فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, December 31, 2003
بم همچنان در فاجعه :

دوستانی که مایل به کمک کردن به زلزله زدگان هستن میتونن از طریق هاله عزیز اطلاعات مورد نظرشون رو بدست بیارن .

خبرهای منتشره حاکی از اینه که درگیری و زد و خورد مردم با ماموران حکومتی و پاسداران که برای مثلا کمک راه افتادن به سمت منطقه زلزله زده ادامه داره ! جای تعحب هم نداره که چرا هنوز یکروز از فاجعه نگذشته که دولت اعلام میکنه ستاد بحران توانایی نداره تا به مردم خدمت رسانی کنه و این وظیفه رو بعهده سپاه پاسداران " مزدوران " میذاره که در واقع جلوی شورش مردم رو بگیره ! طبق خبرهایی که برای ما ارسال میشه دیروز آغا طی سفری پیش بینی شده برای 4 روز راهی این شهر شده بود ولی چون بیم حمله مردم ناراضی و عدم استقبال مردم بوجود اومد بطوری که در هنگام سخنرانی فقط تعداد 30 نفر از مجیز گویان و گارد ویژه محافظ حضور داشتن این سفر به چند ساعت بیشتر نینجامید و آغا دست از پا دراز تر برگشتن ! سایت آیات شیطانی اطلاعات بکر و جالبی در این زمینه بطور منظم ارائه میده که باید برید بخونید که عمق فاجعه چیه !!
" یادمه زمانی که جنگ ایران و عراق بود بسیجیان با لنگ شطرنجی ای بنام چفیه به گردن مثل قلاده , به هوای زنان عراقی میرفتن جبهه ! اون زمان ارتش عراق بعلت کمبود نیرو حالت فوق العاده اعلام کرده بود و مخصوصا در زمان حمله ایران به بندر فاو - بصره زنان رو هم به خدمت گرفته بود و این بسیجی هایی که امروز سنگ خدا رو به سینه میزن و دم از اسلام و ناموس پرستی میزنن به هوای همون دخترها و زنان راهی مناطق جنگ زده میشدن , امروز هم میبینیم که باز هم همین افراد به هوای نون و آب مفت و مسلمی که مردم ایران و کشورهای خارجی راهی کردند دارن میرن و باز هم متاسفانه شاهدیم که بزودی اجناس خارجی و داروها و مواد غذایی ای که راهی اونجا شده و یا از کشورهای دیگه به بم فرستادن , سر از بازار آزاد و سیاه در میاره "
- یکی از خبرهای دردناکی که شنیدم این بود که بدستور آغا میخواستن هر چه سریعتر عملیات آوار برداری رو آغاز کنند اما چون هنوز جنازه ها خارج نشده بودن و بیم زنده بودن افراد میرفت مردم به شدت مخالفت می کنن و همین باعث درگیریهایی در منطقه شده که بعضی ها هم گفتن درگیری ها مسلحانه بوده در بعضی نقاط و عده ای رو هم دستگیر کردن و بعد اعلام شده این افراد سارق بودن !!
- آمار مجروحان بالاست ! جمعیت شهر 120 هزار نفر بوده که از این تعداد 40 هزار کشته شدن و 30 هزار نفر مجروح و عده ای هم ناپدید شدن و زیر آوار هستن و باقی هم آواره . وضع مجروحان بسیار وخیمه و کسانیه قطع نخاع شدن بسیار زیاد اعلام شده به لطف نبود افراد متخصص . مردم این وسط با عملشون نشون دادن چقدر نوع دوست هستن اما رژیم بقدری ماهیتش رو خوب نشون داد که حتی اونقدر عرضه نداشت که بتونه این کمکها رو برسونه بدست مردم . خیلی جالبه که بدونید در شهری که فقط تعداد اندکی از مردم باقی موندن چطور ممکنه که حجم عظیمی از کمکهای ایرانیان به اونها بعد از 4 روز هنوز نرسیده باشه ؟ طبق یک آمار سر انگشتی میتونید بفهمید که اگر بنا بر تعاریف هر ایرانی فقط یک وسیله برای اونها راهی کنه رقم بزرگی میشه ! این در صورتیه که ایران با جمعیتی نزدیک به 80 میلیون نفر بسیج شده برای اهدای کمک به مردم بم و اینکه با چنین حجمی هنوز مردم در مضیقه هستن خود جای سوال داره !
- خبر دیگری که عدم صحت خبر رسانی در ایران رو بر ملا میکنه اینه که اعلام کردن تا این لحظه تعداد 20 هزار نفر مردن ولی پشت سر اون اعلام میشه که 25000 نفر رو دارن دفن میکنن ! تازه این ارقام خیلی خوش بینانه هست و رقمی حدود 40 هزار نفر رو در بر میگیره . شهری که با خاک یکسان شده آیا 20 هزار نفر کشته داده ؟ اون هم در شب جمعه و درست زمانیکه همه در خواب بودن ؟ کمکها بسیاره ! بقدری زیاده که اگر توی بم توزیع بشه به ازای هر نفر , زیاد هم میاد ! اما چه کسی میتونه اونها رو بدستشون برسونه ؟ اصلا این کمکها داره کجا میره و چرا بعد از این همه روز هنوز هم مردم بم گرسنه و تشنه و خسته و آواره هستن ؟ تکلیف اون جنازه ها و مجروهان احتمالی زیر آوار چیه ؟
اما .... مشروح خبرهای بسیار جالب :
- صدور شناسنامه موقت برای مردم !
- آزادی و عفو زندانیان بم !
- ایجاد اردوگاهی در ارگ جدید بم و عدم استقبال مردم از اون و خالی بودن اردوگاه !
- بخشودگی یکساله کلیه وجوهات و بدهی های مردم شهر به نهادها و بانک ها
- تشکیل ستادی برای سم پاشی منطقه و جلوگیری از بیماریحای واگیر
- اسکان کودکان بی سرپرست و دادن حضانت اونها به خانواده های متقاضی
- نابودی 90 درصدی بنای تاریخی ارگ بم
- عدم استقبال و هماهنگی از کمکهای افراد خارجی
- عدم پرداخت کمکهای مالی به دولت ایران از طرف نهاد های بینن المللی
- عدم پذیرش بیماران بصورت دراز مدت در بیمارستانهای اطراف بم به بهانه نبود پشتوانه مالی !
- عیادات فرمایشی و نمایشی اغایان از بازماندگان حادثه !
- عدم استقبال مردم از حضور آغایان !
- محو شدن شهر بم از روی نقشه ایران !
- امکان ساخته شدن شهر بم در نقطه ای دیگر بعلت وجود گسل !
- وقوع 110 پس لرزه از روز اول حادثه تا به امروز .
- صدور 2000 آخوند برای امر کفن و دفن ! متاسفانه اجساد رو بصورت دسته جمعی دارن دفن میکنن و دردناکه
اما مقصر کیه ؟ - مقصر مسلما زمین و اوسا کریم و زلزله نیست ! اصلا ! چطور که در خیلی از کشورهای دنیا حتی زلزله های 8 ریشتری هم میاد و آب از آب هم تکون نمیخوره ! در کشور ما بعد از انقلاب یک عده مهندس نما ظهور کردند که امضای خودشون رو بعنوان مهندس تاظر میفروشن ! یعنی معمار که حتی بنایی هم نمیدونه سراغ مهندسی میره تا جواز ساختش رو امضا کنه ! مهندس با این امضا تایید میکنه که این ساختمون از نظر مهندسی و موارد ایمنی تایید شده هست . اون معمار با خیال راحت میره و ساختمون رو با مصالح ارزان و کمترین هزینه ها می سازه و با گرونترین قیمت به مردم قالب میکنه . چند وقت بعد اگه اتفاقی برای اون ساختمون پیش بیاد صاف میرن سراغ مهندس مربوطه که غیب شده ! جالبه بدونید در تهران 99 درصد منازل به این شکل ساخته شدن .
اگه اینجا کشوری بود مثل ژاپن , با این اتفاق دولتش اسعفاء میکرد اما اینجا آغایان ککشون هم نگزیده و تازه این حادثه رو یک آزمایش الهی و لطف الله میدونن که بر مردم نازل شده . این وسط چه کسی مسئول این جنایته ؟ عوارض طبیعی و شکل گیری پوسته زمین و یا یک حکومت سفاک و دیکتاتور که با اعمال خودش در طول 25 سال چنان فقری رو دامنگیر مردم کرده که زنده موندن برای خرج غذا و خوراک رو به داشتن سر پناهی مطمئن و محکم ترجیح دادن ؟ چرا در کشور ما باید اونقدر فقر باشه و اونقدر گرفتاری باشه که فقط آدمها به زنده موندن اهمیت بدن نه به چگونگی زنده بودن و زندگی کردن ؟ آیا اگر چنین زلزله ای در یکی از کشورهای پیشرفته میاومد این تعداد انسان جان میباختن ؟ روزی رو پیش بینی میکنم که تهران با فاجعه ای وحشتناکتر از این روبرو میشه و جمعیت تهران دیگه صد هزار نفر نیست و 15 میلیون نفره ! اون روزه که باید شاهد باشیم که همه عزیزانمون رو در گورهای دسته جنمعی بخاک بسپاریم . درست مثل تصاویری که دیدین و با بیلهای مکانیکی قبرهای دسته جمعی میکنن و بدون غسل دادن جنازه ها رو دفن میکنن .
25 سال قبل یه خری به اسم جاکش کبیر بلند شد عربده کشید که من تو دهن این مردم میزنم من دولت به پشتیبانی جنایتکاران تعیین میکنم . من ثروت زدایی میکنم من همه چیز را گران میکنم آب و برق و تحصیل و خورد و خوراک را هزار برابر میکنم . من تخم فساد در زمین میکارم ! مردم باید سختی و فلاکت داشته باشند . مردم باید کوفت داشته باشند ... دستش درد نکنه به همه وعده هاش عمل کرد ! نان پنج زار شد 100 تومن ؟ تخم مرغ پنج زاری شد 80 تومن ؟ آب متر مکعبی 2 تومن شد 100 تومن ؟ بنرین یک تومنی شد 70 تومن . اما ؟ فقر , هلاکت , فلاکت , نکبت , ظلم , نفهمی , جهالت , سیاهی رواج پیدا کرد . حالا فهمدیدن دین هم بازیچه ای بیش نیست ؟ اینبار سر قضیه تهران ماهیت رژیم و دین و اسلام و همه اینها رو بهتر میفهمید . مسئولین این قتل عام دسته جمعی فقط همین هان و بس ......



........................................................................................

Tuesday, December 30, 2003

وداع ایرانی :

در مدت این سه سالی که وبلاگ می نویسم به هر چیزی که وجود داشته گیر دادم , از تک تک سلولهای بدنم و ژنهای خودم و ترک جماعت و .... تا خلاصه هر چیزی ! اما این ایرانی جماعت که شاهکار خلقت هستن بقدری مورد دارن که اگر صد سال دیگه هم من وبلاگم رو اختصاص بدم یه این خلایق , باز هم موضوع کم نمیارم . الغرض گفتیم امروز هم گیر بدیم به وداع کردن ایرانیان که جزو عاداب عجیب و غربیبیه که باز هم ما رو متمایز میکنه از بندگان دیگه اوس کریم خیالی :

آقا دقت کردین هر زمان که میرین خونه کسی و اون میزبان هم ایرانی باشه موقع خداحافظی که میشه تازه یک پرس دیگه از این مهمونی شما توی خیابون و کوچه و لای در و توی باغ و خیاط میگذره ؟ مثلا به دعوت دوستی رفتین منزلش و بعد که میخواهین برین خونه و شرتون رو کم کنین طبق معمول میزبان شما رو تا دم در همراهی میکنه اما همون همراهی باعث میشه که شما یه چند ساعتی هم لای در بمونین و نیمی از حرفهایی که مثل آدم نشسته بودین روی مبل و صندلی و هر چقدر زور میزدین دریغ از یک کلمه حرف تازه و درست و حسابی , اما وقتی که بلند میشین و میرسین دم در یکدفعه این حرف زدن و چونه های شما باز میشه و شروع میکنید به حرف زدن و حالا اصلا هم فرق نمیکنه که سنگ از آسمون بیاد یا بارون بیاد یا برف بیاد یا باد بیاد ! مهم فقط چونه درازیه .
مهم اینه که باید حرف های نزده رو زد وگرنه آدم دق میکنه !!!!

یاد خونه قبلیم افتادم توی ایران که یه آپارتمان 10 واحدی بود وهر ننه قمری توش بود و بقول معروف خونه قمر خانم بود ! تو این ساختمون همه چور آدمی داشتیم که شاهکار ترینشون زن و شوهر جهودی بودن که جزو بی ملاحظه ترینها و احمق ترین ساکنان آپارتمان بودن :
این زن و شوهر عادات عحیب و غریبی داشتن و جالب اینجا بود که اکثر یهودیهایی که با اونها رفت و آمد داشتن و یا من توی منزلشون دیده بودم همه از دم مثل خودشون بودن و منو به این باور رسوندن که جهود جماعت بیخود نبوده که نفرین شده , ببینین این قوم بنی اسرائیل چه پدری از پیغمبرشون در آورده بودن و باباشو جلوی چشمش سوزونده بودن که اون اینها رو نفرین کرده . هاهاها
مرد جهود مغازه دار بود و همیشه ساعت 10 صبح سلانه سلانه میرفت محل کارش ! زنش اما تا لنگ ظهر میخوابید و تازه ساعت 12 میرفت توی آشپزخونه و همیشه هم بدون استثنا غذاهاشون گوشتی بود ! اونهم یک غذاهای تهوع آوری که آدم حاضر بود کفاره بده اما لب نزنه ! مثلا این خانم چلو کباب که میخواست درست کنه برای اینکه گوشتها از سیخ جدا نشه اونها رو با نخ میبست به سیخ ! من آخر هم نفهمیدم که چطور نخ میسوخت کبابها هم نمیافتاد ! بعد اینها بجای گوجه روی کبابهاشون سس گوجه میزدن و با برنج میخوردن ! اوغ . یه غذای وحشتناک دیگشون سنگدون مرغ چرخ کرده بود که توی روغن مثل کتلت سرخ میکردن و چنان با به به چه چهی میخوردن که آدم فکر میکرد دارن حالا چی میخورن ! خلاصه شوهرش ساعت 4 می اومد و تازه ناهار میخوردن و بعد هم تا 6 عصر میخوابیدن و تازه 8 شب میرفت برای شام پختن و مرده هم 10 شب میاومد و 12 شام میخوردن و تا 3 - 4 صبح هم قمار و شب زنده داری و بعد هم خواب ! این کل زندگی اونها بود در اون 8 سالی که من تو اون خراب شده بودم .
حالا علت اینکه اینو گفتم چی بود ؟
اینها هر زمان مهمون داشتن ساعت 10 شب تازه مهموناشون تشریف میآوردن و ما هم که سر کار میرفتیم رو زا به راه میکردن ! موقع رفتن که میشن توی همون راه پله ها جلسه سخنرانی میذاشتن و بچه هاشون عربده میکشیدن و زنها جیغ و مردها هم هوار میزدن و وقتی خوب همه اهالی رو بیدار میکردن بعد گورشونو گم میکردن و میرفتن !
انن نشون یده که ایرانی جماعت هر فرقه و دین مسلکی رو از راه به در میکنه !!!!
- یه مثال دیگه براتون میزنم :
دقت کردین هر زمان که میرین مهمونی و موقع برگشتن که میشه درست دم در تازه درد و دل ما باز میشه و یا در مورد عره اوره و شمسی کوره چه سخنها که نمیگیم . این مردها از همه بدترن ! مثلا میخواهی سوار ماشین بشی و بری , کافیه یکی از مردهای مهمون بیاد و بگه عجب ماشینی !!! آقا هم بلند میشه کاپوت رو بالا میزنه و دل و روده ماشین رو به طرف نشون میده و هی از محاسنش میگه و .... تا آخر بیخیال بشه ! حالا کافیه این جمع دو نفره بشه 3 یا جهار نفره ! اینجاست که خانم ها باید خودشون تاکسی بگیرن و برن منزل !!!!
اما همین شما زنها هم دست کمی از مردها ندارین و سابقتون نور بالا میزنه ها :
آقا کافیه یه خانمی بیاد و موقع خداحافظی چشمش بیفته به پالتو یا گردنبند یا روسری و کفش و کیف یه خانم دیگه ! میشه واویلا ! باید از وزن و گرماش و نوع و جنس و مزایاش با هم سخترانی بکنن .
خلاصه اینطوریه که مهمونی های ایرانی جماعت نیمیش در فضای باز و نیمیش در فضای بسته برگزار می شه
حالا بر عکس ما ایرانی جماعت , این غربی ها عادات خوبی دارن . وقتی خداحافظی میکنی باید بری وگرنه حس میکنی دارن بهت توهین میکنن ! اکثرا که حتی تا دم در هم نمیان بدرقه راهت ! اونهایی هم که میان همون دم در ! دیگه نمیان تا دم در و دم ماشین و . .... زرتی درو تو روت میبندن و خیلی بهت لطف کنن یه bye خشک و خالی میگن و تموم دیگه مثل ما شش ساعت تاپاله نمی چسبونن به هم و هی الکی بگن تو رو خدا بازم بیایین و شب هم بمونین و .... در صورتیکه تو دلشون دارن میگن پس کی گورتونو گم می کنین !! حالا ما ! از دم در تا توی حیاط و دم ماشین و یکساعت هم آویزون به ماشین و بعد هم اونقدر میایستیم تا طرف برسنه به خونش و بعد تازه میریم توی خونه و این یعنی احترام !!!!!!

