فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, May 25, 2007
اسرار پشت پرده مبارزه با بد حجابی :

از قدیم ضرب المثلی رو بکار میبردن با این مضمون که : ماه برای همیشه پشت ابر باقی نمیمونه . این ضرب المثل رو برای این میگفتن که حقیقت همیشه آشکار میشه و نباید تصور کرد میشه حقایق رو پنهان کرد برای همیشه . در پس هر طرح و سیاستی در حکومت اسلامی حقایقی نهفته که بعضی از اونها آشکار شدن و بعضی هنوز فاش نشدن و بعضی توسط عمال همین رژیم دهن به دهن میگردن و بیشتر از اونکه شایعه باشن , حقیقت هستن ! حقیقتی تلخ !. به همین دلیل هم هست که در کشورهایی که حکومت های دیکتاتوری حاکمه مثل ایران , قدرت شایعات و موثق بودن شایعه به نسبت سایر گزارشات و رسانه ها دقیق تر عمل میکنه و کاملن حساب شده ست . در دوران جنگ ایران و عراق , این شایعات بودن که نقش مهمی در اطلاع رسانی بازی میکردن :

صبح بابا بهم زنگ زد که آقایی قراره بیاد و بهمون سفارش عمده ای بده و خوبه تو هم باشی . تصور نکنین پدرم آدم روشن فکریه که برای زنان ارزش قائله و با مردها برابرشون میدونه و به همین دلیل با من مشورت میکنه و منو در کارهاش دخالت میده ! زهی خیال باطل که پدرم فقط از مغز من سوء استفاده میکنه و پشیزی برای زن بودن من ارزش قائل نیست و همیشه وقتی پای معاملات کلان و منافع مادی سنگین به میون میاد , سراغ من میاد و منو داخل آدم حساب میکنه !!! و اینکه من باهاش همکاری میکنم برای اینه که هم باهاش شریکم و هم منافعش مستقیم به جیب منم سرازیر میشه و هر چی باشه در آخر هر چی در کیسه باشه به من میرسه و این به اون در ...
ساعت 9 صبح شرکت بودم و با بابا داشتیم اسناد رو مطالعه میکردیم و نکاتی که به نظرم مشکوک بود رو بهش تذکر میدادم . ده نفر از مشاوران شرکت هم حضور داشتن و هر کسی نظری ارائه میکرد . میخواستیم تا قبل از ساعت 11 صبح که طرف معامله می اومد , دقیق همه جوانب رو بررسی کنیم چون پای چند میلیارد در میون بود و رقم نسبتن بزرگی بود . با توجه به شرایط بی ثبات اقتصادی ایران , ریسک کردن در چنین مواقعی میتونه فاجعه آمیز باشه . بعد از یکساعت و نیم سر و کله زدن با آمار و ارقام و تلفن زدن به چند موسسه و دریافت چند تا فکس از بعضی موسسات اطلاعاتی , به این نتیجه رسیدیم که معامله بدی نمیتونه باشه . یه تنفس دادیم و حصوصی با بابا صحبت کردم و گفتم : به نظرم خوبه ولی بذارین جواب نهایی رو وقتی بدم که با خود طرف صحبت کردیم . تلفن کرد به عموهام و نظرمو به اونها گفت و همگی موافقت کردن که جواب نهایی رو امروز بهشون ندیم و وقت بگیریم !
موقعی که طرف اومد داشتم سکته میکردم ! تریپ حزب الهی و یه کپه ریش و پشم و داد میزد یا از سپاه باشه یا از طرف دولت ! دو تا مثل خودش رو هم آورده بود و مرتب همدیگه رو حاجی صدا میکردن ! با اعتماد به نفس چندش آوری اومدن نشستن و شروع کردن از معامله صحبت کردن . بلند شدم از اتاق برم بیرون که بابا دستمو گرفت و به زور نشوند سر جام و زیر گوشم گفت : پدر سوخته بشین گوش بده . نگفتیم قربون صدقه ش بری !!! آروم در گوشش گفتم : خجالت نمیکشی با این بیشرفا داری معامله میکنی ؟
- تو هنوز مونده بفهمی پشت پرده چه خبره ! دو دقیقه بشین تا بفهمی !
