فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, October 21, 2007
امان از آدمهای بیسواد :

صبح گل آقا رو برده بودم بیمارستان . نوکر خانه زاد منزل پدری که هم سن های نوح هست و میخواد جون عزرائیل رو بگیره !!! خاطرات زیادی رو از بچگی با این و زنش داشتیم و عضوی از خانواده ما بودن همیشه . مورد اطمینان و دوست داشتنی . چند وقتی میشد که میگفت کمرم درد میکنه و از بیمارستان وقت گرفته بودم و امروز بردمش ببینن چشه .
بودن با آدمهای پیر خیلی خوبه و آدم کلی چیزها ازشون یاد میگیره ولی بودن با آدمهای کم سواد و قدیمی , اعصاب فولادی میخواد که من یکی ندارم !!!!! توی بیمارستان این دو تا یعنی گل آقا و خانم گل پدر منو در آوردن و اینقدر حرص خوردم که نزدیک بود خودم کارم به دوا و دکتر بکشه !!! گیجی گل آقا یه طرف , زنش هم یه خروار قرص آورده بود و ریخته بود جلوی دکتره و داشت ازش سوال میکرد که اینا مال چیه و چطوری بخوره و اصلن خوبه براش و ...
دکتره هر چی میگفت : مادر من ! من ارتوپد هستم و دکتر قلب نیستم , به خرجش نمیرفت و تازه شاکی هم بود که چرا دکتره بهش جواب نمیده و اصلن این چه دکتریه و تخصص طرف رو زیر سوال برده بود . کلی باهاش حرف زدم تا خر شیطون اومد پایین و از اتاق معاینه اومدیم بیرون .
خوشبختانه مشکل خاصی نداشت و براش کمی دارو نوشته بود و یکسری هم نرمش داده بود و اینکه مدتی رو زمین بخوابه ! از بیمارستان اومدیم بیرون و رفتیم برای خرید دارو به داروخانه ای که روبروی بیمارستان بود .
مطمئن بودم این دو تا فسیل رو ببرم داروخونه , یه شری درست میکنن و تو این فکر بودم چطوری اینا رو مشغول کنم و برم داروها رو بخرم که چشمم افتاد به یه مغازه فروش لوازم صوتی و تصویری که چند تا تلویزیون پشت ویترین گذاشته بود و از یکی از تلویزیون ها داشت یه بازی کامپیوتری بزن بکش رو پخش میکرد و دو تا آدم هیکلی داشتن همدیگه رو کتک میزدن !
دست گل آقا رو گرفتم و رفتیم اون سمت و گفتم : گل آقا اینجا باش این فیلمو تماشا کن تا من برم داروها رو بخرم بیام ! میدونستم از قدیم عاشق فیلم های بزن بهادری و فیلم فارسی ها بود . دو تایی ایستادن به تماشا و منم رفتم تو داروخونه .
ده دقیقه بعد اومدم بیرون و رفتم به سمت جایی که بودن . وقتی رسیدم دیدم گل آقا با صاحب مغازه داره دعوا میکنه ... داشت به مرده میگفت :
- واسه چی فیلمو خاموش کردی ؟
پدر جان این فیلم نبود ! بازی کامپیوتری بود !
- فیلم بود . چرا دروغ میگی ؟ مگه ندیدی داشتم نگاه میکردم ؟
پدر جان حالا فیلم یا هر چی ! این ویترین مغازه ست , سالن سینما که نیست !
- برو بذار آخرشم ببینیم چی میشه .
پدر جان بیخیال شو اعصاب نداریم . برو سد معبر نکن .
دیدم الانه که دعوا و کتک کاری بشه و فوری رفتم و شروع کردم ماست مالی کردن ولی آقا ول کن معامله نبود و میخواست فیلم رو ببینه ! بعد از نیم ساعت چونه زدن , آخر به این نتیجه رسیدم که این دستگاه رو براش بخرم تا دست از سر این مغازه برداره و خلاصه 250 تومن دادیم و یه پلی استیشن 2 برای آقا خریدیم !!!!!!

ای لعنت بر بیسوادی !!!! آخه من نمیدونم وقتی حالا که اینهمه امکانات هست , چرا خیلی آدمها دلشون نمیخواد کمی سواد دار بشن یا سوادشون بیشتر بشه ؟ روزی یه روزنامه یا کتاب بخونن . تلویزیون یا ماهواره تماشا کنن و خلاصه یه جوری به روز باشن . من نمیتونم بفهمم چرا بیشتر ایرانیها نمیخوان از یه حدی فراتر برن و همیشه میرن و میرن و یهو تو یه جا ترمز میکنن و دیگه جلوتر از اون نمیرن ! بابا جان 50 سال پیش تو سوادت خوب بود , این درست ! ولی توی این 50 سال بعدی , اقلن اطلاعات عمومیت رو به روز میکردی نه اینکه قسم بخوری اطلاعات من همونیه که بود و من همون آدمی هستم که 50 سال قبل بوده و بمیری هم تغییر نمیکنم ... نکنین این کارها رو . من خیلی ها رو سراغ دارم هنوز وقتی تلویزیون روشن میکنن , جلوی گوینده مرد تلویزیون روسری یا چادر سرشون میکنن ! این یعنی جهل و دولت هم با استفاده از جهل و کم سوادی مردم داره ازشون سوء استفاده میکنه که وضع مردم ما این شده . جهل خرافات و توهم مذهبی و هزار و یک بدبختی دیگه به همراه میاره . وقتی طرف عقل نداشته باشه , بجای دارو و درمان میره نذر امام رضا میکنه . این چیزها 50% شعور میخواد 50% سواد . چیز زیادیه ؟؟؟؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001