فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, March 17, 2009
آیین اصیل و ایرانی چهارشنبه سوری :

اینقدر خوشحالم که حد نداره . نمیدونین اینجا چه خبره . سابقه نداشت هیج سالی تو محل پیر پاتالی ما اینقدر آدم بیاد بیرون چه برسه به اینکه آتیش روشن کنن و ضبط بیارن و خیابون رو ببندن و بزن و برقص راه بندازن . هنوز که هنوزه این مراسم ادامه داره . چیزی که مایه خوشحالی هست اینه که شادی و شور جای اون ترقه های خطرناک رو گرفته و بجز اینکه بچه ها ترقه های بی خطر و کم صدا در میکنن و فشفه بازی میکنن زن و مرد و جوون و پیر دور آتیش حلقه زدن و در حال بزن و برقص و جیغ کشیدن هستن ... در صورتیکه سال گذشته اصلن از این خبرها نبود و خیلی سوت و کور بود . همونطور که حدس زده بودم هر زمان که حکومت دست به حذف فرهنگ اصیل ایرانی میزنه , مردم ایران بطور خودجوش فرهنگشون رو زنده میکنن . شاید همین ؛ راز ماندگاری فرهنگ هفت هزار ساله ایران زمین باشه که هر کسی رو تحت تاثیر قرار میده . هر مسافر خارجی ای که به ایران میاد تحت تاثیر فرهنگ غنی و با عظمت ایرانیان قرار میگیره حتا اعراب وحشی که به ایران زمین تاختند و این بهشت رو نابود کردن , در نهایت خودشون در این فرهنگ غنی ذوب شدن ... درود بر تمام ایرانیان در سراسر این کره خاکی و لعنت بر بانیان فرهنگ وارداتی عربی :

دیشب آرتین ساعت 5 صبح بود که اومد خونه و نرسیده به تخت ولو شد و غش کرد ! حتا لباس هاش رو هم عوض نکرد . منم ولش کردم و آقا تا ساعت 12 ظهر خواب بود . تو این فاصله منم سر فرصت ماهی سفیدی که برام آورده بودن از فریزر در آوردم تا یخش آب بشه و سرخش کنم . سبزی پلو هم درست کردم برای شام . بیدار که شد میگفت : برداشتیم جواد آقا رو بردیم بیمارستان ساسان و سرم بهش زدن و چند تا آمپول تا حالش جا اومد و آوردمیش ! صبحانه و ناهارش رو با هم خورد و بعد هم دوباره خوابید تا عصر .
ساعت 7 شب من و آرتین رفتیم مبل ها رو آوردیم کشون کشون و آرتین اونها رو تکه کرد و بعد هم نفت ریختیم و آتیش زدیم . زهرا خانم اینا هم اومده بودن رو بالکن تماشا . منم گفتم بیایین پیش ما . اینها هم چتر باز , از خدا خواسته گفتن باشه و اومدیم !!!!
چند دقیقه بعد پیش ما بودن . برای مرتیکه و دختر زهرا فشفشه آتیش میزدم و میدادم دستشون و ما هم از آتیش میپریدیم . جواد آقا هم چند باری پرید ولی زهرا تکون نمیخورد . آخر بهش گفتم :
- چیه مثل ماست وایسادی خب بپر تو هم دیگه ؟!؟
آخه مگه نشنیدین آیت الله مکارم شیرازی فتوا دادن حرامه از رو آتیش پریدن !
- خاک بر سر اون آخوند روباه صفت مکار پدر سوخته و .... " اومدم بگم تو , روم نشد جلوی شوهرش " .
خلاصه دل به دریا زد و اومد بپره که گفتم : با چادر ؟؟؟ الان آتیش میگیره ..
- شیوا خانم , آقاتون اینجان نمیشه که چادر رو در بیارم !
مگه کون لختی ؟ زیرش که مانتو تنته !!!!!
- من اینطوری راحتم !
تو دلم گفتم به جهنم ! الهی که آتیش بگیری جزغاله بشی تا دلم خنک بشه ! آقا این شروع کرد پریدن از روی کپه های آتیش و اولی و دومی و سومی و به چهارمی رسید دیدم دم پای چادرش آتیش گرفته و تا از دهنم در بیاد آتیش .... شعله کشید و رفت تا بالا ! شوهرش از اونور گفت یا حضرت عباس ... بدو بدو پرید بغلش کرد و دوتایی پریدن تو استخر ! داد زدم : نپرین خالیه .... گررررررررومپ ..
گفتم مردن ! 3 متر ارتفاع استخر بود .. آرتین و از اونور از نردبون رفت پایین و منم از بالا هی صداشون میکردم ولی فقط صدای آخ و ناله می اومد . گفتم هیچی مردن الان خونشون هم می افته گردن ما و احمدی نژاد بیار باقالی بار کن ... آرتین گفت برو چراغ قوه بیار .. بدو رفتم و آوردم و نور انداختم از بالا . آرتین جواد آقا رو بلند کرد و گفت طوری نشدی ؟
- نه خوبیم احتمالن کمی کوفته شدیم !
زهرا هم گفت : این آقامون مثل شیر کربلا منو نجات دادن ویلا میسوختم !!!!!
- پدر سگ سوختگیت بخوره تو سرت , تو هیچیت نشده از این بالا پرت شدی پایین ؟
شیوا خانم یکمی کمرم درد گرفت ولی خوبم !