موندم تا ببینم آخر این جریان به کجا میرسه ! طبق تجربه ای که دارم میدونم معامله با چنین افرادی و یا معامله با دولت آخر و عاقبتی جر بدبختی و نابودی نداره ! با این همه به سیاست بابا اعتماد داشتم و میدونستم خودش هفت خط روزگاره و بیگدار به آب نمیزنه ! جلسه بررسی که تموم شد , قرار شده 3 روز مهلت بدن تا بهشون پاسخ بدیم و موعد بستن قرارداد رو تعیین کنیم . صحبت های کاری که تموم شد پرداختن به صحبتهای عادی . همچنان شنونده بودم . بابا حرف سیاست رو پیش کشید . تزش اینه که سطح سواد و شعور اجتماعی طرف مقابلت رو میتونی از میزان اطلاعات به روز سیاسی مخاطبت بفهمی و هقدر طرف بیشتر به مسائل روز آشنا باشه , روشن فکر تره و مغزش در طول روز یکی دو ساعتی کار میکنه !!!!!! البته زیاد اینو قبول ندارم !
مردک شروع کرد در مورد مسائل مختلف صحبت کردن تا رسید به مبارزه با بد حجابی و چیزهایی گفت که ایمان آوردم طرف واقعن هم به حکومت وصله و هم اینکه معامله کردن باهاش دردسره !!!! اشتباهی که یکی از عموهام کرد و 2 سال قبل با وکیل شهرام جزایری چند معامله محدود انجام داد و کم مونده بود سر همین معاملات که غیر مستقیم هم بودن و خارج از ایران , به دردسر بیافته و چند بار ازش بطور خصوصی بازجویی کردن و حسابهاش رو چک کرده بودن و ... !
مردک میگفت :
- این طرح مبارزه با بدحجابی رو ما اول از بالای شهر شروع کردیم تا بالا شهری ها و طبقات متفکر و با سواد اجتماع رو بترسونیم وگرنه حجاب کیلویی چنده ! " دقیقن همینطوری میگفت "
بعد از این جریان رفتیم سراغ جنوب شهری ها . طرح مبارزه با اشرار هم در همین راستا صورت گرفته و میخواییم کاری کنیم که فردا خلاف ها رو تحریک نکنن بندازن توی خیابون . همه اینها هم برای گرونی بنزین و افزایش تورم بوده که مردم بترسن و نریزن تو خیابون و اعتراض نکنن ... میخواستیم گربه رو دم حجله بکشیم !
اینجا که رسید دیگه نتونستم سکوت کنم و برگشتم گفتم : لابد دانشگاهها رو هم به همین بهانه به آشوب کشیدین ؟
- دانشجوها سرشون بوی قرمه سبزی میده و باید همیشه درگیر مسائل جزئی باشن وگرنه دردسر ایجاد میکنن !
اگه همه حرفهاتون درست باشه , به جرات میتونم بگم پیش بینی های شما همه ش غلط از آب در اومده .
خنده چندش آوری کرد و گفت : چطور ؟
- حادثه میدون هفت تیر رو که دیدین ؟ دیدین که مردم وقتی کارد به استخونشون برسه چطور وارد عمل میشن ! دیدین که چطور پلیس هاتون سوار تاکسی شدن و میدون رو ترک کردن ؟ انتخابات شورای اسلامی دانشجوها رو هم که دیدین ؟ دیدین چطور چند هزار دانشجو از صندوق ها مراقبت کردن ؟ من درکی از سیاست ندارم و یه آدم معمولی هستم ولی فکر میکنم اونقدر درایت دارم که بدونم نباید با آتش و پنبه در وسط انبار کاه بازی کرد اونم درست در زمانیکه فقط یک جرقه لازمه تا همه چیز رو بسوزونه و خاکستر کنه !!!!

از حرفم خیلی دلخور شد ولی به روی خودش نیاورد و خنده مصنوعی ای تحویل داد و حرف رو عوض کرد . خودش هم فهمیده بود ضایع ش کردم . متاسفانه این اتفاقات نشون میده چه کسانی و با چه طرز فکر کوته بینانه ای دارن مملکت رو اداره میکنن و مشاوران کسانی مثل احمدی نژاد , چه آدم های نادونی هستن . کسانیکه فقط به قدرت و منفعت خودشون فکر میکنن . نه کشور و نه ملت و نه هیچ کس و هیچ چیز دیگه ای براشون مهم نیست ! به صراحت تمام با این معامله مخالفت کردم و رفتم خونه . هر چند بابا تصمیم گرفته بطور غیر مستقیم و توسط واسطه باهاش معامله کنه !!! راستی میدونین طرف میخواست براش چی وارد کنیم ؟ مواد اولیه برای تهیه گاز اشک آور و نوعی پلاستیک برای ساخت گلوله های پلاستیکی که مورد مصرفشون فقط برای اسلحه های ضد شورش هست !!!!!!! ببینین این حروم زاده ها هنوز هیچی نشه فکر کجاها رو کردن ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001