فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, July 08, 2007
مراسم Goodbye Soldier :

واژه سرباز , واژه مقدسیه ولی این قداست در بعضی کشورها از جمله ایران به گند کشیده شده و تبدیل شده به حمالی و بیگاری و خرد کردن شخصیت انسانها و خیلی چیزهای دیگه که من نمیدونم , ولی زیاد شنیدم و خوندم . گاه آدم چیزهایی میشنوه که برای اولین بار در میهن آریایی – اسلامی مردسالارانه واقعن از ته قلب افتخار میکنه که زن آفریده شده !!!! فجایعی در همین رابطه اتفاق می افته که آدم میگه یعنی سربازی اینقدر وحشتناکه ؟؟؟ بعد که پای صحبت پسرها میشینی میبینی اردوگاه آشویتس پیش سربازخونه های ایران , هتل مجلل و چند ستاره بوده :

تو فامیل پسر زیاد داریم و هر سال یا هر چند سال یکبار نوبت یکی از اینها میشه که برن سربازی . رسم شده که قبل از اینکه شازده سربازی بره یه مهمونی حسابی میگیریم تا آقا با دل خوش بره و کمتر فکر و خیال کنه و اینقدر هم دورش رو شلوغ و مشغولش میکنیم که شب فقط از زور خستگی بیهوش میشه و صبحش هم شال و کلاه میکنه و میره سربازی !!!! نوبتی هم نوبت یکی دیگه از پسر خاله ها شده بود که قرار بود بره سربازی . البته نه به همین سادگی ها ! یکسال بود که درسش تموم شده بود و خاله م و شوهرش هر کاری میکردن , نمیرفت و میگفت حاضرم بمیرم اما نرم . وضع مملکت که خرابتر شد , اینقدر نشستیم تو گوشش خوندیم که برو سربازی پاسپورت بتونی بگیری تا زودتر بری خارج و هر چی بیشتر صبر کنی اوضاع بدتر میشه !
منم کارم شده بود گشتن توی اینترنت و هی وبلاگ های سربازهای بدبخت ایرانی رو سرچ میکردم و قسمت های خوبش (!) رو انتخاب میکردم و جاهای ترسناکش رو حذف میکردم و پرینت میگرفتم و میدادم بخونه ! خلاصه همه اینها اثر کرد و کم کم فکر کرد که سربازی مثل اردو رفتن میمونه و دیگه خودش رفت دنبال کارهای سربازیش و 3 ماه هم اضافه خدمت نوش جان کرد بخاطر یکسال سربازی نرفتن و با همه اینها پذیرفت . باقی پسر عموها و پسر خاله ها رو هم کلی بهشون سفارش کرده بودیم که از سربازی خوب بگن تا اینم بره و زودتر کلکش رو بکنه !
پسرها هم که توی خالی بندی رقیب ندارن ! یه چیزهایی میگفتن برای این بدبخت فلک زده که وقتی من میشنیدم آرزو میکردم وسط پاهام از اون زهر ماری ها سبز میشد و منم میتونستم برم سربازی و شبیه هاوایی بود ! یه چیزی تو مایه های وعده آخوندها به مردم برای همون بهشت خیالی که کیلویی وعده ش میدن به مردم ابله و بدبخت و خر و استثمارشون میکنن !
- یکی میگفت : سربازی بری نونت تو روغنه ! صبح تا شب دراز میکشی و استراحت ! کتاب ببر و کتاب بخون !
- اون یکی میگفت : نمیدونی چه حالی میده تیراندازی ! مثل این فیلمای تخیلی هست و آدم میره تو صحنه ...
- یکی دیگه میگفت : هر روز صبح نرمش و بدن سازی و بعد هم دوش و سونا و ظهرها غذا چلوکباب و جوجه کباب و شام هم پیتزا میدن !!!!
- اون یکی میگفت : هتله ! صبح تا شب عشق و حال !!!!!!!!

بعضی هاش یه دروغهای شاخداری بود که من یکی که سربازی نمیدونم چیه موهام وز میکرد از شنیدنشون ولی مجبوری به روی خودم نمیاوردم !!!!!! تا اینکه این پسرخاله بدبخت ما هم رفت سربازی و 2 ماهی ازش خبری نداشتم تا اینکه امروز خاله م زنگ زد و گفت : شیوا بیا که الان خون به پا میشه !!!! خلاصه ای از جریان رو گفت و جریان طوری بود که باید با سرعت نور خودمو میرسوندم اونجا وگرنه ...
وقتی داخل شدم دیدم پسر خاله م با کله کچل و پوست آفتاب سوخته و برنزه و لاغر با لباس سربازی نشسته روی مبل و خاله م و شوهرش به زور نگهش داشتن و هی دارن دلداریش میدن ! معلوم شد آقا تصمیم داره بره تک تک پسرخاله هاش رو بکشه که چرا بهش اینقدر دروغ گفتن و همه چی دقیقن برعکس اون چیزی بوده که تصور میکرده و اگه میدونست این بلاها رو سرش میارن خودشو دار میزد ولی نمیرفت سربازی !!!!!
دو ساعتی باهاش حرف زدم و یه قرص آرامبخش هم نوشتم و شوهر خاله م بدو رفت از داروخونه خرید و با قربون صدقه و احمدی نژاد بمیره , رهبر بمیره , انداختیم تو حلقش و کمی آروم که شد و قرص اثر کرد شروع کرد تعریف کردن . میگفت :

