فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, February 26, 2008
خونه تکونی ( 2 ) :

این خونه تکونی ما هم داره میشه قوز بالا قوز و مساله ساز ! دیروز موقع نصب کردن پرده ها از رو نردبون تالاپ افتادم پایین و باسنم به لقا الله پیوست برای ساعتی و نمیتونستم نه بشینم نه سرپا بایستم ! تقصیر آرتین هم بود . مثلن نردبون رو گرفته بود و یه چشمش به تلویزیون بود و یه دستش هم سیب . نردبون هم روی کف مرمری و لیز بود . این شد که بعد از نثار کلی فحش به آرتین مترسک , قرار شد زنگ بزنیم و یه کارگر برداریم بیاریم تا باقی کارها رو اون انجام بده . کارگر افغانیم , گل احمد , هم رفته بود افغانستان و نمیدونستم از کجا کارگر بیارم . به خانواده آرتین هم نمیشد بگیم و خودشون عمله سرخود بودن و پا میشدن می اومد و کلی هم منت سر آدم میذاشتن ! زنگ زدم به خواهرم و گفت : از خاله یه کارگر گرفتم و خیلی خوب کار میکنه . میخوای بگم بیاد ؟ گفتم آره و قرار شد فرداش بیاد و کارش رو شروع کنه .

ساعت 7 صبح بود که زنگ زدن . کون درد و بی خوابی ناشی از افتادن از نردبون یه طرف , بیدار شدن صبح زود هم یه طرف . آرتین رفت دم آیفون و چند دقیقه بعد هم اومد و گفت : گارگره اومده بدو بیا ! مغزم جرقه میزد ! خدا خفه کنه هر چی عمله ست که از سر بیکاری شبا ساعت 8 میخوابن و صبح ها هم از 4 صبح بیدارن و بدبخت ما .
خلاصه به زور از جام بلند شدم و لباس پوشیدم و لنگان لنگان رفتم ببینم این جانور کیه ؟ چشمتون روز بد نبینه ! یه هیولایی بود که دومی نداشت . هوار میزد از ناف ده اومده شهر . فرق راست و لُپ گلی و عطر شابدالعظیمی و فرم لباسهاش هم مشخص بود که به گند و گه ما شهر نشین های از کون ماموت افتاده هنوز آلوده نشده و اصالت و انسانیت داره . آرتین 191 سانتی پیشش سوسک بود ! فکر کنم راخت 2 متر رو قد داشت و 4 شونه و هیکلی و تقریبن چیزی تو مایه های گودزیلا ! دهن باز کرد و سلام که گفت , یک لهجه غلیظ ترکی ای داشت که کم مونده بود بترکم از خنده . بیخود نبود خواهرم میگفت یه روزه خونه منو شست و آبکشی کرد !!!! فقط یه ترک میتونه مثل خاور کار کنه , بدون خستگی !! موجود مخوفی بود . کارش رو با تمیز کردن لوسترها و بعد هم شستن پرده ها شروع کرد . هنوز ظهر نشده تمام لوسترها و پرده ها تموم شده بود .
هر نیم ساعت براش شیرینی و میوه و شیر قهوه میبردم , دفعه سوم برگشت گفت :
- خانم .. اگر میشد فقط به بنده چای بدهید . هیچ چیز دیگر نمیخوام . این چیزها با مزاج ما سازگاری ندارد !!!!!
راست میگفت . ترک ها به دو چیز زنده هستن . یکی چایی یکی هم بربری ! با چایی دوش میگرفت . از صبح تا ظهر نزدیک نیم کیلو چایی دم کردم ! اونم چایی ترکی که چیزش شبیه به مازوت میمونه . سیاه و غلیظ ! دیدم اینطوری نمیشه و قوری جواب نمیده . کتری رو آب کردم و گذاشتم جوش اومد و 2 مشت چایی خالی کردم توش و درشو بسته ! والا ...
موقع ناهار که شد , هر چی فکر کردم دیدم این هیکل رو که غذای معمولی سیر نمیکنه که . زنگ زدم 4 پرس چلوکباب براش سفارش دادم . حدود 40 دقیقه بعد پیک موتوری غذاها رو آورد و منم همه رو ریختم توی یه دیس بزرگ و دادم آرتین ببره براش . با این غذا قشنگ 6 نفر آدم سیر میشدن . بیست دقیقه بعد آقا غوله اومد و دیس خالی رو تحویل داد و تشکری کرد و رفت سراغ ادامه کارهاش ! یکساعت فقط میخندیدیم ...
کارش که تموم شد , دیدم بهتره ازش نهایت استفاده رو ببرم و گفتم دیوارها رو تمیز کنه .
وسطهای کار به آرتین گفتم بالا سرش باشه و میخوام برم دکتر این باسن بیچاره م رو نشون بدم . دیگه از دردش داشتم میمردم . نمیدونم لگنم در رفته بود , شکسته بود یا چی ؟ ولی خیلی درد داشتم و راه که میرفتم کمرم تا گردنم تیر میکشید و سر درد بدی گرفته بودم !

رفتم دکتر که یکی از دوستهای خواهرم بود و جریان رو براش گفتم و معاینه ای کرد و صد تا عکس نوشت و گفت زود بگیر بیار . خلاصه ما تا 4 بعد از ظهر از این رادیولوژی به اون یکی میرفتیم تا عکس ها رو گرفتیم و برگشتیم مطب و بعد از دیدن عکس ها گفت هیچی نیست و فقط ضرب دیده و یه سری ورزش داد و پماد و قرص برای درد و گفت یکماهی باهام مهمونه و کم کم خوب میشه !
داروها رو گرفتم و اومدم خونه . کارگره کارش تموم شده بود و داشت باغ رو تمیز میکرد . تعجب کردم به این زودی این همه دیوار تموم شده ؟ مگه میشه ؟ رفتم تو و به آرتین گفتم : همه دیوارها رو تمیز کرد ؟
- آره بابا یارو خیلی کار درسته !
رفتم بازدید ! چشمتون روز بد نبینه ! هر چیزی که به دیوار چسبیده بود , از جاش تکون نخورده بود و فقط دور تا دورش تمیز شده بود . مثلن تابلوها به دیوار بود و تابلو رو بر نداشته بود و دورشو شسته بود و رفته بود جای دیگه و تمام دور تابلوها سیاه مونده بود . یا مثلن تو آشپزخونه اجاق گاز و یخچال و فریزر رو جلو نکشیده بود تا پشتشو تمیز کنه و دورشو تمیز کرده بود و تف زده بود رفته بود ! گفتم : این چه مدل کار کردنه ! تف زده رفته الان خدمتش میرسم ..
- نمیخواد شیوا ! حالا یه کاری کرده دیگه بیخیالش شو ! گناه داره
یعنی چی ؟ پول میدم بهش تمیز کار کنه میخواستم اینطوری کار کنم که خودم میکردم ! دو برابر دست مزدش هم دادیم خورده که اینطوری کار کنه ؟
با آرتین رفتم تو باغ سراغ آقا غوله و گفتم : ببخشید این چه طرز دیوار شستنه ؟ هیچی رو که جابجا نکردین !
- خانم شرمنده ! ما میخواستیم بکنیم , آقاتون گفتن نکنیم و بزنیم بریم !
اومدم از آرتین بپرسم راست میگه دیدم آقا غیبش زده . بیخود نبود هی میگفت ولش کن و نمیخواد ازش سوال کنی ! خلاصه جفتشونو مجبور کردم همه اسباب ها رو بکشن کنار و پشتهاشونم تمیز کنن .

ساعت حدودای 8 شب بود که دیوارها تموم شد و باقی کارها موند برای فردا . ولش میکردی تا فردا صبح هم کار میکرد . خواهرم گفته بود بهش 20 تومن بده , من دیدم این کار 4 نفر آدم رو کرده و 50 تومن بهش دادم . اولش قبول نمیکرد و اینقدر گفتم تا گرفت . 1200 متر دیوار رو نصف روزه شستن فقط از عهده دو نفر بر میاد یا سوپر من یا یه ترک صفر کیلومتر !!!!!!



........................................................................................

Saturday, February 23, 2008

خونه تکونی :

این روزا خیلی شلوغم . به شکلی فجیع ! آخر ساله و ما ایرانی ها هم عادت دارم همیشه آخرین ثانیه ها از خواب بیدار بشم . همه کارهای یک سالمونو که میخواهیم راست و ریست کنیم میذاریم دقایق پایانی سال . از خونه تکونی بگیر تا امتحان و کارهای اداری و زندگی و ... ! امسال خیر سرم گفتم دیگه 2 هفته مونده به عید دست به سیاه و سفید نمیزنم و الان یک هفته ست که خونه تکونی رو شروع کردم . کارهای شرکت هم قوز بالا قوز . هفته قبل 4 تا هندی رو از شعبه دوبی آوردیم ایران کارای حسابرسی رو انجام بدن . مثل خاور کار میکنن . خاک تو سر ایرانی ها ! حقوق نصف ایرانی , راندمان 4 برابر ایرانی ! هفته دیگه هم تمومه کارشون ! حالا به امید ایرانی ها بودی , کلی اضافه حقوق و التماس و پاداش آخر سال و مالوندنشون و ... تا برات کار کنن و تازه نمیکردن و یه منتی هم سرت میذاشتن ! همینه که وقت نوشتن ندارم ..
خونه هم که بزرگ و شده حکایت هر که بامش بیش برفش بیشتر . آرتین میگه تو اجازه بدی من یه روز فامیلمو دعوت میکنم اینجا ناهار , یه روزه کل خونه رو شسته تحویلت میدیم , میگم من خودم کلفتی میکنم ولی یه نفر از فامیلتو نمیارم اینجا !!!!!! پارسال 40 نفری اومدن اینجا یه روزه خونه رو تمیز کردن اندازه یکسال هم عذاب برای من درست کردن و هر جا نشستن گفتن ما برای شیوا کار کردیم . گفتم خودم میکنم منت هیچ کسی رو هم نمیکشم ! حالا هم خودشو گرفتم به کار که این کار کرذنش خودش کلی ماجرا داره :

این مردا من نمیدونم چطوریه سیستمشون . 2 برابر هیکلشون مصرف میکنن . نصف کار تحویل میدن . آرتین هم هر وقت میخواد کار کنه من بدبخت می افتم تو آشپزخونه و پخت و پز تا هی شکم اینو پر کنم و آقا کار کنه . دیروز جمعه ای هم میگفت تو به من یه آبگوشت بده , من تمام شیشه ها رو تمیز میکنم ! خلاصه ما هم صبح اول وقت بچه باحالا ( 10 صبح ) رفتیم قصابی نیم کیلو گوشت آبگوشتی خریدیم و برای کارد خورده ش آبگوشت بار گذاشتیم و آقا هم به ذوق شکم مشغول کار شد .
" آدم به گاو یه کیلو کاه میده , صبح تا شب یه نفس کار میکنه , این آدمیزاد نمیدونم چیه که گوشت و چایی و برنج و میوه و شیرینی و ... باید بخوره تا یک صدم یه گاو کار کنه "
کار نگو , تف مالی و آفتابه گرفتن بگو . ولی بازم به همینشم راضی بودم !!!!!!! ردیف اول شیشه ها که تموم شد گفتم برو پنجره های بالا رو تمیز کن ! گفت نمیشه . ماموریت تمام ! هر کاریش کردم نرفت و آخر سر از دهنش در رفت که از بلندی میترسه ! میبینین کار ما رو ؟ مرد خونه از بلندی میترسه !!!!!! گفتم پس تو بیا لنگ منو بگیر من میرم تمیز میکنم . رفتیم بالا و مشغول شدم . من لبه پنجره ایستاده و آقا یه پای منو گرفته بود که مثلن نیافتم ولی مطمئن بودم اگه من میافتادم اینم دنبال من با مغز می افتاد پایین با اون گرفتنش که بخوره تو سرش . کارم داشت تمو میشد که زهرا خانم , کلاغ بی محل , یهو صدام کرد . نگاهش نکردم و گفتم : کار دارم بعدن .
- شیوا خانم ؟ شما چرا ؟ پس آقاتون چیکاره هستن ؟
شیوا خانم و مرگ ! حواسمو پرت نکن میافتم . آقا هم بی آقا این آقای ما خاجه ست . آقا نیست .
+ با منی شیوا ؟
- نه با عمه خودمم ! تو اگه لای پات چیزی داشتی من الان این بالا نبودم !!!!!!
الان آقا سید رو میفرستم بیاد کمکتون . ( شوهرش ) .
- نمیخوام . تو حواس منو پرت نکنی الان تموم میشه !
پس الان میفرستمش !
- میگم نمیخوام . مگه نمیشنوی ؟؟؟؟؟؟؟ نمیخوام . خب ؟ نمیخوام
بهش بر خورد و رفت تو . زنیکه دیوانه . نمیدونم کجای دین اسلام گفته که زوری باید به خلق الله کمک کرد . آدم کمک نخواد باید یقه کدوم بخش و تبصره قانون اسلام رو بگیره ؟ خلاصه شیشه ها که تموم شد اومدم پایین و رفتم دوش گرفتم و اومدم سراغ آبگوشت . قشنگ میز رو چیدم و گوشت ها رو کوبیدم و ترشی آوردم و سالاد درست کردم و نشستیم به خوردن که یهو آرتین گفت پس نونش کو ؟؟؟
یادم رفته بود . بلند شدم رفتم از فریزر نون در بیارم که دیدم واویلا ! هیچی نون نداریم . 2 تا باگت در آوردم و آوردم براش و بهش گفتم : دیروز که بهت گفتم برو نون بخر گفتی الان میرم . الان الان رفتنت شد نصف شب و هم من یادم رفت هم تو . حالا آبگوشت رو با نون باگت خوردی یاد میگیری که دیگه هر حرفی رو بهت میزنن همون موقع انجام بدی .
البته زهی خیال باطل . چیزی که برای آرتین مهم نیست اینه که چی میخوره ! فقط اون خندق پر بشه کافیه . همه رو هم نشست خورد و رفت ولو شد وسط اتاق . دلم میخواست میرفتم بالای صندلی جفت پا میپریدم رو شکمش تا بترکه !!!!!!!! این خونسردی و خنگیش آخر منو دق میده .
خلاصه اینم از خونه تکونی ما . صبح هم اومدن فرش ها رو بردن بشورن . زنگ زدم میگم یه وانت خالی بفرستین فرش زیاد دارم , برداشته یه وانت فرستاده که نصفش فرش از مشتریهای دیگه ست . مجبور شد زنگ بزنه یه وانت خالی بیاد و کارهام 2 ساعت عقب افتاد . فقط الان مونده جارو کردن خونه و مرتب کردن باغ و گلکاری و درخت کاری و کمی بنایی دیوارها و استخر و رنگ زدن استخر و کمی هم خرده کاری . این سرما نصف موجودی گیاهان منو نابود کرد . استخر هم ترک خورد و دیوارهای کوچه هم بعضی جاها سیمان هاش ترکیده از سرما . همینا یه هفته کاره . ببینیم میشه امسال برای اولین بار ما شاگرد اول بشیم توی خونه تکونی ؟



........................................................................................

Tuesday, February 19, 2008

از هر دری سخنی :

امشب یه برنامه ویژه براتون دارم و بقول معروف میخوام بترکونم ! پس این شما و اینهم دریایی از لینکهای رویایی که تو خوابم گیرتون نمیاد :

- یه خبر دست اول برای همه طرفداران چیزهای چپول مپول و چپ ! بامداد الزمان , منجی کمونیسم های عالم بعد از مشرف شدن به نزد امام زمان و ارشاد و راهنمایی , بالاخره به غیبت صغرا خانم خودشون پایاد دادن و طلوع کردن تا امت چپ رو یکبار دیگه به راه کج منحرف نمایند . ماجراهای بادمدادکش رو بخونین و از خنده غش کنین : http://bamdad.blogspot.com

- یه وبلاگ باحال . حرفه ای نیست ولی مطالبی که مینویسه شدیدن خنده دار و جالبه . وبلاگ چرت و پرت : http://chertopert.wordpress.com

- برای علاقمندان به فرستادن کارت تبریک و عکس , سایت جالب http://vivapersia.com امکانات بینظیری رو فراهم میکنه که میتونین ایکارد و کارت تبریک برای دوستان خودتون در ایران بفرستین . یکی از امکانات منحصر به فرد این سایت اینه که شما عکس مورد علاقه خودتون رو به این سایت ارسال کرده و 48 ساعت بعد این عکس برای عزیزانتون چاپ و ارسال میشه .