خلاصه امیدوارم این عادتها زودتر ترک بشه ! این اداها مال زمان ناصرالدین شاه بوده نه مال مردن حالا ....



........................................................................................

Monday, December 29, 2003

خواستگاری , توهین به زن :

قبل از شروع از ایرانیان مقیم خارج از کشور که تمایل دارن کمک کنن به زلزله زدگان , می تونن به این آدرس برن و کمکهاشون رو پرداخت کنن.

ما از وقتی پامون رسیده به این خاک غربت تنها دلخوشیمون شده خوندن مجلات زرد که هر از گاهی از جانب برخی از هم ولایتی ها بدستمون میرسه اون هم توی مستراح ! نمیدونید خوندن مجله توی توالت چه لذتی داره و چقدر هم به مطالب وزین این مجلات میاد ! مطالب آبکی محیط آبکی رو هم می طلبه !!!! خلاصه دیشب یکی از این مجلات رو برده بودیم و جای شما خالی غرق مطالب شده بودیم طوریکه از اصل موضوع که برای چی اومدیم خیر سرمون به این مکان دلنشین غافل بودیم که چشممون خورد به مطلبی در باب خواستگاری مثلا 2 کلاغ عاشق . بقدری نوشته های این مقاله مسخره بود که تصمیم گرفتم کمی در موردش بنویسم :

- خواستگاری از نظر من بزرگترین توهین به هر زنی میتونه باشه ! شاید الان خیلی از شما مردها صد تا حرف پشت سر من بزنید و یا تو ذهنتون چیزهایی رو ببافین و بزنین به کانال غیرت و اصالت و ... ! اما حقیقت اینه که شما خودتونو جای یک دختر و یا یک زن بذارید ! در اون صورت آیا این درسته که کسی که میاد و میخواد ازدواج کنه به چشم خریدار به شما نگاه کنه ؟ من فعلا کاری به رسم و رسومات ندارم . حرف من در وهله اول اینه که خواستگاری از زن در واقع این ذهنیت رو ایجاد می کنه که یک بازار برده فروشی وجود داره و عده ای میان برای خرید یک کنیز و اونو اول به چشم زیبایی و ظاهرش نگاه میکنن و بعد هیکل و بدنش و بعد سوادش و بعد خانواده و پولش و در آخر تازه میرسن به اینکه این زن یا دختر چطور انسانیه ؟ این تازه جای خوب قضیه هست , واویلا از دخترها و زنهای اسلامی مآب و آفتاب مهتاب ندیده که می شینن توی خونه و منتظر این هستن که یک نفر پیدا بشه و بیاد خواستگاری اونها ! باز تو دسته اول طرفین همدیگه رو به نوعی دیده بودن و یا با هم قبل از مراسم خواستاری کمی حرف زده بودن و یه رابطه احساسی دو طرفه بوجود اومده بود , اما تو این دسته که فقط شوهر و یا زن گرفتن رو یک وظیفه میدونن و اعتقاد راسخی دارن بر این مدعا که عشق بعد از ازدواج بوجود میاد , باید افسوس خورد ! فکرشو بکنید که شما تو خونه نشستید و بعد خبر میرسه که سر فلان ساعت و فلان روز یک مرد غریبه با خانواده میاد برای خواستگاری از شما !!!! اونم در صورتیکه نه اونو می شناسید نه تا حالا دیدینش و نه از خانواده و فرهنگ و عاداب و رسومشون با خبر هستید ! چه حالی به شما دست میده ؟
و یا بدتر از اون فکر اینکه مردی بلند میشه میره به خواستگاری یک دختر و با رسوم مسخره ایرانی جماعت مثل شیر بها و مهریه و جهاز سنگین و مراسم پر خرج عروسی و پا تختی و عقد کنان و گرفتن عروسی توی باشکاه و هزار تا دنگ و فنگ تازه با مردی ازدواج می کنه که نهایت خودشو بکشه 6 ماه دوران نامزدی دیدش و فکر هم میکنه تو این 6 ماه عشق تو دلشون شکوفا میشه !!!! جای خنده دار اینه که اگه دختر از پسر خوشش نیاد نمی تونه حرفی بزنه ! مثلا این حس تا حالا بهتون درست داده که طرف مقابل شما به دلتون نمی چسبه و مثل ماهیتابه تفلون نچسبه ؟؟؟؟؟ خوب وقتی به یه آدم سمج از این دست برخورد میکنید و ننه بابای شما هم متعصب هستن و فکر میکنن که عشق بعد از ازدواج تازه بوجود میاد , تکلیف چیه ؟ هر کی میرسه میزنه تو سرتون که چی میگی دوستش ندارم ؟ پول داره , قیافه داره , هدایای گرون برات میخره , سر براهه , اهل کاره و .... اما جدا معیار ازدواج همینهاست ؟؟؟؟ و تازه وقتی ازدواج می کنن نه تنها هیچ عشقی جوانه نمیزنه که تبدیل میشه به یک کاکتوس زیبا ! عشق خار داری که عصاره اون نفرت و ذوب شدن روح آدمه . در نهایت هم طرفین به این نتیجه میرسن که همون عدم علاقه طرف باعث همه اینها بوده . درست مثل خیلی از مسائل زندگی که جوابی براشون نداریم ...
فرهنگ جوامع غربی رو دوست دارم . چون تکلیف آدمیزاد مشخصه و چیز پنهانی وجود نداره در اکثر مواقع !
- یک عده هستن فرهنگ غرب رو شدیدا بد میدونن و باهاش مخالف هستن . توی فرهنگ غربی 2 مساله وجود داره که ایرانی جماعت هنوز نتونستن هضم کنن , یکی مساله سکس و بکارته و دیگری آزادی رابطه دختر و پسر ! وقتی هر دوی این مسائل برای پسر و دختر حل بشه قبل از ازدواج , دیدگاه اونها نسبت به ازدواج باز میشه و با چشم باز و آگاهی کامل ازدواج میکنن . در صورتیکه پسر و دخترها در ایران چون مساله باکره بودن دختر یک امتیاز محسوب میشه در عرف و نمیشه هم رابطه دوستانه صمیمی برقرار کرد در اغلب اوقات , در نتیجه شناختها بسیار ضعیف صورت میگیره و تنها عامل هوس و نیاز جنسی هست که دو طرف رو جذب هم میکنه در و وهله اول و به همین دلیله که آمار طلاق بالا رفته و اکثر ازدواجها به یکسال هم نمیکشه چون وقتی طرفین از تک و تا افتادن تازه چشم عقلشون باز میشه و میبین چه کلاه گشادی سرشون رفته تو خیال خودشون .
هیچ زمان تصور یک دختر ایرانی با یک دختر غربی یکی نیست در مورد مردها ! دختر ایرانی فکر میکنه مرد یک سکس ماشین زنده و منفعل هست و فقط وظیفه داره که تر و خشکش کنه و مرد وظیفه حمالی بیرون از خونه و زن حمالی داخل خونه رو داره ! آغا هم هر زمان عشقش کشید دستی به سر و گوش خانم بکشه و تمام !
دختر غربی اما مرد رو یک انسان مثل خودش میدونه بدون داشتن امتیازی بیشتر . هر وظیفه ای زن داره مرد هم داره و تمام وظایف و امور زناشویی و خانه و فرزندان بین هر دو تقسیم میشه و مرد نمیتونه بیشتر از اون چیزی که حقش هست رو طلب کنه و یا در کاری همیاری نرسونه . در نتیجه زندگی زن و شوهر غربی هر چی نباشه , لااقل بر پایه برابری و مساوات و آزادی های فردی پیش میره . " کاری به درصد منفی ندارم "
دقیقا به همین دلیل هم هست که وقتی زن و شوهر های ایرانی به خارج از کشور میرن , در صورتیکه در کشور خودشون روابط اونها یکسان نبوده و همیشه کفه مرد سنگین تر بوده , زن با توجه به آزادی و حقوقی که پیدا کرده از مرد جدا میشه و مردها هم خیالات برشون میداره و هزاران نسبت به این زنان میدن در صورتیکه اگر عشق حقیقی بین اونها بود این اتفاق نمی افتاد , زور , ضامن بقای زندگی زناشویی نیست !!!!!
در این مورد حتما از خیلی از پدران و مردان فامیل شنیدین که میگن خارج رفتن فایده نداره , زنها رو از راه بدر میکنه و روشون زیاد میشه و .... خوب تا وقتی که در جامعه ایرانی مرد چند سر و گردن از زن بالاتره و دارای حقوق و مزایای بیشتری هست طبیعیه که این نوع فرهنگ غیر انسانی به مذاق مرد ایرانی خوش نمیاد ! در مورد بکارت هم همینطوره ! مردانی که در خارج از کشور زندگی می کنن و ازدواج می کنن با یک دختر باکره ازدواج نمیکنن و براشون مهم هم نیست ! ولی همین آدمها زمانی که میان ایران میگردن دنبال دختر چشم و گوش بسته و باکره ! عجیب نیست ؟؟؟؟؟
به نظر من مسخره ترین کار ممکنه اینه که تو بشینی توی خونه تا یه مرد بیاد و تو رو پسند کنه درست مثل خرید یک انگشتر ! این وسط بزرگترین توهینی که به زن میشه اینه که حق انتخاب اولیه و یا یکسان ازش گرفته میشه ! در واقع اگر اون پسر از این دختر خوشش نیاد این وسط احساس ناخوشایندی برای دختر باقی میمونه و از طرف دیگه وقتی هم این عمل از سوی دختر انجام بشه باز هم وضع همینه برای پسر ! اما اگر دختر و پسر بدون در نظر گرفتن موضوع ازدواج با هم دوست بشن و رابطه برقرار کنن و همدیگه رو بشناسن و بعد تازه تصمیم بگیرن که بدرد هم میخورن یا فقط دوست میتونن باشن , اونوقت بیان و بگن ما میخواهیم ازدواج کنیم , آیا این زیباتر نیست ؟؟؟؟ در اینصورت حق هر دو طرف محفوظ مونده و کسی این وسط آسیب نمیبینه لااقل در اینصورت وقتی در زندگی شکست هم بخورن دیگه تقصیر رو گردن همدیگه نمیتونن بندازن چون از قبل با هم رابطه و شناخت داشتن و اگر مشکلی پیش اومده هر دو مقصر بودن !!! امید که روزی برسه تا رسم مسخره خواستگاری بطور کامل محو بشه از روی زمین !!!!
آمین .



........................................................................................

Sunday, December 28, 2003

صد هیچ به نفع مردم :

قبل از هر چیز ایرانیان مقیم خارج از کشور که تمایل دارن برای مردم زلزله زده شهرستان بم در ایران کمکهایی رو اهدا کنن میتونن از طریق زیر این کمکها رو در اختیار بذارن تا تحویل صلیب سرخ بشه و بدست مردم ایران برسونیم . این اطلاعات فقط مختص ایرانیان مقیم خارج از کشور هست و لطفا خوانندگان مقیم ایران باعث ایجاد مزاحمتهای معمول و لوس بازی نشن :

For Donation Plz call :
APADANA INTERNATIONAL TV : (408)(988 20 20) - (408)(988 69 26)
و از طریق سایتهای زیر هم میتونید به اطلاعات مورد نظر دست پیدا کنید :
Make an online to the American RED Cross by Clicking here :
https://www.redcross.org/donate/donation-form.asp
Plz make sure u select the intenational response FUND on the right handside the page
also u can see :
http://www.niacouncil.org/iranquake.asp

از امروز صبح مرتب خبرهای وحشتناک مخابره میشه به اینجا چیزی که خیلی جالبه برای من این بوده که توی تمام گزارشهای رسانه ای دولت اسلامی مدام این خبر به گوش میرسه :
- شماره حساب جاکش کبیر برای ریختن پول " مردم " برای کمک به زلزله زدگان !
- شماره حساب بیناد جاکشان و حرام زادگان برای واریز کمکهای " مردمی " به زلزله زدگان !
- ایجاد فلان پایگاه در فلان نقطه ایران برای دریافت کمکهای " مردمی " به زلزله زدگان !
- نیاز مبرم به فلان چیز مورد نیاز و درخواست از " مردم " برای اهداء به زلزله زدگان !
اما دریغ از اینکه کمکی از سوی مسئولان نظام بشه و یا حرفی زده بشه که فلان نهاد و فلان ارگان ایرانی در امر کمک به مجروحان و مردم بی پناه بم دخیل باشند ! دریغ و صد افسوس . بشناسید ماهیت رژیم سفاک ایران رو ! 25 سال تمام خون شما ملت رو نوشیدن و حق شما رو خوردن , توی سرتون زدن , وجهه ایرانیان رو توی جهان به لجن کشیدن و کشور ایران رو به خرابات تبدیل کردن و حالا در عمق فاجعه باز هم میبینیم که آغا رفتن به زیارت عده ای مفت خور که از حج برگشتن و حسابی رشوه دادن به خدا , بجای اینکه تسلی خاطر مردم باشن . سید خندان ملقت به خاتم الجاکشین , روباه مکار در سمینار تشریف دارن و مشغول شفاف سازی سیاستهای ضد بشری نظام با کمک اسلام هستن . و در این بین خبرهای تاسف آور اینه که مردم زیر آوار مونده هنوز بعد از دو روز بیرون نیاورده شدن و باقی هم هنوز اسکان داده نشدن و با وجود برودت 12- درجه زیر صفر هوا در اون منطقه کمکهای ارسالی بسیار ناچیز بوده و در حد رفع نیاز هم نبوده .
" یاد زلزله وحشتناک رودبار افتادم , اون زمان کشور آمریکا و خیلی از کشورهای دیگه دنیا کمکهای مالی و جنسی فراوانی راهی ایران کردند از قبیل انواع چادرها و انواع غذاها و انواع محصولات موتوری و کشاورزی و .. با تکنولوژی های پیشرفته اما میدونین این همه کالا سر از کجا در آوردن ؟ یکماه از قضیه رودبار نگذشته بود که وقتی میرفتی به بازار تهران میدیدی انواع و اقسام چادرها و لوازم بهداشتی و پوشاک و مایحتاج آمریکایی که در واقع برای زلزله زدگان فرستاده شده بود همگی سر از بازار آزاد در آورده بودن اما دریغ از اینکه یکی از این اقلام بدست مستحق اون رسیده باشه . من خبر دارم اون زمان بسته های غذای آماده ای رو آمریکا برای ایران فرستاده بود که توی بسته اون گازی وجود داشت که به محض باز کردن در ظرف و ترکیبش با اکسیژن غذای توی ظرف گرم میشد بدون نیاز به وسیله گرما زا ولی دریغ از اینکه یک لقمه از این غذاها به گلوی اون مردم بدبخت ریخته شده باشه "
حال , کشورهای روسیه و ترکیه و آلمان و آمریکا و اتریش کمکهایی رو به ایران انجام دادن و اینبار کمکها مستقیما در فرودگاه کرمان تخلیه میشه اما چه تضمینی وجود داره که این کمکها بدست مردم برسه ؟؟؟ این چیزیه که باز هم زمان نشون میده ... از امروز تازه ابعاد این فاجعه داره روشن میشه . اما خیلی خیلی جالبه که صدای ایران در تمام خبرها و گزارشهای برون مرزی ای که تا الان منتشر کرده حتی یکبار هم از اعلام کمک فلان مرجع و نهاد دولتی و حکومتی به مردم مظلوم بم خبر نداده . این در صورتیه که به محض اینکه طالبان توی افغانستان می چُسید و یا صدام توی عراق سرفه میکرد و یا فلان بدبخت گدا گشنه فلسطینی بهش تجاوز میشد و فلان آفریقایی بواسیرش عود میکرد , ایران چند هواپیما کمکهای دارویی و غذایی مفت مسلم حواله میکرد برای مردم گدا گشنه و مزدور اون کشورها که با تمام وجودشون ریشه ایرانیها رو سوزونده بودن . اما چرا حالا این کمکها به مردم کشور خود ما نمیشه ؟ چرا کمکهای ارسالی کشورهای خارجی به ایران در سکوت نگه داشته شده ؟ با تماسی که امروز با کرمان داشتیم گفتن نیمی از مردم فقط زیر آوار مردن و عده ای هم که نجات پیدا کرده بودن از سرمای 10 درجه زیر صفر شب هنگام مردند و یخ زدن بعلت زخمی بودن و پایین اومدن دمای بدنشون , درست زمانیکه آغایان شب هنگام در رختخوابهای گرم و نرم با زنان فاحشه خودشون خوابیده بودن آیا فکر این مردم هم بودن ؟
- صبح با گیله مرد و چند نفر از دوستان رفتیم شبکه و مستقیم با صلیب سرخ و روئسای چند شبکه ایرانی تماس گرفتیم و اونها هم چند ساعت بعد تماس گرفتن و اطلاعاتی رو در این زمینه به ما اعلام کردن که سریعا از طریق شبکه آپادانا اینترنشنال اعلام شد و تا حالا که نزدیک عصر شده حدود 104 هزار دلار کمک جمع کردیم فقط از طریق ایرانیان مقیم و فردا هم امیدوارم بتونیم همین مقدار جمع کنیم و با شبکه های دیگه ای هم که در تماس بودیم همگی قول همکاری دادن .
و اما تا این لحظه طبق خبرهای رسیده تعداد 26 هزار نفر کشته و تعداد 40 هزار نفر زخمی , قربانیان این حادثه رو تشکیل میدن ! دیشب بعلت برودت هوا 7000 نفر مردن . از بین اینهمه کشته تا این لحظه تنها تونستن 2000 نفر رو دفن کنن اون هم بعلت دین کثیف الام که مرده رو باید جنازه واش کنن .
2 خبر تکان دهنده و در حد شایعه هم رسیده مبنی بر اینکه دولت ایران دست به آزمایش زیرزمینی سلاحهای اتمی زده و این زلزله از اثرات اون انفجار بوده چون شهرستان بم از گسل فاصله داشته و هم اینکه در منطقه دوری نسبت به کانون زلزله قرار داشته !
- دومین خبر هم اینه که اعضای جهبه مشارکت توسط هواپیماهایی که مجروحان رو می آورده به شهرستان بم رفتن و برای انتخابات مجلس از مردم آسیب دیده بم دعوت به رای دادن می کنن . نمیدونم این دو خبر چقدر صحت داره اما اگر واقعا چنین اتفاقاتی در جریان باشه ......
اما بشنوید از کمکهای هم میهنان ایرانی عزیز که با این کارشون تو دهنی محکمی زد به دهن تمام عمال رژیم و حکومت فاشیستی عربی - اسلامی . وقتی اعلام شد خون مورد نیاز هست بقدری مردم تجمع کرده بودند که چند ساعت بعد اعلام شد مردم نیان تا اعلام دوباره و متاسفانه باز هم طبق معمول هیچ امکاناتی وجود نداشت تا از این تعداد آدم خون بگیره و شنیدم که خیلی ها رفتن و با دیدن صفهای طولانی و عدم پذیرش بموقع و معطلی های 5 ساعته برگشتن . من واقعا خوشحالم که در مراسم شنیع نماز جمعه هیچ مسلمان زاده حرام زاده ای خون اهداء نکرده و با این کارش هم وطنان من خونشون آلوده به نجاست اسلام و ریا و خیانت و حروم زادگی و بیشرفی و مفت خوری نشده ! نکته ای که باید ایرانیان رو آگاه کنه اینه که تهران بر خلاف شهر بم روی چند گسل بسیار فعال قرار گرفته و طبق پیش بینی دانشمندان ژاپنی در تهران زیر 8 ریشتر زلزله نمیاد که در اون صورت بزرگترین فاجعه انسانی در طول تاریخ بشریت شکل میگیره . چون تمام منازل در تهران عمله ساز هستن ! اونهایی هم که محکم هستن ساختمانهای مجاور باعث تخریبشون میشن . بعلت عدم وجود خیابانهای مناسب و شلوغی بیش از اندازه و نبود هیچ نوع امکانات ضد حریق و ایمنی در تهران , و عدم کمک رسانی و امداد یک فاجعه عظیم رخ میده . اینطور که اعلام شده مردم تهران بعد از وقوع زلزله بیشتر در معرض خطر هستن از نظر آلودگی محیطی , انفجار گاز و قطع شدن آب و نبود امکانات درمانی و .... دعا میکنم هیچ زمان چنین حادثه ای رخ نده و یکبار دیگه به عزای هموطنانمون ننشینیم .
- بنای تاریخی بم که یادگار دوران شکوهمند ساسانیان بود با قدمت 2000 ساله بطور کلی خراب شده و 13 دانشجو و نگهبانان اون کشته شدن . ایران به جای تماس با دفاتر صلیب سرخ برای کمک به مردم , با یونسکو تماس گرفته و خواستار مرمت اون شده . تو رو خدا در این بحران آیا مضحک نیست ؟

