فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, March 27, 2009
روز چهارم عید :

فکر کنم تنها کسی که از قهر کردن دوستاش خوشحال میشه همین دوست منه . خونشون تبدیل شده به مخفی گاه یاغی ها . اسمشو گذاشتیم لیانگ شامپو !!!! هر کی قهر میکنه زرت میره خونه اینا . وقتی رسیدم کمی صحبت کردیم و بعد هم لباس خوابمو پوشیدم و کنار هم خوابیدیم رو همون تخت دو نفرشون . اینقدر خسته بودم که زود خوابم برد . صبح که بیدار شدم دیدم یه صبحانه مفصل درست کرده و کلی خوردنی چیده .. جاتون خالی نشستیم خوردیم و خندیدیم و این مردها رو هی فحش دادیم . ظهر نشده آرتین زنگ زد موبایلم که کجایی ؟؟؟؟؟
- قهر کردم دیگه هم پامو تو اون خونه نمیذارم .
بابا با من قهری با بچه چرا ؟
- بچه الان شده خرچه ! پیش خودت میمونه !
شیوا جان , فدای تو بشم , جون من بیا خونه منو با این تنها نذار ..
- بمیری هم نمیام تا یاد بگیری مثل آدم مشروب بخوری .
فامیلتون تعارف کرد من چه گناهی دارم ؟
- کاه از خودت نبود کاهدون که از خودت بود . نمیخوردی .
بابا جان ناراحت میشد ! مجبور بودم !
- من این حرفا سرم نمیشه فعلن حوصله ندارم . گوشی رو قطع کن بعدن صحبت میکنیم .
صبر کن .. این بچه صبحانه چی میخوره ؟
- تخم مرغ براش آب پز میکنی با یه لیوان شیر موز یه قاشق هم عسل میزنی توش ویتامینش هم توی کابینت کنار یخچال هست . بهش میدی . ناهار هم میری از اون خانم ارمنیه غذا میگیری . پیتزا و ساندویچ بگیری بیام خونه تخماتو میذارم کف دستت !
صبر کن رایان باهات کار داره ... گوشی ..
- مامان ؟ قهر کردی ؟
آره عزیزم . خوبی مامان جان ؟ خوب خوابیدی ؟
- اوهوم .. یعنی نمیای خونه ؟
چرا میام . یه چند روز کار دارم . صبحانه ت رو میخوری ها بشنونم نخوردی بازی بی بازی !
- چشم .
آفرین . بابات رو هم تا میتونی اذیت میکنی . برو رو مخش .
- صبح رفتم بالا سرش پریدم روش .
ای قربون پسرم بشم .. یه کادو پیش من داری . بازم تا میتونی اذیتش کن ...

بعد از صبحانه رفتیم با هم خرید . سبزی خوردن گرفتیم و اومدیم خونه کوفته تبریزی درست کردن . ترخون و ریحون هم تازه در اومده و با اینکه هر دسته فسقلیش 1500 تومنه ولی بعد از 3 ماه زمستون واقعن میچسبه .. من موادشو چرخ میکردم و اونم کوفته ها رو درست میکرد و کمکی 2 تا کوفته گنده درست کردیم و گذاشتیم بپزه . ناهار هم جاتون خالی . نون سنگک و کوفته تبریزی و سبزی خوردن . بعد از ناهار داشتم ظرف ها رو میشستم که یهو آب گرم فشارش کم شد . به دوستم گفتم آب داره قطع میشه ؟ یهو دیدم پرید رفت تو حموم . دنبالش رفتم و دیدم شیر آب دستشویی و توالت و حموم رو تا ته باز کرده ..
- چرا اینطوری کردی ؟
این بالایی ها رفتن حموم دارم انتقام میگیرم !
- وا یعنی چه ؟
یعنی اینکه تا من پامو میذارم حموم اینا آبو باز میکنن و آب ما میشه شیر سماور . منم تا اینا میرن حموم همه آبا رو باز میکنم که بهشون نرسه . حالا گوش کن ....
دو دقیقه نشد یهو یکی عربده زد : آبو ببندددددددددددددین .. منو میگی موهام سیخ شد از وحشت ! دوستم هم یه بیلاخ رو به سقف داد و دستمو گرفت گفت بیا بریم و در حموم رو بست . صدای عربده های یارو همچنان می اومد که فحش میداد و میگفت آبو ببندین . نیم ساعتی آب باز بود و بعد رفت آبا رو بست . جل الخالق !!!!
عصر با هم رفتیم پارک نزدیک خونشون و کمی صحبت کردیم و بستنی خوردیم و دوباره اومدیم خونه . اینقدر اعصابم راحت بود این دو تا جانور رو نمیدیدم که نگو . واقعن زندگی کردن با مردا خسته کننده ست . مخصوصن که بچه هم داشته باشی دائم مواظب باش چیکار میکنه و خرابکاری نکنه و بلایی سرش نیاد و ... ! یه زنگ زدم خونه و آرتین گوشی رو برداشت . چنان الویی گفت که با همه وجود حس کردم خوار مادر براش نمونده هاهاهاها ... تا صدامو شنید داد زد :
- شیوا تو رو خدا بیا خونه گه خوردم غلط کردم دیگه تا آخر عمر مشروب نمیخورم .
بمیری هم زودتر از فردا نمیام . 24 ساعت باید زجر بکشی !
- شیوا جان . تصدقت بشم . غلط کردم . معذرت میخوام . خواهش میکنم بیا خونه .
حالا فکرامو میکنم ببینم چی میشه . رایان چطوره ؟ ناهار دادی بهش ؟
- خوبه . عالیه . حرف نداره . اقلن بیا بهش بگو بذاره من تلویزیون ببینم .
برو بالا ببین .
- میرم بالا میاد بالا میام پایین میاد پایین کلافه م کرده . ظهر هم نذاشت بخوابم تا میخوابیدم تو گوشم شیپور میزد در میرفت . از خواب دارم میمیرم . خواهش میکنم بیا خونه ...
هاهاهاها ای قربون بچه م برم .. باشه حالا یه فکری میکنم .. فردا صبح میام .

