فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, August 04, 2007
اعدام های ضروری :

این روزها در ایران درخت دار میکارن و هر از گاهی عده ای رو به فلان جرم به لقا الله پرتاب میکنن . البته کشور ما در مقایسه با کشورهای غربی از نظر جرم و جنایت فرق های فجیعی وجود داره . برای نمونه در کشور ایران یکی از جرائم بسیار سنگین تجاوز کردن هست و در کشورهای غربی این جرم متوسط و گاه پیش و پا افتاده به شمار میاد و به همین دلیل هم مجازاتش جالبناکه ! در یکی آدم رو میکشن و در یکی زندانی یا جریمه ... ! در عوض جرائمی مثل دروغگویی و دزدی از مردم و خوردن مال مردم و کلاهبرداری و ... در غرب مجازات های بسیار سنگینی داره و بابای طرف رو میسوزونن ولی در ایران این مجازات ها خیلی آبکی و پیش و پا افتاده هستن . در نهایت قانون فقه و مجازات اسلامی رو با قانون انسانی غرب نگاه کنی متوجه میشی که در قوانین اسلامی کوچکترین سهم رو به انسان دادن و در قوانین غربی بزرگترین سهم رو انسان گرفته ! این قوانین اینقدر کامل هستن که حتا احتمالات جنون آنی و خطاهای سهوی و بسیاری عواملی که فرد رو ممکنه به اشتباه به جنایت بکشونن بطور دقیق و موشکافانه و علمی بررسی میکنن و بعد حکم به مجرم بودنش میدن ولی در قوانین اسلامی , فقط ملاک , وقوع جرم بوده و بس ! کاری هم ندارن طرف چرا اینکار رو کرده و ... ! البته یک مساله ای هم هست و اونوقت اگه بخوان ریشه یابی کنن قضیه رو , میرسن به اینکه نظام اسلامی ایران با اینهمه ادعا یگانه عامل این قتل ها و تجاوزات و ناهنجاری های رفتاری و بزهکاری و جرم و جنایت در جامعه بوده و مقصر اصلی اونها هستن نه کسانی که این روزها بالای دار رقص بندری میکنن :

صبح رفته بودم ورامین . عضو یه انجمن خیره ای هستم متعلق به پیرزنی که 10 سالی هست اونو تاسیس کرده و کارش جمع کردن پول برای خرید جهیزیه برای دختران دم بخت و تامین هزینه تحصیل دانش آموزان ممتاز و رفع نیازهای خیلی ساده و اولیه زندگی برای مردم محلات فقیر نشین هست و البته اونهایی که زندگی سالمی دارن و هدفمون هم اینه که با کمک به اونها جلوی کشیده شدنشون به برهکاری و سرقت و اعتقاد و تن فروشی رو بگیریم که در اون محلات مثل آب خوردن جریان داره . تجربه نشون داده که آدم گرسنه دین و ایمان سرش نمیشه . اتفاقاتی رو میشه در اونجا دید که مو به تن آدم سیخ میکنه . یکی از عادی ترین ها زنان شوهرداری هستن که به سادگی تن فروشی میکنن و حتا شوهر در این کار تشویقشون میکنه . بارها مردم بهمون نشون دادن که زنه از خونه در میاد میره خونه بغلی و نیم ساعت دیگه با یه نایلون میوه یا گوشت میره خونه ش ! به همین سادگی تامین درآمد میکنن !!! اعتیاد غوغا میکنه . بچه ها بخاطر فقر از تحصیل باز میمونن و همگی به سرقت و بزهکاری کشیده میشن . فروش مواد مخدر و قاچاق بیداد میکنه و همه اینها فقط برای تامین نیازهای اولیه زندگی هست !!!
