فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Thursday, November 13, 2008
برنامه نود :

خدا خفه کنه اون کسی رو که بازی فوتبال رو اختراع کرد و یه زلزله 8 ریشتری بندازه تو قبرش که استخون هاش تا قیامت ویبره بزنه که من متنفرم از این بازی احمقانه . یه مشت در و دیوونه گاگول دو ساعت تمام مثل روانی ها می افتن دنبال یه توپ و خودشونو جر میدن و یه مشت دیوانه تر از اونها هم تشویقشون میکنن تا این توپ بدبخت رو بچپونن تو سوراخ دروازه همدیگه و ذوق مرگ بشن ! تو روح همشون سگ قاشیه شاشید !!!!
7 سال پیش که در اقدامی نمادین دکل این صدا و سیما رو دادم از بیخ کندن و انداختیمش دور و به جاش ماهواره گذاشتم تا از شر برنامه های مبتذل و مستهجن صدا و سیمای ایران در امان باشم , مشکلی نداشتیم تا وقتی که آرتین اومده به این خونه و دائم غر میزد که بابا یه آنتن بذار اقلن من فوتبال ببینم و منم میگفتم بمیری هم نمیذارم . تا اینکه خودش رفت از این آنتن های فسقلی خرید و وقتهایی که من ماهواره تماشا نمیکردم , وصلش میکرد و برنامه نود رو تماشا میکرد و منم فقط حرص میخوردم و اعصابم قاطی میشد و به سلاح های نیمه خودکار مثل دمپایی و پارچ آب و میوه های توی ظرف میوه و زیر سیگاری و پیش دستی و خلاصه هر چیزی که دم دستم بود رو می آوردم و در نهایت هم پرتش میکردم از خونه بیرون !
آخه نمیدونین این آرتین چه برنامه ای پیاده میکنه سر دیدن این برنامه مزخرف ! میره یه کیلو تخمه میخره و میشینه جلوی تلویزیون ! هی تخ تخ تخ تخمه میشکنه و هی حرص میخوره . منم حالا نشستم رو مبل پشت سرش دارم یا کتاب میخونم یا جدول حل میکنم و تو فکرم که یهو عربده میکشه و سر فحش رو میکشه به فلان بازیکن یا فلان کسی که دارن باهاس مصاحبه میکنن و برق از 3 فاز من میپره ! هفشده دفعه اولش فقط تحمل میکنم و هی جدول رو خط خطی و چهارخونه میکنم یا پنجه های پامو فشار میدم و ناخن هامو میجوم یا با موهام بازی میکنم , بعدش که ادامه دار میشه دیگه قاطی میکنم اون بدو من دنبالش ... یه بار نمیدونم چی بود و تیم آقا گل خورد باورتون نمیشه به مرگ ننه پتی یاره احمدی نژاد قسم میخورم که باور کنین , 2 ساعت تمام دمر افتاده بود رو تخت با خودش حرف میزد و نمیدونم کیا رو فحش میداد و گریه میکرد ! هی میگم : روانی , قاطی , شوت , مگه تو فیوز نداری ؟ این الکیه , شوخی بود , حالا جبران میکنن , تو چرا قاطی میکنی ؟ هوار میکشه : تو نمیفهمی ... آبروی ما رو بردن , زحمات ما رو به باد دادن و ... منم هر چی دستم میاد تو مغز این خراب میکنم و ...

خلاصه من فقط سازنده های این برنامه رو ببینم , نفت میریزم روشون آتیششون میزنم که آرامش رو از خانواده ها گرفتن ! پریروز هم آقا نشسته بودن فوتبال تماشا میکردن و منم ناخن هام رو سوهان میزدم و هی لبهامو گاز میگرفتم و فقط منتظر این بودم که یه عربده ای بکشه یا حرکت فجیعی انجام بده تا تخماشو بذارم کف دستش , ولی اونم فهمیده بود کمین کردم , جیکش در نمی اومد و زیر چشمی هم منو می پایید و وضعیت رو ارزیابی میکرد ... دیدم خبری نشد و رفتم چایی درست کردم و آوردم . چند دقیقه بعد اومد رو مبل کنارم نشست مثل آدمیزاد ! جای تعجب داشت که حرص نمیخورد و اعصابش آروم بود . گفتم انسان شده . لیوان چاییم رو برداشتم و لیوان اونم دادم دستش . داشتم چایی میخوردم که یهو نمیدونم چی شد که لیوان چاییشو خالی کرد رو دامن من و بلند شد عربده کشی و پا کوبیدن و با مشت های گره کرده فحش دادن به فردوس نمیدونم چی ... منو میگی ؟ اول که جیغم در اومد و تمام پاهام داشت میسوخت و با وحشت و تعجب هم آقا رو نگاه میکردم که چرا یهو آب روغن قاطی کرد .. بعد که سوزش پاهام بهتر شد , سیخ شومینه که کنار دستم بود برداشتم و فرو کردم در کونش و چنان هواری کشید که لوسترها لرزید بعد هم دمپاییمو در آوردم و اون بدو من بدو و آخرم از خونه انداختمش بیرون و درو قفل کردم !
- شیوا ؟ غلط کردم هوا سرده میمیرم بذار بیام تو !
من تخمای تو رو دونه دونه با انبردست میکشم میندازم استادیوم آزادی باهاش فوتبال بازی کنن تا یاد بگیری مثل انسان تلویزیون تماشا کنی !
- چشم اصلن دیگه فوتبال نمیبینم !
این دفعه صد و پنجاه هزارم بود که گفتی نمیبینم بازم دیدی ! حالا یه شب که موندی بیرون تخمات قندیل زد , آدم میشی یاد میگیری چطوری فوتبال تماشا میکنن !
- شیوا جان ؟ فدات بشم .. هوا سرده دارم میمیرم . بذار بیام تو !
به جهنم . به درک ! بمیری از شرت راحت بشم ..
- شیوا جان ؟ عزیز دلم .. اصلن آنتن رو جمع میکنم .
تو جمعش نکنی من اون آنتن رو تنقیه میکنم بهت !
- شیوا ؟ سینه پهلو میکنم می افتم رو دستت !
زرشککککک ! یه آژانس میگیرم صاف میفرستمت خونه ننه جونت !
- سنگ دل میمیرم میای سر قبرم اشک میریزی !
تو تا حلوای منو نخوری مردنی نیستی ! بعد هم صد دفعه بهت گفتم تو که بمیری از همون سر قبرت صاف میرم محضر یه شوهر دیگه میکنم تا از اون دنیا منو با شوهرم ببینی تخمات ورم کنه از حسودی بمیری !
- باز منو غیرتی داری میکنی ها !
آره اون غیرتت منو کشته ! وقتی که میریم خونه فک و فامیلت بچه هاشون از سوراخ کلید با پاهای من جلق میزنن و بهت میگم یه چیزی بهشون بگو , غیرتی نمیشی و هرهر کرکر میکنی و میگی چقدر اینا باحالن , حالا خبر مرگت بعد از مردنت شوهر کنم غیرتی میشی ؟