روز اول کاری به کسی نداشتن . همه رو فرستادن توی خوابگاه . تا اینجا همه فکر میکردن خیلی باحاله . همون شب ساعت 3 صبح چند تا سرباز باتوم به دست میریزن تو خوابگاه و شروع میکنن اینها رو کتک زدن و بعد هم خوابالو و نیمه لخت اینها رو میارن بیرون به صف و کلاغ پر و بشین و پا شو و سینه خیز تا ساعت 7 صبح ! بعد ولشون میکنن تا ظهر موقع ناهار . به هر کسی یه بشقاب فلزی کج و معوج و کثیف میدن که میشه بشقابشون و غذا هم کته سفید شفته با یه چیزی شبیه قرمه سبزی که فقط آب سبز رنگی بوده بدون قاشق !!!! بعد از غذا بهشون لباس و کفش میدن که هیچ کدوم اندازه نبوده و تا عصر طول میکشه که هی عوض و بدل میکنن با هم تا لباسها جور در بیاد سایزش ! لباس ها رو که پوشیدن دوباره کلاغ پر و بشین و پاشو تا 8 شب . شام هم بهشون نمیدن و گرسنه میفرستنشون خوابگاه برای خواب . 3 روز کارشون همین بوده و از روز چهارم ساعت 4 بیدارشون میکردن تا ساعت 8 صبح بشین پاشو و دویدن و .. بعد از اونم شستن توالت و جارو کردن محوطه و کار تو آشپزخونه و شبها نگهبانی و خلاصه یه چیزایی میگفت که کم مونده بود گریه کنم و شرشر اشک بریزم . مثلن میگفت یه بار تو آشپزخونه کار میکرده که یه گربه از بالای شیروونی میافته توی دیگ خورشی که داشته میجوشیده و خفه میشه و میمیره و درش نمیارن و همونو میدن به خورد سربازا ! همجنسبازی سربازا و دعواها و دزدی کردن لوازم همدیگه هم غوغا بود ! مثلن میگفت از ترسش که لوازمش رو ندزدن یکماه با پوتین میخوابید و ساکش زیر سرش بود و با همه اینها نصف وسایلش رو دزدیده بودن . یا میگفت روزهای اول همه اسهال شده بودن بحاطر غذا و زیر آفتاب موندن و ... بهشون اجازه نمیدادن برن توالت و نصف گروهشون خودشونو خراب کرده بودن و با همون وضع بهشون کلاغ پر میدادن . یا پسرهای سوسول رو انفرادی میفرستادنشون که توش سوسک وول میزد و ...

دیگه آخراش بلند شدم رفتم از اتاق بیرون ! نفرت انگیز بود . برای همینه که توی روزنامه ها میخونی که فلان پسر برای معاف شدن از سربازی تمام دندانهای خودش رو کشید ! یا فلانی لاله گوشش رو برید تا سربازی نره . یا اون یکی اینقدر خورد تا اضافه وزن پیدا کنه یا اون یکی اینقدر نخورد تا لاغری مفرط بگیره و ... ! جوونها اینها رو میینن که این کارها رو میکنن . بعد هم اسمش رو گذاشتن خدمت زیر پرچم و نظام مقدس سربازی . تف ... ! تا جایی که شنیدم سربازها رو بعد از دوره آموزش نظامی به اداره های دولتی و سازمان های نظامی مثل کلانتری و آگاهی و دادگاه ها و پلیس و ... میفرستن و مجانی ازشون کار میکشن . کارمندان مفت و مجانی . هر دولتی هم باشه از خداشه که سربازی پر رونق باشه و مشخصه که جلوی فروش سربازی رو میگیرن چون با کمبود نیروی مفت و مجانی روبرو شدن ... ! به هر حال جدا از شوخی برای اولین بار احساس کردم زن بودنم در یک کشور مردسالار چقدر میتونه مفید و خوب باشه ... ! این وبلاگ خیلی مفید رو هم برای کسانی که دارن میرن سربازی پیدا کردم که خیلی اطلاعات مفیدی رو در اختیار شما قرار میده . اگه خودتون میرین یا دوست و فامیل قراره بره , بدین این مطالب رو بخونه تا اقلن کمی تا قسمتی شرایط براش قابل تحمل تر بشه . خدایتان بیامرزد ...
http://www.sarbazy.blogfa.com



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001