دیگه باقی حرفاشو نشنیدم و گوشی رو قطع کردم . اینطوری مردا رو آدم میکنن . شام رفتیم 200 گرم پنیر تبریز خریدیم و با سبزی خوردن و نون سنگک خوردیم و جاتون خالی اینقدر مزه داد . خیلی وقت بود نخورده بودم . یه فیلم هم گذاشتیم دیدیم و بعد هم من رفتم دوش بگیرم که کم کم بخوابیم . زیر دوش بودم داشتم تنمو میشستم که یهو آب گرم قطع شد و آب سرد جاش اومد و جیغم رفت هوا . پشت سرش یکی از بالا گفت : ایییییییییینه ! بمیر حالا ...
اومدم دم در و دوستمو صدا زدم و گفتم : آب یخ شد چیکار کنم ؟
- این بیشرفا تا فهمیدن ما رفتیم حموم آبو باز کردن . چراغو خاموش کن چند دقیقه بشین تو وان الان درست میشه . صداتم در نیاد .
یا خدا ! این دیگه چه مدلش بود نمیدونم ؟ من بدبخت لخت نشستم تو وان تو تاریکی و هی از سرما میلرزیدم و هر چند دقیقه آبو باز میکردم ولی آب گرم نمی اومد . یه یک ربعی طول کشید تا دوباره آب گرم شد و تو تاریکی کورمال کورمال دوش گرفتم و اومدم بیرون . دوستم رفت خوابید و منم نشستم پای لپ تاپ و ایمیل هامو چک کردم و بعد هم رفتم مسواک بزنم و جیش و لالا . داشتم مسواک میزدم که یهو یکی چنان گوزید که کم مونده بود مسواک رو قورت بدم !!!! نه یکی نه دو تا هفشده تا !!!! اونوقت من به آرتین میگفتن گوزو . بیچاره دو تا میگوزید اسمش بد در رفته بود ...
اومدم بیرون و رفتم تو تخت . دوستم هنوز بیدار بود . جریان گوز رو بهش گفتم گفت این طبقه پایینی هان . مرده هی میگوزه . آمار همه رو هم داشت . چشمامو بستم که بخوابم .. داشت چشمام گرم میشد که حس کردم سقف داره میلرزه و یه چیزی هی قیژ قیژ صدا میده .. کمی بعد هم صدای آه و اوه یه زن بلند شد .. دوستمو بیدار کردم و گفتم : چه خبره ؟ فاحشه خونه ست بالا ؟؟؟؟
- نه بابا بگیر بخواب . طبقه بالایی ها دارن جفتگیری میکنن !
بابا سقف داره میاد پایین که . بیا بریم یه جای دیگه .
- نترس . همینطوریه .. طوری نمیشه فوقش چند تا کچ میریزه سرمون .
خدایا ! نیم ساعتی من چشمام رو به سقف بود و آماده بودم هر لحظه سقف بیاد رو سرم تا بپرم و فرار کنم . اینا هم مگه بیخیال میشدن ؟ جفتگیری فیل هم بود تا حالا تموم شده بود . بدبحت زنه چه طاقتی داشت ! کارشون که تموم شد جیشم گرفته بود و رفتم جیش کنم و درست یکی همزمان با من بالا سرم داشت میشاشید و برخورد شاش با کف توالت قشنگ به گوش میرسید !!! میترسیدم سقف سوراخ بشه بریزه سرم !
برگشتم تو رختخواب و خوابیدم . نمیدونم چقدر خوابیده بودم که از صدای داد و بیداد و دعوا پریدم از خواب . درست دیوار پشت سرمون صدا از اونجا می اومد . داشتن دعوا میکردن . دوستمو بیدار کردم و گفتم : ببین چه خبر شده ؟ الان همدیگه رو میکشن بیا زنگ بزنیم پلیس ؟
- بگیر بخواب .. پلیس چیه اینا عادتشونه . همدیگه رو میزنن بعدم قهر میکنن تموم میشه !
مرده چنان کتک هایی به زنه میزد که من بدنم درد گرفته بود بصورت تله پاتی . بعد هم صداشون خوابید و فقط صدای گریه زنه بگوش میرسید که اونم کمی بعد قطع شد . باز خوابیدم و این دفعه از صدای غرغر عجیبی بیدار شدم . صدا از سمت آشپزخونه می اومد انگار یه حجم زیادی آب داره از فاضلاب رد میشه و صدای وحشتناکی میکرد . دوستمو بیدار کردم و گفتم : انگار لوله ترکیده ها ؟
- اه . کشتی منو . صدای راه آبه از بالا آب باز کردن صدا میده . دیگه منو بیدار نکنی ها !

نشون به اون نشون ساعت 6 صبح بود لباس پوشیدم و ساکمو برداشتم و در رفتم از این خونه !! یه یادداشت هم برای دوستم نوشتم که بیدار بشه نگران من نباشه . وقتی رسیدم خونه اول رفتم بالا سر رایان و تو خواب بوسش کردم و بعد هم رفتم پیش آرتین بدبخت که روی مبل خوابیده بود و تلویزیون هم روشن بود . هیچ جایی خونه آدم و خانواده آدم نمیشه ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001