- قمبل کردن , ببخشید سجده کردن شما رو شفا میده ! یه پرفسور مشنگ ایرانی کشف فرمودن که سجده کردن باعث رفع خیلی از بیماری ها و طول عمر و اینا .. میشه ولی من موندم چرا نمازخون ها اینقدر علیل تشریف دارن : http://parsine.com/ShowNews.asp?Code=86112947

- حالی هم بدیم به علاقمندان موسیقی سنگین متال سبک Death Metal . آهنگی با اسم Drug me از گروه SepulturA به حجم یک و نیم مگابایت . اخطار ! فقط متال بازها بگیرنش . از ما گفتن :
http://rapidshare.com/files/93225714/Sepultura_-_Drug_Me.mp3.html

- گیله مرد کالیفرنیایی هم متحصن شدن و هر از گاهی مثل بچه ها قهر و آشتی میکنن . تا بهش پخ میکنن زودی قهر میکنه و دست از نوشتن میکشه ! نمیدونم چرا بعضی از نویسنده ها نازک نارنجی هستن . نویسنده ای که طاقت نداشته باشه , نویسنده نیست ... خداوند این نویسندگان رو به راه راست هدایت کنه : http://www.gilehmard.com

- برای علاقمندان به ویندوز ویستا , خبر جالب اینه که بالاخره سرویس پک شماره یک ویستا به بازار اومد و گویا سرعت و امکانات بیشتری به این ویندوز پر هزینه داده و در کنارش توانایی شناخت و سازگاری بیشتر سخت افزاری .

- رایدو قاصدک رو که فراموش نکردین ؟ تینای عزیز و سمای نازنین همچنان پر انرژی این برنامه رو اجرا میکنن . این برنامه در ایران توسط اینترنت و در اروپا در کشورهای سوئد و نوروژ و سوئیس از رادیو قابل دریافته : www.ghasedak.ch ! این برنامه به هیچ وجه سیاسی نیست و جنبه سرگرمی داره .

- به مناسبت ولنتاین : عاشق اون نیست كه واسه عشقش توی سرما آتیش روشن كنه عاشق اونیه كه كتشو بده به عشقش ، خودش سرما بخوره ، 6 تا آمپول پنی سیلین بزنه ، دهنش سرویس بشه و کونش آبکش بشه تا دیگه از این غلطا و گنده گوزیها نكنه !!!

- آهنگ مجنون به لیلا میرسه از لیلا فروهر بصورت MP3 با حجم 3 مگابایت :
http://www.sarzaminmp3.com/Sarzaminmusic/Persian/128KB/Leila%20Forouhar%20-%20Mahe%20Man/02_%20Majnoon%20Be%20Leila%20Mireseh.mp3

- یه آقای ترکی از آلمان با ارادت فراوان ایمیل زده بودن و گفته بودن اینقدر به ناف ترکها جوک نبندم . چشم ! اینم محض روی گل شما ولی پیش خودمون بمونه من نصفم ترکه :
نبرد رستم و لُر :
رستم : ای لُر ! چنان بکوبمت به گرز گران که ديگر نيايي به مازندران !
پاسخ لُر : چنان ميزنم بر سرت با بلوک بتونی که ترتر بريني به گور بووآت !!!!

- فیلم The King of Comedy محصول 1983 رو حتمن ببینین . دیدن این فیلم اعتماد به نفس شما رو شدیدن بالا میبره و از خنده میمیرین . جری لوئیس و رابرت دنیرو بازگران اصلی اون هستن !

- عکس ! استخر پارک شاهنشاهی رو تا حالا اینطوری دیده بودین ؟ خالی از آب و پر از برف ؟ دستپخت خودمه : http://farm3.static.flickr.com/2113/2252395970_5b8a7f8af6_b.jpg

- همه چیز در مورد رپ ایرانی :
http://www.7sang.com/mag/2008/02/01/editorial-underground_music_rap.php

- آهنگی از زنده یاد فرخزاد رو براتون گذاشتم به اسم نه من کوهم نه تو دریا که به همراه خانم رامش خونده شده در برنامه میخک نقره ای با کیفیت عالی . لذت ببرین :
http://rapidshare.com/files/93223638/1.mp3.html

- قرار دادن اژدها و یونیکورن ( اسب تک شاخ ) و شتر و .. روی علم حسین نشونه فقط یک چیزه و اونهم انحراف : http://hami85.blogfa.com

- عقاب جاسوس آمریکایی و شکارچیان بسیجی . در تعقیب جو : http://jahannews.com/pages/view.php?id=23489

- بازم بگین ملا حسین درخشان , جاسوس رژیم نیست . اینم سند رسمی و استناد روزنامه جمهوری اسلامی به نوشته های درخشان مزدور :
http://www1.irna.ir/fa/news/view/menu-151/8611192860155358.htm

- جوک : هدف از آفرينش لُرها : ايجاد رعب و وحشت بين حيوانات , ايجاد شادي بين انسان ها و روحيه دادن به ترک ها !!

- طرفداران موسیقی سنتی برن اینجا . یه خروار موسیقی سنتی :
http://asheghane.blogspot.com/2006/09/blog-post_21.html

- کوچکترین دختر جهان . عروسک نیست , انسانه :
http://curiousphotos.blogspot.com/2008/02/smallest-girl-in-world-due-to.html

- آموزش آداب و معاشرت شرقی به سربازان غربی ! کتابی برای سربازان انگلیسی چاپ شده که بهشون یاد میده با مردم عراق و افغانستان و عرب ها چطور رفتار کنن تا چیزشون راست نشه و غیرتی نشن . بزودی هم ان شاء الله تعالا ورژن فارسیش چاپ میشه :
http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/02/080211_shr-uk-army-behaviour-code.shtml

- هیس , همون کوماندوی معروف این روزها درمورد آخرین روزهای دوره کوماندویی خودش مینویسه و اینکه قراره مربی یه مشت کوماندوی تازه کار بدبخت مادر مرده بشه و تلافی همون کارهایی که سرش آوردن , سر اونها در بیاره و ازشون مثلن مرد بسازه ! این شما و اینهم هیس رنجر : http://hees2.blogspot.com

- برای طرفداران پری زنگنه ! اسم آهنگ رو فراموش کردم . کیفیتش هم چندان جالب نیست ولی برای بیاد آوردن خاطرات خوبه . با حجم یک و نیم مگابایت :
http://rapidshare.com/files/93228517/5.mp3.html

- جوک ! يه پيرزن ميره توي دندان پزشكي ميره روي تخت پاهاشو ميده بالا، دكتر ميگه عزيزم اينجا دندان پزشكيه مامائي طبقه بالاست. پيري ميگه ميدونم اومدم دندون حاجي رو بيرون بيارم .

- و اما برای دوستدارن موسیقی ها none stop fast دهه 70 و 80 که خودم یکی ار طرفداران پر و پار قرصشون هستم و جوونهای قدیمی هم توی اغلب دیسکوهای زمان شاه بهترین خاطراتشون رقم خورده , از این به بعد آهنگهای درخواستی رو براتون میذارم . اولین اونها آهنگVenus از گروه Bananarama هست نسخه اریجینالش که شدیدن کمیابه . لذت ببرین . این ترانه 30 – 40 سال قبل خیلی معروف بوده : http://rapidshare.com/files/93208307/Bananarama_-_Venus_2.mp3.html
* دقت کنین که دانلود منیجرهاتون باید بسته باشه و گزینه فری رو انتخاب کنین . اگه دانلود انجام نشد ناامید نشین , زمان داره و بهتون میگه کی مراجعه کنین .

- استخر پارک جمشیدیه ! یه روز برفی با آرتین پیاده رفتیم تا اونجا و کونمون پاره شد تا بتونم این عکس رو بگیرم . از نظر خودم خیلی با ارزشه برام چون 2 روز پا درد داشتم و باسنم درد میکرد بخاطر زمین خوردن : http://farm3.static.flickr.com/2021/2277213630_cfab30141c_o.jpg

این آهنگ رو هم اختصاصی برای زیتون www.z8un.com گذاشتم . آهنگ پریوش از جلال همتی سلطان جوادهای عالم :
http://rapidshare.com/files/93230524/jalal_hemati_-_mahvash.mp3.html

- فیدل کاسترو , مظهر نژاد سگ فیدل در آمریکا و ولی فقیه کوبا , بالاخره از خر شیطون پایین اومد و مقام دنیا رو بعد از 49 سال به عطای اون سپرد . این خبر خیلی خوبی بود . باشد عبرت بعضی ها !!!!!!

- جانبازی که با پائولو مالدینی ملاقات کرد : http://www.parsfootball.com/news/13554.html

- عکسی جالب از دوران پیری لورل و هاردی :
http://www.jahannews.com/files/fa/news/1386/11/28/12560_216.jpg

- فیلم The Reaping محصول 2007 یه فیلم شدیدن ترسناکه ! اگه عاشق هیجان هستین و از ترسیدن لذت میبرین حتمن اونو تماشا کنین .

- جوک ! به مرگ احمدی نژآد آدم از ترکها جوک نگه مریض میشه :
ترکه اسم بچشو میذاره احمدی نژآد . بهش میگن این چه اسمیه ؟ میگه آخه این بچه 24 ساعته یا داره زر میزنه یا میرینه !

- سایتی بی نظیر در مورد تاریخ ایرانیان . محشره و بهتر از این نمیشه :
http://www.iranianshistoryonthisday.com

- کامپیوتر ! برنامه ACDSee Pro 2 یه برنامه بی نظیر برای مدیریت عکس در کامپیوتره . با این برنامه شما میتونین عکس هاتون رو ببینین , مدیریت کنین , آلبوم کنین , به فلیکر و ایمیل و صد جای دیگه .. بفرستین , ویرایش کنین , عکس های دوتایی در هارد دیسک رو پیدا و پاک کنین و خیلی امکانات عالی که در این برنامه قرار گرفته . از ویژگی های منحصر به فرد این برنامه دیدن فایل های RAW و ویرایش اونهاست که بی نظیره و کمتر برنامه ای این قابلیت رو داره . به حجم 34 مگابایت دانلود کنین سریالش هم داخلشه :
http://dl.p30download.com/soft/photo_explorer/ACDSee_Pro_2_2.0.219_incl_keygen-%5Bp30download.com%5D.rar

- فکر میکنین این ضیای کچل که واسه ما شده کاسه داغتر از آش و توی ماهواره به رژیم فحش خوار مادر میده و ادعای روشن فکر بودنش میشه , یه زمان چی بوده ؟ این آهنگ رو ازش گوش کنین که مال 35 سال پیشه تا خودتون ببینین بعضی ها از کجا به کجا میرسن و خوبه آدم یادش باشه چی بود و چی شد . این ترانه از رادیو تهران ضبط شده و کیفتش برای همین چندان جالب نیست ولی خالی از لطف هم نیست ! جوادا بیان وسط .... دست دست دست قر قر قر :
http://rapidshare.com/files/93232927/ziya.mp3.html

- برای علاقمندان به عکس و عکاسی , کسانیکه دوربین های حرفه ای یا نیمه حرفه ای میخرن , اغلب از توانایی دوربینشون و لوازم جانبی ای که روی اونها سوار میشه بی اطلاع هستن . یکی از مقولات جذاب دوربین های حرفه ای فیلترها هستن و مخصوصن فیلترهای پولاریزه . این فیلترها هر نوع انعکاس رو حذف میکنن مخصوصن از روی آب و شیشه . برای نمونه وقتی در روز از سطح آب میخواهین عکس بگیرین , انعکاس نور آفتاب مانع از دیدن کف استخر میشه . با گذاشتن این فیلتر شما انعکاس رو حذف و به سادگی میتونین از عمق آب عکس برداری کنین .

- نو اندیش نوشته : عرضه بنزین آزاد در نوروز . مطمئن باشین پیشواز آزاد کردن بنزین لیتری 500 تومنه : http://www.noandish.com/com.php?id=14166

- درختان بی اجازه شما سبز میشوند ! مطلبی از آرش عاشوری نیا در مورد بسته شدن تئاتر پرچین ! باقی مطالب و عکس ها رو سایت آرش عزیز ببینین : http://www.khosoof.com

- از اخبار شدیدن دست اول این هفته , به درک واصل شدن بزرگترین تروریست جهان اسلام , عماد مغنیه معروف به حاجی چاه کن بود که دنیا رو در آسایش فرو برد . از اقدامات این شیطان مجسم کشتن بیش از 200 نظامی آمریکایی و ترور بسیاری از افراد و دست داشتن در چندین بمبگذاری و ... ذکر شده ! لعنت خدا بر خودش و هم کیشانش تا ابد . از قدیم گفتن چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی . اینقدر برای این و اون بمب گذاشت تا خودشو ترکوندن !

- ترانه بسیار معروف Copa Cabana که خیلی معروف بود در زمان خودش و خیلی ها یادشونه به خوانندگی Barry Manilow رو براتون گذاشتم . لذت ببرین از شنیدنش :
http://rapidshare.com/files/93216505/Copa_Cabana_-_Barry_Manilow_-_who_died_recently.mp3.html

- جوک ! يه لره شبا تو جاش جيش ميكرد يه شب بلند شد ديد تميزه از خوشحالي ريد‎ !

- عکس ! سر در ورودی بهشت زهرا . به عباراتی که نوشته شده دقت کنین ! دستپخت خودمه :
http://farm3.static.flickr.com/2143/2265968861_9f0c20d588_o.jpg

- بودجه کشور در 5 روز تصویب شد ! خودتون تصور کنین بودجه کشوری که 5 روزه تصویب بشه چی از آب در میاد نتیجه میشه آفتابه گرفتن : http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-1088669&Lang=P

- یه آقایی لینکی فرستادن برای معرفی . من اصلن ندیدم چی هست . مسئولیتش با خودتون :
www.karbafoo.com

- نظر سنجی جالبی رو سایت تابناک وابسته به محسن رضایی براه انداخته در مورد انتخابات که حکم تف سربالا بوده برای خودشون . چون نتیجه اون خیلی جالبه و عدم شرکت مردم در انتخابات اخیره . شما هم در این نظر سنجی شرکت کنید : http://tabnak.ir/index.php

- وقتی بهروز افخمی جوش میاره و به وزارت ارشاد در پر بیننده ترین برنامه لاریغامی حمله میکنه :
http://news08.hasanagha.org/show_news.php?id=1&news_id=371&row=2

- جوک ! ترکه به آخونده میگه : یعنی خدا وکیلی شما سرتون اینقدر درد میکنه ؟؟؟؟؟

- بی بی سی در مورد حمله شدید شورای نگهبان به احمدی نژاد نوشته . خودتون بخونین و به این جنگ قدرت احمقانه بخندین : http://news08.hasanagha.org/show_news.php?id=1&news_id=368&row=2

- امروز در پاکستان انگار دموکراسی اجرا شد و گروه های مخالف پرویز بیشرف به پیروزی رسیدن ! اینم خبر خوبی در خاورمیانه بود که بازم باشد عبرت دیگران !!!!!

- سایت Persian tools و احسان حسین زاده رو بیشتر شما میشناسین . اگه نیاز به دامین و هاست برای سایتتون با قیمت بسیار مناسب داشتین حتمن به اونها مراجعه کنین . قیمت های مناسب و پشتیبانی عالی شما رو دست خالی و پشیمون نمیذاره : http://www.persiantools.com علاوه بر اینکه تیم طراح و بسیار حرفه ای هم دارن که هر نوع طراحی وب با قیمت های استثنایی رو براتون انجام میدن و دهها خدمات گوناگون دیگه ...

- و اما یه فیلم هم برای بچه ها ! فیلم جالب Night At The Museum محصول 2006 درباره مردیه که نگهبان موزه تاریخ طبیعی میشه و در موقع شب موجودات موزه زنده میشن و ماجراهایی رو ایجاد میکن . بزرگترها هم البته خوششون میاد :)

- من همیشه عاشق عکاس های خبرگذاری مزدور فارس نیوز بودم چون به زیبایی از این مدرک پلید عکس تهیه میکنن و حسابی ضایعش میکنن . و عدو شود سبب خیر ! دستشون درد نکنه آما به قول ترکه , بر دودمانشون لعنت :
http://media.farsnews.com/Media/8611/ImageReports/8611290693/5_8611290693_L600.jpg

- جوک ! گاوه کارت سوخت میخوره , شیرش سهمیه بندی میشه !