مدام تو دلم میگفتم چه چیز میتونه مشروعیت نظام رو خدشه دار کنه بیشتر از اونی که هست , و اوس کریم بیکار ننشست و خوب ماهیت همه رو نشون داد . مردم ایران شناختین حکامتون رو ؟ شناختین عشاق سینه چاکتون رو ؟ شناختین اولیای دینی خودتون رو ؟ با همه اینها باز هم میدونم همگی شما چنان انتخابات پر شوری برای آغایان براه میاندازید که دنیا ندیده , تعجب نمیکنم . سابقه ایرانی جماعت نور بالا میزنه .
بقول معروف امید که در یابید , اما زود دریابد .....
تکبیر.



........................................................................................

Saturday, December 27, 2003

قربانیان اسلام :

دیشب خبر تاسف آوری پخش شد مبنی بر زلزله ای نه چندان شدید در شهرستان بم که نه تنها باعث مرگ عده بسیاری از مردم بیگناهی شد که میتونستن الان در حال حاضر که من این مطالب رو مینویسم اونها هم زنده باشن , اما بعلت سیاستهای ضد بشری و رذیلانه حکومت اسلامی که همه چیز رو در اسلام خلاصه کرده , از دست رفتند . پولهایی که میتونست صرف بالابردن سطح زندگی مردم , بالا بردن سطح استانداردهای منازل مردم و یا ارتقای سطح معیشتی مردم و فقر زدایی میشد تا خود مردم دست بکار میشدن برای محکم سازی خانه های خود , همه و همه خرج جیب آغایان و یا اموراتی باطل بنام اسلام شد بجای اینکه صرف مردم عزیز کشورم بشه , چراغی که به خانه روا بود به مسجد " بتکده " حرام بود . هر زمان حرفی میشه میگن ما فلان امکانات رو نداریم , ما تحریم هستیم , ما رو در تنگنای بین المللی و سیاسی قرار دادن و .... اما نمیدونم چرا ما صادر کننده اصلی و عمده خیلی از چیزهایی هستیم که در کشور ما نایاب هستن :
- اعلام شد بزودی بنزین جیره بندی میشه , خبر رسید ایران به عراق بنزین صادر میکنه .
- اعلام شد فشار گاز بعلت سرما در ایران افت پیدا کرده و قطع گاز وجود داره , صادرات گاز به ترکیه اون هم بصورت مجانی ادامه داره و آغایان عرضه ندارن فشار رو درست کنن و چیزهای پوچ رو بهانه میکنن .
- اعلام شد دارایی های ارزی ایران در بانکهای خارجی 25 میلیارد دلار شده , اما یک قرون از این پولها صرف آبادانی ایران نمیشه و در واقع این پولها در حسابهای شخصی آغایان وجود داره بنام ملت ایران به جیب آغایان .
- اعلام شد آب نداریم , برق نداریم , خبر رسید ایران قراردادی بسته بمدت 30 سال تا به کویت آب بفروشه و برق هم به تمام کشورهای همسایه صادر میکنه .
- اعلام شد سطح بهداشتی درمانی در ایران و مخصوصا در روستاهای ما به حد وحشتناکی رسیده و از استاندارهای معمول بسیار فاصله داره , خبر رسید ایران به کسور افغانستان دارو میفرسته و قراردادی بسته مبنی بر تجهیز بیمارستانهای اون کشور .
- خبر رسید بسیج همگانی بیماری سرخک در ایران در جریانه , اما وقتی عده ای میان طرحی رو وضع میکنن که قبل از ازدواج پسرها و دخترها آزمایش ایدز انجام بدن و بعد ازدواج کنن , یک عده حرام زاده احمق با این طرح مخالفت میکنن و میخوان ایران رو تبدیل کنن به کشوری بیمار که در اون ایدز موج میزنه وقتی هم از آغایان سوال میشه چند درصد مردم ایران ایدز دارن ؟ میگن 5000 نفر ! در صورتیکه آمارها عدد 50 هزار نفر رو اون هم بطور رسمی نشون میده اون هم فقط بین کسانی که خود مراجعه کردند به پزشکان در صورتیکه میدونیم چند هزار برابر این تعداد هستند که حتی خبری از بیماری خودشون ندارند و هر روز هم آمار ابتلا به این بیماری بالاتر میره بعلت عدم آگاهی و اطلاع رسانی صحیح !
- سطح آموزشی مدارس در ایران افت سواد شدیدی داشته و 90 درصد مدارس ایران دارای بافت معماری فرسوده هستن و فاقد استاندارهای آموزشی سرما زا و گرما زا و نور و نیمکت مناسب و ... , خبر رسید ایران بازسازی مدارس عراق رو بعهده گرفته .
- گازوییل در بنادر ایران و شاهراههای حیاتی ایران نایاب میشه , خبر میرسه صادرات گازوییل به افغانستان و پاکستان صورت میگیره .
- اعلام شد ایران بزرگترین وام دهنده به کشور افغانستانه , در صورتیکه کشوری مثل آمریکا با اون همه دارایی و ثروت در مقام هشتم قرار گرفته .

میبینین ؟ ما همه چیز داریم , همه نوع امکاناتی داریم , همه نوع توانایی هایی داریم اما هیچی نداریم . چون رجال کشور ایران کاسه های داغتر از آش هستن . برای باقی موندن بر مسند قدرت حاضرن هر باجی رو بدن و از کیسه ملت و منابع عمومی و ملی ما مایه بذارن تا بتونن چند صباحی بیشتر حکومت کنند . چه فرقی هست بین شاهان مفلوک قاجار که ایران رو چپاول کردند و شاهان عمامه به سری که هم ایران و هم ملت ایران و هم سابقه تاریخی ایرانیان رو نابود کردند و اعرابی که مظهر کثافت و رذالت و بیشعوری هستند رو خدایان ما معرفی کردند ؟
شاید خیلی از شما ندونید که همین فلسطینیانی که دولت احمق و عرب پرور ما سنگشون رو هر روز به سینه میزنه , در زمان جنگ عراق علیه ایران داوطلبانه در جنگ شرکت میکردند و به عراق کمک میکردند بر ضد ایران . اونوقت ما دو دهه هست که داریم مرگ بر اسرائیل میگیم . ئاقعا حماقت تا چه حد ؟
اگر این پولها و امکانات صرف مردم میشد و خانه های آنها با مصالح خوب و معماری مهندسی ساز ساخته میشد این تلفات امشب بوجود نمی اومد . در کشور ما همه چیز بر مبنای اصول اسلامی ساخته میشه . خوب چیز بدی نیست , تنها چیزی که در ایران محکم ساخته میشه و معماری خوبی داره توالت هست که آغایان باید در اون مجسمه بانیان اسلام رو بسازن . دردناکتر از همه اینها این بود که صدای ایران امروز بعد از پوشش کمرنگی که از فاجعه بم داد و آمار این فاجعه رو به یک صدم تقلیل داد , درست پشت سر اون مردم رو دعوت کرد به شرکت در انتخابات کذایی مجلس مفتخوران . خوب برادر عزراییل و اوس کریم امروز حسابی سرشون شلوغ بود و خوب نون و آبی برای آخوند جمعت پدر سوخته فراهم کردند و نعش کشی به راه افتاده و مراسم روضه خوانی که نون آغایان تو روغنه . اما در کنار اون من لبخند کمرنگی به لب دارم که ته دلم به این فکر میکنم که شاید این فاجعه چشمهای مردم کشورم رو کمی باز کنه و بفهمن که حتی در این فاجعه انسانی هم تنها چیزی که برای آغایان مهمه و ارزش داره , نه انسانها که خود شخص آغایان و نظام پوشالی اونهاست که به تار مویی بنده . امروز آرزو کردم که ای کاش ملت ایران چشمهاشون باز بشه با دیدن این فجایع بفهمن که چه ظلمی بهشون میشه و شده .
باز هم تاسف آور تر از همه اینها اینه که امروز صدای ایران اعلام کرد قربانیان این واقعه بسیار کم بودند اما درست در خاتمه خبر از تمام مردم ایران تقاضا کرد تا بسیج بشن برای دادن خون . " این میرسونه که اوضاع از چه قراره و چه فاجعه ای رخ داده که خون در ایران کمیاب شده " امشب در ایران نماز جمعه برگزار شده اما هیچ کدوم از این عده مفت خور جانماز آب کش کافر زاده حتی یک قطره خون هم به زلزله زدگان ندادند . پس اینطور مواقع اسلام کدوم گوریه ؟ فقط توی سوراخ مستراحه ؟ فقط با چماق بالا سر مردم ایرانه ؟ فقط با پوزه بند دم دهن مردمه ؟ فقط با شلاق و اسلحه بیخ گوش ملته ؟
ایران دیگه ایران نیست ایران میدان رزمه ! جوانانی که از استیصال خودکشی میکنند . معتادان و بیمارانی که بعلت عدم اطلاع رسانی با بیماریهای مرموزی جان می سپرن . مردم بیگناهی که همه روزه در خیابانها و جاده ها در تصادفات کشته میشن . آزادی خواهانی که مخفیانه غیب میشن و بقتل میرسن . مردمی که آسایش و امنیت ندارند . مردمی که از بیماریهای ساده جون میدن . مردمی که از غم و غصه و فشار زندگی دق مرگ میشن . همه و همه به لطف اسلامه . ای حروم زاده هایی که وقتی من میگم سکسلام به من هزار تا فحش میدین , این اون چیزیه که شما طالبش هستین ؟ حتی اگر این دین کثیف اشتباهی هم درش باشه باز هم کثیف و غیر انسانیه چون ماهیتش همینه و عوض نمیشه . سگ زرد برادر شغاله . حالا بفهمین که چرا من و امثال من با همه عشقمون به ملت و خاک و کشور ترجیح دادیم از اون نکبت سرا فرار کنیم و بیاییم اینجا و غم غربت رو بجون بخریم و ماسک خنده به صورت بزنیم و صورتهامونو با سیلی سرخ نگه داریم . دلمون نمی خواست مفت و در راه اسلام و منافع عده ای احمق جون بدیم و فدا بشیم .
دعای یومیه :
ای اوس کریمی که باز هم هیچ اعتقادی بهت ندارم و تره هم برات خرد نمیکنم و هر روز بهت لعنت میفرستم . دستت درد نکنه از این جنایتی که امروز انجام دادی اما خیلی بیشتر ممنون که لااقل با این کارت نشون دادی که این آغایان اونقدری که مجلس و بقای نظام پوشالیشون براشون اهمیت داره , حتی به اندازه تار پشم زنهاشون هم مردم کشورشون براشون ارزش ندارن , چه , اگر ارزش داشتن لااقل به یک صدم پولهایی که در حسابهاشون انبار کردن میتونستن زندگی مردم ایران رو زیر و رو کنن و همه مردم کشورم به جای خون دل و حسرت کشیدن و خون گریه کردن , دلی شاد داشته باشن , شکم سیر پیشکش .
تکبیر.



........................................................................................

Friday, December 26, 2003

ماتحت العلوم " کونولوژی ( 2 ) :

قبلا یه مطلب در این رابطه نوشته بودم ! اما این بار آغایون و حتی خانم های کون ندیده بلایی سر ما آوردن که مجبور شدم نیم ساعتی وقت بذاریم و چند سطری محض دستگرمی ایام الله کریسمس براتون بنویسم و برم به زندگیم برسم که هزارتا کار ریخته سرم و باید یه خروار شام درست کنم و هزار تا مهمون قحطی زده دارم با شکمهایی سوراخ که مثل خندق میمونه و پر نمیشه :

اول از همه یه توضیحی بدیم پیرو عکس کون مبارکمون که چند روز پیش تقدیم کرده بودیم به خواهران و برادران اسلامی میهن آریایی - اسلامی که با اون عکس مطالب گوهر باری کشف شد از طرف اینجانب :
1- ایرانی جماعت همه از دم چند ژن معیوب قزوینی دارن .
2- سیاستهای اصولی دولت شریفه مکرمه باعث رواج کون پرستی در بین جوانان شده . چون بقدری از نظر مسائل جنسی در تنگنا هستن که محبورن رو بیارن به این موارد و جایی رو که خداشون حلال دونسته ول کنن و کارهای بی ناموسی انجام بدن !
3- لابد شما هم شنیدین که افشار حزب الله به هم لقب خواهر و برادر میدن ؟ وقتی این الفاظ رو میشنوم میمیرم از خنده . دلیلش اینه که این قشر که تعدادشون کم هم نیست , همه از دم حرومزاده هستن . چون یک جامعه که ننه بابای هیچ کدوم مشخص نیست ولی با اینحال همه به هم خواهر و برادر میگن , در واقع مشتی حرام زاده هستن . در تعجبم که این لغات از کجا ابداع میشه ؟
4- خانم ها هم بر عکس اینکه به نظر میاد کبریت بی خطر هستن و نمی تونن آسیب رسون باشن , اما انگار بدشون نمیاد یه دستی محض تبرک به این فیضیه ما بکشن .
5- چند نفر قزوینی اومده بودن و در مورد سفیدی این عضو زیبای ما سخنرانی کرده بودن و تعجب میکردن چقدر بلوریه . آخه کعز بعضی از شماها رو مگه با پهن پر کردن ؟ احمق ها باسنی که صبح تا شب زیر حجاب و مانتو و شلوار باشه و حتی چشم خدا هم بهش نمی افته معلومه که مثل برف سفید می مونه و نقره بلوری . پس فکر کردین سواحل نیلگون ایران درست شده برای اینکه بری دریا و باسنت رو بندازی بیرون و آفتاب بگیری ؟ پس تکلیف خدا چی میشه که چشمش به تو بیفته و بی ناموسی پیش بیاد ! استغفرالله !!!!! واقعا مونگول تشریف دارین ! یه نگاه به کون خودتون بندازین پشت به آینه تا دستگیرتون بشه ! والا !!!!
4- مرگ بر استکبار ! آقا ما فکر کردیم اینجا هم ولایت خودمونه که میری ماژیک واترپروف میخری و بعد تف که بهش میزنی شسته میشه و پاک میشه ! خلاصه چشمتون روز بد نبینه ما روی باسن مبارکه ذکر و زیارت نامه نوشیم در باب اسلام و مسلمین و چشمتون روز بد نبینه که من دو روزه هر بلایی بگین سر این باسنم آوردم از کیسه کشیدن تا زدن وایتکس و مایع ظرفشویی و لیف و صابون و حتی نفت .... اما پاک نمیشه که نمیشه و مخصوصا این لغت " اسلام " مثل داغ ننگ بر کون ما چنان خودنمایی میکنه که بیا و ببین ! وقتی میریم مستراح نور بارون میشه همه جا طوری که دیگه چراغ هم روشن نمیکنم . امروز صبح داشتم لباس میپوشیدم طبق معمول جلوی بابا جونم و اونم مثل همیشه داشت حرص میخورد و تا چشمش افتاد به این لغات زیبا گفت پدر سوخته باز خل شدی ؟ قبلا که میرفتی روی کاغذ و دفتر دستکت مینوشتی اومدن بردنت اوین و ترتیبتو دادن ! بعد زد به سرت و رفتی تو کامپیوتر نوشتی و اومدن حسابی حالتو جا آوردن و تنت رو لرزوندن ! حالا دیگه همون یه جو عقلی هم که داشتی هم از دست دادی و جای کاغد و کامپیوترت رو با کونت عوضی گرفتی ؟!
اینم حرفیه ها !!!!!!
وقتی این مطلب رو نوشتم یاد عکسهای جشن هالوین افتادم که با دوست پسر گوگولیمون چند سال قبل انداخته بودیم در لباس بسیجی با چفیه و ... محض توجه به اسلام و واژه زیبای بسیج و تمام سعی خودمونو کرده بودیم تا اسلام رو به خطر بندازیم و چون این عکس هم به عضو شریفمون یعنی باسنمون ربط شدیدی داشت مخصوصا از جهت به خطر انداختن اسلام , به همین خاطر تصمیم گرفتم این عکس رو با عشق فراوان و با تمام وجود و از صمیم قلب تقدیم کنم به تمام بسیجیان جاکش کشورم . بوس .... با عشق ....



