فرياد بي صدا |
Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18 |
Monday, June 20, 2005
● اثرات انتخابات :
صبح سر کار عوامل آنتن و انجمن اسلامی مدام مثل سگ یوسف ترکمن میچرخیدن و بو میکشیدن ببینن کی رای داده و کی نداده تا خودی رو از غیر خودی تشخیص بدن . صبح طبق معمول حاج آغای حراستی با اون شکم 9 ماهه حامله ش نشسته بود پشت میزش و داشت چایی میخورد و روزنامه میخوند . تا چشمش به من افتاد نیشش باز شد و گفت : - به کوری چشم ضد انقلاب دکتر معین شما هم رای نیاورد ! دکتر معین کیه دیگه ؟ - کاندیدای منتخب شما ! من اصلن رای ندادم که کسی رو هم کاندید کنم ! بازم سوسک شدین ؟؟؟؟ سرشو انداخت پایین و روزنامه رو گرفت جلوش و پشتش قائم شد ! رفتم بالا و در اتاقمو باز کردم و رفتم تو . سربازه نشسته بود و روزنامه میخوند و تا منو دید بلند شد و سلام کرد و دوباره نشست . کیفمو آویزون کردم و نشستم پشت میزم و فوری گفتم : - شناسنامه ت رو بده ببینم ! چی خانم ؟ - همون که شنیدی ! شناسنامه ت رو بده ببینم ! نیاوردیم ! - میام لختت میکنم شناسنامه ت رو پیدا میکنم ها ! خودت با زبون خوش بده ! از جیبش شناسنامه ش رو که مچاله شده بود در آورد و داد دستم ! رفتم صفحه آخر و دیدم مهر ننگین انتخابات رو کوبیدن تو شناسنامه ش ! - پدر سگ مگه من نگفتم رای بدی باباتو میسوزونم ؟ به خدا به زور ما رو بردن گفتن به شهردار رای بدیم ! - ب ه خ دا م ا ر و ب ه ز و ر ب ر د ن ! مگه نگفتم پنج شنبه شب صابون بخور که بری بهداری تا مجبورت نکنن رای بدی ؟؟؟؟؟؟ خانم خوردیم ولی هیچیمون نشد ! - بدبخت یغلوی ! عزرائیلم ازت فراریه ! اقلن سفید رای میدادی ؟ خودکارش آخه آبی بود ! - پدر سگ من تو رو سر و ته آویزون میکنم ! سفید رای دادن یعنی اسم ننوشتن ! بدبخت بیسواد ! پا شو برو گمشو بیرون نمیخوام تا 4 ساعت ریختتو ببینم تو این فاصله بیایی اینجا از وسط قاچت میکنم ! " آقا من نمیدونم این وزارت خونه ها و نهادهای دولتی یعنی یه بودجه ندارن که بگیرن اینهمه جوون بیکار و علاف تحصیلکرده ایستاده زیر آفتاب رو از تو خیابون ها جمع کنن و بیارن تو این جاها سر کار بذارن که ما مجبور نباشیم با یه مشت مشنگ بیسواد صبح تا عصر سر و کله بزنیم ؟؟؟؟ آخر من اینو مقطوع النسل میکنم " اولین نفر یه زن چادری با دخترش بود که اومدن تو و میخواست از شوهر معتادش که زندان بود جدا بشه ! شروع کرد یکساعت آه و ناله کردن و بعد هم از تو کیفش 11 تا شناسنامه در آورد و نشونم داد و گفت : - خانم ما 15 نفریم و 11 نفرمون رای دادیم . تو رو فاطمه زهرا بیا این ورقه منو امضا کن از دست شوهرم خلاص بشم ! اول اینکه کارت همینطوری هم درست میشه چون شوهرت معتاده ! فقط باید تائید بشه اعتیادش ! بعد هم این شناسنامه هاتو جمع کن از رو میز ! به من چه که صد نفرتون رفتین رای دادین ؟ میخواستین رای ندین مگه واسه پدر من رای دادین که شاخش میکنی ؟ - بخاطر اسلام رای دادیم . پس برو اینا رو هم به همون اسلامت نشون بده ! بعد هم برگه ش رو نوشتم و دادم دستش و فرستادمش بیرون ! زنیکه پدر سگ فاحشه ! رفته رای داده که کارش راه بیفته ! خاک بر سر این ملت ! - نفر بعدی یه دختر دانشجوی ریز نقش بود که مراقبش با دستبند آوردش تو . پرونده ش رو خوندم و مغزم دود کرد ! 14 تا ماشین از ایران خودرو با جعل سند دزدیده بود و همه رو فروخته بود و یه بنز آخرین مدل خریده بود و ماشین رو هم به 3 نفر دیگه فروخته بود و پولهاش رو هم زمین خریده بود و اون زمین رو هم به یک نفر فروخته بود و باقی پولها رو دلار کرده بود و تو یکی از موسسات خارجی سرمایه گذاری کرده بود ! با همه اینها فقط 3 سال حبس خورده بود و حالا میخواست مرخصی بگیره . - ببینم تو دانشجوی رشته کلاهبرداری بودی ؟ نه رشته شیمی ! - چقدر مرخصی میخوای ؟ دو هفته ! - لابد تو هم رای دادی ؟ آره ! - پس 4 روز بیشتر مرخصی نمیری !!!! داشت سکته میکرد ! هر چی التماس کرد قبول نکردم و فرستادمشون بیرون ! خجالت هم نمیکشه ! 24 سال سن داره اندازه آل کاپون خلاف کرده و تازه از همه بدتر رفته رای داده !!!! - نفر بعدی یه دختر فراری بود که از پسرهای بالا شهری اخاذی میکرد ! یه سرنگ آب تو جیب مانتوش داشته و سوار ماشین پسرها میشده و بعد اونو در میاورده و با تهدید به اینکه تو سرنگ اسید ریخته و شکل طرف رو عوض میکنه , همه پولهاشو میگرفته و در میرفته ! کلن از دخترهای اینکاره که به آغایون حال میدن خوشم میاد . به مراقبش گفتم دستبندشو باز کنه و بره بیرون . وقتی رفت یه سیگار دادم بهش و پرسیدم : - ببینم تو هم رای دادی ؟ عمرن ! غلط میکنم رای بدم . تازه به کیا ؟ به این ک ... ها ؟ کلی ذوق مرگ شدم و با ملایمت ازش پرسیدم : - چیکار میتونم برات انجام بدم ؟ میخوایم از این خراب شده بریم بیرون ! همین . گفتن شما میتونی کمک کنی اومدیم پیش شما ! - بری بیرون میخوای چیکار کنی ؟ کس و کار داری ؟ همون کار سابق ! کس و کارم یُخ !! - اگه برات کار جور کنم میری مثل آدم کار کنی ؟ تا چه کاری باشه ؟ - تو آشپزخونه یه بیمارستان کار کنی ! حقوقشم خوبه . آره چرا که نه ! - برات یه نامه مینویسم میبری برای حاج آغا فلانی خودش باقی کارهاتو انجام میده ولی اگه یه بار دیگه پات برسه اینجا از این خبرا نیست ها ! ایول . خیلی خانومی . کارت درسته ! یه سیگار دیگه میدی ؟ پاکت سیگارو دادم بهش و چپوند تو چاک سینه ش و مراقبشو صدا کردم و بردش ! دلم واسه سربازه تنگ شده بود ! میدونستم تا صداش نکنم پیداش نمیشه ! بلند شدم رفتم بیرون دنبالش ! دیدم نشسه پایین پله ها و داره چرت میزنه ! دو تا دستمو محکم در گوشش کوبیدم به هم و یه متر پرید هوا و بعد هم سرش هوار کشیدم که : - واسه چی نشستی اینجا ؟ نمیگی یه عالمه کار ریخته رو سرم ؟؟؟؟؟ خانم خودتون گفتین تا 4 ساعت نمیخواین منو ببینین . منم صبر کردم تا 4 ساعت بشه ! - پاشو برو یه پاکت سیگار واسه من بخر و بیا بالا کلی کار داریم ! دوباره رفتم بالا ومشغول کار شدم تا ناهار . موقع ناهار نشسته بودم پیش دوستام و داشتیم از اتخابات میگفتیم . خوشبختانه هیچ کدوم رای نداده بودن . گرم صحبت بودیم که زنیکه انجمن اسلامی هم اومد نشست پیش ما ! - به به خانوما همه جمعن . انشاالله که همگی دیروز رای دادین ؟ دوستم دستشو گذاشت رو دلش و یه ببخشید گفت و رفت طرف دستشویی ! - خاک عالم چی شد ؟ هیچی حالش به هم خورد ! - از چی ؟ از بوی گند ! شما حس نمیکنین ؟ - نه ! وای حال منم داره به هم میخوره ببخشید ... بلند شدم و رفتم دنبال دوستم ! دیدم توی دستشویی ایستاده و تا منو دید غش غش زدیم زیر خنده ! یه چند دقیقه ای صبر کردیم و بعد هم اومدیم بیرون و رفتیم بالا . توی راهرو یهو حاج آقا پیش نماز اداره جلومون سبز شد و نیشش رفت تا بناگوشش و شروع کرد حال و احوال کردن : - به به خواهران من . چند وقتی است شما را در نمازخانه نمیبینم . حاج آغا ما هر روز میاییم . فقط چون قسمت زنونه هستیم شما ما رو نمیبینید ! - چقدر حواسم پرت است ... درست میفرمایید . خب بفرمایید در خدمت باشیم ... مرسی ... راستی حاج آغا من یه سوال شرعی داشتم میخواستم ازتون بپرسم . - باشد بفرمایید . حاج آغا حکم زن پریودی که نماز میخونه چیه ؟ - استغفرالله ! زن که عادت ماهانه داشته باشد که نباید نماز بخواند ! رو کردم به دوستم و گفتم : واااااای دیدی صد بار بهت گفتم نمازمون اشتباهه تو میگفتی نه درسته ؟ - مگر شما این را نمیدانستید ؟ نه حاج آغا ما امروز هر دومون پریود بودیم و نماز خوندیم . پس نماز خونه هم نجس شد نه ؟؟ لا اله الا الله ! حکم نجاستش را نمیدانم باید از مراجع بپرسم ! شما هفته آینده بیایید دفتر من تا به شما حکم شرعی آنرا بگویم !!!! بعد هم مثل موشک ازمون دور شد ! مرده بودیم از خنده ! براش جریان سربازه رو گفتم و کلی خوشش اومد و گفت بیا باقی روز منشی هامونو عوض کنیم و تو سربازتو بفرست پیش من منم مال خودمو میفرستم پیش تو ! - اگه منشی منو از راه به در کنی خدمتت میرسم ! یکسال طول کشید تا یکم آدمش کردم ! قبول کرد و رفتیم . تا رفتم تو اتاق فوری به سربازه گفتم : - همین الان میری طبق بالا اتاق ... پیش خانم فلانی و تا آخر ساعت همونجا میمونی . خنگ بازی در نمیاری ها !!!!! چشم خانم ! رفت و چند دقیقه بعد منشی دوستم اومد . واویلا ! به گوریل گفته بود زکی ! ریش پر پشت و کله کچل و هیکل چاق . بطور خلاصه یه گاو به تمام معنا ! - بیا اینجا ببینم ! ها ؟ - ها و مرگ ! بگو بله ! از این به بعد اینجا کار میکنی و اونطوری که من میخوام نباشی باباتو میسوزونم ! فهمیدی ؟ آره ! - بگو چشم !!! بعد هم همین الان میری داروخونه اونطرف خیابون یه تیغ میخری و اون پشمها رو از صورتت میتراشی ! وگرنه 5 روز توبیخی برات مینویسم ! افتاد ؟ آره .. چشم ! - واه واه لباساشو ! بوی طویله هم که میدی ! چند ساله حموم نرفتی ؟ 2 هفته قبل حموم بودیم ! - شاهکار کردی ! هر روز که میایی اینجا باید حموم کرده باشی ویلا راهت نمیدم . فهمیدی ؟ چشم ! - خوبه حالا زودباش برو اول اون پشمای صورتتو بتراش ... ! نشستم و مشغول کار شدم . یکساعت بعد پیداش شد و نصف صورتش باند پیچی شده بود ! - چیکار کردی با خودت ؟ دعوا کردی ؟ ریش زدیم ! - ریش زدی یا سلاخی کردی ؟ تو چه جور مردی هستی که یه ریش زدن بلد نیستی ؟ تا حالا ریش نزده بودیم با قیچی کوتاه میکردیم ! صد رحمت به اون منشی خودم ! گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به دوستم : همین الان سرباز منو میفرستی پایین ویلا میام بالا از وسط دو شقه ت میکنم ! مال بد هم بیخ ریش صاحبش ! نخواستم !!!! بیا برش دار ببر . خلاصه اینم از امروز ما . همه رای دادن . اما چرا رای دادن ؟ اینو کسی نمیدونه ! خواهرم میگفت موقع انتخابات که شد رفت و به حزب مخالف تونی بلر رای داد . وقتی هم رای داد کاملن میدونست هدفش چیه و به چه دلیل داره رای میده . همه مردم انگلیس هم میدونستن چرا رای میدن و هدفشون از رای دادن چیه و کاملن حرکتی آگاهانه بود . طرفشونو میشناختن و فعالیتش رو میدونستن و آشنایی کاملی با سوابقش داشتن ! برای همین به راحتی انتخاب میکردن ! اما مردم ایران چی ؟ چند نفر از شما میدونین که احمقی نژاد کسی بوده که توی جنگ به تیر خلاص کن معروف بوده ؟ چند نفرتون میدونین احمقی نژاد در زمان انقلاب چند نفر بقول خودشون طاغوتی و ضد انقلاب رو بدون محاکمه کشته ؟ و حالا این آدم که شباهت عجیبی به انسان نئاندرتال و حلقه گمشده داروین داره میخواد رئیس جمهور بشه ؟ یا همون هاشمی رسمن جانی که سیاهه کلاهبرداری ها و دزدیها و اموالی که در طول انقلاب از راه های نامشروع بدست آورده هوش از سرتون میپرونه ولی کدوم شما از چنین چیزهایی با خبرین ؟ یا همون معین پدر سوخته که زمان انقلاب فرهنگی در دانشگاهها که بود چقدر از اساتید با معلومات ما رو از کار برکنار کرد و چقدر باعث عذاب دانشجوها شد بخاطر سخت گیری های مذهبی و حالا دم از آزادی میزنه ؟ گناه همه شما اینه که آگاهانه رفتین و رای دادین و حالا تقصیر رو گردن دیگری می اندازین در حالیکه مقصر خودتون بودین و بس . وسلام . نوشته شده در ساعت 1:25 AM توسط No One
........................................................................................
|
سایت ها My Community سايت هاي خبري
دوستان Design By Shiva © 2001 |