- خُسن آقا و طرز تهیه شامی ! آشپزخونه این هفته خسن آقا روشن بوده و یه شامی حسابی رو آموزش داده . البته از من میشنوین ادویه کاری و کمی نخود هم بهش اضافه کنین بد نمیشه :
http://chenchene.com

- آهنگ بعدی هم خیلی معروفه . آهنگ Ma Baker از گروه Bonny M که متاسفانه در دهه 80 به دلیل سقوط هواپیما تمام اعضای گروه کشته شدن . یادشون بخیر :
http://rapidshare.com/files/93211916/Bonny_M_-_Ma_Baker.mp3.html

- شایعه شده بود نیترات در آب تهران افزایش پیدا کرده که البته رد شد ! دلیل اصلی اون هم استفاده کلان شهر تهران از چاه برای دفع فاضلاب هست . همچنان اگوی تهران کامل نشده و بسیاری از محلات تهران از سیستم چاه برای فضولاتشون استفاده میکنن :
http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-1086837&Lang=P

- آموزش یک نوع کیک 6 منظوره رو در وبلاگ گوناگون دادم . این کیک بسیار متنوع و بسیار ساده و راحت و کم خرج تهیه میشه و به نرخ امروز با کمتر از 1500 تومان قابل تهیه ست . مقوی و کم کالری و خیلی خوشمزه : http://g0nag0n.blogspot.com/search/label/cake

- وبلاگ بسیار جذاب کاکتوس رو فراموش نکنین . یه مرد انسان و با سلیقه اونو مینویسه که شدیدن هم دوست داشتنیه : http://abnuss.blogspot.com

- این عکس خیلی جالب رو پریروز وقتی داشتم از فرودگاه بر میگشتم خونه از راننده گرفتم . دقت کنین آقای راننده دو تا کمربند ایمنی دارن . اولی که مال ماشین و دکوره و دومی فقط یک تکه کمربند پاره هست که بصورت دکور روی سینه راننده قرار میگیره تا آقای پلیس گول بخوره و بدونه راننده کمربند بسته , انگار نه انگار که کمربند ایمنی ضامن سلامت راننده ست نه پلیس :
http://farm3.static.flickr.com/2140/2268995560_6ddc371247_o.jpg

- عکس ! اعدام زنان در چین ! انگار تنها ما ایرانیها نیستیم که زنان رو میکشیم . هر چند این مرگ به سنگسار شرف داره :
http://www.parsine.com/foto/e/edamzanan3.jpg
http://www.parsine.com/foto/e/edamzanan1.jpg
http://www.parsine.com/foto/e/edamzanan4.jpg
http://www.parsine.com/foto/e/edamezanan2.jpg

- دو تا فیلم از یوتیوب . من ندیدم ولی میگن جالبه :
http://www.youtube.com/watch?v=ClzgWqyFMMQ
http://www.youtube.com/watch?v=Qehxjub5lyo

- وبلاگی برای دوستدارن تن تن :
http://tintin.parsehgig.com/book2.htm



........................................................................................

Sunday, February 17, 2008

بچه بالای شهر :

از دیشب خاله مادرم کم مونده بود تلفن رو بسوزونه از بس که هر چند ساعت یکبار زنگ میزد و میگفت : شیوا ! فردا جمعه ست ها ! یادت نره بیایی دنبالم منو ببری بهشت زهرا ! میخوام قبل از اینکه از ایران بریم , سر خاک تک تک فامیل برم ! من بدبخت هم همیشه چراغ جادو , دیوار کوتاه تر از من انگار تو این خانواده پیدا نمیشه . خودش هم میدونست که چقدر از بهشت زهرا رفتن متنفرم و تک تک فامیل هامون که به لقا الله پرتاب شدن , محض نمونه نه سر خاکشون رفتم نه مجلس ختمشون و حوصله این دیوونه بازیها رو ندارم و حتا برای مادر بزرگم هم نمیرم . همین بود که هر یکی دو ساعت یکبار زنگ میزد و یادآوری میکرد . آخرش با التماس گفتم : باور کن فهمیدم و چشم ! میام قول میدم به شرف نداشته آرتین قول میدم . خوب شد ؟؟؟؟ اینطوری شد که دیگه زنگ نزد و گفت اگه فردا دنبالم نیایی تا آخر عمر دیگه باهات کاری ندارم .
حالا نمیدونم چه حکایتیه که هر زمان میخوام جایی برم و قراره صبح زود بیدار بشم , از قضای روزگار شب خوابم نمیبره و تمام شب بیدارم مثل خفاش و وقتی میرم بخوابم که هوا داره کم کم روشن میشه و تازه خوابم هم نمیبره . دیشب هم همین اتفاق افتاد و تا 4 صبح بیدار بودم و داشتم فیلم میدیم و موسیقی گوش میکردم و مقاله مینوشتم و کتاب میخوندم و ابرو بر میداشتم و لاک میزدم و ... که چشمم افتاد به ساعت که ای وای شده 4 صبح و فوری پریدم تو تخت برای خوابیدن . حالا مگه خوابم میبرد ؟ 2 تا پارچ مازوت , قهوه غلیظ و تلخ , خورده بودم که به کارهام برسم و بجای خون تو رگهام کافئین جریان داشت و خواب بی خواب . تا 6 صبح فقط تو جام بالانس میزدم و آخوند بجای گوسفند شمارش میکردم تا کم کم چشمم گرم شد و خوابم برد . ساعت 8 صبح بود که از خواب پریدم . فقط دو ساعت خوابیده بودم . عجیب بود که خوابم نمی اومد و فقط کمی سردرد داشتم و چشمام می سوخت . بلند شدم و دوش گرفتم و لباس پوشیدم و یه لیوان چایی سبز درست کردم و خوردم و زدم از خونه بیرون . خیابون خلوت بود و یکربعه رسیدم ولنجک .
فیروزخان مادر مرده دم در ایستاده بود و از قیافه ش مشخص بود که اگه حجامتش هم بکنی یه قطره خون ازش در نمیاد ! تا چشمش به من افتاد با چشمهای گرد شده و صورت سرخ از عصبانیت اومد طرف ماشین و گفت :
- ای لعنت بر احمدی نژآد . پدر سوخته ! تو دیگه برای چی اومدی ؟
بابا مگه خاله نگفت بیام بریم بهشت زهرا ؟
- بگه ! خب بگه !!!! این پیرزن عفریته رو مگه نمیشناسی ؟ الان کل بهشت زهرا رو میخواد زیارت کنه . نمی اومدی خیر سرت منم راحت بودم و آرامش داشتم .
نه بابا گفته فقط سر قبر فامیل میره و زود میاییم .
- آخه ابلیس ماده . تو مگه نمیدونی ما چند تا فامیلمون رو چال کردیم زیر خاک ؟
4 – 5 تایی فکر کنم باشن !
- اقلن 40 نفری میشن که شرشون کم شده و از شرشون خلاص شدیم !
برق از سرم پرید و تازه متوجه وخامت اوضاع شدم ! اما شوک بعدی اونجا بود که خاله مادرم تا منو دید چند تا ماچ و بوسه چسبوند بهم و گفت بدو بیا کمک تا خیراتی ها رو بذاریم تو ماشین . چشمتون روز بد نبینه ! 10 تا سینی حلوا و 4 تا کلمن شیر کاکائو و 5 تا جعبه کیک یزدی و 2 تا دیس میکادو و یه صندوق هم میوه درهم , سیب و پرتقال و یه کیسه بزرگ برنج و گندم برای پرنده های بهشت زهرا !!! تازه خانم گل هم میخواست بخره و خدا به دادمون میرسید !
به زور این محموله خیراتی ها رو بار ماشین کردیم و راه افتادیم . فیروز خان نشسته بود کنار من و هی زنشو زیر لب فحش میداد و خاله مادرم هم پشت نشسته بود و یه کتاب دعا دستش بود و هی ورد میخوند ! ساعت نزدیک 9 بود و باید سریعتر میرفتم که به ترافیک نخوریم و برای همین سعی میکردم زیر 140 تا نرم . خیابونها هم که قربونش برم اینقدر ماه و یکدست بودن که قدم به قدم زرتی می افتادیم توی یه دست انداز و 3 متر میپریدیم هوا ! فیروزخان هم هی ذوق میکرد و یواشکی میگفت : پدر سوخته تندتر برو برین به این خیراتی ها !!!!!!!
خودم هم حدس میزدم که الان صندوق عقب به گند کشیده شده و تمام خیراتی های خاله ریخته اینور اونور و پخش و خراب شدن ! کمی جلوتر نزدیک مرکز گل نگه داشتم و خاله با فیروزخان رفتن گل بخرن . منم دوربین رو در آورده بودم و زرت و زرت عکس میگرفتم . همین موقع 2 تا پسر گل فروش اومدن طرفم و گفتم خانم گل بخر . گفتم مرسی نمیخوام و پنجره رو زدم بالا . دماغشونو چسبوندن به شیشه و هی خانم خانم گل بخر راه انداختن و اخ و تف بود که میمالیدن به شیشه ماشین و حالم بد شده بود . آخر از رو رفتم و لای پنجره رو باز کردم و یه اسکناس 5 هزار تومنی رو از لای شیشه دادم بیرون و گفتم گل نمیخوام فقط برین !!!!!! یکیشون پول رو قاپ زد و اون یکی هم افتاد تو جون این یکی و د بزن ! میگفت سهم منو بده و اون یکی میگفت من راضیش کردم و مال خودمه . دیدم الانه این دوتا همدیگه رو آش و لاش کنن . یه اسکناس دیگه در آوردم از کیفم و پیاده شدم و گفتم دعوا نکنین بیا اینم مال تو . اون یکی هم پولو گرفت و رفتن ! سوار شدم . خاله مادرم و فیروزخان هم پیداشون شد . دست خالی بودن . نزدیک تر که شدن دیدم پشت سرشون یه چرخ دستی پر از گل دارن میارن .
فیروزخان که دیگه رو پا بند نبود و از عصبانیت کم مونده بود سکته کنه . فکر کنم قشنگ 3000 شاخه گل خریده بودن . میخک سفید و قرمز و صورتی . با بدبختی اینا رو هم چپوندیم تو ماشین و راه افتادیم . یکی نمیدونست فکر میکرد میخواییم کل بهشت زهرا رو گلبارون کنیم و روی هر قبری یه شاخه گل بذاریم !!!!!
وارد محوطه بهشت زهرا که شدم , خاله از کیفش یه دسته کاغذ در آورد و شروع کرد قطعات و ردیف ها رو خوندن و به ترتیب میرفتیم سر قبر تک تک فامیل . فیروزخان با جاروی دسته داری که آورده بود روی سنگ رو تمیز میکرد و خاله میشست روی صندلی تاشو و یه قطره اشک میریخت و فاتحه ای میخوند و مقداری از خیرات رو به آدمهای دور قبر میداد و مشتی گندم و برنج روی قبر میپاشید و چند شاخه گل رو سنگ قبر میذاشت و میرفتیم سراغ جنازه بعدی !
هر قبری رو که تموم میکردیم فیروزخان یه تف درشت و غیظ و آبدار دور از چشم خاله می انداخت رو سنگ قبر طرف و 4 تا فحش آبدار هم حواله صاحب قبر میکرد . میگفتم چرا اینکارو میکنین ؟ میگفت : تازه ارفاق کردم کلنگ نیاوردم استخون های این جاکش ها رو بکشم بیرون ! پدر سگ ها اگه نمیمردن من امروز اینقدر بدبختی نمیکشیدم مثل سوپورا بهشت زهرا رو جارو بزنم ! تف تو گورش . قبر پدرش جینگول رید ( سگشون ) .
مرده بودم از خنده . پیرمرد بیچاره که کفر مطلقه و زنش که مسلمون مجسم متمایل به فرقه سرخپوست ها (!) , از اون وصله های عجیبی هستن که نمیدونم چطوری 50 ساله تونستن با هم بطور مشترک زیر یه سقف زندگی کنن و دووم بیارن !
این مفت خورهای بهشت زهرا هم که هر جا میرفتیم ولو و آویزون بودن . بعضی جاها هم تکراری شده بود و بعضی ها رو دو – سه بار میدیدیم . بعضی ها هستن که کلن کارشون اینه که تا میبینن یه خانواده میاد سر قبر , فوری 4 چنگولی میپرن سر قبر و بگی نگی اتوماتیک شروع میکنن فاتحه خوندن و بعد هم روضه خونی و اینقدر هم می ایستن تا یه پولی بهشون بدی و تا نری تکون نمیخورن . بعضی هاشون هم هستن که یه کیسه زباله یا گونی و جوال یا همون توبره دستشونه و از هر جا خیرات جمع میکنن و باور کنین کیسه اینا رو خالی کنی میتونی یه خانواده 50 نفره رو یه هفته سیر کنی و هر نوع خوراکی ای توش پیدا میشه . هفته ای یکبار میان بهشت زهرا تا کمبود ویتامین های یک هفته شون رو جبران کنن !!!! بعضی ها هم کمی شرافت دارن و ( گور واش ) هستن و یه دبه آب و یه جارو دستشونه و تا میبیننت بدو میان و منتظر نمیشن , زرتی آبو خالی میکنن و روی قبر رو تمیز میکنن و یه فاتحه میخونن و منتظر تا بهشون چیزی بدی ! حالا با اومدن ما هم انگار به هم تلگراف زده بودن که 3 تا احمق خر پول اومدن و بیایین غنیمت جمع کنین و هر چی گدا گشنه و عمله جواد تو بهشت زهرا بود ما رو نشون کرده بود و ریخته بودن سرمون و هر جا میرفتیم دنبالمون بودن !
فیروزخان هم کارش شده بود دعوا با خاله که , این مردک و فلان زنگ اونجا هم بودن و به اینا پول نده و .. اون اما , براش مهم نبود و هر کی رو میدید داره فاتحه میخونه فوری یه 2000 تومنی میذاشت کف دستش ! خلاصه تا ساعت یک و نیم بعد از ظهر بالاخره زیارت تمام فک و فامیل تموم شد . حتا به مادر بزرگ منم رحم نکردن و یه حالی هم به اون دادن و بعد از صد سال آرامگاهش غبار روبی شد .

موقع برگشتن توی اتوبان مقعد امام بودیم که خاله مادرم چشمش افتاد به دو نفر که ایستاده بودن کنار اتوبان و برای ماشین ها دست تکون میدادن . یه مرد جوون و یه زن چادری جوون . یهو داد زد : شیوا جون رسیدی بهشون نگه دار اینا رو هم سوار کنیم گناه دارن صواب داره !
- پوری باز حقوق بشریت گل کرد ؟
فیروز یه بار دیگه رو حرف من حرف بزنی سبیلاتو کز میدم تو شومینه !
+ خاله ولشون کن خودشون الان ماشین پیدا میکنن . من دیرم شده ... بذارین زودتر برسیم خونه !
اگه سوارشون نکنی , دیگه من با تو کاری ندارم . همینجا پیاده میشم !
جلوشون ترمز کردم . چند دقیقه ای ما رو برانداز کردن و بعد با کلی تعجب سوار شدن ! سوار ماشین 3 تومنی شدن واقعن هم تعجب داره !!!!!!!! خدا خفه کنه این پیرزن ها رو . زنه یه چشمی رو گرفته بود و روسری و مقنعه و چادر رو 3 لایه رو هم سرش کرده بود و مانتو و ژاکت و چادر و .. هم از زیر . مرده هم از اون فرق راستی ها و بوی گند گلاب میداد و یه تسبیح به دست و یه ردیف انگشتر عقیق تو انگشتهاش و هوار میزد از اون خزب الهی های تیره . فیروز خان شق , با کف دست کوبید تو فرق سر کچلش و گفت : زن یه روز از دست تو خودمو میکشم !!!!
- خفه شو فیروز جان لطفن . نذار اون روی سگم بالا بیاد عزیزم !!!!!!
هاهاها ... جوکن این زن و شوهر ... خاله شروع کرد با اینا سر صحبت رو باز کردن . مرده هم کم نمیذاشت و تا دستش می اومد از اختلاف طبقاتی جامعه و طاغوت و استکبار و مرفهین بی درد و .. صحبت میکرد و غیر مستقیم منظورش به ما بود . وسط های حرفهاش یهو برگشت به فیروزخان گفت : حاج آقا شما کجا میشینین ؟
فیروزخان یه تیک زد و صورتش کبود شد و برگشت عقب که 4 تا فحش خوار مادر به مرده بگه چرا بهش حاجی گفته , که خاله مادرم گفت : این پیرمرد اختلال حواس داره ولش کن از من بپرس پسرم ! ما هم مثل شما خاکی هستیم و طرفهای طرفهای .. شیوا جون کجا میشینیم ؟
" میدونستم میخواست مثلن خودشو هم ردیف اونا نشون بده که شرمنده نشن و دنبال اسم محله های پایین شهر بود ولی چیزی بلد نبود و دست به دامن من شده بود "
+ ما ؟؟؟ چیزه ... صادقیه !
یهو مرده گفت : اوووو . پس بالا شهر نشین هستین . ما طرفای میدون کشتارگاه میشینیم !
خوب شد نگفتم نیاوران , وگرنه میگفت شماها تو بهشت و پیش خدا میشینین و کار به بالای شهر هم نمیرسید !!!!! خلاصه نزدیک میدون پیاده شون کردیم و راه افتادیم . داشتم از خنده میترکیدم . عجب موجوداتی تو تهران زندگی میکنن . به صادقیه میگه بالا شهر !!!!!!!

خلاصه اینم از جمعه ما و زیارت نامه ما ...



........................................................................................

