فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, June 29, 2008
حکایت بربری و طالبان :

افغانی ها موجودات جالبی هستن و بیش از اونی که بهشون توجه شده باشه , تو سرشون زدن ! درست از زمانیکه افغانستان رو از ایران جدا کردن , چه خود افغانی ها و چه ایرانی ها و چه ممالک دیگه تا جا داشته تو سر اینا زدن و ذلیل و خوارشون کردن در طول تاریخ . جالب توجه اینکه ایران زمین با اینکه هتل تمامی اقوام کره زمین بوده و در خون ایرانی ها هر ژنی از ژن آمازونی گرفته تا آفریقایی و مغول و عرب و ترک و .. وجود داره ؛ تنها ژنی که وجود نداره ژن افغانی هست و این نکته جالبیه که چرا ایرانی ها با افغانی ها در طول تاریخ قاطی نشدن با اینکه از نظر تاریخی و زبان و ... مشترکات بسیار زیادی با هم داشتن و دارن و اینکه افغانستان جزو ایران بوده و تازه 150 سال از جدایی اون از ایران میگذره ! حضور این مردمان شریف و دوست داشتنی در ایران با اون لهجه جالبشون , مایه آبادانی کشور ما شده ولی از حق نگذریم ما ایرانی ها بدترین رفتار رو با این مردمان کردیم و بجای تقدیر , تا دستمون اومده مسخرشون کردیم و تو سرشون زدیم و هزار و یک نسبت زشت بهشون دادیم . اگه منصف باشیم به این فکر میکنیم که همین متروی تهران , اگوی تهران , ساختمان های تهران , مزارع تهران , فاضلاب های تهران , پارکها و فضای سبز تهران و حتا سایر استان های ایران رو چه کسانی ساختن و آباد کردن ؟ آیا یه کارگر ایرانی تن به این میداد که با نصف حقوق بره 20 متر زیر زمین و سوراخ اگو بکنه ؟؟؟ یا با یه تن ماهی و یه بربری صبح تا غروب مثل تراکتور کار کنه و تو خاک و خل بخوابه و دم نزنه ؟

امروز از سر کار که می اومدم , چشمم افتاد به نونوایی بربری و هوس بربری خوردن به سرم زد ! نصف آدم ترک باشه , بازگشت به اصل اولیه بر طبق نظر داروین انکار ناپذیره !!!! هوسی که پوست منو کند و اگه میدونستم چه بلایی سرم میاد اصلن سراغش نمیرفتم . توی صف جلوی من حدود 10 - 15 نفری ایستاده بودن که بیشترشون افغانی و کارگر بودن . وقتی ایستادم , کم کم پشت سرم هم شد پر افغانی و کارگر . محاسبه من این بود که 5 دقیقه دیگه یه نون بربری میخرم و سریع سوار ماشین میشم و ... خونه ! ماشین رو هم کمی دورتر پارک کرده بودم چون جای پارک نبود و درست زیر تابلوی مطلقن ممنوع !!! به خیالم الان نون رو میگیرم و میرم .
خلاصه 5 دقیقه من شد یک ساعت و 45 دقیقه و تا به من نوبت رسید تنور دوباره تموم شد . این در حالی بود که 5 بار تنور خالی شده بود و نوبت به من نرسیده بود . اولین نفر بودم و منتظر تا خمیرها رو بذارن توی تنور . با اعتراض به نونوا گفتم : خب ظرفیت تنورتون رو بیشتر کنین که اینقدر مردم معطل نشن ! با لهجه ترکی غلیظی گفت :
- منو سنه نه خانم ! به این طالبان ها بگو چمتر (!) نون بخورن !
یه نگاه به افغانی هایی که قطار پشت سرم ایستاده بودن انداختم و اونها هم همچین بد منو نگاه کردن که انگار ارث باباشونو طلب دارن ! سریع نگاهم رو دزدیم ازشون و منتظر شدم نون ها از تنور بیرون بیاد . یارو ترکه هم اومد و عربده کشید : طالبانا بیان پولاشونو بدن ببینم !!
اون بدبختها هم نوبتی اومدن پول داد و همه بالای 10 تا 15 تا و حتا 20 تا میخواستن !!! تازه فهمیدم دلیل اینکه اینقدر معطل شده بودم چی بود . ظرفیت تنور 45 تا بود و هر کدوم اینها هم زیر 10 – 15 تا نون نمیخریدن ! خودمونیم ها .. اسم ترکها بد در رفته و افغانی ها روی ترکها رو هم سفید کردن !!!!!
خلاصه نون رو گرفتیم و اومدم سمت ماشین و یه جریمه خوشگل هم لای برف پاک کنمون دریافت کردیم و اومدیم خونه !!!!!! بربری 50 هزار تومنی واقعن هم خوردن داشت !!!!!!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001