خلاصه یه 40 دقیقه ای آقا رو تو سرما گذاشتم و بعد که دیدم حسابی داره میلرزه رفتم درو باز کردم و اومد تو . حالا مثلن قهر کرده بود و رو مبل نشسته بود و زل زده بود به پنجره که یعنی منو نگاه نمیکنه .. منم عین خیالم نبود و داشتم چایی میخوردم و کیف میکردم . معلوم بود تا مغز استخونش یخ کرده ولی اینقدر که این مردا پر رو هستن که حاضرن بمیرن ولی نگن اشتباه کردیم و معذرت خواهی کنن ! یه کم که گذشت طاقت نیاورد و گفت : یه دقیقه این تلویزیون رو روشن کنم ببینم بازی چی شد ؟
- قولت یادت رفت ؟
بابا دو دقیقه . فقط ببینم چند چند شدن .
- من خوابم میاد ! پاشو بریم بخوابیم !
تو برو بخواب منم الان میام !
- من از اینجا برم تو باز جو گیر میشی عربده میکشی من بدخواب میشم !
به جون مادرم صدام در نمیاد . اصلن بشین همین جا با هم میریم . دو دقیقه صبر کن فقط ..
- ببین عربده بکشی آتیشت میزنم ها !!!!
خلاصه تلویزیون رو روشن کرد و مشغول تماشا شد ! دو دقیقه شد تا ته برنامه . حالا فکر میکنین انسان شد ؟ بجای عربده کشیدن پانتومیم بازی میکرد برای من و تو هوا مشت میزد و پُرزهای موکت رو میکند و خودشو میزد و به زمین مشت میکوبید و یه کارایی میکرد که یکی نمیدونست فکر میکرد دیوونه ست و با خودش درگیری داره ! منم نشسته بودم آقا رو نگاه میکردم و هی حرص میخوردم . برنامه کوفتی که تموم شد گفتم : اعصابت راحت شد ؟ میشه بریم کپه مرگمونو بذاریم ؟ بلند شدیم رفتم بالا . داشتم لباس خوابمو میپوشیدم که شروع کرد بحث فوتبالی کردن .
- صد دفعه بهت گفتم من نه از فوتبال سر در میارم نه خوشم میاد ! این حرفا رو هم برای من نزن !
تو دلم گیر کرده باید به یکی بگم !
- برو تو مستراح برای چاه توالت بگو ! هی میگم نگاه نکن همینه دیگه ! تو که جنبه نداری قاطی میکنی برای چی میبینی ؟
یه کم نگاهم کرد و بعد هم گرفت خوابید ! لباسمو پوشیدم و رفتم مسواک زدم و اومدم دراز کشیدم تا مثلن بخوابم . تازه داشت چشمهام گرم میشد که حس کردم آرتین داره با یکی حرف میزنه ! اول فکر کردم با تلفن داره یواشکی حرف میزنه . بعد دیدم نخیر .. جدی جدی داره با خودش تو خواب حرف میزنه و چرت و پرت میگه . سرتونو درد نیارم تا نیمه شب این یا وراجی میکرد و فوتبال رو تفسیر میکرد یا یهو نیم خیز میشد و عربده میکشید و دوباره تالاپ می افتاد غش میکرد و هر چقدر این تنه لش رو تکون میدادم بیدار بشه , فایده نداشت . آخر طوری شد بلند شدم رفتم اتاق مرتیکه کنارش خوابیدم ! صبح از صدای داد و بیدادش بلند شدم که داشت دنبال من میگشت . در اتاق مرتیکه رو که باز کرد دمپاییمو پرت کردم تو سرش و اون بدو من بدو ... آخر هم همون کاری که باید از اول میکردم رو انجام دادم و آنتن رو پرت کردم تو لونه سگ ها و گفتم حالا برو بیارش !!!!!! از سگها میترسه و اونها هم اینقدر شعور دارن که میدونن چقدر این جنسش شیشه خرده داره و تا میبیننش می افتن دنبالش .

اگه در زندگیتون یه مرد انسان دیدین بدونین طرف یا دو جنسه ست یا خاجه ست یا اوا خواهره یا گی هست یا مشکل شخصیتی داره !!!! بجز این مرد عاقل پیدا نخواهید کرد ... وسلام .



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001