Thursday, February 14, 2008

حکایت زباله های آخر شب :

نمیدونم شما با این پدیده چقدر آشنا هستین ؟ ولی همیشه یکی از موراد اختلاف و دعوای خونه ها همین گذاشتن آشغال , شب هنگام بوده ! اگه زن باشی , شبها بخاطر امنیت بسیار زیادی که به لطف اقدامات سردار تارزان و اوباشش وجود داره مخصوصن امنیت اجتماعی ای که پلیس و نیروی افتضاحی " انتظامی " با ضربات کاراته و شبیخون های شبانه به سر جوجه اوباش ها ایجاد کرده , جرات نمیکنی در خونه رو باز کنی چه برسه به اینکه بری آشغال رو بندازی تو سطل زباله مجبوری دست به خشتک آغایون بشی ! آخه جدیدن این شهرداری تهران خیلی ذوق به خرج داده و توی هر کوچه ای یه سطل آشغال بزرگ قرار داده تا کل محل آشغالهاشون رو بندازن توش و دیگه کنار خونه ها جلوی باغچه ها و توی جوب و .. آشغال نباشه ! البته برای اونهایی که ته کوچه هستن , فاجعه ست , برای اونهایی که سطل جلوی در خونه شون قرار گرفته , قوز بالا قوز !!!!!! هر از گاهی هم اجنه جماعت " امت مردم آزار ایران " کبریت روشنی میندازن توی این سطل ها و چنان بوی گندی راه میندازن که نگو , حالا آتیشش بخوره تو سرشون , خود سطل ها رو میدزدن . شهرداری هم گرفته سطل های آهنی گذاشته , بازم اونا رو هم میدزدن و آب میکنن و لوله و ... ازش درست میکنن !!!!
سردار رادان , امنیت اجتماعیت رو عشق است ...
مورد بعدی آپارتمان ها هستن ! درست از ساعت 8 – 9 شب به بعد صدای دامب و دومب های عجیبی به گوشت میرسه ! البته چیز عجیبی نیست . این صداها صدای بمباران آشغاله ! ایرانی ها اینقدر مردمان با هوشی هستن که برای در رفتن از هر کاری , هر فکری بگی میکنن و براشون دیگه مهم نیست چیزی که به فکرشون رسیده خودش میتونه هزار جور مشکل و معضل ایجاد کنه ! همین که کار خودشون راه بیافته کافیه !!! شب ها آشغاله که از آسمون میاد پایین . ساکنین اغلب آپارتمانها بحای اینکه آشغال رو بیان بندازن تو سطل یا حداقل دم در خونه بذارن , هر شب توی کیسه های کوچک میریزن و از اون بالا ول میدن پایین ! دیگه تصور کنین هر چقدر فاصله طبقات بیشتر باشه , این بمب متعفن , ترکش هاش چقدر میتونه وسعت بگیره ! صبح هم که میری از خونه بیرون اثرات این بمباران رو میتونی همه جا ببینی ! تابستون هم باشه کار از اینم بدتره . شب خوابی یهو میبین زارررررت ! یه چیزی ترکید ! میری میبینی فلانی هندونه خریده و یه قاچ ازش خورده و شیرین نبوده , هندونه رو از بالا ول داده پایین و عصبانیتش رو هم خالی کرده و کل کوچه بوی هندونه میده ! البته اینم اشاره کنم که من جنوب شهر و نازی آباد و شوش و سد اسماعیل نمیشینم و بالای شهر نشینم و مثلن باید فرهنگ مردم بالای شهر خیلی بالا باشه ولی ترکمونه !!!!!!!
نکته بعدی مردها هستن که وقتی قرار باشه آشغال بیرون ببرن یهو همه امراض عالم به تن اینها هجوم میاره ! تخم هاشون ورم میکنه ! بواسیر میگیرن ! کمر درد میگیرن ! خوابشون میگیره و خلاصه هر کلکی که بلدن سوار میکنن تا از زیر این کار در برن !! آخر سر هم با لنگه دمپایی یا جیغ و هوار باید مجبورشون کنی تا آشغال رو ببرن بیرون ! البته که زبون انسان یا همون آدمیزاد سرشون نمیشه :

مشکل ما هم همیشه خدا همینه ! شب که میشه صدای من میگیره از بس هوار میکشم که ببر اون آشغال رو بنداز بیرون بعد بیا بتمرگ جلوی تلویزیون یا برو بکپ !!!! تنها جمله ای هم که مثل صفحه خط افتاده از حلق اینا بیرون میاد اینه : چشم ! میبرم ! الان ! ولی نتیجه ؟ هیچ !!!! بعد که 2 تا دمپایی ول میدی تو ملاج آقا , تازه بلند میشه و به وظیفه شرعیش عمل میکنه !!
دو سه ماهی میشد که هر وقت به آرتین میگفتم برو آشغال رو بذار دم در , بیشتراز 2 – 3 بار غرغر نمیکرد و زود میرفت و زودم بر میگشت و همین شک بر انگیز شده بود که این کون گشاد کالیبر 800 چطور ممکنه یه کاری رو بدون کوفتمان انجام بده ؟!؟ امشب اما راز این حرف گوش کردنش فاش شد چه فاش شدنی !!!!! ساعت 10 شب بود که گفتم برو آشغال رو بنداز و رفت و 2 دقیقه نشد و برگشت . داشتم چایی درست میکردم که دیدم زنگ در رو زدن و رفتم پای آیفون و دیدم چند تا مرد پشت آیفون هستن . پرسیدم کیه ؟ گفتن : اگه میشه به اون آقاتون چند دقیقه بگین بیان دم در کارشون داریم !!! آرتین رو صدا کردم و گفتم : اینا کی هستن اومدن دنبالت ؟ باز چه گندی زدی ؟ مواد فروختی ؟
- بابا مواد چیه ! باز تو فکرت منحرف شد ؟ یکیشون که تو این کوچه میشینه و میبینمش هر روز بقیه رو نمیشناسم .
پس برو ببین چیکار دارن . میخوای منم بیام ؟
- نه بابا خودم میرم !
خلاصه رفت و منم مشغول کارهام شدم . ده دقیقه – نیم ساعت .. یکساعت گذشت و دیدم خبری نشد ! صدا هم نمیاد و فاصله در تا ساختمون خیلی زیاده . رفتم پای آیفون و دیدم هیچکس نیست . گفتم نکنه کشته باشنش یا دزدیدنش ؟!؟ فوری کلید قفل درها و پنجره های خونه رو زدم و بعد هم یه کارد شکاری از دیوار برداشتم و با ترس رفتم از خونه بیرون . چراغهای کل محوطه رو هم روشن کردم و رفتم سراغ سگها و جفتشون رو برداشتم و رفتیم سمت در ! تو محوطه که خبری نبود چون اگه هر غریبه ای تو خونه بود سگها زنده ش نمیذاشتن . دم در که رسیدم دیدم در نیمه بازه . با احتیاط رفتم بیرون و چشمتون روز بد نبینه ! 4 تا مرد ایستاده بودن کنار خرابه ای که 2 تا خونه اونطرف تر از خونه ست و آرتین هم داشت با بیل یه عالمه آشغال رو در میاورد ! سگها رو بستم به درخت و رفتم طرفشون و گفتم :
- شما دارین چیکار میکنین ؟ آرتین تو توی آشغالا چیکار داری ؟
خانم این آقا با شما نسبتی دارن ؟
- بله ! شوهرم هستن ! چطور ؟
این آقا 2 ماهه هر شب داره آشغال میاندازه تو این خرابه و بوی گندش پدر ما رو در آورده ! اول فکر کردیم سگ و گربه مردن اونجا یا آدم کشتن ! بعد رفتیم دیدیم توش پر آشغاله . یکی دو شب هم کشیشک کشیدم و مچ آقاتون رو گرفتم . میاد درو باز میکنه و سرشو میاره بیرون تا ببینه کسی هست یا نه و بعد دورخیز میکنه و کیسه آشغال رو پرت میکنه تو خرابه و بدو بدو میره تو !

آقا اینا هی میگفتن و منم از خجالت داشتم آب میشدم ! آخرش رو کردم به آرتین و گفتم : حقت همینه که حالا تا صبح بیل بزنی و آشغال ها رو تمیز کنی . آقا من خواهش میکنم تا دونه آخر این آشغالها رو اگه تمیز نکرد ولش نکنین . خواست فرار هم بکنه به من بگین تا درو روش باز نکنم !!!!
- شیوا تو طرفدار منی یا اینا ؟
پدرتو در میارم ! از این به بعد خودمم باهات میام دم در تا مطمئن بشم آشغال ها رو انداختی تو سطل سر کوچه وگرنه تو خونه راهت نمیدم !!!!!
برگشتم خونه . یکساعت بعد بود که آقا پیداش شد و بوی احمدی نژاد ( گه ) میداد ! پرتش کردم تو حموم و یکساعتی هم نصیحت و گفتمانش کردم تا توجیه شد .

میبینین تو رو خدا ؟ این مردها هیچ مدل آدم بشو نیستن ...کار از ریشه و ژنتیک خرابه ...



........................................................................................

Tuesday, February 12, 2008

22 بهمن :

روز کثیفیه امروز . روز سرخوردگی و نابودی و ذلت ملتی بزرگ . همیشه دلم خواسته زمان به عقب بر میگشت ولی متاسفانه دو چیز در جهان هستی هستن که هرگز به گذشته بر نمیگردن . یکی زمان و یکی عمر انسان که اگر این دو به عقب بر میگشتن و یا مثل بازیهای کامپیوتری قابلیت Save و Load داشتن , شاید جهان بهشت میشد .
29 سال قبل در چنین روزی شالوده یکی از کثیف ترین حکومت های جهان پی ریزی شد . حکومتی که پایه های اون با دروغ و ریا و خون بنا شده . حکومتی که امروز باعث شده ملتی بزرگ , در قهقرا قرار بگیرن . ملتی که بی انگیزه باشن . سر خورده از روزگار . ناامید . بی هدف . دروغ گو و پلید . خودخواد و زیاده خواه . حریص . پست و رذل . دروغ نیست اگر بگیم تمام این القاب به تک تک ما کاملن و به سادگی میچسبه . همه ما دروغگو و بد ذات هستیم . من , تو .. همه ! و فقط مایی که در این کشور زندگی میکنیم . مایی که در این کشور ریشه گرفتیم و رشد کردیم و بزرگ شدیم .
نباید ناراحت شد و از حقیقت فرار کرد چون ذات همه ما پلید و نیرنگ بازه . در واقع باید هم همین باشه و اگر غیر از این بود جای تعجب داشت . میدونین چرا ؟ چون در کشوری زندگی میکنیم که صداقت یعنی حماقت . صاف و ساده و بی ریا بودن مساویست با محروم شدن از حقوق اجتماعی ناچیزی که داری . در همه امور و در همه شئونات این زندگی نکبت بار باید دروغ گفت باید دو رو بود . باید حقیقت رو کتمان کرد . در غیر این صورت از زندگی ساقط میشی .
ما عادت کردیم دروغ بگیم . صورتمونو با سیلی سرخ نگه داریم . همیشه ادعا کنیم میدونیم و عاقلیم . همیشه وانمود میکنیم ما بهترین و صادق ترین انسانها هستیم در صورتیکه کذاب ترین و بدترین ها هستیم . بهترین های ما , بدترین های ما هستن . و باید بود . باید اینگونه بود . در جنگلی بزرگ سرگردانیم و قانون جنگل فقط یک قانونه . اگه نخوری , میخورنت . در این جنگل قدرت حرف اول رو میزنه . قوی نباشی , نابود میشی و شالوده قدرت در نکبت و ریا و دروغ پی ریزی میشه چون این قدرت نامشروع و بر پایه دروغ بنا شد و گریبانش همه ما رو گرفت . پس ناچاری همین باشی .
در محیط خانواده و زمانیکه نوزادی , با دروغ آشنا میشی و باید از ترس لولو بخوابی . وقتی رشد میکنی و میری توی باغچه ؛ مادرت برای اینکه بیایی بیرون اولین دروغ ها رو سرهم میکنه : بیا بیرون ! جوجو میخورت !!!!! و این جوجو 20 سال بعد تبدیل به لولو سر خرمنی بنام دولت میشه ! دولتی که دیگه جوجو نیست و با کسی شوخی نداره !
تا حالا با ایرانیانی برخورد کردین که درست در زمان انقلاب از ایران رفتن و دیگه قدم به این خاک نکبت زده نذاشتن تا به امروز ؟ من زیاد دیدم . زیاد سر و کار داشتم . آدمهای خیلی خوبی هستن و یا لاقل میشه گفت آدمهای خوب و پاکی بودن چون اونا رو هم ما خراب کردیم . اونا رو هم بد گمان کردیم و شدن مثل مارگزیده هایی که از ریسمان سیاه و سفید میترسن . حالا اگه با تمام وجود جلوشون قسم بخوری که کاری نکردی یا حقیقت همینی هست که داری میگی , دیگه باورت نمیکنن . درست مثل همون خارجی های بدبختی بودن که زمانی هیچی سرشون نمیشد و ساده و بی ریا بودن . ولی حالا همه خارجی ها شدن ختم روزگار .
تا حالا توی اداره مهاجرت کشورهای خارجی پرسه زدین ؟ تا حالا تقاضای ویزای کشوری خارجی یا تقاضای پناهندگی کردین ؟ تا حالا پاتون به سفارت کشوری خارجی باز شده ؟ اگه سر و کارتون با این افراد و این مکان ها افتاده باشه معنی صداقت ایرانی رو بخوبی متوجه میشین . معنی کاری که ما با اینها کردیم رو میفهمین . میفهمین که 20 سال قبل وقتی میرفتی اداره مهاجرت و تقاضای پناهندگی میکردی و بهت میگفتن چرا میخواهی پناهنده بشی ؟ و تو به دروغ میگفتی چون تو کشورم منو میکشن و درجا بهت پناهندگی میدادن و امروز وقتی که از ترس زندان و اعدام از کشورت فرار میکنی و قاچاقی و به سفارت کشوری پناهنده میشی برای حفظ جونت و یه بغل مدرک و پرونده نشونشون میدی که جونت در خطره , تو رو دستبند میزنن و تجویل مقامات کشورت میدن و میگن : برو این خالی ها رو برای عمه ت ببند !!!!!!!

و حالا بیچاره اون ایرانیانی که سالها دور از وطن بودن و بعد از سالهای سال بیخبری و بسته بودن راه ارتباط با گشوده شدن ناگهانی درهای ارتباط جهانی یا همون اینترنت , سرخوش و شادمان سعی کردن پلی بین دو نسل درون و خارج بزنن و ارتباطاتی برقرار کنن و از چند و چون این دو نسل با خبر بشن غافل از اینکه چه افعی های خوش خط و خالی در کمینشون نشستن . بیچاره ها فکر کردن نسلی رو میبینن که صادق و انسانه و میتونن بهشون اعتماد کنن . ولی فقط همون ارتباطات اولیه حالیشون کرد که با موجوداتی طرف هستن که حتا روح خودشون رو هم فریب میدن و به شیطان درس میدن . با انسانهایی روبرو شدن که از هویتشون گریزان بودن . با انسانهایی روبرو شدن که حتا به خودشون هم شک داشتن . کسانیکه ختا وحشت داشتن خود واقعیشون رو نشون بدن . با افرادی روبرو شدن که نقاب به چهره داشتن . نقابهایی زیبا و فریبنده و در پشت این نقاب , ابلیسی قرار داشت که ذره ذره به ذات پاک این انسانها رخنه میکرد و اونها رو فاسد .
و چه جذاب بود برای این دغل بازان فته بر انگیز , پیدا کردن طعمه های بی ریایی که هر حرفی رو باور میکردن . چقدر فریبنده و جذاب بود این شکارهای ساده . فکرشو بکن در دنیایی زندگی میکردی که پدر به مادر دروغ میگفت و مادر سر پدر شیره میمالید . بچه به هر دو دروغ میگفت و هر دوی والدین به فرزند دروغ میگفتن . جامعه به خانواده دروغ میگفت و خانواده به جامعه و جامعه به حکومت و حکومت به همه و حتا سر خدا هم گلاه میذاشتن در صورتیکه حکومتشون الهی بود و بیچاره این خدای مادر مرده که به اونم رحم نکردن ! نیرنگ حکم بقا بود برای همه ما . شده بود فرهنگ ما . فرهنگ جالبی هم بود . فرهنگی که ریشه در فقر و محرومیت داشت . فرهنگی که ریشه در کاستی ها و کمی ها داشت . فرهنگی که ریشه در فساد داشت . فرهنگی که ریشه در بقا داشت . وقتی میدیدی دروغ نگی کارت راه نمی افته , جونت به خطر میافته , از امکانات جامعه محروم میشی , حقت رو میخورن , شکمت گرسنه میمونه , باید دروغ میگفتی و بجز این چاره ای نداشتی . مگه میشه همرنگ جماعت نشد و دووم آورد ؟
مادری که کوپن شیر سهمیه شده برای بچه ش میخواست و کفافش رو نمیداد باید دروغ های شاخدار سر هم میکرد تا سهمیه بیشتری بگیره . وقتی توی صفی می ایستادی که مطمئن بودی بهت نوبت نمیرسه , باید داشتن بچه یتیم و حامله بودن و بیمار بودنت رو بهانه میکردی . وقتی منشی دکتری بهت وقت نمیداد و میگفت 6 ماه دیگه بیا , باید به دروغ میگفتی از شهرستان اومدی و جایی برای خواب نداری و ... ! وقتی هم میدیدی ترفندهات کارگر افتاده , این ترفندها رو همه جا بکار میبردی و اینبار زنگ میزدی به دکتر و یکراست میرفتی سر اصل مطلب و خودتو شهرستانی معرفی میکردی . همون اول صف غش میکردی و خودتو به موش مردگی میزدی ! نسخه دروغین دکتر دستت میگرفتی و از صد نفر گدایی میکردی . هر روز کیف پولت گم میشد و از مردم گدایی میکردی ! لباس مامور دولت رو میپوشیدی و مردم رو سرکیسه میکردی ! سنگ مفت بود و گنجشک از اون هم مفت تر ... پدر وقتی پول نداشت خرج خانواده کنه به دروغ رو میاورد . جایزه قبولی فرزندش رو نداشت بخره و میگفت سال دیگه برات میخرم . میدیدی ازدواج کردی و هنوز هدیه پدرت به دستت نرسیده ! مادر وقتی از پدر خسته بود و پی ریزی خیانت رو میچید , به دروغ پناه میبرد . اینقدر دروغ گفتیم و اینقدر پیچ تاب بهش دادیم تا شد جزئی از زندگی ما . امروز اگه کسی دروغ نگه تعجب میکنیم ! امروز اگه کسی خودش باشه تعجب میکنیم . امروز اگه کسی در خونه ت رو بزنه و ازت پول بخواد خودش میدونه جوابت نه! هست . ولی دیروز اینطور نبود .. اینقدر هم قشنگ خودمونو توجیه میکنیم و میگیم : طرف لازم نداره و میخواد بگیره فلنگ رو ببنده . و عجبا که همین هم هست ! انگار تو این شهر کذابان , همه دست هم رو میتونن به سادگی بخونن الا اون بیچاره هایی که اینجا نبودن و با ما زندگی نکردن . میان ایران چنان تیغشون میزنیم که چند سال بعد تازه دوزاریشون میافته چه بلایی سرشون آوردیم . وقتی یه سفر میان ایران برای گردش و خرید , نمیدونن وقتی فروشنده جنسی رو 10 هزار تومن اعلام میکنه , قیمت واقعی اون جنس 500 تومنه !!! و اینو فقط یه حقه بازی میدونه که تو این مملکت زندگی کرده ! کسی میدونه که وقتی میره بقالی میبینه ؛ بقال داره با ماژیک روی قیمت احناسش خط میکشه تا اون جنس رو به هر قیمتی که خودش دوست داره بهت بده و تو هم میخری با رضایت کامل !!!!

