فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, September 09, 2007
بچه دو جنسه :

یکی از احمقانه ترین خصوصیات قدیمی ها جنسیت طلبی اونها بود . نمیدونم چرا همیشه خانواده ها دنبال پسر بودن ! خانواده هایی که پسر توی اونها نبود , خانواده هایی مرده و منقرض شده به حساب می اومدن و صد تا عیب و ایراد به نافشون میبستن ! نمیدونم این تفکر احمقانه پسر داشتن رو کی تو مغز ایرانی ها کاشت . ولی بعد از شهرنشینی و آروم شدن نسبی اوضاع و تغییر زندگی ها , دیگه باید کم کم این طرز فکر از مغز مردم بیرون می اومد ولی متاسفانه همچنان این رویه ادامه داره ! شاید در گذشته دلیل پسر دوست بودن خانواده ها نیروی کار مفت و مجانی پسرها و حفظ نام خانوادگی بود ولی امروزه دیگه چه بهانه ای وجود داره , نمیدونم !؟
مثلن یادمه ما بچه بودیم مادرم تا زمانیکه ظاهرمون به ظاهر دخترها شبیه نشده بود ما رو تیپ پسرونه میزد و تو خیابون هر کی ما رو میدید میگفت : آخی چه پسر نازی !!!!!! طبیعی بود نه دودول ما مشخص بود نه اون یکی دیگه زهر ماری و بعد هم تن یه دختر بچه لباس پسرونه کنی و موهاشو کوتاه کنی , مشخصه چقدر ملوس به نظر میاد , درست همونطور که تن یه پسر بچه لباس دخترونه کنی , چقدر آجر و زمخت به نظر میاد !!!!!!!! خلاصه گرد زمانه باعث شد دیگه مادر ما بیخیال این پسر طلبی هاش بشه و ما رو همونطوری که بودیم قبول کرد و رفت تو مخش ! ما هم روز به روز بزرگ شدیم و بزرگتر و رسیدیم به حالا !! اما وقتی مرتیکه اومد تو جمع ما , فهمیدم این طرز فکر ننه ما نه تنها عوض نشده بود بلکه , فقط توی این سالها روش سرپوش گذاشته بود و با دیدن مرتیکه , فیلش یاد هندوستان کرده بود البته از یک نوع فجیع تر :

تا وقتی خودش ایران بود , جرات نداشتم مرتیکه رو که اون موقع سن کمی داشت پیشش تنها بذارم ! کافی بود یکساعت این دوتا با هم بمونن و وقتی من بر میگشتم بجای پسر , با یه دختر بچه روبرو میشدم که دامن و سارافن و موی بافته شده و کفش های تیتیش مامانی قرمز وع روسک و ... بهش وصله زده شده بود !!!! حالا یکی دو بار مهم نبود ! ولی بدبختی این بود که این مرتیکه از این جلد دخترونه خودش به شدت خوشش می اومد و هر یکساعت موندنش پیش مادرم , باعث یکهفته گفتمان فرهنگی من و اون میشد و یکماه طول میکشید تا بهش بفهمونم تو پسری و پسرها ماه هستن و گلن و نازن و دختر نیستی و ... ! ولی وای به اینکه دوباره مادرم اینو میدید !!!! خلاصه کار به جایی رسید که دیگه رفتن پیش مادرم رو بیخیال شدم یا تنها میرفتم تا اینکه رفت برای درمان خارج از کشور و ...
برعکس اون پدرم بود و هنوز هیچی نشده تمام امیدهای جوونیهاش رو توی اون میدید و میشوندش و مغز بچه رو از سلطنت و شاه و اقتدار ایران و تاریخ 2500 ساله شاهنشاهی و شاه و فرح و ... پر میکرد و مدال بهش آویزون میکرد و شمشیر دستش میداد و کلاه پهلوی سرش میذاشت و وکیلش رو صدا میکرد و ارث میبخشید بهش و خلاصه برنامه ای داشتیم . حالا اگه وضع اینطور بود مهم نبود ! ولی بدبختی این بود که این بچه های امروزی رو نمیتونی گول بزنی و مثل بچگی های ما اسکل و احمق نیستن که با یه جفنگی بشه فرستادشون پی نخود سیاه ! اگه بگی ماست سیاهه , باید بگی چطور شده که سیاه شده و تا قانع نشن باور نمیکنن ! مرتیکه هم که مغزش رو پدرم پر میکرد , شروع میکرد از کله صبح تا بوق سگ از من سوال کردن که شاه کی بود ؟ چرا مرد ؟ چرا نیست ؟ رضا شاه قبرش کجاست ؟ بریم پیشش !!!! گریه و زاری که منو ببر پیش اونا و هر چی میگفتن مردن ! نیستن و انقلاب شد و ... چه میفهمید این چیزها یعنی چه ؟!