" علت مرکزیت ورامین اینه که ورامین محلی هست که بیشترین تعداد افراد زیر خط فقر رو در خودش جا داده و مخصوصن شهرستانی ها و افغانی ها اونهم بخاطر پایین بودن هزینه اجاره مسکن و زندگی و وجود زمینهای کشاورزی . مخصوصن منطقه پاکدشت که مرکز شرارت و جرم و جنایت تهران هم میشه بهش لقب داد و آدم های واقعن ناجوری اونجا زندگی میکنن "
هر چند وقت یکی از ما میره برای سرکشی و نظارت و گزارش دادن به مدیریت برای اجرای درست کارها . این دفعه هم نوبت من بود و یه خانم دیگه که بریم و سری بزنیم . رفتن من به این محلات ترس و دلشوره گنگی رو تو دلم زنده میکنه . یک نوع احساس نا امنی دارم چون همیشه رفتار بیشتر مردم اونجا با ما خیلی بد و رکیک و زننده بوده . گو اینکه همیشه خیلی ساده لباس میپوشیم و مدل مشکی رنگ عشقه , ولی با اینهمه تابلوئه که از جنس اینها نیستیم !!!! نفرت رو از چشم مردم میخونم . یه خاطره ای که دارم اینه که سال گذشته داشتم تو کوچه ای راه میرفتم که یهو حس کردم یه صدای بچه گونه یه فحش رکیک داد . ایستادم و پشت سرمو نگاه کردم و چشمم افتاد به یه پسر بچه 4-5 ساله لای در یه خونه . تا منو دید سرشو آورد بیرون و دوباره کفت : ک ... کش !!! تا وقتی از کوچه خارج میشدم چندین دفعه دیگه هم با این القاب پذیرایی شدم !! خب مشخصه یه بچه 5 ساله وقتی معنی این لغت رو تو این سن بدونه و من در سن 20 سالگی معنیش رو بفهمم , اختلاف فرهنگ میتونه چقدر وحشتناک باشه !!!!!!!
نوجوون ها و مردهاشون از اینها هم بدترن . گاهی حرکات خیلی زشتی رو جلوی ما انجام میدن و حتا برخورد های فیزیکی هم داشتیم و متلک و ... . بعضی وقتها مردهای انجمن که رفتن , حتا باهاشون درگیر شدن و به شدت مضروبشون کردن . کاملن بی دلیل ... شاید برای خالی کردن تمام اون حقارت ها و محرومیت های دوران کودکیشون ... نمیدونم !
تا ساعت 3 بعد از ظهر کارمون طول کشید و همه افراد تحت پوشش رو سر زدیم و نیازهاشون رو نوشتیم تا براشون تهیه کنیم و افرادی هم که تازه شناخته شده بودن و زندگی سالمی داشتن رو هم وارد لیست کردیم تا بعد از تحقیق اونها هم جزو لیست اصلی قرار بگیرن . البته همه این سالها و اینهمه تلاشها فقط تونسته 35 خانوار رو پوشش بده که میتونم بگم مثل سوزن در انبار کاه میمونه ولی همین که بازم این 35 خانوار که اقلن 100 یا 200 نفر عضو دارن رو بتونی از افتادن به لجن نجات بدی بازم خیلیه !!! کاهی به از هیچی ...
کارمون تموم شد و خیس عرق رفتیم سر خیابون اصلی تاکسی بگیریم و برگردیم خونه . مسیرمون تا ونک یکی بود و از اونجا به بعد اون خانم میرفت به سمت رسالت و من به سمت تجریش . ظهر جمعه حالا مگه ماشین پیدا میشد . چند دقیقه ای ایستادیم . همین موقع یه زن از پشت شیشه پنجره خونه ای سرشو آورد بیرون گفت : ایجا ماشین نگرین برین بالا تو میدون . ماشین نیست ! و دوباره رفت تو .
احساس بدی بهم داد و نمیدونم چرا حس کردم بوی دردسر به مشام میرسه . به اون خانم گفتم : بیا بریم بالاتر ماشین بگیریم . گفت : دیگه جون ندارم و تو این گرما چطوری بریم ؟ وایسا الان میاد .