و اما امروز شنیدم آغا چند وقت پیش تشریف برده بودن به شهر شهید پرور قزوین . وقتی اینو فهمیدم من بجای آغا رنگم پرید و اینکه ولی امر مسلمین و پیغمبر ششم و امام پانزدهم و جانشین آقا امام تایمری " زمان " به چه دلی رفته بود قزوین و به این همه مردم سرویس داده بوده . باید اعلام کنم تا توی کتاب گینس ثبت بکنن . اما جدا از من به شما نصیحت اینقدر مغزهاتون رو آکبند نگه ندارین و کمی هم ازش کار بکشین .
تکبیر .



........................................................................................

Thursday, December 25, 2003

دعوای روز کریسمس :

امشب کریسمس میشه و کلی جای همتون خالیه مخصوصا جای رهبر که ببینه به سلامتی کله پا شدنش چقدر میریم بالا از این نوشیدنی های بهشتی . قبل از نوشتن مطلب امروز باید یکم گرد و خاک راه بندازم :



- بر پدر و مادر اون کسی که آدرس وبلاگ منو رفته نوشته اینجا لعنت ! ای هزار تا لعنت ! میدم باباتو گیله مرد بسوزونه و چوب تو آستینت بکنه ! آخه مگه تو ناموس نداری که وبلاگ منو چپوندی لای این وبلاگهای بی ناموسی اونم تو این سایت که با فاحشه خونه مو نمیزنه !!!!! اعتبار وبلاگم بر باد رفت ! من نمیدونم چه هیزم تری به این مرد جماعت فروختم که هر وقت فلانشون بلند میشه یا فیلشون یاد هندوستان میکنه از من و وبلاگم مایه میذارن . یکهفته بود داشتم دنبال این میگشتم که آخه خدایا یه شبه چطور ممکنه تعداد بیننده های من برسه به 1500 تا !!!!! آخر فهمیدم از گور کی آب میخوره !
- دوم . بر پدر تو مرتیکه هم لعنت ! اونم دو هزار تا لعنت ! این مرتیکه بی ناموس مرتد گرفته به من لقت قتام داده تو وبلاگش !!!!! ذولفقار علی تو ماتحتت !!!! درسته ما کافر و مرتد و بی دین و هزار فرقه هستیم اما دیگه اسم عربی به من نچسبونین اونم چی ؟ قتام !!! یکدفعه بگو سکینه و افدس و خودتو راحت کن !!!! والا ! بابای تو رو هم گیله مرد بسوزونه !
- سوم . این میترای مارمولک همچین گرد و خاک کرد و گفت عکس بفرسیتن من بذارم تو سایتم از مراسم کریسمس و بعد پشت سرش هم چنان تبلیغاتی راه انداخت که ما گفتیم واویلا الان تمام وبلاگرها عکسهاشون رو فرستادن و موندیم ما ! بعد حالا میبینم فقط من بدبخت عکسمو فرستادم مثل این مادر مرده ها و بقیه فقط دار و درخت فرستادن ! پوف !!!!!!! حالا من می دونم دیگه از فردا این مرد جماعت شروع می کنه که این دنبال شوهر میگرده و تابلو فقط عکس خودشو فرستاده !

- چهارم بر پدر سلطنت طلب ها لعنت :
دیروز صبح رفتم استودیو آزادی ! جاتون خالی اولش محل سگ هم به ما نمیذاشتن و یکساعت ما رو کاشتن تا سبز بشیم و برنامه دکتر رضا فاضلی تموم بشه و بیاد بیرون ! خلاصه بعد از دقیقا یکساعت و 26 دقیقه در باز شد و آقا تشریف آوردن و بعد هم سلام و احوال پرسی و تشکرات بابت مطالب مسخره ما و بعد هم آشنا کردنم با خلق الله کافر استودیو و خلاصه وقتی سابقه درخشان ما رو تو مسائل بی ناموسی شنیدن از زبون جناب فاضلی کم مونده بود دستمونو بگیرن بشونن جلوی دوربین که بیا برای مردم ایران نطق کن و نقش مجسمه آزادی و بانوی عدالت رو در بیار ! حالا از خر شیطون هم پایین نمیان و با هزار مکافات در رفتم از دستشون و رفتیم با جناب فاضلی صحبت کردن . شروع کرد درد و دل که :
هر چی میکشیم زیر سر این انگلیسی های بیشرفه و همینها پسر منو کشتن و بعد هم شروع کرد جریانش رو گفتن که کتابفروشی داشتم و روزی که من نبودم عمال جانی حکومت میریزن و پسرم رو میکشن و بعد هم رفت رو منبر و شروع کرد سخنرانی خوبه من یکنفر بودم :
- من وقتی پسرم رو کشتن جلوی دوربین برای جنازه پسرم یک قطره هم اشک نریختم . خودمو کنترل کردم و ....... ! خلاصه کنم که مغزم رو سوهون کشید و اینقدر حرف زد اینقدر حرف زد که آخر الکی گفتم یه قرار دیگه هم دارم و از دستش در رفتم ! اما بشنوید از این گیله مرد ما ! این آدم نازنین همیشه تا حد ممکن سعی کرده کنار گود باشه و از جار و جنجال و هیاهو و سیاست متنفره و مخصوصا از دین و عمال کثیف دینی چه ضربه ها که نخورده به همین خاطر . خلاصه دیروز عصر بود که با هم رفته بودیم استودیو ......... که باز یکی از این خلایق مرتد گیر داد الا و بلا باید بیایی جلوی دوربین و آقا گیله مرد بیچاره رو کت بسته بردن کاشتن جلوی دوربین و نه گذاشتن نه برداشتن و برنامه شروع شد و خلاصه جناب گیله مرد هم که هر کی نمی شناسش فکر میکنه نه زبون داره و نه اهل کتاب و قلمه و نه اهل سیاست و فلسفه و ..... اما دهن که باز میکنه دُر و گوهر میریزه بیرون و خلاصه جلوی دوربین چنان سخنان حکیمانه ای زدن که تلفنهای سازمان یک لحظه هم قطع نمیشد و مرتب تلفن پشت تلفن بود و خلاصه بعد از چند ساعتی که برنامه تموم شد و به خیر و خوشی گذشت در باز شد و جناب گیله مرد فاتح سر بلند تشریف آوردن بیرون .

- من همیشه در عجبم که آدمهایی اینچنین که این همه سواد و شناخت و آگاهی دارن راجع به این مسائل چرا همیشه دوست دارن در حاشیه باشن ؟ چرا نمیخوان به خاطر ملت مظلوم ایران که ظلم جماعتی کره خر رو دارن با خون دل تحمل میکنن حرف بزنن . لااقل با حرفشون مرهمی میذارن روی دلهای زخمی و خونین کسانی که در عمق فاجعه هستند . وقتی این افراد میتونن با زبان برنده و گویا و منطقی خودشون کل نظام رو زیر سوال ببرن حیف نیست کسانی امثال صور اصرافیلها که بلا نسبت لات های چاله میدونی فقط بلده فحش بده و مشتی مزخرف , ساکت باشن و مهجور ؟ خیلی ها میگن کسانی که اینجا هستن نفسشون از جای گرم بلند میشه , اما اینطور نیست ! خیلی ها به سینا مطلبی و امثال اون و حتی به من و خیلی های دیگه ایراد و خرده گرفتن که شما وطن فروش هستین و خائن به وطن وگرنه می موندین تو همینجا و مبارزه میکردن . اما اینو نمیدونن که همین گیله مرد نازنین و این انسان بزرگ در دورانی که در ایران زندگی میکرد 5 سال تمام از دست این آدمخواران اسلامی در زیرزمین زندگی کرد , سینا مطلبی از ترس جون زن و بچه بی گناه و خانواده اش یکشب نتونست راحت بخوابه و یا حرفی بزنه که دلش میخواد , من نتونستم یک شب بدون زنجیر کردن و صد قفله کردن در و پنجره های خونم و هر ماه عوض کردن خطهای تلفنم راحت باشم و یا در خیابون در طول روز آزادانه و با ظاهر اصلی خودم قدم بزنم . شده بودم مثل خفاشی که فقط شبها و غروبها توی تاریکی میرفت و قدمی میزد و مثل روح سرگردان بی سر و صدا بر میکشت خونه . مبارزه به قیمت فرسایش انسان ؟ و یا مبارزه سازنده و موثر ؟ دو بحث مهم این وسط پیش میاد یکی خودکشی و یکی حماقت !

وقتی که نمیتونی حرفت رو بزنی و میدونی اگه زبون باز کنی یا مثل سگ کشته میشی و یا شکنجه میشی و آزارت میدن پس مسلما باید خفه بشی . خفه شدن برای امثال من و ما حکم مرگ رو داره . سینا مطلبی تا وقتی خیالش از جانب عزیزانش راحت نباشه نمیتونه مبارزه کنه ! وقتی تهدیدش میکنن که پسر یکساله ات میخواهی بی پدر بزرگ بشه ؟ وقتی هفت ماه تمام توی انفرادی بوده ! وقتی تهدید میشه سرت رو زیر آب میکنیم ! فلان بلا رو سر زنت میاریم و .... شما بودین چیکار میکردین ؟ بعد یکعده الدنگ مشنگ تا میبینن آقا اومدن اینجا میگن باید میموند اونجا و مبارزه میکرد ! میموند تا کشته میشد و برای شما بی وجود ها اسطوره میشد ؟ میموند و زن و بچه اش رو شکنجه میدادن ؟ می موند و خون دل میخورد ؟ شماها نمیدونین ظلم و رو شناختن و دم نزدن چه عذابی داره چون عادت کردین و خو گرفتین به ظلم . حتی اون پیغمبر احمقتون هم با همه نفهمیش اونقدر شعور داشت که وقتی اون اسلام کثافت رو از ماتحتش آورد بیرون اولش بطور پنهانی کار کرد و بعد آشکارا , وگرنه اگه این سیاست رو انجام نمیداد که ما الان نکبتی بنام سکسلام نداشتیم !!!!!
امثال سیناها باید یک گه خوردم نامه امضا میکرد و سرشو مثل کبک میکرد زیر برف و خفه خون میگرفت ؟ باید مینوشت و کشته میشد و فقط سال به سال چند نفری میاومدن سر قبرش و براش ننه من غریبم بازی در میاوردن و تمام ؟؟؟؟ شمایی که ایران هستین اگه فکرتون به صبح تا شب سگ دو زدن برای یک لقمه نون گرم باشه هرگز به این فکر نمیکنین که این پست فطرت ها دارن از شما سوء استفاده میکنن درست همونطوری که در طول جنگ مردم همه حواسشون رفته بود به مرگ و اینها هم ریشه هاشون رو بیشتر تو گوشت و خون مردم فرو میکردن طوری که اون نهال تبدیل شد به درخت که ریشه کن کردنش خیلی مشکله اما شدنی .
ایران شده انبار عقده ها ! هر کسی که از ایران فرار میکنه و میاد و حرف دل مردمش رو میزنه همه دنیا ازش تقدیر میکنن الا ایرانی ها که بر پدرش لعنت میفرستن ! آخه فلان شده ها چرا همه کار ایرانی جماعت باید برعکس باشه ؟ 25 سال با دروغ بزرگتون کردن و خبر ندارین . مثل حماعت کوران و فیل هستین که هر کدوم با لمس قسمتی از بدن فیل اونو به چیزی تشبیه میکرد .

فقط امیدوارم بفهمید این مسائل رو اما زود بفهمید و مثل پدران و مادران ما زمانی نفهمید که تا دو وجب بالاتر از سرتون توی گل گیر کرده باشید !!!!



........................................................................................

Wednesday, December 24, 2003

دو نامه وارده و حکایت جامعه زدنی پیرو دکترین کوفت و کوب تمدن ها :

من هر چی میخوام مودب و با نزاکت باشم نمیذارن که ! شما خودتون شاهد باشین ها ! من هیچ کاری با این اسلام ندارم ! هیچ وقت خدا هم چوب تو ماتحت این اسلام فرو نکردم و نمیدونم چرا هر از گاهی که اراذل وطنی اسهال میگیرن یا زنشون بواسیر میگیره , یادشون میافته که اسلام در خطره و زرتی هم میان سراغ من !! دیوار از من کوتاهتر نبود ؟ ناچار شدم مطلب نازم رو کنسل کنم و این نامه وحشتناک " وای مردم از ترس " رو بذارم اینجا :

بسم الله الرحمن الرحیم ( اوقور بخیر )
بسم رب الشهدا الصدیقین " بسم رب ناکسین و الاجاکشین "

- در پی باز بینی وبلاگ شما , ملاحظه گردید " چشمتون روشن " مطالب کفر آمیز و ضد اسلامی " حیف من " و توهین های مکرر به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام " منظورت مملی بود ؟ " و مقدسات اسلامی " ببخشید سکسلامی صحیح است فارسی را پاس بدارید " در دستور کار نویسنده منافق صفت این وبلاگ " آخ جون از من تعریف کردن " که به خیال خود در کشوری بیگانه " مرگ بر استکبار " از امنیت کامل برخوردار است " بر منکرش لعنت " و شناسایی نخواهد شد " از مادر نزاییده " قرار گرفته است . " یکی منو بگیره " نهایتا بعد از بررسی مطالب , " خوشم میاد که مجبور شدین تا تهش رو بخونین بقول معروف خوب رفت تو پاچتون " مجوز قتل نفس آن مرتد " انا للاه و انا الیه راجعون " در گروه القائده صادر و به شاخه برون مرزی این گروه ابلاغ گردید , " آمرزیده شدم " باشد تا اجرای حکم در مورد این شریره سلیطه " بی تربیت فاحشه یادت رفت " درس عبرتی برای سایر خود فروختگان گردد . " پس به تاریخ هم پیوستم "

- وب مستر عزیز " جون دلم عزیزم ؟ " و بازدید کنندگان محترم این سایت بزودی از طرف هیات کنترل و بازرسی ارتباطات مجلس به وزارت اطلاعات ارجاع شده و این زن ج ... کافره را به سزای عملش خواهند رساند . " والا تا جایی که ما خبر داریم آغایون مجلسیون فعلا دارن به آب و آتیش میزنن که زیر پاشون خالی نشه , فکر نمیکنم وقت کنن بیان اینور آب و یا کسی راهشون بده تازه بخوان غلطی هم بکنن " این اخطار به هیچ وجه ناشی از رعب و وحشت نمی باشد " بله بله بله , پس این یعنی ناز و نوازش " امید با نصایح و ارشادهای بزرگان علم و دین " جاکشان " راه درست که همان صرات المستقیم است را بیابید . " من میخوام کجتقیم برم مگه زوره ؟ "
و من الله توفیق " خدا قوت "

اون زمان های قدیم که دینی وجود داشت بنام اسلام , میگفتن مرد مرتد رو دار میزنن و زن مرتده رو شلاق ! برای زن مرتد حد اسلامی در نظر گرفته شده بود به این دلیل که اسلام دین برابری و حق هست و هر دو تا زن میشن یک مرد و حقوق زن نصف حقوق مرد هست بنابراین زن از عقل معاف است و بر او خرده نیست . " فرمایشات جاکش کبیر " حالا من نمیدونم چی شده , نکته یه محمد دیگه از آسمون نازل شده و یا یکی از آغایان به معراج رفتن و این بار اسلامی نوین حکم دادن که زنان مرتد رو هم بکشید . و اما ما بیدی نیستیم که با این چس ناله ها بلرزیم و همه اینه رو به ماتحت مبارکمون " باسن " حواله می کنیم



