوشیدن و دیدن ترکونه به فروشنده فحش میدن . یکی نیست بگه عقل و چشم مگه ندارین ؟ اونوقت از خرید کردن ما ایراد میگیرن .. میبینین تو رو خدا ؟؟؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001