فرياد بي صدا |
Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18 |
Thursday, May 10, 2007
● تشرف زورکی به بهشت :
بد زمانه ای شده ! همه باید آدم خوب بشن . و عجبا که آدم خوب شدن یعنی اینکه آدمی بشی که فکر نکنی . چون این روزها فکر کردن گناه کبیره ست ! چون وقتی فکر میکنی متوجه چیزهایی میشی که با هم جور در نمیان . و وقتی متوجه این قضایا میشی , بعضی ها ناراحت میشن . مثل ربط حجاب به امنیت اجتماعی . یا ربط احمدی نژاد به گوز ! آره .. چرا که نه ؟ هر چیزی شدنیه . مثلن اینکه همه آدمها باید برن به بهشت . اصولن بهشت جایی هست که همه چی توش پیدا میشه . از حور و پری بگیر تا اینکه وقتی دستتو دراز میکنی میوه بچینی , طبق قانون نیوتن میوه صاف می افته کف دستت ! با اینکه این چیزها خیلی خوب هستن , ولی باید نقد رو ول کنیم و بچسبیم به نسیه . نعمت های این دنیا رو رها کنیم و تصور کنیم یه دنیای دیگه ای هم هست و عمرمون رو حروم کنیم و هست و نیستمون رو در طبق اخلاص بدیم به حکومت جنایتکاران اسلامی خواه , که چی ؟ اون دنیا یه ویلای دو نبش با جکوزی و سونا و حوری موری به ناممون سند بزنن ! خب اگه این چیزها باشه و حقیقت داشته باشه خیلی خوبه ولی حرف اینه که اگه یه نفر نخواد زورکی بره به بهشت باید چه خاکی به سرش بریزه ؟؟؟؟ و اینکه چرا حکومت اسلامی شده کلانتر و میخواد همه رو زور چپون کنه توی بهشت ؟ آقا وقتی ما درس می خوندیم , ننه جات و بابا جات ما میگفتن بچه باید درس بخونه وگرنه عمله و حمال میشه !!! اون موقع تصور میکردیم که باید بلا نسبت خر درس خوند و اگه درس نخونی میشی حمال یا بقول ترکها : حامبال !! اما بعد از 21 سال درس خوندن فهمیدیم که جامعه گل و بلبل نباید همه ش دکتر و مهندس داشته باشه و عمله و حمال و سوپور و کارگر و بسیجی و لباس شخصی و چادری فاحشه و ملای جاکش و آخوند مفت خور و ... هم نیاز داره و اگه قرار باشه همه آدمهای روی کره زمین به حرف ننه باباهاشون گوش بدن و دکتر – مهندس و آدمهای خوب خوب بشن , اونوقت دنیا میشه طویله و یا چیزی شبیه اسطبل ولایت مطلقه وقیه آغای خامنه ای که خر صاحبش رو نمیشناسه و حواله میده به امان زمان یا همون تایمری !!! چنین وضعی رو تصور کنین که همه بشن دکتر و اونوقت آقای دکتر باید آستین بالا بزنن و سیفون منزلشون رو باز کنن و آب حوض بکشن و بیل بزنن و همینطوری بگیر برو تا آخر ! مساله رفتن به بهشت در حکومت اسلامی ایران شباهت عجیبی داره به مساله زورکی درس خوندن و دکتر و مهندس شدن و موجب کفر مطلقه : تصور کنین به فرض محال که خداوند به گفته پیغمبر و امام , اون دنیا ؛ دو تا دنیا ساخته یکی بهشت و یکی جهنم ! بهشت مال آدم های خوب دنیاست مثل : صدام یا هیتلر ( یزید و کافر و ره ) ! خمینی ( ره + لعنت الله ) ! خلخالی ( ره + لعنت الله ) ! آیت الله خامنه ای ( لعنت الله علیه و عجل الله ره ) ! احمدی نژاد ( لعنت الله علیه حتي تا ابد الدهر ) ! رسمن جانی ( ریشهاتو با چی میزنی با شامپو گلرنگ ) ! قاضی مُزلفی ( دارالمبارک اسلامی ) و بگیر برو تا آخر ... !!! و جهنم هم سرای آدم های بد مثل کارگران ! معلمان ! جوانان ! دانشجویان ! زنان و دختران و مردم عادی و مخالفان رژیم و ... ! حالا بگذریم از اینکه بعضی از همین آیت الله ها و ثقة الاسلام ها و حجة الاسلام ها بهشت رو با فاحشه خونه الهی اشتباه گرفتن و وعده حوری و غلمان دادن در اونجا به بندگان خدا که : - اگه خوب باشی اون دنیا حوری میدن زیر بغلت و غلمان میدن و ... یه باره بگو اونجا شهرنو شده دیگه !!!! کفر مطلق اینه که یک زن مومنه چادری در این دنیا تن به هر ذلتی بده به امید اینکه وقتی خبر مرگش مُرد , تنه لشش توی بهشت با یه مرد زیبا روی محشور بشه ! حالا این زن فاحشه نیست ؟؟؟؟؟ بعد آدم وقتی با خودش فکر میکنه (!) متوجه میشه این عقاید عجیب و کفر آمیز یه جورایی تف سربالا هم هستن که : اگه قرار باشه همه برن بهشت که جهنم کساد و خالی میشه و از رونق می افته ! بعد هم اگه قرار باشه با ضرب و زور همه رو بهشتی کنیم که در کار خدا مداخله کردیم و کفر انجام دادیم چون خدا رو از کباب کردن آدمها باز داشتیم و چوب لای چرخش کردیم و آفتابه گرفتیم به حکمت خدا ! اینجاست که میشه نتیجه گرفت زورکی نباید مردم رو فرستاد به بهشت و اگه چنین کنند (!) در حکم الهی خلل بوجود آوردن و کافر و مرتد محسوب میشوند ! ولی کیه که حتا در این مورد فکر کنه ؟!؟ .. .. بی مناسبت هم نیست این مناجات نامه حجاب درمانی رو که سال قبل نوشته بودم و به مناسبت طرح ارشاد قرار داده بودم توی سایت , یکبار دیگه هم بذارم تا تبسمی به لب ها بیاره ! باشد که آمرزیده شویم . این مناجات نامه حکایت واقعی ماموران منحرف ارشاد در کشور ماست : ديد مأموری زنی را توی راه , کو همی گفت ای خدا و ای اله !! تو کجايی تا شوم من همسرت ؟ وقت خواب آيد بگيرم در برت ! تاپ پوشم بهر تو با استريچ . پا دهد ، صندل با جوراب برايت پا کنم !زانتيايت را بشويم روز و شب ! داخلش بنشينم از درب عقب ! در جلو آن که نشيند ، آن تويی !! در حقيقت صاحب فرمان تويی ! گر تو گويی ، شال بر سر مینهم ! گر تو خواهی ، موی سر را فر میدهم ! موی سر مش می زنم از بهر تو , يکسره حتی به وقت قهر تو ! بهر تو مالم به صورت نيوآ , يک گرم ، يا دو گرم ... يا اين هوا ! ادکلن بر خود زنم پيشت مدام , تا که بوی گل بگيرد هر کجام !!!! میروم حمام گرم کوی تو , میزنم سشوار ، رو در روی تو ! ای فدايت ريمل و بيگودی ام , وی فدايت لنز و عينک دودی ام ! من برای تُست گر رُژ میزنم , گر جز اين بوده است ، کمتر از زنم ! خاک پای تست خط چشم من , تا درآيد چشم هر چه مرد خفن ! لاک ناخنهام ناز شست تو , ناخن مصنوعیام در دست تو . بهر تو تيپ جوادی میزنم , گر نخواهی ، تيپ عادی میزنم . *** گفت مأمورش که : ای زن ، کات کن ! کمتر از اين خلق عالم مات کن ! چيست اين لاطائلات و ترّهات ؟ حاسبوا اعمالکن ، قبل از ممات بوی کفر آيد ز کل جمله هات !! اين چه ايمانی است ارواح بابات ؟ تيپ تو بوی تساهل میدهد !! نفس آدم را کمی هُل میدهد ! حرفهای تو خلاف عفت است , بدتر از ایميل و يکصد تا چت است ! آنچه کلن عرض کردی ، نارواست ! مفسدٌ فی العرض بودن هم خطاست ! با خدايت مثل آدم حرف بزن . گر که قادر نيستی ، اصلن نزن ! از خدا چی چی تصور میکنی ؟ کين چنين با او تغيير میکنی ؟ شُل حجابا ! دين ادا اطوار کردن نيست !! جای مانتو کوته سرکار نيست ! بايد آموزی کمی علم کلام . حق همين باشد که گويم ، وسلام !! چون به پايان آمدش مأمور حرف , از خجالت آب شد زن همچو برف ! گفت : ای مأمور ، حالم زار شد . از مرام خود دلم بيزار شد حرف تو هر چند توی خال زد . در نگاهم ليک ضدّ حال زد از سخنهای تو من دپرس شدم . گر طلا بودم دوباره مس شدم من پشيمان گشتم از ايمان خود . میروم اکنون به کفرستان خود بعد از اين ريلکس میگردم دگر . کاملن برعکس میگردم دگر پس سر خود را گرفت و گشت دور . با دلی آشفته و چشمی نمور *** ناگهان در توی راه ، مأمور را , تلفن همراه آمد در صدا يک نفر در پشت خط از راه دور , گفت با مأمور : که ای مرد غيور اين چه برخوردی است که مورد بَرَد ؟ مرده شور اين طرز ارشادت برد ! از چه زن را ول نمودی در فراق ؟ أنکر الأشخاص عندی ذو الچُماق تو برای وصله کردن آمدی . نی برای مثله کردن آمدی ما برون را بنگريم و قال را . منتها يک خوردهای هم حال را اين زنی که تو چنين پراندی اش , فاسد و فاسق پس آن گه خواندی اش هيچ میدانی که خيلی زود زود , او فرار مغزها خواهد نمود ؟ اين فضای اجتماع حاليه , گر چه هر چه بسته ترتر(!) عاليه مصلحت میباشد اما بعد از اين , باز گردد يک کمی مانند چين پس به محض قطع اين تلفن بدو , دامن زن را بگير و گو : مرو دامنش را گر گرفتی در مسير , در حد شرعيش اما تو بگير ! رفت مأمور از پی زن با دليل , گر چه در ظاهر بسان زن ذليل ديد زن را در خيابان صفا , رفت پيشش ، گفت او را : خواهرا ! بعد از اينها ترک قيل و قال کن ، با خدا هر طور خواهی حال کن توی هيچ آداب و ترتيبی مکوش , هر چه میخواهد دل تنگت بپوش ! نوشته شده در ساعت 1:07 AM توسط No One
........................................................................................
|
سایت ها My Community سايت هاي خبري
دوستان Design By Shiva © 2001 |