آدرس ما حی و حاضر و مشخص لطفا تشریف بیارید , مشتاقانه منتظریم البته قبلش در بزنید و یا زنگ بزنید تا اسباب پذیرایی رو محیا کنیم .
Lachini - Shiva , 9021 Carlaustin - # 2015, Ca U.S.A
(707)626 4371 - (916) 712 - 3725

و اما اکثر جامعه شناسان تشدید زد و خوردهای احتماعی رو ناشی از اون زمانی میدونن که هابیل بدست قابیل به درک واصل شد و این دیالوگ در بین عوام مشهور شد که : ضرب زید عمروا مثل : - بزن بزن کار منه - خدا نگهدار منه
زدن معمولا در حالات مختلفی صورت میگیره :
- حالت اول معمولا شخص مقابل حوصله بحث و گفتگو رو نداره ! همونطوری که گروه فشارکی حال و حوصله شنیدن حرف حساب رو نداره و باید به روش کوفت و کوب حرفش رو به کرسی بشونه ! اصولا چوب مال خره و چون خر از کره گی با کتک متولد میشه پس وقتی هم که خدا معجزه کنه و بدست خران چوب بده نتیجه میشه همین که میبینید : چوب ملا نه از ره کین است , اقتضای طبیعتش این است
- حالت دوم اینه که طرف مقابل وقت گفتگو رو نداره ! مثل عمال دولت شریفه خدمتگذار که از بس باید به این فکر باشند که زیر کون مبارکشون خالی نشه و یا اسلام در خطر نیفته با وزش یک چس و یا بیرون افتادن یک طره موی ضعیفه ها و یا ساقهای بلورینشون و یا باسنهای قلمبشون , یا دست به آلت شدن رجال با دیدن فواحش دست پرورده فرهنگ ناب اسلامی , دیگه وقتی برای گفتگو و تبادل نظر با مردم باقی نمیمونه . چون صبح تا شب باید مراقب فلان جا و مکان باشند تا مبادا در اون نقطه اسلام منقرض نشه !
- نتیجه گیری اولیه : در هر دو حالت بالا غالبا زدن اتفاق میافته و طرفین گفتگو با زبون خوش همدیگه رو مشت و مال میدن . نمونه بسیار بارز اون اینه که از دوم خرداد به این طرف جامعه ایرانی شاهد شکل گیری دو جناح بود :
1- جناحی که به گفتمان اقرار داشت !
2- جناحی که به کوفتمان اصرار داشت !
تقابل این دو جناح در سالهای اصلاح طلبی بالا و پایین زیاد داشته ! اما چند وقتیه که با نزدیک شدن مجلس ششم به مراسم ختم خودش , کوفتمان افزایش شدیدی پیدا کرده و بعضی از نمایندگان مردم , در روز روشن مورد کوفتمان قرار می گیرن . دست و پنجه رجال کوبنده درد نکنه !
- توضیح حقوقی : وقتی نشه رای مردم رو بزنن , معمولا نمایندگان مردم رو میزنن .
- زبان حال یک لباس شخصی : این فصل را بسیار خواندم ! ضاربانه است !
- توضیح منطقی : برای دور آینده نمایندگانی ثبت نام کنند که کتک خورشون ملس باشه !

از حزبی مشخصی کسی رفت تا حرف زند برای مردم ارواح عمه اش
چون حرف نداشت هر چه میگفت الا چس ناله در وصف شعر نامه
یک مرد ز انتهای مردم , دست افراشت و گفت پس منم فلان مردم
ملیت اگر سوای ماهاست , ملت شود فدای گور بابای مردم
آنگاه به جانب تریبون , فی الفور ز لا به لای مردم ماتحت مردم
پرتاب شد لنگه کفشی , پس شد از آن پس هوای مردم
القصه شب از طریق سیمای جاکشی , تقدیر شد از صفای مردم
آن کفش که پرت کرده بودند , فرو شد به نشیمن گاه مردم ....

- دعای یومیه :
خداوندا , ای کسی که تمام بندگان را به پشم خود هم حساب نمیکنی , که اگر میکردی مشتی کره خر جاکش مآب از بندگانت سواری نمیگرفتند , خودت شاهدی که دنیا را ظلم فرا گرفته است پس لطف کن و اون پدر سگ خمار خواب آلود, صاحب الزمان " امام تایمری " را بر ما نازل بفرما تا ریشه ظلمی که خود باعثش هستی را بخشکاند و بابای این جاکشان را پیش چشم ما بسوزاند ! آمین یا رب الجاکشین .
تکبیر.



........................................................................................

Tuesday, December 23, 2003

غرب زدگی یا اسلام زدگی :

بعد از انقلاب حرکتی برنامه ریزی شده و بسیار زیرکانه در راستای فرو پاشی و از بین بردن فرهنگ اصیل ایرانی شکل گرفت و هر چیزی که متعلق به ایرانیان اصیل بود و محمد رضا شاه رحمت الله سعی در احیاء اونها داشت رو نسبت دادن به عربهای سوسمار خور . هر چیزی رو که نشانی از فرهنگ غنی ما داشت رو چسبودن به ریش متعفن اسلام و بهش گفتن فرهنگ غنی اسلامی در حالیکه وقتی دقیق بشیم میبینم اعراب بادیه نشین بدوی که با خاک و خل و بز همنشین بودند و برج ایفل اونها بنایی بنام کعبه بود , چیزی نداشتن که اصلا بشه بهشون گفت با فرهنگ هستن و یا دارای پیشینه تاریخی . وقتی که به کشورهای مجاور حمله کردند شدند میراث خوار ممالک تصاحب شده و فرهنگ اونها رو بنام خودشون ثبت کردن به لطف عده ای کاسه داغتر از آش خائن بنام آخوند ! حالا ما میبینیم که هر جا حرف فرهنگ میشه اصلا حرفی از فرهنگ ایرانی نیست و همه جا فرهنگ اسلامی رو نام میبرن در صورتیکه اسلام تنها چیزی که نداشت همون فرهنگ بود نمونه اون هم زنده بگور کردن دختران که دور از فرهنگ بود و هر نمادی که امروزه داریم مشاهده میکنیم مثل سنگسار و پامال کردن حقوق زنان و زورگویی و خرافات مذهبی و ... همه از گور فرهنگ اسلامه که بلند میشه ! اسلام جز نابودی تمدنها و نابودی انسانیت و به تمسخر و استهزاء کشوندن فرهنگ غنی دول دیگه کاری انجام نداد و در نهایت هم خودش جذب فرهنگ غنی کشورهای تحت اشغال شد . اونقدری که ایرانیان به بقای اسلام کمک کردن , شاید اگر ایران نبود اسلام در نطفه خفه شده بود و بوی گندش هنوز هم بعد از 1400 سال به مشام نمیرسید . چنانکه میبینیم ایران زمین تبدیل شد به مامنی برای یاغیان حکومت خلفای اموی و عباسی و آثار بجا مانده از اون یاغیان امروزه بدل شده به زیارتگاه و امام زاده !
دیشب یک نمونه اش رو نام بردم که زنی گفت شب یلدا یکی از شبهای اسلامی هست ! ازین دست مثال زیاد داریم . از سیمای لاریجانی سگ زاده چند سال پیش برنامه ای پخش شد بنام تقویم تاریخ که در اون نبرد قادسیه رو توضیح داده بود . نبردی که باعث اشغال ایران شد و گوینده چنان از این نبرد با خوشی تعریف میکرد و قربون صدقه اعراب میرفت طوری که خود اعراب هم بیاد ندارن چنین افتخاری در تاریخشون وجود داشته ! ما ایرانی هستیم یا عرب ؟ مساله این است !!!!



اما در کنار اینها یک فرهنگ دیگه هم داره وارد زندگی ما میشه و هر چند ناخوشاینده اما هر چی که هست از فرهنگ گندیده اسلامی بسیار جذاب تر و زیبا تر و انسانی تره و اون هم فرهنگ غربه ! اما در کشور ما ایران متاسفانه از این فرهنگ برداشت مخربی میشه و جوونهای ما و بطور کل ایرانی جماعت همیشه مخرب ترین قسمت هر چیزی رو ضبط میکنن و حالا هم ما بدترین و مزخرف ترین و بی بنیاد ترین قسمت فرهنگ غرب رو داریم یاد میگیرم . یکی از نمونه های اون رواج موسیقی های سنگین هست که در لوای عرفان و مرام صلح طلبی شکل گرفتن . بینانگذاران این سبک ها خودشون رو طرفداران صلح و نوعی فلسفه عرفانی جا زدند مثل بیتل ها ! لابد شما هم به منازل آشنایانتون رفتین و در و دیوارهایی رو دیدن مملو از پوسترهای وحشتنک و یا رنگهایی تند و زننده که اغلب به رنگ قرمز یا سیاه هستند و نقوش اسکلت و مشت و اشکال شیطانی ! وقتی به ترانه های این موزیکها گوش میدید به پوچ بودن اونها پی میبرید که اکثرا حاوی مشتی فحش های رکیک و ترانه هایی که میخوان نوعی عرفان پوچ رو به شنونده با زبان هرزگی القاء کنند هست . در صورتیکه اگر مساله عرفان باشه ما در ادبیات ایرانی خودمون کسانی مثل مولانا و حافظ رو داریم که یک تار موی عرفان اونها به صدها امثال این مشنگها می ارزه ! حکومت اسلامی و پدران و مادران ما بدنبال این یورش فرهنگ بیگانه دست به ابتکاری زدن بنام پاک کردن صورت مساله در صورتیکه راه حل این نیست :
- غرب زدگی اتفاق افتاده و مورد پسند واقع شده و نمیشه جلوی اون رو گرفت مگر با یک چیز اونم اینه که فقط جلوی هرزه گرایی رو بگیریم . این دقیقا مثل این میمونه که در همه جای دنیا انواع مواد مخدر وجود داره ! اما فکر میکنید نابود کردن این مواد میتونه جلوی گسترش رو بگیره ؟ هرگز ! فقط میشه با دادن آگاهی نیست به خطرات این مواد جلوی رواج اونها رو گرفت . وقی سخن از عوارض مخرب مواد مخدر بشه و خطراتی که برای مغز و اعصاب دارند در اونصورت کار مهمی انجام شده ! اما نه به روشهای حیوانی و سفاکانه حکومت اسلامی که با اقدام به زور و ارعاب سعی در برپایی قانون میکنه و حالا دیگه حنای اون پیش مردم رنگی نداره !



در کشور ما هیچ زمان به نسل جوان بعد از انقلاب " کودتای اسلامی " توجه نشد ! یک زمان جاکش کبیر اومد و گفت موسیقی حرام است ! نظر یک نفر به 50 میلیون ایرانی ! اعمال نظر سلیقه ای ! نوارها جمع شد ! خوانندگان فرار کردند و مفسد فی العرض شناخته شدند و مردم رو دور کردند از یگانه چیزی که جلای روح آدمی بود ...
اگر عده ای میگن موسیقی اصیل ایرانی خوبه و همه باید اونو گوش بدن و فقط این موسیقی آزاده , پس تکلیف چند میلیون جوان ایرانی چی میشه که طالب موسیقی تند و شاد هستن نه موسیقی های پیرمرد کش و دلکش و گلپا و مرضیه و ویالون و رسیتال و ..... ! موسیقی پاپ در دنیا غوغا میکنه و بیشترین حجم موسیقی رو بخودش اختصاص داده ! اومدن خوانندگان پاپ رو ول دادن توی جامعه باز هم زیر لوای اسلام و نتیجه این شد که ترانه های روحوضی با موزیک هایی که هیچ تناسبی با صدای نخراشیده و نکره خواننده نداشت نداشتن و بدتر موجب دلزدگی جوانها شد و گرایش به موسیقی های غربی . هیچ زمان شما نمیتونید صدای گوگوش رو با صدای پری زنگنه و یا صدای داریوش رو با صدای شجریان تراکتور یکی بدونید ! میشه مثل تفاوت آخوند و کره خر ! هر دو خرن اما آخوند خر تره ! صلوات .
اما ماسفانه همین اعمال نظرهای سلیقه ای و محدودیتهای خائنانه نسبت به نسل جوان باعث رواج نوعی موسیقی در ایران شده که در خود غرب طرفداران چندانی نداره ! موسیقی متال ! که در دهه های 80 و 90 در اوج بود و حالا رو به افول گذاشته . اما باز هم در ایران این افراد جنبه منفی اونو برداش کردن . اینکه چند پیک عرق بخوری و یا یک قرص مخدر بندازی بالا و گیتار دستت بگیری و بری تو هپروت و عشق هم بکنی که متال شدی ! این جنبه فرهنگ غرب خطرناکه ! اما چرا جنبه های زیبای فرهنگ غرب رو یاد نگیریم ؟
- ارزش قائل شدن برای انسانیت ؟
- اوج شکوفایی دانش و فن ؟
- آزادی عقیده و بیان ؟
- آزادی های فردی ؟
- توجه به همه نیازهای بشری ؟
- توجه به پیشرفت جامعه ؟
امیدوارم روزی رو شاهد باشیم که در اون بتونیم سطح فرهنگ رو بالا ببریم نه اینکه با اعمال زور موجب تشدید رفتارهای مخرب و دور موندن از
فرهنگ اصیل خودمون بشیم . کاش کسانی مثل شهرام ناظری و شجریان و .... شعور این رو داشتن که موسیقی همه اش سنتی نیست و باید امروزی هم فکر کرد و به نیازهای همه اقشار جامعه مخصوصا جوانان توجه داشت .



........................................................................................

Monday, December 22, 2003

ایام الله یلدا :

امروز یا بهتره بگم امشب شب یلداست . طولانی ترین شب سال و آغاز فصل زمستان . نمیدونم تو اون خراب شده هوا سرد شده و برف میاد یا نه !؟ یاد شعارهای انقلابی افتادم : به کوری چشم آخوند زمستونم بهاره ...
از این شب خاطرات خیلی خوبی بیاد دارم البته مربوط به 20 - 15 سال پیش و بعد از اون دیگه چنین شبی رو جشن نگرفتم تا امشب که اون هم به اصرار دوستان عزیز بود . اون موقع ها میرفتیم منزل پدر بزرگم و آهنگی میذاشتیم و می خوردیم و می رقصیدیم و می خوندیم و می نواختیم و به جون آخوندها لعنت می فرستادیم . انار دون کرده با نمک و گلپر ! ازگیلهای درشت و رسیده . هندوانه قرمز و شیرین . آجیل شیرین و باسلقهایی که تو دهن آب میشدن و قیسی های ترش و شیرین شمسی. اون موقع ها یکی دو شبش مصادف شده بود با دوران جنگ و بمباران ولی ما با کمال پر رویی جشنمون رو زیر نور شمع و چراغهای نفتی و صدای مهیب بمبها برگذار میکردیم و باز هم خوشحال بودیم . باز هم امید داشتیم و باز هم دلمون خوش بود حتی با همه سختی های اون دوران . اما حالا و تو این موقعیت امروزی دل خوش سیری چند ؟

امشب , خانواده هایی هستند که این شب براشون مثل شبهای عادی میمونه و شاید هم شبی تلخ و زجر آور ! تنها فرقش اینه که مجبورن آه و حسرت فرزندانشون رو هم به کوله بار غصه هاشون اضافه کنن . صورتهایی که از بس سیلی خوردن تا سرخ نگه داشته بشن دیگه طاقت بیشترش رو ندارن . آجیلهایی که کیلویی 5000 تومن فروخته میشه و هندوانه هایی که لابد به خاطر این شب به چندین برابر قیمت اصلی فروخته میشن . قنادی ها مملو از جمعیت با قیمتهایی دوبل . همیشه همه جای دنیا رسمه موقع جشن که میشه قیمتها تنها کمی تغییر میکنه . اینجا برای ژانویه قیمتها کمی گرون شده اما در کل اونقدر نیست که قوه خرید رو از آدم بگیره اما تو ایران بی در و پیکر خراب شده میوه فروش میتونه هندوانه کیلویی 150 تومن تابستون رو از سرد خونه بیاره بیرون و به کیلویی 200 یا 300 تومن هم بفروشه . خوب مگه نمیخرن ؟ مگه کسی میره شکایت کنه ؟ مگه ناظری وجود داره ؟ و اینگونه ست که یک عده این شب رو جشن میگیرن و میگن و می خندن و یکعده این شب هم براشون یکی از شبهای خداست مثل همیشه ... خاطره جالب و در عین حال تاسف آوری یادم افتاد براتون بگم :
سال گذشته همین موقع از تلویزیون لاریجانی سگ زاده با عده ای از مردم مصاحبه میکردن و رفتن سراغ زنی پتیاره و چادری و ازش در مورد این شب پرسیدن . در جواب پاسخ داد : شب یلدا یکی از شبهای اسلامی ما مسلمانهاست و گرفتن جشن تو این شب ثواب داره ..... ! باقیش رو یادم نیست اما فقط یک حرف دارم . چرا یک عده از مردم ابله و نفهم که شعور هیچ چیزی رو ندارن همه چیز رو ربط میدن به سکسلام ؟ چرا مردم ما اینقدر احمق شدن که سوابق تاریخی و ملی خودشون رو دارن نابود میکنن و اونها رو چوب حراج میزنن و سنگ اعراب سوسمار خور رو به سینه میزنن ؟ یعنی کسی نبوده که به این زنیکه یاد بده که جشن این شب یکی از جشنهای اصیل ایرانیان بوده و حتی سابقه اون به دوران قبل از میلاد مسیح میرسه ؟! نفهمی و حماقت تا این اندازه ؟ بقول جاکش کبیر :
من اعلام خطر میکنم . این مفلوکان " آخوندها " همه چیز رو از شما گرفتن , اما نگذارید هویت شما رو هم ازتون بگیرن ... ما ایرانی هستیم . در ایران زندگی میکنیم و کشورمون ایرانه . پس چرا هر گوزی رو به شقیقه اسلام ربط باید بدیم . چرا سطح سواد ما باید اونقدر پایین باشه که نفهمیم که اعراب هیچی نداشتن و هر چی جشن وجود داشته و داره همه از برکت اقوام ایرانیان باستان به جا مونده !