آدم یاد اون جوک ترکی می افته که روزنامه ها مینویسن ترکه آتیش گرفت و مرد . دلیل مرگ یک درصد سوختگی و 99 درصد کوفتگی بود ! وقتی تحقیق میکنن متوجه میشن که دوستای ترکه با بیل خاموشش کرده بودن !!!!! حالا حکایت این دو تا ابله بود ... من اگه از اون ارتفاع می افتادم پایین مثل گوجه فرنگی پخش زمین میشدم , بیخود نیست میگن این حزب الهی ها مثل گربه هفت تا جون دارن !!!!!!! خلاصه اومدن بالا و دوباره شروع کردن پریدن ! هی بهش میگفتم نپر پتی یاره , دوباره آتیش میگیری ها , میگفت نه دیگه مواظبم ! نشون به اون نشون دوباره آتیش گرفت و این دفعه شوهرش که یه بار استخر رو امتحان کرده بود بدو رفت شیر آب رو باز کرد و شلنگ رو گرفت رو زهرا !!! مرده بودم از خنده . این دوتا درست شبیه این کارتون عروسکیه هستن : پت و مت ! مو نمیزنن توی حماقت ... داشتم به اینا میخندیدم که یهو یه نارنجک انداختن تو کوچه و شوهر زهرا خانم یهو چشماش تا به تا شد و عربده کشید : یا اَبلفضل .. صدام موشک زد ... تالاپ غش کرد افتاد !!!! آرتین رو میگی , یهو دیدم پرید و در رفت ! زهرا هم نشست زمین و هی میزد تو سر شوهرش !
- پدر سگ چرا میزنی تو سر این ؟ بزن تو سر خودت ! مُرد که این ...
شیوا خانم .. بیوه شدم .. شیوا خانم ... بدبخت شدم !
- ای خاک بر اون سرت .. تو آخه آدم قحطی بود با این آدم آهنی مشنگ ازدواج کردی ؟
شیوا خانم حالا این حرفا رو نزنین من چه خاکی سرم بریزم ؟؟؟ بعد هم زد زیر گریه ... عجیب گیری کرده بودیم ها یه شب هم که میخواستیم خوش باشیم این دو تا ریدن توش ! یا آتیش اینا رو خاموش باید میکردیم یا لششون رو جمع ! خلاصه رفتم آب قند درست کردم و به روز ریختیم تو حلقش تا کمی حالش جا اومد . آرتین هم دید سالم شد پیداش شد و گفت : کمک نمیخوایین ؟
- من تخمای تو رو که ریس کشیدم میفهمی کمک میخواییم یا نه ! کجا غیبت زد یهو ؟
من ؟ هیچی همین جا بودم .. آها .. رفتم دستشویی !
خلاصه آرتین زیر بغلشو گرفت و با زهرا رفتن خونشون و از شرشون راحت شدیم . ما هم آتیش ها رو خاموش کردیم و اومدیم بریم تو که صدای موزیک رفت هوا . بدو بدو رفتیم دم در ببینیم چه خبره و دیدم کلی آدم جمع شده و دارن آتیش روشن میکنن و دخترها و پسرها هم دارن میرقصن و در خونه ها رو میزنن که بیایین بیرون . منم فوری مانتومو پوشیدم و مرتیکه رو بغل کردم و رفتیم پیش اونا . رپ ایرانی گذاشته بودن از ساسی مانکن و تتلو و زد بازی و یه مشت در و دیوونه دیگه . خوراک این مراسم بود . اینقدر جالب و جور بود که حد نداشت ! مزخرف و چرت و پرت میگفت و مردم هم میخندیدن و دست میزدن و از رو آتیش میپریدن و خلاصه اینقدر کیف کردیم که حد نداشت .
ساسی مانکن - آهنگ نیناشناش :
http://rap08.ir/music/sasy%20mankan%20ft.%20radin%20band%20-%20Ninash%20Nash%20MIX%20MASTER(%20RapFA2.com).mp3

جای تعجب داشت یه پلیس و گشت هم تو خیابون نبود . یکساعتی پیش اونا بودیم و بعد برگشتیم خونه برای شام . هممون بوی دود گرفته بودم . مرتیکه و خودم دوش گرفتیم و بعد هم آرتین رفت و نشستیم سبزی پلو با ماهی ... خلاصه جاتون خالی یکی از بیادموندنی ترین چهارشنبه سوری های عمرم بود که خیلی خوش گذشت امیدوارم هر جای دنیا که باشین این شب به شما هم خوش گذشته باشه به کوری



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001