از باز شدن درهای ارتباط بین ما و جهان خارج 10 سالی میگذره . در این ده سال مخاطبان ما محزون و سر خورده شدن و دارن به این نتیجه میرسن که قید ما و وطنشون رو برای همیشه بزنن . تشنه و عاشق کشورشون , ایران هستن . ولی وقتی به سر تا پای وطن نگاه میکنن هیچ آشنایی ای درش نمیبینن و حالشون از ما و کشورشون به هم میخوره و غربت رو به وطن ترجیح میدن . همه چی رنگ ریا میده . وطن اونی نیست که روزی بخاطر حفظ جونشون گذاشتنش و رفتن تا زمانی دوباره برگردن . هم وطن هاشون چقدر غریبه شدن ... با هم سال نوری فاصله دارن . امروز در 22 بهمن ماه 1386 , سر آغاز حکومتی رو مثلن جشن میگیریم که باعث شدن ملتی فنا بشن و این ذلت بیافته . از همون روزی که خمینی ملعون بیشرف و بزرگ شارلاتان جهان , بعد از برگشت به ایران و تکذیب تمام قول و قرارهای خودش با انقلابیون باعث شد حکومتی تشکیل بشه که پایه در دروغ و ریا داشت , ایران هم نابود شد ... امروز ما مردم ایران از بخت بد خودمون خون گریه میکنیم . ولی کار بیهوده ای میکنیم . چون ما بعد از 29 سال داریم دستاوردی رو نوش جان میکنیم که خودمون پختیم . خودمون پرورش دادیم و خودمون پذیرفتیمش . ما طرفدار خکومتی شدیم که با دروغ روی کار اومد و حامی اون شدیم و حتا نخواستیم فکر کنیم که وقتی حکومتی با دروغ پایه ریزی میشه , نمیتونه مردمی باشه . نمیتونه تابع دموکراسی و آزادی باشه و زمانی این حقیقت رو فهمیدیم که خودمون هم جزئی از اون شدیم . حالا امروز ما از این مینالیم که چرا گرفتار هیولایی هستیم که هستی ما رو به غارت میبره و جرات نداریم اعتراض کنیم . در صورتیکه این حکومت شایسته ماست و لیاقت ما چنین حکومتیه . این حکومت برازنده ماست . مایی که خودمون هم مثل اونیم . ما افتخار کشورمون اینه که 80% جمعیتش جوان و تحصیلکرده هستن . ولی همین جماعت تحصیل کرده و جوان ما دچار بیماری عجیبی هستن . بیماری دروغ گویی ! بیماری وقاحت ! بیماری شارلاتانی ! بیماری هزل گویی و رکیک گویی ! بیماری توهین به خود و هر عقیده مخالف خودشون ! توهین به انسان و انسانیت ! بیماری شکاکیت رو داریم . به سایه هم شک داریم . هیچ کدوم ما به هم اعتماد نداریم . هیچ حرفی رو به سادگی باور نمیکنیم .
امروز فریاد کسانی رو میشنویم که به حال مردم ما گریه میکنن . به حال جوون های ما . بیچاره ها نمیدونن برای این خیل عظیم بیماران , درمانی و عاقبتی نیست . شاید بهتر باشه بجای اینکه اونها رو زیر تیغ اتهام قرار بدیم فقط به این بسنده کنیم که : نیش عقرب نه از ره کین است , اقتضای طبیعتش چنین است ... بله ! وقتی در دروغ بزرگ میشی , ذاتت میشه دروغ . تقصیر نداری . با اندوهی عظیم اعتراف میکنم که من و همه ما ذاتمون دروغگوست . ذاتمون شکاکه . اینقدر بی اعتمادیم به هم که همدیگه رو دوست خطاب میکنیم . با هم صحبت میکنیم . با هم رابطه دوستانه داریم . ولی وقتی قرار میشه با هم ارتباط رودر رو داشته باشیم , همدیگه رو به اطلاعاتی بودن متهم میکنیم . به جاسوس بودن . به خائن بودن ! به همین سادگی . وقتی پدر و مادرت از پشت بهت خنجر زدن , از غریبه انتظار چی داری ؟ و ما اینطور بزرگ شدیم و این درد بزرگیه ... این طاعونی برای نسل ماست . ما نه تنها نسل سوخته هستیم , که نسلی بیمار و کذابیم ... دوست داشتم دکمه Load زندگی رو میزدم و به عقب بر میگشتم و همه پل های خراب پشت سرم رو درست میکردم ولی متاسفم که زندگی بازی کامپیوتری نیست و از همه مهمتر اینکه زندگی بازیچه دست آدمهای احمقی مثل ما نیست ... فراموش شدیم و همه رهامون کردن , کاش اینها فراموشمون نمیکردن ...



........................................................................................

Sunday, February 10, 2008

رمالی با پا :

قبل از هر چیز آغایون ذوالفقارهاشون رو غلاف کنن که مساله زنونه نیست و مردانه ست , مبادا ضایع بشین . دوم اینکه دانشمندان این روزها روی رفتارهای پای انسان دارن خیلی کار میکنن و به نتایج جالبی دست پیدا کردن . مثلن اینکه از روی فرم پا میشه شخصیت طرف رو حدس زد یا اینکه از روی حرکات و نوع قدم زدن و .. میشه به درون فرد رخنه کرد . خدا نیاره روزی رو که آقایی بره مطب روان شناس و بهش بگه دودولتو ببینم جانم ؟ و از شکل دودول آدمیزاد و پلاسیده بودن و کج و معوج بودنش پی به روانش ببره و از همه بدتر اینکه دکترش زن باشه !!!!! در اونصورت خانم دکتر باید نیمی از وقتش رو صرف این کنه که این آلت بی خاصیت بد ترکیب به حالت عادی برگرده که اونم در حضور یک خانم امری محاله و ضامنی که کشیده شد به این سادگی ها ... آره ! البته اگه آدمیزاده که به اونجا هم میرسه ! از ما گفتن . به هر حال , یه مقاله میخوندم در مورد اینکه اگه میخواهین پی به روحیات و درون افراد ببیرین , باید ببینین اون آدم شبها چطور میخوابه و پاهاش چطور حرکت میکنه ؟ دقت کرده باشین مثلن وقتی شما عصبی هستین , پنجه پار و جمع میکنین و یا انگشت شست رو به زمین فشار میدین یا هی پاتونو تکون میدین و ویبره میزنین و یا وقتی تو مهمونی نشستین هی این انشگت های پا رو به فرمی عصبی جمع و باز میکنین و ... که هر کدوم این حرکات نشون دهنده یکی از خلقیات و خصوصیات روانی و احساسات درونی ما توی اون لحظه ست . در کنار اینها , بعضی از این فالگیرها و رمال ها هم با پای شما فالتونو میگیرن . فال با رنگ جوراب یا اندازه و فرم و شکل انگشت های پا و ... همگی برای اینها نشونه هستن و من نمیدونم دنیای دیوانگی و تخیل انسان آیا حد و مرزی برش نیست :

چند شبی بود میخواستم این آرتین رو رمز گشایی کنم و ببینم این در درونش چی میگذره که اینقدر بد خوابه ؟!؟ آخه شب اولی که ما پیش این جانور خوابیدیم , به صبح نرسید و همون نصف شبی دماغموش شکست و زیر چشممون کبود شد و صورتمون یکماه ورم داشت و فرداش بابامون ما رو دید میخواست آرتین رو با تفنگ شکاریش آبکش کنه و فکر کرده بود منو کتک زده ! نگو آقا توی خواب به شدت فعال میشن و میرن در نقش بروس لی ! این شد که رفتیم یه تخت خریدیم 4 نفره !!!!!! که حفظ فاصله بشه و اقلن من در امان بمونم . چون وقتی هم که تخت هامونو از هم فاصله دار گذاشتیم , یه مشکل دیگه بوجود اومد و اونم پرت شدن آرتین از روی تخت بود و هر بار من بدبخت باید اینو از بین دو تخت میکشیدم بالا و این تنه لش 2 متری رو هم مگه میشد به این سادگی در آورد ؟!؟ البته با تمام این تدابیر , بازم هر از گاهی مشت و لگدی نثارم میشه ولی خب , باز از خون و خونریزی و ضربه مغزی شدن بهتره !
همه اینها باعث شد که یه شب از وقتی این رفت کپه مرگش رو گذاشت تا کله صبح بشینم زیر پاش و فرت و فرت ازش عکس بگیرم . این هم ژنوم کشف رمز یا زهرای حرکات پاهای آرتینه که با مشقت فروان تهیه کردم و قراره روش کار کنم تا سر از درونیاتش در بیارم !!!

همونطور که میبینین این آدم به شدت مشکلات داره و با خودش به شکل فجیعی درگیره و توی مغزش و بین نرون ها و سلول های مغزیش کودتاست و احتمالن دارن انقلاب اسلامی میکنن و دلیل ریده شدن به افکارش همینه ! این گرفتگی های پنجه و انشگتان پا و این حرکات نشون از درگیری شدید روانی داره و باید ریشه یابی بشه . البته بطور طبیعی مردها عقل ندارن , آرتین هم , هم مرده و هم بطور ژنتیکی عقل نداره و این یعنی از همه مردها 50% هم کمتر عقل داره به عبارتی همون یک ارزن عقلی که مردها بطور طبیعی دارن رو هم نداره و حالا مشخص نیست چطور میشه این رمز رو کشف کرد و پی به درون آشفته ش برد . اگه کسی از این حرکت ها سر در میاره شدیدن محتاجیم به کمک !!!!



........................................................................................

Friday, February 08, 2008

از هر دری سخنی :

- گل سر سبد این هفته ! کروبی اینجا , اونجا , همه جا ! حتمن ببینین . از خنده غش میکنین :
http://ahestan.parsiblog.com/389806.htm

- جوک ! يك آخوند ميره پيش دكتر و ميگه: همه ميگن آخوند جماعت كون گشاده . ميشه شما يك نگاهي به كون من بندازي و نظرت رو بگي ؟ دكتر ازش خواهش ميكنه دولا بشه. همچين كه چشمش به کون آخونده مي افته ميگه غاره غاره غاره . آخونده ميگه چرا صد بار ميگي غاره ؟ دكتر ميگه : والا من يكبار بيشتر نگفتم , باقيش اكوي صدا بود !!

- عکس برگزیده ! آی مردم من مکه بودم : http://i4.tinypic.com/7xjnic3.jpg

- معرفی نرم افزار ! با این Steady Recorder v2.4 برنامه شما قادرین تا صدها ساعت صدا رو با کامپیوتر ضبط کنین با بهترین کیفیت . این برنامه برای ضبط کردن کاست های قدیمی و تبدیلشون به سی دی های صوتی خیلی بدرد میخوره با حجم 2 مگابایت : http://rapidshare.com/files/86167901/SteadyRecorder24.rar

- سردار رادان هم یه غلطی کرد و و یه گ .. خورد با طناب احمدی نژاد رفت تو چاه و اینم شد نتیجه ش : http://golagha.ir/uploads/news/monthly/194/rj194.jpg من یکی که هر وقت چکمه هامو میپوشم برم از خونه بیرون اسم رادان مثل مارک کفش به یادم می افته ! رادان تبرُج !!!!!!! احتمالن در دولت آینده بجای کفش ملی , کفش رادان افتتاح میشه و فروش خوبی میکنه .

- پروین خانم نگران برادر شدن ! گویا احمدی نژآد در محاصره دشمن قرار گرفتن . چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی : http://parsine.com/ShowNews.asp?Code=86110920

- گیله مرد کالیفرنیایی در مورد ماجراهای عینک خودش نوشته که خیلی جالبه . البته فکر کنم نسل ما که به اون سن و سال برسه علم اینقدر پیشرفت کرده که عینک و لنز دیگه تو کار نیست و یه سلول چشمت رو در میارن و کشت میدن و یه چشم جدید با بینایی قوی میذارن تو کاسه چشمت و میشی سوپر من : http://www.gilehmard.com/archives/001066.html

- عکس ! تا حالا تو یه روز برفی بهشت زهرا رفتین ؟ اگه اینقدر مغزتون پیچ و تاب داشته باشه که با یه خروار برف برین زیارت مرده ها , با خودتون حتمن بیل و کلنگ و نمک ببرین ! دیوانگی انسان حد و مرزی نداره : http://farm3.static.flickr.com/2349/2221657896_97d7ee5a5b_o.jpg

- خرافات از نوع غربی ! راستی چرا ما که همیشه ضد غرب بودیم و شعار میدیم ضدشون ولی در عمل اینقدر از غرب تاثیر میپذیریم و با عرض معذرت تو کونشون هم میریم ؟ http://makanmehr.blogfa.com/post-83.aspx

- جوک ! استقبال مردم قزوین از احمدی نژآد : دلاور هسته ای دمر بخواب خسته ای .

- مجموعه ای از کتاب های نایاب بصورت پی دی اف . من باز نکردم ببینم چیه . مسئولیتش با خودتون : www.shariar-aachen.blogspot.com

- فیلم Leaving Las Vegas با بازی نیکلاس کیج رو حتمن ببینین . داستان عاشقی یه آدم الکلی به زنی خود فروش . ارزش دیدن داره .

- عکس ! آدم مزاحم و بی پدر و مادر یعنی این : http://i25.tinypic.com/2mea42g.jpg

- آهنگ درخواستی ! رپ ایرانی ! کلیپ اسکناس از گروه جونیور فایو به حجم 3 مگابایت MP3 :
http://www.sarzaminmusic.com/Sarzaminmusic/Persian/128KB/Juniors5%20-%20Popfather%20II/08_%20Eskenas.mp3

- حکایت های یک مشهدی مشنگ ! بعضی جاها کفر آدمو بالا میاره مخصوصن که در مورد انقلاب نوشته و حمایتش از انقلاب و اون لهجه ش که شدیدن آدمو یا خمینی می اندازه ! امثال این آدمهای نادان بودن که باعث شدن ایران ویرانه ای بشه با مردمانی مجنون . لعنت بر این انسان ها , لعنت بر جهالت و لعنت بر حماقت که حد و مرزی نداره : http://shatot.wordpress.com

- عکس ! وقتی کروبی عصبانی میشه : http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2005/06/134618_orig.jpg

- کاریکاتوری برای اصلاح طلبان . خدایشان بیامرزد :
http://golagha.ir/uploads/news/guest/200801/site-86_11_07.jpg

- معما ! میدونین ترکها به شورت لامبادا چی ميگن ؟ میگن نخ در بهشت !

- CounterSpy برنامه ای فوق العاده برای جلوگیری از هک شدن و یا ورود و نابودی اسپای ها به کامپیوتر شما . حجم 72 مگابایت : http://rapidshare.com/files/54820096/Sunbelt.CounterSpy_2.5.1040.ByRESIN.rar

- فیلم L.A. Confidential یه فیلم پلیسی سبک کلاسیک – اکشن هست و فوق العاده . حتمن ببینین .