ایرانیان مقیم خارجه به نظر من از خود وطنی ها بیشتر جشنها و مناسبتها رو برگزار میکنن و دلیلش هم اینه که رنج غربت و دلتنگی برای سرزمین مادری باعث میشه این مراسم هر چه بهتر برگزار بشه و به این بهانه همه دور هم جمع بشن و بگن و بخندن و از احوال هم با خبر بشن . اما تو ایران همه همزبان هستن و هر کسی هم همسایه خودش و دوست و فامیل و اقوامی رو داره و وقتش رو با اونها میگذرونه , اما اینجا از این خبرها نیست و تنها یکشنبه ها و شنبه ها هست که آدم میتونه به این الواطی هاش برسه و در طول هفته باید حسابی کار بکنه . اینه که اینجا به هر بهانه ای جشنی گرفته میشه و در واقع همه منتظرن که بینن فلان روز چه اتفاقی افتاده و جشنی بر پا کنند و دوستان و اقوام رو دعوت کنند و یاد خودشون دعوت بشن . در واقع بهتره برای باز شدن موضوع اینطور بگم که اینجا آدم باید تو خونه خودش و بطور عادی بهترین لباسهاش رو بپوشه و در واقع خودش خودشو مهمون کنه چون از این مناسبتها کم پیش میاد و اگر بخواهی صبر کنی تا کسی دعوتت کنه و لباسهای پلو خوریت رو نگه داری برای چنن مواقعی بهتره بری و یک کامیون نفتالین بخری و لباسهات رو ترشی بندازی !!!!!!!
بعضی از ایرانیها میگن چرا مثلا جشنهایی مثل هالوین و یا کریسمس و .... رو جشن میگیرین ! مگه ایرانی نیستی ؟ اما این مسائل اصلا مهم نیستن و در واقه مهم بهانه ای هست برای شاد بودن و دیدار از دوستان . حالا میخواد کریسمس باشه و یا ژانویه و نوروز و یلدا و ..... ما هم از فرصت یکشنبه استفاده کردیم و یکروز زودتر این جشن رو گرفتیم و رفتیم سراغ اراذل و اوباش و جاتون خالی خیلی خوش گذشت . یه آقایی که میترسم اسمش رو بیارم طبق معمول ما رو دعوت فرمودن و جاتون خالی خیلی عالی بود و تا بوق سگ بیدار بودیم و خندیدیم و رفصیدیم و جوک گفتیم و سر به سر هم گذاشتیم و از خاطرات سالهای قبل گفتیم و اشکی هم ریختیم و آخر سر با لپهای سرخ و تلو تلو خوران شرمون رو کم کردیم و تا لنگ ظهر هم خوابیدیم . حالا اگه ایران بود :
- از صبح باید از تمام کار و زندگیت میزدی و بعد تازه میشستی حساب و کتاب میکردی که واویلا من امشب اگه آجیل بخرم و میوه بخرم و .... پس آخر ماه باید سماق بمکم ؟ و همین میشد که کلا منصرف میشدی و یک جوری سر بچه های بدبخت رو شیره می مالیدی و با هله هوله سر و تهش رو هم میاوردی . از اون بدتر مگه میتونستی یه آهنگ گوش بدی و صداش رو بلند کنی و برقصی و شاد باشی ؟
- شادی که کفره توی اسلام و از گناهان کبیره !
- رقص هم که حرامه و آدمها رو سنگ میکنه !
- نوشیدن خمریات هم که حرامه و آدم رو رفیق شیطان میکنه !
می مونه دیدار از دوستان و آشنایان که اونها هم دست کمی از خودت ندارن و یا الکی میگن خودشون جایی دعوت هستن و یا با اکراه دعوتت میکنن طوری که خودت پشیمون میشی از رفتن . اینه که توی اسلام و حکومت اسلامی شادی گناه کبیره ست و سزای آدمهای شاد مرگ تدریجیه ! اما در عوض افراد غم پرست و کسانی که غم بهشون هویت میده یه راست میافتن تو اتوبان ایران - بهشت ! مثلا از اعمال مستحب در چنین شبی :
- برگزاری جلسات قرآنی و احادیث ائمه هست !
- صحبت در مورد مرگ و معاد و بهشت و جهنم و توبه و ... هر چیز سیاه
- قیافه مادر مرده ها رو گرفتن و یاد بدهکاری ها افتادن .

امیدوارم شما جزو دسته اول باشید . فردا موضوعی دارم در مورد گروههای متال و نابودی تدریجی هویت ایرانی , شب یلدای به همتون خوش بگذره . ایشالا همتون راهی مستراح بشین ! آمین .



........................................................................................

Sunday, December 21, 2003

..
..
روزها و شبهای تنهایی من شروع شد ! صبح تا عصر که اون زن میرفت برای کار و من مجبور بودم توی خونه تک و تنها بشینم و حتی جرات نداشتم پام رو از در بذارم بیرون ! در تمام مدت 2 - 3 ماهی که تا فارق شدنم باقی مونده بود حتی یکروز هم بیرون نرفتم و تو این مدت فقط از طریق صحبتهای اون زن با محیط بیرون با خبر میشدم تا اینکه بچه بدنیا اومد و بدنیا اومدن اون هم مصادف شد با مرگ مادر که بعلت سکته در خواب مرده بود . بعد از اون جریان تا یکسال با پولهایی که مادر هر بار به اون پیرزن میداد تا برام بیاره تونستم زندگیم رو اداره کنم تا اینکه یکسال بعد خبر رسید بهم که پدرم هم در تصادفی که بعلت حواس پرتی خودش بوده فوت کرده ! خبر مرگش مصادف بود با دوران سخت زندگی من و تموم شدن پولها . تصمیم گرفتم دست بکار بشم و ارثیه ام رو بگیرم و بتونم با اون زندگی خودم و فرزندم رو اداره کنم ! برای اینکار به سراغ وکیل جوانی رفتم و بعد از تعریف جریان زندگیم بهم قول داد حقم رو از برادرانم بگیره ! در ادامه مراحل دادگاه اون وکیل از من خواستگاری کرد و حتی برای اطمینان از اینکه هیچ فریبی در کار نیست منو به عقد موقت خودش هم در آورد و من با همین پشت گرمی ها وارد زندگی اون شدم البته اطمینان داشتم این ازدواج به طمع بدست آوردن ثروتی بود که بزودی نصیب من میشد , اما باز هم حضور یک مرد در زندگیم برای منی که تازه 18 سالم شده بود و یکسال تنها زندگی کرده بودم آنچنان دلگرم کننده بود که باعث شد چندان مشکوک نشم و این بازی 4 ماه تمام ادامه پیدا کرد .
بعد از اون مدت برادرانم وصیت نامه ای رو به دادگاه نشون دادن که توی اون پدرم منو از ارث محروم کرده بود ! با اینکه مطمئن بودم اون وصیت نامه جعلیه اما هیچ کاری نتونستم بکنم چون بعدها فهمیدم اون وکیل با گرفتن مبلغی از برادرانم اون سند رو درست کرده و وقتی هم اعتراضم رو بهش گفتم , منو مثل یک آشغال بیرون انداخت و دوران فلاکت زندگیم شروع شد .
حالا دیگه جایی رو نداشتم و باید گدایی میکردم و همین کار رو هم کردم و نزدیک به یکسال گدایی کردم با جمع کردن 5 تومن ده تومن زندگی سخت و بخور و نمیری رو شروع کردیم . شبها توی پارک و زمستانها لای کارتن ها میخوابیدیم تا اینکه شبی که برف سنگینی اومده بود نیمه شب از سرمای هوا از خواب بیدار شدم و وقتی بچه ام رو بغل گرفتم متوجه شدم بدنش سرد شده ! جیغ بلندی کشیدم و بیهوش شدم . وقتی چشمهام رو باز کردم خودم رو توی اتاقی گرم و روی تخت دیدم ! بلند شدم و سراغ بچه ام رو گرفتم و دیدم کنارم خوابیده و مرد جوانی وارد اتاق شد و .... چند روز بعد وقتی میخواستم اون خونه رو ترک کنم , مرد جوان یک بسته اسکناس کف دستم گذاشت و ازم قول گرفت دوباره به ملاقاتش برم .... خاطره خوش اون چند روز بعد از یکسال بدبختی کشیدن و اینکه فهمیدم صورت زیبام میتونه برای ما آسایش و راحتی رو براحتی فراهم کنه باعث شد این کار رو ادامه بدم بطوریکه در کمتر از یکسال تونستم زندگیم رو طوری تغییر بدم که کسی باورش نمیشد من همون گدای کارتن خواب باشم و ....

- هدفی داشتم از نقل این داستان کوتاه و واقعی و اونم این بود که بطور کاملا مشهودی رد پای کسانی رو تو زندگی این دختر میشه دید که براحتی باعث بدبختی اون بودند ! میدونم خیلی از شما میخواهین تحلیل کنید که خود دختره هم مقصر بوده, خودش هم زمینه اش رو داشته , و هزاران توجیهی که اونو متهم میکنه که مسبب همه بدبختی و فلاکتش خودش بوده . اما واقعیت اینه که ...

پدر احمق اون دختر و برادران بی وجدان تر از اون پدر که شاگردانش بودن مسببان اولیه بودند ! پدر و مادر وظیفه دارند فرزندان خودشون رو راهنمایی کنند و بهشون در طول زندگی آگاهی بدن و هشدارشون کنند در مورد مسائل طبیعی زندگی نه اینکه با کشیدن پرده های آهنین و موانع و حصارو مراقبتهای افراطی فرزند رو دور نگه دارند ! این زمحریر مانع ها بقدری شکننده بود که زمانیکه اون سگهای نگهبان نبودند دختر به بیراهه رفت چون آگاهی نداشت از خطرات زندگی و خام بود , برای اینکه بدن بیمار نشه واکسن تزریق میکنن یعنی میکروبهای ضعیف شده تا ایمنی بدن بالا بره اما وقتی بدن آبدیده نشده باشه با تلنگری نابود میشه ! مسلما شما هیچ وقت موفق نیستید از اینکه به یک بچه بگید به شیرینی دست نزدن و برات خوب نیست ! هیچ وقت نمیتونید اونو از این کار باز دارید چون ماهیت شیرینی زیر زبون بچه چشیده شده و اون بچه شیرینی رو با تمام وجودش دوست داره . اما عقلش اونقدر کامل نیست که بدونه شیرینی بیش از اندازه باعث بیماری و مشکلاتی میتونه بشه براش مگر اینکه بهش آگاهی رو بدید چون لذت خوردن شیرینی یک لذت طبیعیه ! اون دختر هم همینطور ! متاسفانه در فرهنگ کثیف ایرانی - اسلامی همیشه پدران و مادران ابله ما اومدن به جای حل مساله , صورت مساله رو پاک کردن . اونها هیچ وقت نمیتونن منکر احساسی بنام شهوت و یا لذت سکس بشن ! چنین چیزی محاله مگر اینکه فرد یا عقیم باشه و یا اخته ! در غیر این صورت این نیاز و این حس رو محاله بشه سرکوب کرد ! حتی دیدین نوجوانانی که نمیتونن این حس رو ارضاء کنند و دست به خود ارضایی میزنن که اثرش بسیار مخرب تر از داشتن یک رابطه جنسی هست ! این پدر بجای اینکه به دخترش آگاهی بده و نشون بده که پسر لولو نیست و اون هم انسانی هست مثل خودش , مادر بیاد و از رموز جنسی آگاهش کنه و برای اون از عواقب کار بگن و آگاهی بهش بدن , اونو دور کردن از واقعیت زندگی و غریضه. دختری 17 ساله که در اوج شکوفایی جنسی و بلوغ هست رو مگه میشه با زور کنترل کرد ؟!
دومین اشتباه رو وقتی مرتکب شدن که بجای کمک به اون دختر , تصمیم به قتل اون گرفتند ! متاسفانه این پدران که حیف از اسم پدر که بر اونها بذاریم , فکر میکنن خدا هستند و آفرینندگی فقط به داشتن آلت و همخوابگی با یک زن ممکن میشه ! چون باعث بوجود آوردن یک بچه بودند پس مالک جان اون هستند و اگر اشتباهی ناخواسته از فرزند سر بزنه که ناشی از حماقت خودشون بوده پس میتونن خیلی راحت بقتلش برسونن و دین کثیف اسلام هم به این مساله دامن زده و ولی دم رو پدر قرار داده و چطور ممکنه که پدر خونخواه خودش باشه ؟
سومین اشتباه رو وقتی مرتکب شدند که ترس رو در قلب اون دختر کاشتند ! شاید اگر اون دختر ترس رو نداشت و بجای اون میتونست با مادرش زودتر مشورت کنه قدم به پنج ماهگی نمیگذاشت و میتونست براحتی با تزریق یک آمپول جنین رو از بین ببره بدون اینکه براش خطری پیش بیاد ولی اون پدر و اون مادر با این کارشون 2 جنایت کردند ! اول اینکه دختر پاکشون رو به بیراهه سوق دادند و دوم اینکه باعث تولد موجودی معصوم شدند که سناریوی زندگی اون بچه رو من به این شکل میسازم . شما هم میتونید به هر شکلی که دوست دارید اونو بنویسید . اما حرف اصلی این بود :
" اگر اون سه مرد متعصب از مرد برای اون دختر یک معما نمی ساختند هرگز چنین اتفاقی نمی افتاد , اتفاقی که هم باعث مرگ والدین شد و هم نابودی زندگی دو انسان دیگه "

وقتی پسرم دوم دبیرستان رسیده بود کم کم وحشت برم داشته بود که مبادا اون از کارهای من سر در بیاره و یا بین دوستانش بی آبرو بشه ! تصمیم گرفتم رفت و آمد هام رو شدیدا مخفیانه انجام بدم بطوریکه درست زمانهایی که اون مدرسه بود از خانه خارج میشدم و همیشه قبل از اینکه مدرسه اش تعطیل بشه خونه بودم . تا اینکه پسرم دانشگاه قبول شد اون هم رشته پزشکی ! از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم . تصمیم گرفتم این کار رو بذارم کنار و با پس انداز قابل توجهی که تو این چند سال بدست آورده بودم زندگی رو بگذرونم . 4 سال بعد بود که پسرم رفت سر کار و کمک خرجی هم برای خانه شد و دیگه غمی نداشتیم تا اینکه روزی پسرم به سراغم اومد و گفت با یکی از همکلاسی هاش آشنا شده و تصمیم گرفته ازدواج کنه ! خیلی خوشحال شدم و ازش خواستم منو با اون دختر آشنا کنه ! مدتی از این جریان گذشت تا اینکه یکروز بی مقدمه پسرم اومد و گفت به هم خورد قضیه ! این اتفاق چندین بار دیگه هم پیش اومد و هر بار که پسرم با کسی آشنا میشد و منتهی به دوستی عمیقی میخواست بشه به نوعی به هم میخورد . آخرین باری که این اتفاق افتاد وقتی ازش سوال کردم برای اولین بار تو روی من فریاد کشید و گفت بخاطر تو !!!!!! بخاطر کثافت کاریهای تو . میفهمی ؟ وقتی که میخوام ازدواج کنم و خانواده اون دختر درباره من تحقیق میکنن و میفهمن تو چه کثافتی بودی منو از خونشون با رکیک ترین فحشها بیرون می کنن .......

این نه یک داستان که یک زندگی نامه بود . از این اتفاقات زیاده و هیچ زمانی هم تمومی نداره . چنین افرادی بین ما هستند و زندگی میکنند اما جامعه کثیف ما ملاکش برای شناخت افراد ذات و خود انسانها نیست و همه مدام دنبال سوء سابقه آدم هستن اینکه در گذشته فلانی کی بوده و چکاره بوده و هیچ وقت جامعه ما نخواست بفهمه که گذشته افراد ربطی به حال نداره و ما در زمان حال زندگی میکنم . گذشته کسی ربطی به دیگری نداره . کسی پدرش معتاد بوده دلیل نداره فرزندش معتاد باشه , کسی مادرش فاحشه باشه دلیل نمیشه دخترش هم بدکاره باشه و الی آخر . همه این بدبختی ها اول از همه از گور اسلام و بعد هم آخوندها و بعد هم مردم ابله ما بلند میشه ! خود کرده را تدبیر نیست تا وقتی اسلام متعفن روی فرهنگ بکارت تاکید داره و ملاک نجابت دختر رو به تکه ای پوست و قطره ای خون مینگره , این فجایع اتفاق میافتن و هر روز هزار بار تکرار میشن . در همسایگی چند نفر از شما زنی فاحشه و کودکی تنها زندگی میکنند که قربانیان حماقت والدینشون و یا اجتماعشون و یا دین کثیف سکسلام بودند ؟!؟



........................................................................................