چیزی نگفتم . راستش خودمم خیلی خسته بودم . چند دقیقه بعد یه پیکان جلومون ایستاد . 2 تا سرنشین مرد داشت . همیشه به قیافه سرنشین ها نگاه میکنم و بعد سوار میشم . قیافه هاشون واقعن ناجور و عوضی بود ولی پیش خودم گفتم اینجایی ها همه اینطورین و سوار شدیم . کنار راننده یه مرد جوون نشسته بود و پشت هم یه مرد جوون دیگه . من اول نشستم و اون خانم هم کنارم و اومد درو ببنده که یهو 2 تا زن چادری جیغ و داد کنان با چوب اومدن طرفمون و اول اون خانم رو از ماشین کشیدن بیرون و بعد هم منو انداختنم زمین و با چوب شروع کردن مردها رو زدن و کوبیدن رو ماشین و اونها هم بعد از چند تا فحش آبدار , گاز دادن و به سرعت رفتن . از ترس داشتم سکته میکردم . بلند شدم و یکی از زنها گفت : مگه نگفتم اینجا ماشین نگیرین ؟
- چرا مگه چی شده ؟ چرا ما رو انداختین بیرون ؟
میدونی اینا کی بودن ؟
- از کجا بدونم ؟ مسافر کش بودن دیگه !
بدبخت ! میخواستن شما رو بدزدن سرتون بلا بیارن .
اینو که گفت سرم سیاهی رفت ! دوستم هم حال و روزش بهتر از من نبود . بردنمون دم در خونشون و بهمون شربت دادن تا حالمون جا اومد و بعد هم دوتایی تا میدون باهامون اومدن و خودشون برامون ماشین گرفتن . بعدن فهمیدیم تا حالا اینقدر زن و دختر رو اینطوری سوار کردن و بهشون تجاوز کردن و طلا و پول و موبایلشونو دزدین که تعدادش مشخص نیست و 99% هم از ترس آبرو جرات ندارن شکایت کنن و ما هم سوار شده بودیم کارمون تموم بود !!!!

خونه که برگشتم و داشتم تو اینترنت جریان اعدامهای دیروز رو میخوندم , یه لحظه خودمو جای اون زنانی گذاشتم که همینها بهشون تجاوز کرده بودن . جریان تهدید کردن با چاقو و کشیدن گوشواره از گوششون و نوبتی بهشون تجاوز کردن و بعد هم ول کردنشون توی بیابون های اطرف تهران ... برای هر زنی یک فاجعه ست ! گفتنش ساده ست ولی اون حس انزجار و ترس و نفرت تو اون لحظه رو با چی میخوای جبران کنی ؟ تازه اینها شانس آوردن زنده موندن . چقدر زن و دختر در روز به همین ترتیب کشته میشن و اینها اصلن رقمی نیست ...
..
..