- وقتی نوه خمینی رو رد صلاحیت میکنن , اصلاح طلبان باید برن ابوعطا بخونن . ابطحی در وب نوشته های خودش به این موضوع اشاره کرده و چنان هم با سوز دل نوشته که دل .... براش کباب که هیچ , جزغاله میشه : http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146309267

- اولین ماهواره ایران هم به فضا پرتاب میخواد بشه . فکر میکنین اهداف این ماهواره چیه ؟ پخش روضه برای موجودات بیگانه و مسلمون کردم ایتی ها ؟ صدور انقلاب به کره مریخ ؟ پخش 48 ساعته قرآن در فضا ؟ یا فیلتر کردن همون چند کانال ماهواره ای باقی مونده در ایران ؟ راستی شنیدین سلاح های ضد ماهواره هم اختراع شده ؟ به نظرتون ایران میتونه این قوطی های کذایی رو بفرسته فضا و ازش جن ظاهر کنه ؟ یعنی میذارن :
http://media.farsnews.com/Media/8611/ImageReports/8611150330/47_8611150330_L600.jpg

- جوک ! نيروي انتظامي مي ريزه خونه ترکه . ترکه با منقل مي پره تو استخر ميگه از اينجا به بعدش دیگه به شما ربطي نداره به نيروي دريايي مربوط میشه !

- بهمن هدایتی نویسنده خزب الهی سایت کلاشینکف دیجیتال , دستگیر شد :
http://www.anaretorsh.com/images/stories/bahman2.gif

- وقتی رئیس جمهور کشوری بجای پرداختن به وضعیت مردم و کشور , به رمل و اسطرلاب و پیشگویی رو میاره نتیحه میشه همین : http://aftabnews.ir/vdcaawn496noi.html
غرب عددی نیست ! من مهندسم ؛ آمریکا به ایران حمله نمیکند ! مطمئن باشید قطعنامه سوم تصویب نمیشود ! مصوبات سازمان ملل کاغذ پاره است ! لابد حقیقت هم دروغ است ؟!؟

- متاسفانه این حسن آقا دچار بیماری مزمن گشاداسیون شدن و آشپزخونشون رو مدتیه تعطیل کردن . ای کاش سنجد در تمام دنیا کشت میشد ! به همین دلیل هم فعلن غذا بی غذا برین ماجرای شاشیدنش رو بخونین : http://hasanagha.net/blog

- بازی کامپیوتری The Call Of Duty 4 به درد اونهایی میخوره که آدرنالین خونشون کمه و از وحشت و هیجان لذت میبرن و ارضا میشن . سبک اکشن – کوماندویی . مدتیه با آرتین این بازی رو داریم بصورت شبکه میکنیم و بزودی در موردش یه مطلب مفصل مینویسم :) . بازی روی دی وی دی هست و برای لذت بردن ازش 2 گیگا بایت رم و یک کارت گرافیک 512 و یه سی پی یو 2 هسته ای نیاز دارین و صد البته یه کارت صوتی حرفه ای با 24 باند super woofer 4D .

- احمدی نژآد در نقش فلاش گوردون در برنامه پیشتازان فضا :
http://media.farsnews.com/Media/8611/ImageReports/8611150330/1_8611150330_L600.jpg

- از سری ترفندهای حرفه ای فتوشاپ , مطلبی رو براتون آماده کردم که فکر میکنم خیلی مورد توجه آغایون و خانم های قرتی و سانتی مانتالی که دوست دارن عکس های خودشون رو انگولک کنن و بذارن توی پروفایل های کذاییشون برای جلب مخاطب ؛ قرار بگیره . نخوه اعمال تاتو و نقاشی روی پوست که این روزها شدیدن مد شده , توسط فتوشاپ . همینجا دو نکته رو بگم که اولن ورژن های CS رو باید داشته باشین و دیگه اینکه این مطلب مبتدی نیست و حرفه ای هست و اگه با فتوشاپ کار نکردین , سراغش نرین . برنامه هفته بعد هم آموزش یک نوع کیک 6 منظوره هست که فکر میکنم یه وبلای دو نبش اون دنیا به نامم توی بهشت رزرو کنه :
http://g0nag0n.blogspot.com/search/label/photoshop.2

- چرا مجله زنان توقیف شد ؟ http://shenavandeh.blogfa.com

- کلیپ هق هق از حبیب 3.77 مگابایت MP3 :
http://www.sarzaminsong.com/Sarzaminmusic/Persian/128KB/Habib%20&%20Mohamad%20-%20Khodeshe/05_%20Hegh%20Hegh%20(Habib).mp3

- عکس ! خیابان پهلوی , خیابان خاطرات جوون های قدیمی در یک روز برفی نرسیده به میدان تجریش . دستپخت خودمه : http://farm3.static.flickr.com/2146/2236643904_75644853c4_o.jpg

- چه چیزی باعث میشه خبرگذاری شارلاتان فارس نیوز ضایع بشه ؟ البته ضایع که هست ولی دیگه این خیلی تف سربالاست : http://fararu.ir/vdcb.9bzurhb0wiupr.html

- پر بیننده ترین سایت ایرانی رو میشناسین ؟ اینه : http://tinypic.com/view.php?pic=5ociva&s=3

- پرتقال کمتر بخورین چون وزیر کشاورزی عرضه نداره قیمت ها رو کنترل کنه ! نه اون که احمدی نژادم وجودشو نداره پا تو کفش مافیای میوه و تره بار کنه :
http://www.noandish.com/com.php?id=13943

- جوک ! به آخونده ميگن : سنتور حرامه ؟ ميگه : بله ! ميگن : ارگ ؟ ميگه بله ! ميگن : شيپور ؟ ميگه : بله ! ميگن : پس خميني اي امام رو با گوز بزنيم ؟

- به مناسبت دهه زجر ! خمینی در بهشت زهرا چه گفت که امروز ما نباید بشنویم , به همراه عکس های انقلاب . ( زنهاش با رینگ پستون های سوپر دولوکسش منو کشته ) چه انقلابیونی سکسی ای داشتیم : http://mashgh.blogfa.com

- همیشه گفتم که زنهای فمینیسم دیوانه هستن ! اینم دلیل ! کم بود جن و پری , 2 تا هم از دیوار پرید : http://norooznews.ir/photo_album/photo_album/5506.php

- رادیو جوان سخنان سری مسئولان زمان شاه در مورد جلوگیری از انقلاب رو پخش میکنه ! یه روزی هم میرسه که .... ای بابا : http://radiojavanonline.blogfa.com/post-112.aspx

- اولین زن ایرانی که به قطب جنوب سفر کرد کیه ؟ سفرش بخوره تو سرهش بخش مسائل اسلامی و حجابش منو کشته : http://217.25.61.8/Nsite/FullStory/?Id=89462

- فیلم جنایی Turistas محصول 2007 , درباره تعدادی توریست هست که دزدیده میشن و زنده زنده اعضای بدنشون رو در میارن برای پیوند زدن .. یه فیلم اعصاب خرد کن و چندش آور مخصوص آدمهای روان پریش !

- موقع انتخابات ریاست جمهوری یادتونه میگفتن احمدی نژآد پیاده روها رو هم زنونه مردونه میکنه و بعد همه میخندیدن و میگفتن مگه میشه ؟ میگن کردیم و شد اینم نمونه هاش و پیشوازش :
http://www.fardanews.com/show/?id=45383

- سایتی بسیار جالب . اسناد و مدارک تاریخی ایران . از سند ازدواج شاهنشاه و شهبانو گرفته تا معاهده های گل و بلبل ایران . حتمن ببینین خیلی جالبه :
http://www.yadeyar.ir/asnad1.htm

- سایت نو اندیش نظرخواهی ای رو در مورد عملکرد مجلس هفتم قرار داده . شما هم میتونین با شرکت در این نظر سنجی , مشت کوبنده ای به دهن استکبار بکوبین : http://www.noandish.com
ندید بدونین جواب عملکرد صفر مجلس بوده !

- نویسنده این وبلاگ به شکل فجیعی آدم رو یاد مرحومه مغفوره , ندا حریری بی ناموس می اندازه . راستی همه چیز در این دنیای مجازی امکان داره ( چشمک ) : http://piaderou.blogfa.com

- جوک : ترکه همه ش دعا مي کرده بچه دار شه يه شب جبرئيل مياد تو خوابش ميگه : پدر سگ ! عوض اينهمه دعا برو زن بگير .

- و اما چند خبر خوش برای دوستداران عکس و عکاسی و یک خبر بد :

- خبر بد اینکه نیکول فریدنی چهارشنبه فوت کرد . پدر عکاسی طبیعت ایران بود :
http://farm3.static.flickr.com/2027/2248358890_2e572f5781_o.jpg
- خبر خوش اینکه دوربین DSLR نیکون D60 به بازار اومد . از ویژگی های منحصر به فرد این دوربین اینه که دارای سیستم زدودن غبار از سنسور هست و دیگه اینکه لنزی که روی اون قرار گرفته , داره VR هست و از سری ده مگا پیکسلی هاست .
http://a.img-dpreview.com/news/0801/nikon/D60_front_rgb.jpg
- خبر خوش بعدی اینکه شرکت نیکون بالاخره یکی از بهترین و کاربردی ترین لنزهای خودش با رنج 16-85 رو معرفی کرد که با قیمت 430 پوند انگلیس به فروش میرسه . از ویژگی های این لنز , لرزه گیر و شارپ بودن فوق العاده اون و واید بودنشه . این لنز حدودن 5 اکس زوم داره .
http://a.img-dpreview.com/news/0801/nikon/nikkor_1685.jpg

- فیلم Stardust محصول 2007 برای بچه ها مناسبه و خیلی گل کرده . از سری فیلم های تخیلی – ماجرایی هست .

- عکس ! برای دوستداران هنر . سینما شهر فرنگ افتتاح شد . سینمایی که میتونست سینما رکس بشه ولی نشد و ویرانه شد . میگن یکی از دلایل آتش زدنش این بود که میخواستن مسجد بسازن ولی قالی باف نذاشت . راست و دروغ گردن راوی ! دستپخت خودمه : http://farm3.static.flickr.com/2072/2241854118_a976bff59c_o.jpg

- سری تن تن و میلو 2 تا کتاب داشت به اسم : هدف , کره ماه و روی ماه قدم گذاشتیم . این عکس منو یاد موشک فضایی پرفسور تورنسل می اندازه : احمدی نژاد در فضا :
http://media.farsnews.com/Media/8611/ImageReports/8611150330/43_8611150330_L600.jpg

و ختم کلام هم یک جوک :

مشخصات کون گشاد ترین انسان روی زمین :
- کفش های بند ندارد !
- شلوارش زیپ ندارد !
لباسش دکمه ندارد !
... درست حدس زدین : آخوند !!!!!!!!



........................................................................................

Wednesday, February 06, 2008

بلاگر بی تربیت :

آقا این کدها امنیتی رو دیدین توی سایت ها ؟ خدا خفشون کنه بعضی از این کد ها خیلی با زبون ما ربط پیدا میکنه بطور اتفاقی . یکیش هم همین . اومدم مطلب بذارم میبینم پایینش یه چیز وحشتناک نوشته !!!!!!!! پناه بر احمدی نژاد



........................................................................................

Tuesday, February 05, 2008

جدول :

جدول حل کردن از اون کارهایی هست که وقتی آدم بعد از یک روز کاری دچار یاس فلسفی میشه و بقول معروف مخش میگوزه , باعث میشه برای مدتی از همه چیز جدا بشی و بتونی مغزت رو کمی آرامش ببخشی . معمولن کارهای خیلی پیش و پا افتاده ای وجود دارن که ما بخاطر سادگی اصلن به سراغشون نمیریم . یکیش همین جدول و یا کتاب خوندنه که معجزه میکنه . در عوض عادت کردیم وقتی فکرمون ناراحته و یا غمی توی دل داریم و افسرده هستیم و حوصله مون سر رفته , بریم یه مشت قرص آرامبخش بریزیم تو حلقمون تا مغزمون آروم بشه . در صورتیکه درمانش این نیست که تنها خطر و عوارضش برای آدم میمونه . خوندن یک کتاب میتونه کار یه والیوم 20 رو بکنه . البته کتاب داریم تا کتاب . بعضی کتاب ها هست که وقتی شب شروع میکنی به خوندنشون تا خوابت بگیره , یهو میبینی صدا گنجشک ها و غارغار بلند شد و ساعت 7 صبحه و تو چنان توی کتاب غرق شدی که صبح شده ! و برعکس بعضی کتابها هستن که 2 – 3 صفحه که از بس چرت و پرت هستن که غش میکنی !!!
معمولن آخر شب ها با آرتین میشینیم جدول حل کردن . شام رو که میخوریم و مرتیکه رو میخوابونم , میام پایین و یه سی دی موسیقی کلاسیک که معمولن هم بیشتر وقتها 4 فصل هست میذارم و چای بابونه میخوریم و حرف میزنیم گاهی هم دعوا . بعضی وقتها هم که حوصله هیچ کاری رو نداریم یا حرفی نداریم میشینیم جدول حل کردن , دو تایی و گاهی هم نوبتی . مثلن اون تلویزیون نگاه میکنه و من جدول حل میکنم و برنامه من شروع میشه , اون باقی جدول منو حل میکنه و من برنامه م رو نگاه میکنم . حالا وای به زمانهایی که اون زودتر از من جدول رو بگیره دستش و حل کنه و بعد نوبت به من برسه ! فجایع وحشتناک ادبی توی خونه های جدول رخ میده و استخون های دهخدا که اینهمه برای زبان پارسی زحمت کشید شروع میکنه به ویبره زدن توی قبر !!!! آقایون همونطور که میدونین مغز ندارن و اگرم داشته باشن , مغزشون توی کمرشون یا لای پاشونه یا کلن مملو از کود فسفره ! حالا وای به اینکه بخوان این مغز رو به تحرک در بیارن و از آکبندی خارج ... نتیجه چیز عجیبی در میاد . نمونه ش همین امروز .

لنگامو دراز کرده بودم رو میز و داشتم میوه میخوردم و فیلم Apocalypto که این مرتیکه روان پریش خون آشام , مل گیبسون ساخته رو نگاه میکردم و آرتین هم داشت جدول حل میکرد و هر از گاهی نیم نگاهی به تلویزیون می انداخت و هی چرت و پرت میگفت و اعصاب منو خرد میکرد ! طبیعیه که وقتی مل گیبسون فیلمی میسازه شما فقط صحنه های فجیع آدم کشی و خونریزی تو اون فیلم میبینین و آرتین هم که جهود و ترسو , هر جا که صحنه قتل و آدمکشی داشت فوری جدول رو میگرفت جلوی چشمش تا مثلن نگاه نکنه و هی میگفت : تو چطور زنی هستی که از این صحنه ها لذت میبری ؟
- بدبخت ! آخه از خودت اینو بپرس که تو چطور مردی هستی که از یه قطره خون میترسی ؟
آخه این یه قطره خونه ؟ قلب آدما رو دارن زنده زنده از سینه شون میکشن بیرون و سرشونو میبرن تو میگی یه قطره خون ؟؟؟؟
- خب خنگول اینا اون زمان طبیعی بوده و دارن قربانیشون میکنن برای خدایانشون , ببین لذت ببر !
میخوام صد سال لذت نبرم ! چقدر تو سنگدلی ! حیف من !
- آره واقعنم حیف تو . احساساتت منو کشته . مامان جونت یادت رفته شاهکارهای بچگیت رو میگفت که دم گربه رو میزدی تو نفت و آتیش میزدی ؟؟؟ قورباغه ها رو به سیخ میکشیدی زنده زنده و کباب میکردی ؟ حساس ... نارنجی ... جیگر ... بمیرم برات با این کوه احساسات ..
به جان خودم از خودش در آورده . داداشم منو اغفال میکرد .
- پس بشین سر جات اینقدر احساسات لطیف منو زیر سوال نبر و اینقدرم وراجی نکن که کنترل تلویزیونو تو مخت خرد میکنم ها ! بذار ببینم چی میشه آخرش !

خلاصه فیلمه تموم شد و آقا هم نشست سر فوتبال تماشا کردن . منم مشغول حل کردن جدولی شدم که آرتین نصفشو حل کرده بود ارواح ننه ش . چشمتون روز بد نبینه . هر چی این خونه های جدول رو میخواستم با هم جور کنم میدیم نمیشه ! خدایا آخه چرا اینطوری شده بود ؟ بعد میرفتم خونه هایی که آرتین پر کرده رو چک میکردم میدیم غلط نوشته و برای همینه که حروف در نمیاد . حالا غلط هاش بخوره تو سرش ! یه چیزایی نوشته بود که دو ساعت داشتم میخندیدم :
جن مونث رو نوشته بود : جنده ! میگم خاک تو سر ! مگه هر چیزی رو آخرش ( ه ) اضافه کنی میشه زنونه ؟ میگه مگه ندیدی به زن مُرده میگن مرحومه مغفوره ؟ موی شیر رو نوشته بود : پشم ! میگم پدر سگ شیر پشم داره یا یال داره ؟ میگه بابا من فکر کردم تنشو میگه !!!!!!! یا رفقا رو نوشته بود : بر و بچ ! میگم آخه تو جدول زبون کتابی می نویسن یا زبون عامیانه که تو نوشتی بر و بچ ؟ هاهاها دیوانه ست به خدا ! دیوانه ...