Saturday, December 20, 2003

اندر حکایت فاحشگان :

شنبه شب رسید و تعطیلی من شروع شد و فرصت بیشتر برای زدن حرفهایی که مدتهاست رو دلم سنگینی میکنه . از همون زمانی که معنای فاحشگی رو فهمیدم و چه سالهایی که مفهومش رو درک کردم . رسم خوشایندی دارن این فواحش ! هر چی طلب کنی اگه پول داشته باشی جواب سر بالا نمیشنوی ! اما شاید وقتی اونها رو بشناسین که اونها هم کسانی هستند از جنس خود شما , شاید شرمتون بیاد که از این به بعد با دیده اسلام خواهانی که طالب سنگسار اونها هستند بهشون نگاه کنید که میشه تف سر بالا .... جدیدا مد شده که آغایان هر جا زنی رو میبینن که ساز مخالف میزنه و یا حرفی میزنه که براشون گرون تموم میشه تند و فوری و بدون فوت وقت میگن : طرف فاحشه است , طرف فاحشه زاده است و ... ! این سخنان زیبا باعث شد تصمیم بگیرم باز هم در این مقوله قلم فرسایی کنم . اینکه این شغل خوبه یا بد , زشته یا زیبا , کاری ندارم قضاوت با من نیست همونطور که من هم شاید اگر در شرایط اونها بودم دست چنین شغلی رو انتخاب میکردم و حتی شما و حتی مادران و خواهران شما ! بقول معروف آدم کشی خیلی راحته اما باید شرایطش پیش بیاد , جنون آنی , هوس و ... ! اما روی حرفم با این دسته از آغایونه که این حرفها رو میزنن به خانمها و مخصوصا خانمهایی که در ضدیت با دین بر میان . شاید درست نباشه از خودم بگم که به من هر روز دهها میل میدن و توی اون این القاب درخشان رو نسبت میدن , دستشون واقعا درد نکنه چون این کار شرافت داره به خوندن نماز تصنعی و راز و نیاز و مناجات برای ربودن یک قلمان و ویلایی در بهشت , شرف داره به اینکه بنام دین و اسلام و خدا انسانها رو مورد استثمار قرار بدیم و اونها رو در جهل نگه داریم , شرف داره به اینکه مشتی اراجیف خود ساخته رو بنام اسلام به خورد مردم بدیم , شرف داره به اینکه عقاید سیاه خودمون رو با زور به خورد دیگران بدیم و ... ! بیشتر مطلبی که میخوام بگم اینه که شرافت شغل فاحشگی بیشتر از شرافت زنی هست که چادر به سر میکنه و به نماز می نشینه , نجاست این زن از اون زنان خاص (!) بیشتره . بهتره دقیقتر بگم : که چنین زنانی جانماز آب کش , چنان مردانی تربیت کردند و زادن از بطن خود که باعث شدن زنانی بوجود بیان از نوعی دیگر که خلق الله نام فاحشه بر اونها گذاشتند زنانی که قربانی فرهنگ ارتجاع و تعصبات کور ناشی از مذهبت و دینی منسوخ شده بنام اسلام هستند , مردانی از جنس شما :

هر زن فاحشه ای برای خودش داستانی داره و مسلما هیچ کدوم اونها از شکم مادرشون بد کاره زاده نشدن همونطور که هیچ قاتلی از شکم مادر قاتل متولد نشده ! داستانی بس غریب از سرگذشت دختری که به همین سادگی به جرگه فاحشگان می پیونده بدون اینکه خود بخواد قابل تامل هست ! در واقع این دختر هم روزی روزگاری مثل همه ما پاک بوده ولی این تربیت نجس از جنس اسلام و پدرانی نجس تر از اونها بوده که باعث شده چنین گوهرهای بی مانندی بدل بشن به خرده شیشه هایی بی ارزش :

- 17 سال بیشتر نداشتم که اتفاقی باعث شد زندگیم نابود بشه ! در خانواده ای متولد شده بود که بجز من , دو برادر دیگه هم بودن و پدری شدیدا متعصب و برادرانم که چشم به تربیت پدر باز کرده بودند , متعصب تر از پدر بودند به حدی که گاه خود پدر تذکر میداد : تند روی نکنید !!!! پدرم از اون دسته مردانی بود که اگه به گوشش میرسید من تو خیابون به پیرمردی حتی سلام کردم و یا تو روی پسری نگاه کردم باید انتظار مرگم رو میکشیدم , طوریکه بارها چنین شده بود و حتی صحبتهای کودکانه با پسرهای فامیل باعث کتک خوردنم و بستری شدنهای طولانی مدت در بمیارستان شده بود . پسر برای من حکم میوه ممنوعه رو داشت . کم کم کار به جایی رسیده بود که دیگه به این مسائل کاری نداشتم و تمام وقتم رو به درس میگذروندم و برای همین هر سال با نمره ممتاز شاگرد اول میشدم . اما در سن 17 سالگی وقتی که کارنامه ام رو گرفتم و طبق معمول برای 3 ماه تابستان راهی منزل عمه پیرم در شمال شدم , کسی منو همراهی نکرد و همین برای من تجربه ای نو بود . اما نه اینکه فکر کنید که چون برخلاف همیشه کسی همراهم نبود میخواستم کاری انجام بدم و ... ! نه ! خوشحال بودم که دیگه کسی نیست که دائم مراقبم باشه و هر جا که میرم با من باشه و تنهایی و خلوت رو ازم بگیره .
سه - چهار روز اول خیلی خوب بود ! تا ده شب تلویزیون تماشا میکردم و صبح هم تا لنگ ظهر میخوابیدم و عصرها هم توی شهر قدم میزدم و گاهی هم کنار دریا میرفتم . اما اونجا هم اون سه مرد متعصب دست از سرم بر نمیداشتند و روزی 3 نوبت به من تلفن میکردن و منو کنترل میکردن ولی اینبار بیشترین حرفشون سر این موضوع بود : مبادا با هیچ مرد غریبه یا جوانی صحبت کنی !!!!
و اینگونه بود که همین هشدارها منو کنجکاو کرد به اینکه چه چیزی در وجود یک مرد یا یک پسر جوان وجود داره که منو منع میکنه از صحبت کردن با او ؟! میخواستم این هیولایی که بنام مرد برام ساخته بودند رو کشف کنم ولی در عمل هیچ اقدامی نمیتونستم انجام بدم و حتی بهش فکر هم نمیکردم . اما این اتفاق افتاد و چند روز بعد در ساحل یک مرد جوان به من سلام کرد . تنم لرزید . داغ شدم . سرخ شدم و فکر کردم الان مثل اژدها از دهنش آتیش بیرون میاد و منو نابود میکنه ... اما اینطور نشد . نه آتیشی بود نه مرگی ! در عوض خیی مهربون بود . چیزی که هرگز در برادرانم نبود و لمس نکرده بودم . هرگز بوسه پدر رو به روی صورت به یادگار نداشتم و دست اون روی سرم کشیده نشده بود . حرفهایی که میزد هرگز از دهن اون 3 مرد متعصب نشنیده بودم . میتونم به جرات بگم جملات اون زیباترین حرفهایی بودن که از دهن یک هیولا داشت به گوشم میرسید و ... گفت و گفت و گفت ... اونقدر گفت تا آخر من هم دهن باز کردم و برای فردا باهاش قرار گذاشتم .
اونشب تا صبح خوابم نبرد و مست اون حرفها بودم و خیره مهتاب . اما هر بار که یاد سرنوشتی می افتادم که وقتی بفهمن من با یک مرد حرف زدم چی میشه لرزه ای شدید بدنم رو فرا میگرفت تا اینکه دم دمای صبح به این نتیجه رسیدم که بهش بگم اگه منو دوست داری باید بیایی به خواستگاریم وگرنه منو فراموش کن . و همین جمله رو فردا صبح همون لحظه که به هم رسیدیم بهش گفتم و اون پسر هم تو چشمهای من زل زد و گفت باشه ! و ادامه داد چون مادر و پدرت تهران هستن اجازه بده وقتی برگشتی تهران بیام خواستگاریت و من هم پذیرفتم !!!! و از اون روز من شدم منظومه اشعار عاشقانه او . اونقدر گفت و خوند تو گوشم که عاشق شده و دوستم داره و قسم خورد که با من ازدواج میکنه و .... تا اینکه در نوزدهمین روز از حضورم در اونجا بالاخره فریب خوردم و اتفاقی که نباید میافتاد , افتاد . وقتی موقعیتم رو پیدا کردم زدم زیر گریه , ولی اون پسر گفت چرا گریه میکنی ؟ ما زن و شوهر هستیم و به محض اینکه برسی تهران میام خواستگاریت . بعد از اون تا 15 روز بعد وقتی هر روز میرفتم به ویلای اون پسر , با همین وعده ازدواج منو دلگرم میکرد . سرانجام پدرم تلفن زد و گفت سه روز دیگه برادرت میاد شمال و برت میگردونه . وقتی اون پسر این خبر رو شنید اول جا خورد و بعد گفت من با برادرت صحبت میکنم و قرار تهران رو میذاریم . و من چقدر دلخوش بودم و خوشحال ...
شب روز سوم وقتی رفتم برای خداحافظی , روز آخر دیدم کسی درو باز نمیکنه . سراغ سرایدار رفتم و گفتم فلانی نیست ؟ گفت فلانی که میگی خودش رو به یه اسم دیگه به ما معرفی کرده و چند روزی اینجا مسافر بود و ویلا رو اجاره کرده بود و دیشب آخر شب هم تسویه کرد و رفت . نمیتونم هنوز هم بعد از چند سال که از اون روز شوم میگذره حالم رو تو اون لحظه براتون بگم . نه به خانوادم که میتونستم بگم و نه به هیچ کس دیگه . و اینطوری بود که سکوت و در دل خون گریه کردم .
مدارس باز شد و رفتیم سر کلاسها . چند ماه بعد بود که یکروز صبح سر کلاس دچار حالت تهوع شدم و به کمک دوست صمیمیم رفتیم دستشویی . دوستم با توجه به اینکه خواهرش ازدواج کرده و تازه فارغ شده بود متوجه حالت غیر طبیعیم شد و من هم که اونو تنها همرازم میدونستم جریان رو بهش گفتم و اون هم با چشمهایی گشاد شده از تعجب نگاهی به شکمم انداخت و گفت تو حامله ای . خندیدم و گفتم چطور ممکنه اما وقتی بلوزم رو بالا زد و شکم بر آمده ام رو نشونم داد ....
همون بعد از ظهر به بهانه ای با دوستم به بیمارستانی که خواهرش اونجا پزشک بود رفتیم و بعد از معاینه , خواهرش گفت متاسفانه یا خوشبختانه تو حامله ای و اونقدر هم جنین بزرگ شده که نمیتونی بندازیش ... ! دنیا رو سرم خراب شد . وقتی که فهمیدم چند ماه دیگه که همه بفهمن چه بلایی سرم میاد ...
وقتی 6 ماهه شدم یکروز صبح به بهانه بیماری مدرسه نرفتم و بعد از رفتن پدر و برادرهام نشستم پیش مادرم و همه جریان رو بهش گفتم . اولش فقط خندید و فکر کرد شوخی میکنم . اما وقتی شکم بر آمده ام رونشونش دادم اول منو زد و بعد هم خودشو و بعد هم نشست و شروع کرد زار زدن . بعد ساکت شد و گفت : اگه پدرت بفهمه تو رو میکشه . پس فقط یه کاری میتونی بکنی برو خونه .... خانم کلفتمون که از بچگی هر هفته میاومد و خونه ما رو تمیز میکرد . هم دهنش قرصه و هم زن مهربونیه ! بعد هم یه نامه بنویس برای پدرت و همه چیز رو بگو و بنویس که رفتی شهرستان . منم وقتی دیدم که اونها آروم شدن و دیگه کاریت ندارن اونوقت بهت خبر میدم .
فردا باز هم نرفتم مدرسه و نامه رو نوشتم و دادم به دوستم تا ببره بندازه تو خونمون و باهاش قرار گذاشتم که عصر میام دم خونتون و ازت جواب مادرم رو میگیرم و رفتم خونه ... ! عصر سوار آژانس شدم و رفتم سر قرار . وقتی رسیدم دوستم گفت مادرت خبر داده اگه پدر و برادرهات بگیرنت جنازت رو توی قبری که توی باغچه خونتون کندن چال می کنن . هنوز حرفهای دوستم تموم نشده بود که دیدم تو محاصره پدر و برادرانم هستم و هر کدوم با یه چاقو از یه طرف کوچه دارن میان طرفم . فقط فرصت کردم سوار ماشین آژانس بشم و فرار کنم اونم در لحظه ای که پدرم دستش رو از پنجره ماشین تو انداخته بود و نزدیک بود موهامو چنگ بزنه ...

ادامه دارد ...



........................................................................................

Friday, December 19, 2003

قحطی شوهر در سرزمین گل و بلبل :

حتما همه شما مخصوصا خانمها با این عبارت بسیار زیبا و دل انگیز و مکش مرگ من روبرو شدید :
" طرف دنبال شوهر میگرده , فلانی بوی ترشیده گیش تا صد تا کوچه بالاتر هم میره "
این عبارات زیبا و دلنشین اغلب سر از کاسه زنان و دخترانی در میاره که کارهایی میکنن که با عقل ناقص آغایان ایرانی جور در نمیاد و مخصوصا ملا جماعت پدر سوخته که فکر میکنند زن فقط باید صبح تا شب بشینه تو خونه و بپزه و بشوره و کلفتی کنه و بچه پشت بچه پس بندازه و هر چی آغا گفت بگه چشم و .... ! اما اگه زن برای شخصیت خودش ارزش قائل شد و خواست از حقوقش دفاع کنه این زن لایق الغاب دلنشین میشه و همینطور دخترانی از این فرقه لایق اون عبارات وزین خواهند شد . اما از همه اینها گذشته بعلت سیاستهای بسیار بجا و حساب شده حکومت سکسلامی , اخیرا آمار و ارقامی که بگوش میرسه حکایت از این داره که جدا قحطی شوهر هم شده ! یکی از این دلایل وجود فاحشه خانه بزرگی هست بنام تهران و چند شهر بزرگ ایران که مردان مجرد و همچنین متاهل وقتی عرصه رو اینطور میبینن حدا شرمشون میاد که برن به سراغ دختران و خانواده تشکیل بدن و ازدواج کنن .
اصولا سیره ناب محمدی این هست که فقط با زن همخوابه باید شد پس چه فرق میکنه طرف فاحشه باشه یا یک دختر آفتاب و مهتاب ندیده ؟ بعلت سیاستهای بجا و سنجیده نظام که تورم دوبل یکی از اونهاست و بیکاری دومین اونها که بسیار هم دقیق و حساب شده و طبق اهداف صد ساله آینده برنامه ریزی شده برای رفاه حال ملت , نتیجه این شده که آغایون با یک محاسبه سر انگشتی به این نتیجه میرسن که زندگی چند رکن داره :
1- وقتی مردی بره ازدواج کنه خرجش شصتاد برابر میشه ! خوب هیچ عقل سلیمی تو این دوره زمونه مرض نداره نون خور اضافه بیاره !
2- مساله سکس و امورات زیر شکمی ! به حمد و قوه الهی و لطف دولت شریفه , چیزی که زیاده , فاحشه است که رنگ و وارنگ و هر مدل و شکل و شمایلی ریخته و بقول معروف آغا کافیه دستشو دراز کنه و ..... ! پس این هم حل شد !
3- بیکاری ! اصولا جامعه ای که همه سرشون گرم کار باشه و درآمد هم وجود داشته باشه مردمش سعی میکنن برن دنبال خقیقت بگردن و اونقت پته حکومت می ریزه رو آب و خر بیار باقالی بار کن ! پس در نتیجه بیکاری نمک زندگیه و باید باشه ! اصولا وقتی بیکار باشن جوونها سرشون به الواطی گرم میشه و از سیاست میکشن بیرون !
4- خود مراسم ازدواج بعلت تورم بجا و ارزانی فزاینده , خدمات بسیار ارزان در میاد و آغایی که شما باشی و بخواهی ازدواج کنی باید نیمی یا تمام پس انداز چند ساله ات رو بدی برای یک شب دک و پز !
5- حالا همه اینها به جهنم , میمونه مهریه ! خانم های محترمه هم که عاشق سکه های طلا هستن و خوشبختی تو این دوره زمونه رنگش زرد شده و جنسش طلایی ! اصولا عقل سلیم قبول نمیکنه که بدون زردی آدم جواب بله رو بده . گور بابای اون کسی که یک شاخه نبات و 5 تا سکه رو باب کرد !
6- همه اینها هم حل شد ؟ پس تکلیف لشکر کور و کچل ها چی میشه که پشت سر هم متولد میشن ؟ از دوران زایمان و جبران کمبود ویتامینها و ویار بگیر تا خرج و مخارج فارغ شدن و عمل ارزان قیمت سزارین و بعد هم جشن و سور و سات . حالا اینها هم بکنار فکر دوا دکتر و غذای و پوشک بچه رو بکنی تصمیم میگیری بری عقیم بشی یا اخته !

