فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, October 17, 2008
این ملت گدا گشنه :

امروز نمیدونم چه روزی بود که ملت ریخته بودن توی خیابون و کلن از صبح خیابونها خیلی شلوغ بودن . صبح زود با خاله مادرم و مرتیکه و آرتین و فیروخان و یکی از دوستان خانوادگیشون رفته بودیم پارک شاهنشاهی . حلیم آورده بودن و چایی و مخلفات صبحانه و میخواستیم مثلن توی طبیعت صبحانه بخوریم و پیاده روی کنیم !!! ساعت 7 صبح بود که رسیدیم پارک و تا ساعت 8 کمی قدم زدیم و هوایی خوردیم و بعد که حسابی گرسنه شدیم , نشستیم روی نیمکت مشغول خوردن صبحانه . فیروزخان که حسابی ذوق مرگ شده بود گفت : به من که خیلی مزه داد . ناهار هم همین جا بخوریم !!!!
آرتین که چترباز , فوری قبول کرد و بقیه هم همینطور و منم ناچار چاره ای نداشتم ... خلاصه مرتیکه رو بردیم چند تا جک و حونور ببینه و مردها هم رفتن طرف این اسباب های بدن سازی تا ورزش کنن ! اونم بعد از صبحانه . خدا یه عقلی بده بهشون ... کم کم حس میکردم پارک به شکل عجیبی داره خیلی شلوغ میشه و شد . قسمت ورودی پارک کم کم قروق شد و میز چیدن و غذا آوردن و مردم هم گله گله جمع میشدن و در کمتر از نیم ساعت چنان جمعیتی پارک رو گرفت که حتا خیابون پهلوی هم مسدود شد از دور که مردم رو میدیدیم وحشت کرده بودیم که چه خبره ؟ رفتیم جلوتر تا بفهمیم مردم برای چی جمع شدن ؟
چشمتون روز بد نبینه . رفتن جلو همان و بین جمعیت گیر افتادن همان و با فشار جمعیت کشیده شدیم داخل . خاله مادرم و اون خانم دوستشون از من جدا شدن و نمیدونم چه بلایی سرشون اومد . منم شانسی که آوردم چون قدم بلند بود , زیر دست و پا نمیرفتم و فقط کشیده میشدم و بماند چقدر هم به همه جای ما حال دادن توی این شلوغی تا رسیدم نزدیک این میزهای کذایی . فقط میتونم بگم یاد زمان هلاکت امام خمینی جاکش افتادم که مردم چطور توی بهشت زهرا تو سر و کله هم میزدن و همدیگه رو جر میدادن ؟ اینجا هم همینطور بود و مردم هجوم آورده بودن سمت میزها و هر کسی هر چیزی که دستش می اومد بر میداشت و در میرفت ! آخر به خانمی که اون بدبخت هم مثل من در حال پرس شدن بود گفتم :
- چه خبره اونجا ؟ چرا اینطوری میکنن مردم ؟
مگه نمیدونی ؟
- نه از کجا بدونم ؟
پس اینجا چیکار میکنی ؟
- شلوغ شد اومدم ببینم چه خبره یهو کشیده شدم تو !
آش میدن و ساندویچ با گوشت شتر مرغ !!!!!
پناه بر خدا ! ساندویچ شتر مرغ دیگه چه صیغه ای بود ؟؟؟؟؟ خلاصه به سرم زد این گوشت شتر مرغ رو حالا که اینقدر بلا سرم اومده یه تستی کنم چون در مورد خواصش خیلی شنیده بودم . موج جمعیت منو کشوند کم کم سمت میز و واویلا از صحنه هایی که دلم میخواست بودین و میدیدین ! مردم همدیگه رو کتک میزدن و لت و پار میکردن تا یه کاسه آش یا یه ساندویچ شترمرغ بگیرن . طوری شده بود که مسئولین میزها در رفته بودن و مردم حمله کرده بودن و همدیگه رو تیکه پاره میکردن . زنه با کفش میزد تو سر مرده و مرده چادر زنه و یکی با مشت میکوبید تو سر اون یکی و یکی اون یکی رو میکشید که زودتر برسه به میز و مردها همیدگه رو با مشت میزدن و فحش خوار مادر میدادن و یه گزارشگر هم بود داشت گزارش تهیه میکرد که اونم در رفت ! دو تا جوون هیکلی با مشت و لگد رسیدن به میز و یه ساندویچ گرفتن و اومدن برن که یه زن چادری صد رحمت به مادر فولاد زره ! چاک سینه هاش تا دم نافش باز بود پستون هاش وق زده بود بیرون ؛ جلوی این دو تا پسرو گرفت و ساندویچ رو از دستشون کشید و با دست از وسط نصف کرد و نصفشو داد دستشون و باقی رو چپوند تو چاک سینه ش و رفت ! دو تا پسرها هاج و واج مونده بودن ! خلاصه به منم یه ساندویچ شترمرغ رسید و در رفتم .