یه دری وری هایی نوشته بود که دیگه من جدول حل کردن رو گذاشته بودم کنار و هی میخوندم و غش غش میخندیدم و اینم اعصابش خرد شده بود و هی میگفت ساکت بذار ببینم فوتبال چی شد ... آخر هم اینقدر خندیدم که شاشیدم تو شورتم و جدولو کوبیدم تو سرش و ...
آقا هنوزم تکرار میکنم : آدم نمیشین شما مردا . عمرن ... محاله محال !!!!!



........................................................................................

Monday, February 04, 2008

چرا انقلاب شد ؟

همه ما سالهاست از خودمون میپرسیم چرا انقلاب شد ؟ آیا از خودتون پرسیدین چرا در کشور ماانقلاب شد ؟ چرا در کشوری که بهشت عالم بود انقلاب شد ؟ چرا ایرانیانی که در رفاه و خوشی مطلق زندگی میکردن و اعتبار و وجهه بسیار خوبی در تمام جهان داشتن , تصمیم گرفتم خاک به سرشون کنن و انقلاب کنن ؟ پاسخ اون ساده ست . ولی خیلی دیر و زمانیکه 29 سال از انقلاب گذشته فقط میتونه عبرتی باشه برای آیندگان ما :

تفکرات افراطی اسلامی مثل القاعده امروزه دنیا رو دستخوش فجایع انسانی قرار داده . اسمش اسلامه ولی در عمل کشتار و قتل و عام فجیعانه انسانهای بیگناه . از آمریکا بدشون میاد , در عمل مردم بیگناه و هم وطن های خودشون رو میکشن . کودکان و زنان . جوانان و پیران . برای اونها هدف و ایدئولوژی فقط کشتار و به قتل رسوندنه و مهم نیست کی باشه . حتا انسانهای معلول و حتا خودشون و اسمش رو گذاشتن فرهنگ شهادت و رشادت و اسلام !

چرا تفکری شیطانی بنام القاعده شکل گرفت ؟ سوای از اینکه در پشت پرده دستهای کثیف غرب وجود داشت و همون فرهنگ غرب برای بقای خودش و کسب منافع بیشتر , چنین تفکراتی رو حمایت کرد و شاخ و برگ داد و خودش هم در نهایت منهدمش کرد . باعث و بانی این تفکرات چیزی نیست جز سوء استفاده یک جانبه و استثمار مردم مسلمان و محروم مناطقی مثل خاورمیانه توسط غربی ها . وقتی همه چیز یک طرفه باشه , افراط گرایی شکل میگیره . عقل جای خودش رو به جنایت میده . امروز در فلسطین شاهدیم جنگجویان خماس , به اسرائیل موشک پرتاب میکنن . در صورتیکه اسرائیل سالهاست دیگه جنایتی در فلسطین انجام نداده و اگر هم کشتاری صورت میده باعث و بانی اون خود فلسطینی ها هستن که با حمله به خاک اسرائیل باعث بروز عکس العمل میشن . جنگجویان خماس اما حتا به فکر خودشون و مردم خودشون هم نیستن و فقط براشون این شده آرمان که یک موشک بی هدف و ضعیف پرتاب کنن به زمین های بایر و خاکی اسرائیل و در عوض یک موشک هوشمند و هدفمند اسرائیلی کنترل شده توسط ماهواره بخوره توی مناطق مسکونی اونها و دهها نفرشون رو بکشه , و با این همه همچنان این رویه رو ادامه میدن . چرا ؟

در ایران , زمانیکه رضا شاه کبیر به قدرت رسید و دست ملاها رو از همه چیز کوتاه کرد , با دیکتاتوری و قدرت نظامی خودش تونست اوضاع کشور رو سامان ببخشه . فرزندش , محمد رضا شاه , وقتی روی کار اومد محبوب قلوب تمام مردم ایران بود . زمانیکه مصدق خائن و کاشانی رذل از کم تجربگی شاه سوء استفاده و قدرت رو قبضه کردن , شاه تونست با جلب حمایت آمریکایی ها به قدرت برسه و در عوض منافع بسیاری رو به اونها ببخشه . در کنارش ساواک رو بنیان گذاری کرد و قدرتش رو مطلقه کرد . سیر سقوط محبوبیت شاه از این زمان شروع شد و طبقه ای در ایران شکل گرفتن که مورد نفرت نیمی از جمعیت ایران شدن و همین جمعیت با انقلاب کردن به حضور پهلوی پایان دادن .

در ترکیه کمال آتاتورک تونست کشور تجزیه شده و فقیر عثمانی رو متحد کنه و سامان ببخشه و سکولاریسم رو بنیاد بذاره و با اقداماتی مشابه رضا شاه اما بهینه تر , ترکیه رو به کشوری غربی بدل کنه , امروزه شاهدیم که مردمش دارن همون راهی رو میرن که 29 سال قبل مردم ایران پیمودن . یعنی دارن از سکولاریسم به سوی اسلام گرایی حرکت میکنن . یک حرکت معکوس . ارزش های افراطی آتاتورک کم کم بی رنگ شدن و مردم دوباره دارن بر میگردن به چیزی که نداشتن و به زور ازش محروم شدن .

استالین در شوروی پرده ای آهنین بین شرق و غرب کشید و مردم رو به شدت سرکوب کرد و کمونیسم رو همه گیر . میلیونها انسان رو در سیبری کشت و یا ترور کرد و تبعید . رژیمی عظیم و هولناک ایجاد کرد که حتا امروز هم از اون دوران با وجشت یاد میشه بعد از هفتاد سال . تمام این تشویقات و مذهب زدایی هایی استالین و رهبران بعد از اون هرگز باعث نشد مردم شوروی و روسیه فعلی کافر بمونن و یا کمونیسم بشن ! در سال 1990 پایه های این قدرت آهنین فرو ریخت و مردم با آغوش باز فرهنگ غرب رو پذیرا شدن . چیزی که در اون زمان در حکم محاربه با خدا رو داشت !
..
..
در تمام این مثال ها نقطه ای که مشترک بوده هست , اینه که روی عقیده ای بیش از حد پا فشاری شده ! و نکته روانشناسانه اون اینه که انسان موجودی هست که از هر چیزی منع بشه , بیشتر به سوی اون گرایش پیدا میکنه . کشوری روی لامذهبی , کشوری روی مذهب گرایی , کشوری روی استثمار مردمش , کشوری روی ایدئولوژی سیاسی , کشوری روی سو استفاده و سرکوب شدید مردمش , غارت ثروتهای ملی و ... تمام اینها گذرا بوده ! نتیجه این سو استفاده ها و بهره برداری های افراطی باعث شده که همواره در منطقه خاورمیانه و کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین ما یا شاهد سرنگونی حکومت ها باشیم یا انقلاباتی صورت بگیره یا نظامیان قدرت نمایی کنن یا کشورهای غربی به اون کشورها لشکر کشی کنن و یا دیکتاتوری مطلق حاکم باشه و یا تفکراتی شیطانی شکل بگیره که ریشه در مذهب و یا عقایدی افراطی دارن ! باید این نقاط رو حذف کرد با ایجاد مساوات :

در زمان شاه , طیفی از مردم همیشه محروم بودن و مدتهای مدیدی احساس حقارت میکردن . این طیف بیشتر پیرو آداب و رسوم مذهبی و سنت ها بودن و نتونستن خودشون رو با آرمان های رضا شاه و محمد رضا و اصلاحات و پیشرفت زمان وفق بدن و براشون یک ضد ارزش شکل گرفت و به فرزندانشون منتقل شد . همون طوری که امروزه تک تک ما فرزندان زاده شده در دوران انقلاب , انقلابی بودن و اسلام گرایی برامون یک ضد ارزشه و این باور رو از والدین و خانواده هامون دریافت کردیم و حتا شستشوی مغری ما در طول 12 سال تحصیلی و زندگی در کشوری سراسر خفقان وهم نتونست ذره ای از نفرت ما از مظاهر انقلابی و اسلامی کم کنه , که بیشتر شد !
در اون زمان به اصطلاح طاغوتی ها و ساواکی ها و درباری ها و از ما بهتران , سالیان سال خار چشم این افراد بودن و براشون عقده شده بود دیدن زندگی های اونها . گو اینکه اونها هم رفاه نسبی داشتن . زمانیکه انقلاب شد , همین عقده های حقارت و تفکراتی که سینه به سینه منتقل شده بود سر باز کرد و عده ای با سوء استفاده از این احساسات سرگردان تونستن توده مردم مخالف رو شکل بدن . نگاهی به عکس ها و فیلم های اون زمان گویای این هست که مردم واقعن نمیدونستن برای کی دارن سینه میزنن ؟ چپی و راست و افراطی و مذهبی و بیتل و .. همه در کنار هم بودن ! هو پیچیده بود و مردم دور هم جمع شده بودن .
مردم فکر میکردن شاه اونقدر داره که داره خدایی زندگی میکنه و افسانه ای . و امروز شاهد اون هستیم که همون کسانیکه در فقر مطق و زیر دست و دون بودن در جامعه اون زمان , امروز قدرت رو در دست گرفتن و پالون بوده که عوض شده . شغل های کلیدی دارن , رئیس جمهور شدن ! رئیس دادگاه شدن ! رئیس فلان نهاد و موسسه و ارگان شدن . این چرخه مدام در حال تکراره . 30 سال یا 50 سال بعد هم دوباره این عده سرنگون و جناح مخالف اونها روی کار میاد و ریشه اینها رو میسوزونن . 50 سال بعد دوباره این جناح به زیر کشیده شده و جناح بعدی روی کار میاد !!!! انقلاب ایران به این دلایل شکل گرفت .
امروز وقتی از کاخ های سعد آباد و نیاوران دیدن میکنیم , امکانات و لوازم و حتا معماری این کاخ ها حقیرانه تر از منازل خیلی از ماست . پست تر از خیلی از شخصیت های مهم کشور ماست . ساده تر از خیلی منازل مردم عادی ماست ! حقیقت اینجا روشن میشه که 29 سال قبل اگر مردم عادی از زندگی واقعی شاه و یا جریانات پشت پرده با خبر بودن و دموکراسی برقرار بود و روشن نمایی , اگر سرکوب شدید مردم صورت نگرفته بود (!) اگر ساواک چنان سرکوبات و ترورها و شکنجه هایی رو اعمال نمیکرد (!) اگر شاه قدرت مطلقه سیاسی و فکری کشور نبود (!) انقلابی هم رخ نمیداد !
و امروز , زنگ خطر برای دولت فعلی ایران که درست جا پای شاه گذاشته , به صدا در اومده که روند این چرخه به پایان خودش نزدیک میشه و اینبار هم تفکری مقابل دولت فعلی بر اون چیره و شاهد حکومتی متفاوت هستیم . در حکومت گذشته , تمام آدمهای لامذهب و پولدار شده بودن ضد ارزش و خونشون حلال بود و اینبار هر چه آدم مذهبی و ریشو و بسیجی و آخوند ... دیده میشن , بعنوان ضد ارزش ازشون یاد شده و از دم تیغ گذرونده خواهند شد . و 30 سال یا 50 سال بعد دوباره مخالف این جریان .

من امیدوارم روزی در کشورم چنان عدالت و برابری ای برقرار بشه که مذهبی در کنار لامذهب به آزادی قدم برداره و بهش توهین نکنه . بی حجاب در کنار باحجاب آسوده باشه و نترسه از اینکه سرش بریده میشه تا هرگز گرفتار چنین محرومیت ها و فجایع تاریخی نباشیم . اینکه امروزه پارک ها و سینماها و کتابهای درسی و پیاده روها و ... رو زنانه و مردانه دارن میکنن , یعنی تفکری افراطی رو دارن به زور قالب میکنن . همونی که زمانی شاه داشت تفکر ایران پرستی و وطن گرایی رو به زور به مردم القا میکرد که نتیجه شد نابود کردن میراث باستانی ایران توسط این دولت . هر تفکر افراطی , تفکری افراطی تر از خودش رو باعث خواهد شد . دیر زمانی نمیگذره که عده ای به پا میخیزن و ریشه و نسل مذهب رو خشک میکنن . نقطه مقابل تفکرات افراطی مذهبی , لامذهبی مطلق شکل میگیره . اگر روزی این حقیقت رو فهمیدیم که همه چیز باید باشه و مساوات و برابری و اعتدال در همه چیز رعایت بشه بدور از افراطی گرایی , کشوری آباد با مردمی خوشبخت و سعادتمند مثل اروپا یا آمریکا خواهیم داشت . چرا این کشورها ثبات سیاسی و اقتصادی دارن ؟ چون شما اگر با حجاب چادر در انگلستان یا آمریکا قدم بزنین کسی به شما نه نگاه میکنه نه توهین میکنه نه تف میکنه . ولی اگه کسی بی حجاب در ایران قدم بزنه , حتا یک خارجی , سنگسارش میکنن , شلاقش میزنن , تف به صورتش پرتاب میکنن , بهش توهین میکنن و حتا صاحب حق میدونن که بهش تجاوز کنن . اگر این مسائل حل بشه و در فرهنگ ما جا بیافنه , آینده ایران تضمین شده ست در غیر این صورت .. نه ایرانی ای خواهد ماند نه کشوری بنام ایران ...



........................................................................................

Saturday, February 02, 2008

بیست و نه سال پیش در چنین روزی :

انقلاب ما انفجار نور بود , امام آمد .. عطر گل سوسن و یاسمن آید ... دیو چو بیرون رود فرشته (!) در آید ! خمینی ای امام ... بگو مرگ بر شاه ! اینها همه خاطراتی رو زنده میکنن که ملتی نادان با سرنوشت خودش چنان بازی کرد که امروز بعد از گذشت 29 سال , نه تنها اون روز رو گرامی نمیداره , که لعنت به خودش و کسانی میفرسته که بانی و باعث شکل گیری انقلاب و سرنگونی رژیم پر افتخار پهلوی بودن . 29 سال گذشته تا ملتی بفهمن چه کردن و چه چیزی بدست آوردن . امروز در آستانه بیست و نهمین سالگرد کودتای اسلامیون و شکل گیری یکی از بدترین انواع حکومت در جهان , ما انقلاب رو به ظاهر جشن میگیریم تا ثابت کنیم چرا نقلاب کردیم . زمانی دفاع از آرمان و نهضت خمینی برای ملت ما افتخار بود ولی امروز میبینیم که نه تنها تا انقلاب مهدی خمینی ای باقی نمونده , که نهضت خمینی هم منقرض شده و سال به سال کمرنگ تر میشه طوریکه حتا گوش دادن به سخنان خمینی در اوایل انقلاب ممنوعه ست . از قدیم گفتن ای کشته , کرا کشتی تا کشته شوی زار :

- ما انقلاب کردیم تا مشروب فروشی ها رو به آتش بکشیم و ریشه الکل رو از کشور پاک کنیم , و در عوض مشروبات تقلبی و قاچاق رو با 4 برابر قیمت بخریم و در کنج پستوی منازل بنوشیم و کور بشیم یا بمیریم .

- ما انقلاب کردیم تا تو دهن دولت بزنیم , ولی نفهمیدیم چطور شد که دولت چنان توی دهن ما کوبید ما خفه خون گرفتیم !

- ما انقلاب کردیم تا شهرنو رو ویران کنیم و زنانش رو آتش بزنیم تا امروز دختران و مادران و زنان خانواده دار ایرانی رو به خیابان ها بفرستیم تا همه جای اجتماع و شهر رو تبدیل به شهرنو کنن .

- ما انقلاب کردیم تا آب و برق و همه مایتحتاجمون مجانی و مفت و رایگان بشه و مالیات دادنمون به دولت حرام , ولی برای یک لحظه حتا به این فکر نکردیم که در ثروتمند ترین و دموکرات ترین کشور جهان یعنی ایالات متحده با اون همه امکانات , باز هم هیچ یک از این امکانات مجانی نیست و اگر مردم مالیات پرداخت میکنن به دولت , برای اینه که دولت برای اونها رفاه فراهم کنه و باور مجانی بودن همه چیز فقط میتونست یک رویا و توهم باشه و بس .

- ما انقلاب کردیم تا مردم رو مسلمان کنیم و با حجاب . انگار در دوران های گذشته و در 1429 سال قبل تا به امروز مردم ما کافر بودن و با آمدن انقلاب مسلمان شدن . ما انقلاب کردیم تا امروز اثری از دین و مذهب و مخصوصن اسلام در کشور باقی نمونه و تمام مظاهر مذهبی و دینی مورد تنفر و نفرت شدید مردم قرار بگیره و حجاب و حجابداران و نقاب چادر در نزد مردم به سرپوشی برای فساد بدل بشه !