حالا وقتی مادرم رفت و پشت سرش پدرم هم رفت , کمی نفس راحتی کشیدم ! ولی بدبختی از اونجایی شروع شد که سیل بسته های هدیه و لباس و اسباب بازی برای مرتیکه راهی شد ! مادرم هر چی لباس دخترونه بود برای این بدبخت میفرستاد و یا تا حد امکان لباسهایی با رنگهای جیغ مثل قرمز و بنفش و زرد و زلم زیمبویی ! حالا سن مرتیکه کم بود و این لباسها رو میشد تنش کرد . ولی نگران این بودم که اخلاقش عوض بشه و شازده بشن اوا خواهر واسه ما و حالا بیا درستش کن ! هنوز هیچی نشده تا چشم منو دور میبینه میره سر لوازم آرایشم و قشنگ واسه خودش لاک میزنه و ماتیک میماله به لبهاش و عطر میزنه و لباسهای منو تنش میکنه و ... هر چی میگم پدر سگ مگه تو دختری ؟ میگه پس چرا مامان جون واسه من از اینا میفرسته ؟
پدرم هم هر چی اسباب بازی خشنه برای این بدبخت میده یا مسافر بیاره یا پست میکنه یا خودش که میاد میاره . تفنگ و شمشیر و لباسهای شخصیت های کارتونی خشن و سرباز اسباب بازی و ... ! هر هفته من پای تلفن با اینا دعوا دارم . تبدیل شدم به مامور سانسور و تا بسته میاد , اول میبرم تو اتاق خودم باز میکنم و قطعات بی ناموسی و جلفش رو بر میدارم و نابود میکنم و چیزهایی که درست و حسابی هستن رو میدم بهش !
این رویه سانسور البته چندان موثر نبوده و بدتر باعث شده مادر و پدرم خشتکمو سرم بکشن . چون وقتهایی که زنگ میزنن و با مرتیکه صحبت میکنن , ازش میپرسن که از فلان چیز خوشت اومد ؟ اونم که روحش خبر نداره میگه نه ! ندیدم ! و این ندیدن یعنی شورت من پرچم ... ! قهر و نفرین و آق والدین و محرومیت از ارث و .... کمترینش هست ! منم مجبور میشم هر از گاهی بعضی از اینها رو در بیارم و تن مرتیکه کنم و به زور ازش عکس بگیرم و برای اینها ایمیل کنم تا باورشون بشه که به خودآ اینا رو دادم بهش !!!!!!! اما این لباس تن کردن و عکاسی از مرتیکه هم خودش مکافاتیه !
جانوری که یک دقیقه کون نشیمن نداره و مثل فنر میمونه رو بخواهی دو دقیقه بشونی و ازش عکس بگیری , دیوانه کننده ست ! همیشه سر این موضوع جنگ و دعوا داریم و با گریه و فحش و تهدیدات فجیع باید بشونمش و تازه کلی قربون صدقه ش برم که اخم نکن پدر سگ و بخند !!!!!! آرتین از پشت مثل دلقک ها ادا و شکل باباش رو در میاره و منم دو ساعت منتظر میمونم تا شازده افتخار بدن و یه لبخند ملیح تحویل ما بدن ! البته مکافات تنها عکاسی نیست ! بعد از عکاسی یه دردسر دیگه هم داریم و اونم اینه که لباس ها دیگه از تن آقا در نمیاد و باید صبر کنم بخوابه و لباسها رو کش برم و قایم کنم !!!!
..
..
خلاصه که نکنین این کارها رو ! هم دختر خوبه هم پسر ! اگه قرار باشه دنیا رو پسر بگیره , دنیا شبیه آلت آقا (!) میشه یا چیزی تو مایه های ذوالفغار علی !!!!!! فکر کنین وقتی ذات جهان و گیتی زاینده و ماده هست , بخواهی اونو نرینه و خرینه کنی چی میشه ؟ درسته ریده میشه بهش ! همینطوری میبینیم که نیمی از دنیا مردانه هست و مردها رو همه چی سوار هستن و گند زدن به کره زمین و همه جا جنگ و نابودیه و نسل حیوانات و آدمها رو منقرض کردن , وای به اینکه نسل زنها رو هم بیان منقرض کنن و همه چی رو مردونه کنن , دنیا میشه احمدی نژآد در چمن و اونوقت احمدی نژآد بیار باقالی بار کن ! از نقطه نظر دیگه , مردها همینطوریش به هیچ بنی بشری رحم نمیکن و هر چیزی که شباهتی به سوراخ داشته باشه رو مورد عنایت ویژه قرار میدن , از شیشه نوشابه تا سوراخ وسط سی دی و ... حتا حیوانات رو ! وای به اینکه زنی در جهان نباشه و در اونصورت به خودشونم رحم نمیکنن و اونوقت از همه بدتر اسلامه که به خطر می افته . البته جالب اینه که تعداد فرزندان دحتر خانواده های حزب الهی به شدت زیاده و بعد از هر 3 – 4 تا دختر یه پسر پس انداختن و میشه امیدوار بود که برای نسل های آینده و در رژیم آینده از نظر فاحشه کمبود نخواهیم داشت . به هر حال از ما گفتن . اینقدر تو کار خدا " چیز " فرو نکنین ! همون چیز بعدن یقه خودتون رو میگیره و چیز تو چیز خودتون فرو میشه ! " این قسمتش به زبون هیس بود !!!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001