20 دقیقه بعد مثل سرداری فاتح بالاخره از جمعیت در اومدم در حالیکه روسریم تو مشت بود و 3 تا از دکمه های مانتوم کنده شده بود و پشت مانتوم هم جر خورده بود و کفش هام هم خاک خالی هر جور لک هم که بگین روی مانتوم بود . از آش بگیر تا فکر کنم اخ و تف ! چشمم افتاد به خاله پوری و دوستش که با وحشت به جمعیت نگاه میکردن و مرتیکه هم پیششون بود . منو که دیدن اومدن طرفم و گفتن چی شده ؟ گفتم ساندویچ شترمرغ گرفتم !!!!
رفتیم پیش بقیه تا این چیز (!) عجیب رو تست کنیم . نصف یه نون باگت بود که دورش رو با فویل آلومینیومی پیچیده بودن . فیروزخان گفت : من شنیدم شتر مرغ خیلی گوشتش خوبه و مثل گوشت قرمز میمونه با این تفاوت که کلسترول نداره و هر کیلوش 15 هزار تومنه و ... ! منم شنیده بودم و خلاصه فویل رو باز کردیم و چنان بوی گندی مثل ماهی گندیده زد توی دماغمون که حد نداشت . چند برگ کاهو بود و برش هایی از گوشتی قرمز رنگ و سس مایونز خیلی رقیق و گوجه فرنگی ! با کارد چند قسمت مساوی کردیم و هر کسی یه تکه گذاشت دهنش و چشمتون روز بد نبینه ! اینقدر این گوشت بدمزه بود و بوی گند میداد که حد نداره ! همه تفش کردن بجز آرتین که تا تهشو خورد !!!!!!
- تو همشون خوردی ؟
آره دیگه خاصیت داره !
- خاک تو سرت ! اگه به تو بگن پی پی هم خاصیت داره میخوری ؟؟؟؟
فیروزخان که باز رفته بود بالای منبر و فحش خوار – مادر بود که به احمدی نژاد میداد :
مرتیکه پوفیوز اماله ! گوشت گاو و گوسفند به این خوبی رو صادر میکنه به عربهای سوسمار خور و اونوقت به ما شتر گاو پلنگ میده ! مرتیکه مادر به خطا ! تازگی ها هم رفته آمریکای جنوبی از اون مرتیکه الدنگ مشگ عیاش , چاوز قرومساق , لاما خریده که جای گوسفند بدشون به خورد ملت و ....
..
..
وای این هی میگفت ما غش غش میخندیدیم !!!!! یاد مقاله ای افتادم که چند سال قبل خونده بودم که چطور فیدل کاسترو تونست در برابر تحریم آمریکا مقاومت کنه و اونم پرورش تمساح بود و فروش گوشت تمساح به مردم بدبخت کوبا بجای گوشت گاو و با همین سیاست ها بود که تونست تا الان دووم بیاره . حالا احمدی نژاد هم شده برای ما فیدل کاسترو و میخواد با گوشت شتر مرغ و لاما ایران رو در برابر تحریم ها مصون نگه داره که کور خونده .. همون یه فقره مساله مالیات بر درآمد باعث شد بازاری ها خشتکش رو دود بدن . با این وضعی که من امروز دیدم , کافیه تقی به توقی بخوره تا این مردم خوار مادر همین آخوندها رو خام خام بخورن !!!! باور نمیکنین اگه به این مردم بگن گه یا گوشت سگ " گوشت احمدی نژاد " مفت و مجانیه , برای خوردنش همدیگه رو شقه میکنن !!!! واقعن به کجا داریم میرسیم نمیدونم ؟؟ حالا جالب اینجاست که 50 متر اونطرف تر هم یه شرکت در پیت آب معدنی داشت آب معدنی مجانی به مردم میداد بعنوان تست و نمیدونین مردم چیکار میکردن برای گرفتن همون آب مجانی ! آبی که تو خونه همه ما هست و مردم بخاطر اینکه فقط اسمش مجانی بود همدیگه رو فحش میداد و جر میدادن و کتک کاری میکردن ..
الان وضع ما اینه وای به اینکه تحریم هایی مثل عراق هم به ما اعمال بشه !!!!! حالا کدوم حرومزاده ای بود که میگفت تحریم های سازمان ملل کاغذ پاره ای بیش نیست ؟ برج میلاد تو کونش !!!!!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001