- ما انقلاب کردیم تا ریشه ظلم و طاغوت و سرکوب و خفقان و ساواک رو خشک کنیم ولی در عمل امروزه به وجود اون محدودیت ها آرزومندیم و از خودمون سوال میکنیم آیا سرکوب مشتی مخالف مذهبی توسط ساواک و یا ممنوعیت بعضی مسائل , ارزش این انقلاب رو داشت ؟

- ما انقلاب کردیم تا ملت ایران سربلند باشن . کشورمون آباد باشه , دست بیگانگان رو از کشور کوتاه کنیم و بسیار هم موفق بودیم . چون هشت سال جنگیدیم تا نیمی از کشور رو ویران کنیم , دست آمریکا رو کوتاه کردیم تا دست روسیه رو بفشاریم . بیگانه رو بیرون کردیم تا خودی ریشه خودی رو بسوزونه .

- ما انقلاب کردیم تا پول نفت و هزینه های سرسام آور جشنهای 2500 ساله رو بیاریم به سفره های مردم . بعد از 27 سال بهمون گفتن پول نفت رو هم میاریم به سفره های شما . و امروز بعد از 29 سال همون پولی که تو جیب مردم بود ازشون گرفته شده و پول نفت هم نیومد به هیچ سفره ای , بنزین و گاز و برق مردم هم پرید .

- ما انقلاب کردیم که چرا شاه خائن و وطن فروش بحرین رو داد به عرب ها تا ما امروز خزر و اروند رود و جزایر خلیج فارس رو یکی یکی بدیم به عربها .

- ما انقلاب کردیم تا ریشه دیکتاتوری و شاهنشاهی رو از بین ببریم . ولی در عمل گرفتار شاهشیخی شدیم .

- ما انقلاب کردیم تا ریشه اعتیاد و تریاک درباری رو در کشور خشک کنیم و امروز پر مصرف ترین ملتی هستیم در جهان که مواد مخدر مصرف میکنه و گرفتار شیشه های ناب شدیم !

ما نسل سوخته امروز داریم به این فکر میکنیم که چرا پدران و مادران ما 29 سال قبل تصمیم گرفتن انقلاب کنن ؟ چه انگیزه ای باعث شد انقلاب کنن ؟ چه کمبودی در زندگی داشتن که باعث شد انقلاب کنن ؟ آیا فقیر بودن ؟ آیا یه کارمند ساده نمیتونست با دو ماه پس انداز از حقوقش یه ماشین صفر کیلومتر بخره ؟ آیا یک کارمند ساده نمیتونست منزل بزرگ 3 خوابه اجاره کنه با یک چهارم از حقوقش ؟ آیا در حسرت یک مسافرت به سر میبرد ؟ زن و بچه ش چشمشون به دستانش بود که سر ماه چی بخره ؟ سالی 3 وعده گوشت میخوردن ؟ دغدغه گرونی روزانه اجناس رو داشتن ؟ شب به شب برقشون میرفت ؟ هوا سرد میشد بی گاز و بی نفت میموندن ؟ بنزینشون در کشوری که روی نفت خوابیده جیره بندی شده بود ؟ یا هوس خوندن صمد بهرنگی کرده بودن یا خوندن مشتی جفنگیات ممنوعه جوجه سیاسیون و چپی های وطن فروش خائن و مصدق بازی گلوشون رو چسبیده بود ؟ چرا باعث شدن نسل ما بسوزه ؟ چرا به شاه و محدودیت هاش اعتراض میکردن ؟ از روشن فکرنماهای دانشجوی دیروز و روشن فکرهای احمق و روان پریش امروز خودمون که در تلویزیون های ماهواره ای عر و گوز میکنن سوال میکنیم شما نونتون نبود , آبتون نبود , چه مرگتون بود که انقلاب کردین که حالا بیایین پشت تلویزیون و از شاه طرفداری کنین ؟ چه مرگتون بود که از انقلابیون حمایت کردین ؟ که بخواهین فضای باز سیاسی ایجاد کنین ؟ بخوره تو سرتون که بجای پرداختن به زندگی و زن و بچه و آینده خودتون , به فکر سیاست بازی بودین . ما امروز سوال میکنیم از شمایی که انقلاب کردی , مگه در اون زمان حقوقت چقدر بود و دستت به دهنت نمیرسید که رفتی شعار مرگ بر شاه دادی که شاهانه زندگی کنی ؟ مگه شعور نداشتی که مملکت چقدر ثروت داره و داشت که بتونه 30 میلیون جمعیت رو شاهانه تغذیه کنه ؟ میخواستین از دیکتاتوری شاه خارج بشین اونم وقتی که در کوچکترین بخش زندگی یعنی خانواده , تک تکتون بزرگترین دیکتاتور بودین و هستین ؟ اسلام رو میخواستین که از ریدن تا رختخواب تا ظاهر تا الف و ب زندگیتون رو روشنی ببخشه ؟ دلم سوخت که اینقدر روشنتون کرد که کور شدین !
و چقدر خوشحالم بخاطر اون کسانیکه نه تنها چیزی بدست نیاوردن بلکه همون انقلابیون سابق , امروز شکنجه میشن , کشته میشن , سرکوب میشن و در فقر مطلق زندگی میکنن و زنان و دخترانشون در فحشا غرق شدن و پسرانشون در زیر آفتاب عمرشون رو هدر میدن و حتا نمیتونن به وضع بدشون اعتراض هم بکنن . خواستین با مصادره اموال ما ثروت ها رو مساوی تقسیم کنین ؟ غافل از اینکه ما به لطف شما امروز پولدارتر شدیم و شما از همون زندگی عادی هم محرومین و اگه 29 سال قبل جزو طبقه متوسط جامعه بودین امروز به زیر خط فقر و بقا رفتین و اینه سزای ملتی زیاده خواه , نادان و طمع کار که تصور میکنه آب و برق و اتوبوس و مالیات و همه چیزش میتونه مفت و مجانی باشه . باشد عبرت آیندگان و تمام ملت های نادان و زیاده خواه ... امروز کاش مرگ انسانیت و آزادی رو عزا میگرفتین .. مرگ محمد رضا شاه رو .. کسی که با همه بدی هاش لااقل ایران و ایرانی رو سربلند کرده بود . دیو بیرون رفت , ولی فرشته ای نیامد که , شیطان آمد !!



........................................................................................

Friday, February 01, 2008

حکایت دشک برقی :

نمیدونم تا حالا از دشک برقی استفاده کردین یا نه ؟ جون میده برای کمر درد یا آدمهای سرمایی و صد البته شاشو !!! ولی واسه کسایی که گرمایی هستن , چیزی مثل فاجعه ست ! بچه که بودم , وقتهایی که سردیم میکرد و بندو به آب میدادم , مامانم دشک برقی میذاشت برام :) . خیلی موثر بود . بعدن دیگه طرفش نرفتم چون از گرما نفرت عجیبی پیدا کردم ...

امروز مادر آرتین زنگ زده بود و التماس که شام بیایین خونه ما ! پر رو تر از این زن , یکی هم خودشه ! نه به اونکه یکماه پیش میخواست منو از وسط نصف کنه نه به اینکه حالا منو دعوت میکرد خونه ش ! هر چی گفتم کار دارم و نمیتونم بیام , قبول نکرد تا آخر ازش قول گرفتم به این شرط میام که شب نمونیم و برگردیم خونه خودمون . اولش راضی نمیشد ولی بعد که دید اگه قبول نکنه , نمیرم , راضی شد .
عصر پا شدیم رفتیم . مرتیکه رو هم گذاشتم پیش زهرا خانم که به بهانه اونم که شده شب نمونیم و بتونیم از دستشون در بریم . وقتی رسیدیم و رفتیم تو , مثل همیشه جلوی همه کلی تحویلم گرفت انگار نه انگار که با هم دعوا کرده بودیم . سیاست همیشگی این زن پلیده ! چنان آرتیست هفت خطیه که لنگه نداره . اگه میرفت هنرپیشه بشه , کم از اون زنیکه سلیطه , طاهره خانم نمیشد ! کرسی گذاشته بودن . خوشبختانه اینبار جمعیتشون کم بود و کلن 20 نفری میشدیم . خونه سرد بود و همه چپیده بودن زیر کرسی .
از بچگی از کرسی میترسیدم . چندتایی از فامیل های بابا کرسی داشتن و وقتی میرفتیم خونه اونها همیشه از این میترسیدم که نکنه پام بسوزنه و مدام زیر میز رو نگاه میکردم و پاهامو جمع میکردم . حالا هم کمی تا قسمتی میترسیدم که نکنه پام بسوزه و خودمو عقب میکشیدم . ولی چه کیفی داشت . اتاق سرد و تمام نیم تنه ت گرم و داغ . پدر آرتین طبع شعرش گرفته بود و یه کتاب گرفته بود دستش و داشت شعر میخوند برامون خیر سرش . هر چی هم بقیه میپرسیدن شاعرش کیه , میگفت یه رازه !!!!! فقط من میدونستم سعدی هست و برای اینکه ضایع نشه هیچی نمیگفتم ! یه قسمت شعرش این بود که مطمئن بودم مرتیکه حمال مخصوصن این شعر رو انتخاب کرده بود که جلوی عروسها و دخترهاش چسی بیاد و مردونگیش رو نشون بده و اظهار وجود کنه :
چو زن راه بازار گيرد ؛ بزن !!!و گرنه ؛ تو در خانه بنشين چو زن ز بيگانگان چشم زن دور باد چو بيرون شد از خانه ؛ در گور باد
داشتم شعر کذایی رو گوش میدادم که یهو دست آرتین از زیر لاحاف رفت نقطه ممنوعه و یه جیغ ریز کشیدم . مادر آرتین گفت : چی شد ؟
- هیچی ! ببخشید !
حامله ای ؟
- نه ! چرا ؟
فکر کردم بچه لگد زده !
خاک تو سر منحرف . آرتین هم خونسرد نشسته بود و دستش همچنان همون جا بود . منم دستمو بردم زیر و چنان وشگونی ازش گرفتم که دادش رفت هوا . مادره دوباره گفت : شما دو تا امشب چه مرگتونه ؟ جوجو دارین ؟
شب شعر کذاییشون که تموم شد , بساط شام رو چیدن . سفره رنگین مثل همیشه . غذاهای چرب و چیلی و حجیم و نفاخ ! آش رشته که انگار اینا نخورن میمیرن . عدسی که جلوی اسب بذاری جفتک می اندازه ! پلو و خورش قرمه سبزی که شب بخوری تا صبح بع بع میکنی . کوکو سیب زمینی و ... ! 2 تا کوکو و کمی سالاد برداشتم و خالی خوردم و اینقدر هم کشش دادم تا خیال کنن دائم دهنم داره میجبنه وگرنه هر چی دستشون می اومد میچپوندن تو بشقابم . بعد از شام هم تلویزیون ایران رو گرفتن و یه سریال مزخرف گذاشتن و همه مشغول تماشا شدن . خدا میدونه این یکساعت رو چطوری تحمل کردم .
ساعت ده شب بود که به آرتین گفتم بلند شو بریم که پدر آرتین گفت : نمیتونین برین . برف داره میاد . برق از سرم پرید . باورم نشد و رفتم دم پنجره و دیدم واویلا ! چه برفی داره میاد .. اینجا که اینطوری باشه , دیگه طرفهای ما ببین چیه . حالا اینجا موندن به جهنم , نگران مرتیکه بودم که نکنه یه وقت خشتک زهرا رو در بیاره و بی تابی کنه ! رفتم سراغ تلفن و زنگ زدم خونه زهرا خانم اینا ببینم مرتیکه در چه حاله ؟ گفت خوابیده و نگران نباش ! خیالم راخت شد و گفتم ما شب میمونیم اینجا بخاطر برف و فردا میاییم .
تلفنم تموم که شد دیدم دشک ها رو پهن کردن زمین ! یکی از چیزهایی که بدم میاد از خانواده اینا همینه ! حکومت نظامی ! همشون سر ساعت 10 – 11 میخوابن ! این واسه منی که ساعت یک و دو میخوابم فاجعه ست و از اون بدتر اینکه کتاب هم نداشتم بخونم و شبها باید یه کتاب بخونم تا چشمام خسته بشه و خوابم ببره وگرنه نمیتونم بخوابم و تا صبح بال بال میزنم ! از همه اینا بدتر این بود که لباس خواب و مسواک و هیچی ... نیاورده بودم . جرات هم نداشتم به اینا بگم وگرنه هر چی لباس مردونه داشتن میدادن بهم که بپوشم . یه بار خونه شون مونده بودیم اولا که مادره چند دست لباس کهنه های خودشو که نمیدونم باهاش زمین تمیز میکرد یا چی که بوی شاش بچه میداد داد بپوشم که خوشبختانه برام کوتاه و کویچک بود و مثل تیشرت شده بود . بعد رفت لباس های پدر آرتین رو آورد و پیژامه ش رو داد بپوشم !!!!! برای همین هم از ترسم هیچی نگفتم . رختخواب ها رو انداختن و متواری شدن . وقتی رفتن افتادم تو جون آرتین که ببینم چی زیر لباسش پوشیده که ازش بگیرم و بپوشم , ولی اینم هر چی بافتنی بود پوشیده بود و منم متنفرم از بافتنی . از خیرش گذشتم و شلوارمو در آوردم و با همون بلوزم دراز کشیدم جام . حالا مگه خوابم میبرد ؟ آخه ساعت 10:30 کی میخوابه اونم شب جمعه من نمیدونم ! آرتین هم بدتر از من . بهش گفتم : تو ماشین کتابی مجله ای چیزی نداری ؟ گفت نه فقط لپ تاپ فکر کنم باشه تو صندوق عقب !
- تو لپ تاپ آوردی و به من نمیگی ؟؟؟؟ بزنم ...
خب نپرسیدی که ! برم بیارم برات ؟
- لطف میکنی !!!!!!!!!!
رفت بیارش که مادر آرتین پیداش شد . گفت : یادمه تو با لباس مشکل داری خوابت نمیبره . زودباش لخت شو !
- لخت بشم ؟ برای چی ؟ راحتم !
واسه من فیلم بازی نکن . بعد هم گرفت لاحاف رو از روم زد کنار ... چپ چپ نگاهم کرد و گفت : تو که لختی ! منو فیلم میکنی ؟ بیا برات دشک برقی آوردم !
- مرسی .. نمیخوام .. ممنونم ! بدین به آرتین .
آرتین کجاست ؟ مستراحه ؟
- نه ... یعنی آره .
آرتین نمیخواد . شب سرد میشه داره برف هم میاد . مریض میشی میری همه جا پر میکنی مادر شوهرم لخت و پتی منو شب خوابوند مریضم کرد .
- باور کنین من الان هم گرممه ! اصلن نمیخوام ...
هر چی گفتم ول نکرد و به زور بلندم کرد و دشک برقی رو انداخت زیر دشکم و زد به برق و منو خوابوند و خیالش راحت که شد رفت . آرتین با لپ تاپ اومد . انگار بهم گنج داده باشن . هر چند مال خودم نبود ولی همین که میشد باهاش رفت اینترنت و وقت تلف کرد , عالی بود . آرتین سیم تلفن رو هم آورد و زدم بهش و با این شماره های ده رقمی وصل شدم اینترنت . حالا دی اس ال کجا و دایل آپ کجا ! اعصاب خرد کن بود سرعتش ! آرتین گفت بده من چند تا چیز جالب نشونت بدم . فکر میکنین یه مرد چه چیز جالبی میتونه نشون آدم بده ؟ عکس سکسی !!!!!!! با لگد پرتش کردم اونور و مشغول کار خودم شدم . تا ساعت یک اینور اونور گشتم تا کم کم خوابم گرفت و دراز کشیدم که بخوابم . اولش خیلی عالی بود . هوا سرد و منم فقط یه بلوز نازک تنم بود و این دشک برقیه همچین گرمم کرده بود که بیهوش شدم ... تو خواب حس میکردم منو لخت کردن و دارن توی دیگ میجوشونن . بعد خواب دیدم رفتم جهنم و شرشر دارم عرق میریزم و اینقدر کابوس دیدم که از خواب پریدم . تمام تنم خیس آب بود و بهتره بگم دم کشیده بود . از موهام آب میچکید انگار حموم کرده باشم و تمام لباسم خیس عرق بود و دهنم خشک و شدیدن تشنه بودم و حال خیلی بدی داشتم . آرتین رو بیدار کردم و گفتم برو برام آب بیار دارم میمیرم . یه نگاه انداخت بهم و گفت : حموم کردی ؟
- نخیر ! اون ننه ... هیچی ! اول این دشک برقی رو از برق بکش بعد هم یه لیوان آب برام بیار
قلبم تند تند میزد و نفس تنگی گرفته بودم . آب رو با ولع خوردم و نیم ساعتی طول کشید تا حالم جا بیاد . خوابم پریده بود . دوباره رفتم سراغ لپ تاپ و مشغول شدم ...

حالا از سرما لرزم گرفته ولی جرات ندارم دیگه این دشک جهنمی رو روشن کنم وگرنه فکر کنم این دفعه تو خواب به لقا الله پرتاب بشم !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001