27 سال قبل بود .. حدودن 5 ساله بودم که عمه م منو گاهی اوقات میبرد مدرسه ای که درس میداد . معلم دبستان بود و گویا معلم ها رو در ابتدای کار به محلات جنوب شهر و محروم میفرستادن . مدرسه ای بود خیلی قدیمی در محله های پایین شهر . از اون دوران خاطراتی که یادمه ریل قطار و عبور قطار و بچه های کچل در حال بازی با توپ توی خاک و خل و محله های خاکی و عجیب و غریبش بود که خیلی زشت بودن و دلم میگرفت . میدون " خَر " رو هم یادمه که وسطش مجسمه ای بود و داشت با نیزه اژدهایی رو میکشت , همیشه در مسیر برگشت ما بود . دلیل ترس و ناراحتیم این بود که دو محل متفاوت رو میدیدم . محلی که زندگی میکردیم آرامش و سرسبزی و خیابونهای آباد و آدمهای شیک پوش و ماشین های زیاد و اسفالت داشت و محلی که میرفتم , جایی کاملن متفاوت . عمه م درس میداد و منم وسط نیمکت بین بچه ها میشستم و نقاشی میکردم یا با لگوهام بازی میکردم . مدت طولانی ای نبود و فکر کنم انقلاب که شده عمه م هم از ایران رفت ولی همون دوران یک اختلاف طبقاتی فجیعی رو نشون میداد . اون پسرها اون موقع از من 2 یا 3 سال بزرگتر بودن و حالا برای خودشون مردی شدن . نمیدونم عاقبت اونها چی شده ؟ ولی خوش بین هم نیستم . به این دلیل که وقتی هنوز هم در اون مناطق گردش میکنی همون فقر و همون اختلافات رو میبینی و 28 ساله که چیزی فرق نکرده . نفرتی که در چشم مردم اون محلات میبینی , ترسناکه . حس خوبی به آدم نمیده . نمیگم همه اینطور هستن ولی بیشترشون خیلی از ما رو مقصر فقرشون میدونن . به همین دلیل هم به خودشون جرات میدن تا با غیر خودی هاشون هر کاری دلشون بخواد بکنن . انگار که ارث پدر طلب داشته باشن و نتیجه این تفکر عمیق میشه همین جنایت ها و عاقبتش بر سر دار رفتن ها !!! این مردم واقعن مقصر نیستن . مقصر دولتیه که از روز اول به پشتیبانی از مستضعفین روی کار اومد و حلبی آبادهای اونزمان رو به شاه نسبت داد و امروزه خودش خط بقا ترسیم میکنه و حتا زیر خط فقر رو هم دیگه قبول نداره . در چنین شرایطی که یک مرد نمیتونه ازدواج کنه چون کار نداره و پول نداره , راهی بجز جنایت و جرم برای رسیدن به امیالش پیدا میکنه ؟ با تجاوز به زنان نیازهای جنسی خودش رو تامین میکنه وگرنه کدوم مرد متاهلی رو سراغ دارین که به زنان و دختران تجاوز کنه ؟
این یک بُعد قضیه , بعد دوم قضیه مربوط به خود مردم ماست . من از کسانیکه اعتراض میکنن به احکام اعدام افرادی که متهم هستن به اینکه مثلن به 5 تا زن تجاوز کردن و آدم ربایی داشتن و زن رو از جلوی شوهر دزدین و یا جلوی شوهر و بچه هاش بهش تجاوز کردن و سرقت های مکرر و زورگیری و سرقت مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت و ... یک سوال دارم ! آیا اگه دختر یا مادر یا همسر یا نزدیکان این افراد هم مورد تجاوز قرار میگرفتن , به همین سادگی مخالفت میکردن در برابر این اعدام ها ؟ اشتباه نکنین . نمیخوام از اعدام طرفداری کنم ولی میخوام ببینم این وسط حال و روز اون افرادی که مورد تعدی قرار گرفتن رو هم در نظر میگیرین ؟ اگر که به حقوق بشر اعتقاد دارین ؟؟؟ زنی رو با چاقو بدزدن و بعد بهش تجاوز کنن و توی بیابون رهاش کنن , تا اینجای قضیه زیاد ناجور نیست ولی وقتی این زن برمیگرده پیش شوهرش و بچه ها و فامیل و مادر و دوستان و اقوام و ....که همه اونها از اتفاقی که براش رخ داده با خبر هستن , چه احساسی پیدا میکنه ؟ چقدر میتونه سر خورده باشه ! رابطه جنسیش با شوهرش آیا طبیعی میتونه باشه ؟ آیا مردهای متعصب ایرانی پذیرای این زنان هستن ؟؟؟؟ آیا اون دیدی که سابق بهش داشتن رو حالا هم بهش دارن ؟ تو عالم زنانگی یکبار هم خودتون رو جای قربانیان بذارین . همین ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001