پس اینجاست که آغایون به این نتیجه میرسن که :
- گرسنه که شدن میرن رستوران و غذا میخورن
- فلانشون بلند شد , اراده کنن بهترینها رو از تو خیابون بدست میارن
و با اینکارها یک تیر و صد نشون زدن ! هم دیگه مجبور نیستن به خاطر زن و بچه از کله صبح تا بوق سگ مثل خر جون بکنن و هم اینکه پولشون رو خرج تفریح و کیف و عیش و نوش خودشون میکنن . به هر حال رفقایی هستن و یه دود و دمی و مشروبی و چیزی . و میدونید که همه اینها خرج داره اما از برکات انقلاب سکسلامی این بوده که تو این مملکت امام زمان قیمت برخی از اقلام مخدرات از دخانیات کمتر شده , و این از نشانه های لطف به ملت طرف دولت خدمتگزار هست !
اما ...
عمق فاجعه از اونجا معلوم شد که چند وقت پیش عده ای از اساتید دانشگاه و بعد هم عده ای از نمایندگان نه چندان محترم مجلس اعلام کردند تعداد دختران از تعداد پسران بیشتر شده , اما مساله وقتی حساس تر شد که آمارها حکایت کردند که تعداد دختران فارق التحصیل و آماده ازدواج در ایران 750 هزار نفر بیش از پسران هست و این یعنی عمق فاجعه !
اولین فاجعه این هست که شما حساب کنید بر فرض محال وقتی تمام پسران آماده ازدواج , ازدواج کنند باز هم 750 هزار دختر رو دست ننه باباشون باد میکنه و به اصطلاح می ترشن ! بعد از تموم شدن پسران میمونه عده ای مرد هوس باز و پیرمردهای معرکه گیر یا مردان مجرد قبلا ازدواج کرده و یا زن مرده و جدا شده و .... که این دختران باقی مانده هم بین اونها اگر تقسیم بشن باز هم 580 هزار نفر باقی میمونه ! از این تعداد باز هم بر فرض محال بگذاریم به حساب مردانی که یواشکی و بدون اجازه همسرانشون با این دختران عقد موقت یا صیغه و ازدواج پنهانی بکنند باز هم تعداد 400 هزار دختر باقی میمونه !
در نتیجه یک راه حل میمونه و اون هم رهنمون کردن این دختران به فرار از خونه و جذب اعتیاد شدن و یا علم عصیان بر افراشتن و در نهایت جذب شغل شریف فاحشگی شدن و سپس وارد باندهای صادرات فاحشه به کشورهای دوست و همسایه و مسلمان ایران شدن ! برای نمونه کشورهای ترکیه و پاکستان و دوبی 3 کشوری هستند که حجم عظیمی از دختران رو جذب میکنند و اونها رو به شغل شریف فاحشگی میگمارند . کسانی که به دوبی سفر می کنن حتما از محله ای بنام دارالمبارک دیدار کنن تا ببینن که تمام افراد خدمات رسان اونجا که دختران باشند چقدر زیبا و سلیس فارسی صحبت میکنن . جل الخالق . مسلما فارسی رو پاس نداشتن !!!!!
حکومت سکسلامی که دید بد جوری گند بالا آورده چند کارشناس بسیار خبره رو جمع کرد و دستور داد طبق موازین اسلامی فکری به حال این خلق الله بکنن . اونها هم به اسلام تفال زدند و نتیجه این شد که طرحی بوجود اومد بنام ازدواجهای کیلویی " دانشجویی " ! جریان از این قرار بود که دولت شریفه مبلغ 600 هزار تومن به دانشجویانی که مایل به ازدواج بودند وام پرداخت میکرد " و صد البته این اقدام باعث کسر بودجه شد چون بقدری این مبلغ بالا بود که مسئولان به گدایی افتادن " هر هزار نفر پسر و دختر رو تو یک سالن جمع میکردن و یک آخوند جاکش عقدشون رو دسته جمعی جاری میکرد و رسما زن و شوهر می شدند . اما همونطور که مشت نمونه خرواره , مسئولان بافکر و نابغه اسلامی دیدند که از هر هزار مورد ازدواج کیلویی 800 فقره از اونها به شکست می انجامه و یا خانم مهریه میخواد و آغا تشریف میبرن زندان و یا با هم به نتیجه نمیرسن و هم آغا و هم خانم میبینن که درد اصلی سکس بوده و وقتی که آغا خره از پل گذشت جذابیت هم پر میکشه و طلاق !
- یکعده دیگه اومدن و خواستن مساله خانه عفاف رو رسمی کنن . اما اون هم با مخالفت مرتجعان و ملت احمق همیشه در صحنه ناکام موند چون ملت ایران بقدری فهیم و با تدبیر هست که اولین مشتریان چنین مکانهایی خود پدران شما بودند تا خود شما !
- طرح بعدی آزاد شدن رسمی تعدد زوجین بود " نه که قبلا ممنوع بود " ولی باز هم ایرانی جماعت با جنبه سوء استفاد کرد و زنهای شوهردار ترک شدند و آغایون فیلشون یاد هندوستان کرد .
- طرح بعدی صدور دختران ایرانی بود ! چطور که سریالی پخش شد بنام مسافری از هند که دختران خارجی چطور میان و با ایرانیان ازدواج میکنن ؟ دختران ایرانی هم به بهانه تحصیل در کشورهای مسلمان " نمونه اون دوبی هست " به خارج از کشور فرستاده بشن برای تحصیل در رشته های فاحشگی و سکسولوژی !

اما از همه جالبتر طرحی بود بنام خواستگاری دختران از پسران که حتی به فیلم هم تبدیل شد و سر و صدای زیادی بپا کرد !

اما نکته بسیار مهم این بود که وقتی تمام این آتیشها رو سوزوندن تازه معلوم شد که این آمار و ارقام اشتباه بود و در واقع تعداد پسران در ایران هنوز هم از تعداد دختران بیشتر هست اما یک چیز مسلمه و اون هم اینه که پسرانی که قصد ازدواج و یا آمادگی برای ازدواج رو دارند تعدادشون از دختران بسیار کمتره و اصولا خانمهایی که آمادگی ازدواج رو دارند 95% بیش از مردان هستن !!! و اینجاست که پی میبریم جدا با قحطی شوهر روبرو هستیم .

دعای آخر شب :
خداوندا به این مردها یه عقلی بده به ما هم یه شانسی بده که گیر این ابلهان نیفتیم .



........................................................................................

Thursday, December 18, 2003

اندر احوالات کنفرانس جهانی مستراح :

میخواهید باور کنید میخوهید نکنید اما بزودی قراره کنفرانس جهانی ای بمناسبت روز جهانی توالت در کشور چین برگزار بشه !!! میدونین قضیه چیه ؟ اینجا آدمها جدا بیکارن و خوشی زده زیر دلشون . باورش برای کسانی که اینجا رو ندیدن مشکله اما حقیقت داره . اینجا تو با آرامش خاطر و اعصاب راحت و مطمئن از آینده خودت کار میکنی و زندگی میکنی و تفریح و خورد و خوراک و بیمه " این یکی رو خوشبختانه من نیستم " فراهم هست . مرخصی به اندازه داری تعطیلی داری تفریح داری هر چیزی که اراده می کنی برات فراهم هست و بهترینش هم هست و بعد میمونه چی ؟ اینکه فکرت رو بدی به اینکه خوب چه چیزهای عجیبی تو این دنیا وجود داره که باید بهش بپردازیم و یا هنوز بهش پرداخته نشده ؟؟؟؟؟ مثلا یادمه حدود یکسال و نیم پیش یه نمایشگاه اینجا برگزار شده بود که انواع محصولات بهداشتی رو مخترعین واقعا بیکار تولید کرده بودن . مثلا توالتهای فرنگی ای که از راحتی آدم روشون خوابش میبرد و یا مثل یک آزمایشگاه پیشرفته بودن و از قند خون تا اوره و خیلی چیزهای دیگه رو تعیین میکردن .... ! و یا وسایلی ساخته بودن برای راحتی هر چه بیشتر زندگی که آدم شاخ در میاورد ! مثلا یک نوع کفی ژلاتینی برای کفش وجود داشت که وقتی توی کفشت میذاشتی نه تنها نرم بود بلکه پات رو هم موقع راه رفتن ماساژ میداد و یا چسبهایی که هر چیزی رو مثل سنگ می چسبوندن ! اونوقت ایران هم چسب رازی داره که کاغذ رو هم نمیتونه بچسبونه ! زیاد دور نشم و بپردازم به اصل موضوع :

از قدیم آدمهای چیز فهم گفتن که فرهنگ یک جامعه رو میشه از نوع توالت های اون کشور و از همه مهمتر از نوع توالت رفتن مردم اون کشور حدس زد . مثلا مردم ایران علاقه زیادی دارن که لای شمشادهای توی خیابونها بشاشن ! و یا کنج دیوارها ! و یا توی هر جایی که بشه ! حتی یکبار دیدم که پیرمردی ماشینش رو نگه داشت و رفت رو به دیوار و قشنگ شاشید و بعد هم فلانشو یکساعت میکشید به دیوار و بعد هم سوار شد و رفت ! فرهنگ ایرانی نور بالا میزنه !!!!! خوب برای نمونه میریم سراغ کشور خودمون ایران !!!! یه خندق تو زمین کاشتن و اسمش رو گذاشتن توالت ! برای محکم کاری هم یه اسم ایرانی هم بهش چسبوندن و شده توالت ایرانی ! اما روشهای استفاده از اون محشره و فرهنگ ما رو بیش از پیش به منسه ظهور میذاره :
برای نمونه اسلام چون در همه امور ما دخیله پس باید توی مستراح هم ببریمش با خودمون و اومده گفته با پای چپ وارد مستراح بشید و ثواب داره و آمرزیده میشید ! آغایون عزیز هم که همیشه خدا باید سرپا بایستن و بشاشن به مستراح و دور و ورش و در و دیوار رو آبیاری کنن و تازه خر کیف هم بشن که شاهکار کردن ! من تمیدونم خدا که خر رو شناخت " مرد " چرا بهش شاخ " آلت " داد ؟!؟ چهارم دبیرستان بودم و یه زنیکه زینب فاطمه کوماندوی ایکبیری داشتیم که هر وقت بیکار میشد شروع میکرد از قواعد و اصول زیر شکمی به ما توضیح دادن ! یکبار بند کرد به مردها و گفت شما بعنوان زن مسلمان جامعه وظیفه دارید به شوهرانتون طهارت یاد بدهید تا خودتان هم طاهر بمونید ! بعد هم شروع کرد چیزهایی گفت که هم ما متعجب شده بودیم و هم مرده بودیم از خنده اونروز یادمه من رودل کردم از بس خندیدم ! زنیکه پدر سگ میگفت :
- وقتی با آغاتون میرید بیرون از شهر و آغا شاش داشت نگذارید همینطوری کارش رو بکنه برید برایش سنگ و کلوخ پیدا کنید و بدهید دستش تا با آن سوراخ آلتش را خوب بسابد تا طاهر شود !!!! هاهاها زنیکه دیوانه انگار که چاقوئه و با سنگ داره تیزش میکنه ! وای اصلا تصورش هم آدم رو میکشه از خنده ! و یا میگفت بعد از قضای حاجت وقتی آب نبود به مقعد کلوخ بکشید !!!!! تو رو خدا میبینید چقدر اسلام دین کامل و انسانی ای هست ؟ میگه دم و دستگاهتون زخم بشه و کزاز بگیرین و هزار بیماری بگیرین که چی ؟ طهارت رو رعایت کرده باشین ! ای خاک این عالم و اون عالم تو فرق بانی سکسلام !!!! اصلا همین حالا با همین عامل من اسلام رو زیر سوال میبرم :
شیخ ها میگن شاش نجسه و وضو رو باطل میکنه و .... ! خوب آغایون آخوندها از توالت فرنگی بیذار هستن ! یاد یک خاطره افتادم :
- مادرم یه دایی داشت اهل مازندران و اسمش هم اکبر بود " پناه بر خدا بی ناموسی تا این حد " خلاصه این بشر چنان جان عمه اش مومن بود که تمام اصول دین رو مو به مو رعایت میکرد از ورود با پای چپ گرفته تا کلوخ مالی و ... ! ما رو هم که می خواست ببوسه اول میپرسید پریود هستین یا نه ؟ خلاصه 17 - 18 سال قبل یکبار بعد از قرنی اومده بود منزل ما و چشمتون روز بد نبینه وقتی رفته بود توالت و دیده بود توالت فرنگی داریم بار و بندیلش رو جمع کرده بود و با عصبانیت و قهر رفته بود و همه جا پر کرده بود ما کافر و غربزده هستیم و اسلام رو به خطر انداختیم "
حالا بحث آخوندها و ملا باجی هاست که با استفاده از توالت ایرانی باعث نجس شدن لباسشون میشن و اسم خودشون رو هم گذاشتن مومن ! مسافران دیار کفر هم تا زمانیکه به این وسیله مثلا غیر عادی عادت کنند روی اون به رسم توالت های ایرانی می شستن ! ندا رحمت الله که روحش شاد باشه خاطره خودش رو از این تجربه نوشته بود . اما جدای از شوخی , از نظر پزشکی توالتهای ایرانی عامل شماره یک فرسودگی زانوهاست و فشار به روی لگن و ستون مهره ها و صدها درد و بیماری !

خوب , میگفتم که عامل شناخت فرهنگ مردم یک اجتماع رو میشه از عادات توالت رفتن اونها فهمید و زیاد هم بیراه نگفتم چون در بعضی کشورها مثل ایران , وضع توالتها بقدری افتضاح هست که فلسفه وجودی اون زیر سوال میره ! برعکس ما اسلام مآب ها و مسلمان زاده های الکی خوش که فقط بلدیم سنگ عربها رو به سینه بزنیم , غربی ها با این بخش از واقعیت زندگی امروزی بخوبی کنار اومدن و با هیچ رو در بایستی ای اونو کاملا جدی گرفتن بطوریکه قراره بزودی با حضور 85 کشور جهان کنفرانس روز جهانی توالت در چین برگزار بشه ! و از اون جالبتر اینه که بدونید ایران صد البته جزو مدعوین نیست ! در واقع درستش هم همینه و در شان ایرانی جماعت و ملا جماعت جاکش هم نیست , چون ما کنفرانسهای خیلی مهمتری داریم (!) ....
صد بار اگر به توالت شوی
به ز آن که عازم کنفرانسش شوی
اما وجدانی , توالتهای عمومی ما از تمیزی برق میزنه ! توالتهای بین راهی ما و مخصوصا پمپ بنزینها بقدری تمیزی از در و دیوارش میباره که آدم هوس میکنه سفره هم اونجا پهن کنه و ناهار و شامش رو هم اونجا بخوره بعنوان گردش در طبیعت و پیک نیک و تفرج ! در واقع هم اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم ما مشکلی نداریم و اون کشورها هستن که مشکل دارن ! مثلا فکر کنید توی کشور چین اگر در یک روز فقط همون یکی دو میلیارد نفر آدمش بشاشن رو زمین , منبعد باید مساحت چین رو با متر مکعب حساب کنیم ! اما هدف اصلی از این کنفرانس بالا بردن سطح نظافت توالتهای عمومی و بکار گیری تکنولوژی پیشرفته هست !
- پیشنهاد جهانی : در زمینه صدور تکنولوژی آفتابه ایران حاضر به هر گونه همکاری با جامعه بین المللی هست !
حرف این آفتابه شد !! تا چند سال پیش " اخیرا کم شده " ماموران گمرک وقتی چمدانهای مسافران دیار کفر رو باز میکردن به شی عجیب و غیر عادی ای بر میخوردن که هیچ توجیهی برای کاربرد اون نداشتن و فکر میکردن یکی از آلات مخوف و غیر عادی تروریستیه و اون چیزی تنبود الا آفتابه و اینگونه بود که براحتی میشد وطنی ها رو تشخیص داد ! اما بعضی ها بودن که کارشون از این حرفها گذشته بود و مثلا پسرشون از ده بلند شده بود رفته بود آمریکا برای درس خوندن و چند سال بعد ننه باباش میخواستن برن دیدنش و میدیدی آفتابه و مگس کش و سیفون لوله باز کنی دستشون گرفتن و چنان با غرور هم قدم میزنن انگار جام جم دستشونه !
وضعیت توالتهای مدارس ایران هم دست کمی نداره از جاهای دیگه و اصولا من نمیدونم این چه حکمتیه که هر جای اون کاسه توالت عملیات انجام میشه الا اون تو ! پسر خاله من دبیرستان که میرفت وقتی میاومد خونه میشست و با غرور تعریف میکرد :
رفتم توالت و شاشیدم رو دیوار توالت تا بالا ! یا رکورد گذاشتیم که آفتابه رو چند نفری پر میکنیم و .... ! خدا یه جو عقل بده به ایرانی جماعت که نمیدونن این همه انرژی و اکشن بازی رو چطوری تخلیه کنن !!!!!!! اینجاست که باید برای بالا بردن سطح فرهنگ مردم بجای ساختن بتکده " مسجد " توالت عمومی ساخت ! من اگه روزی برگردم ایران تا بتونم مسجد ها رو خراب میکنم و بجای اونها توالت عمومی میسازم ! فکرشو بکنین برای یک زن چقدر سخته وقتی احتیاج به توالت پیدا میکنه ! مردها که آدم نیستن و تو هر سوراخ سنبه ای کارشون رو میکنن !
دعای آخر شب :
خداوندا ! چی میشد هر چی مسجد بود خراب میشد و بجای اونها توالت ساخته میشد ؟ چی میشد مردها آدم میشدن و مثل آدم می شاشیدن ؟ امیدوارم اینبار که خواستی آدم خلق کنی عدالت رو رعایت کنی و اینبار به زنها آلت بدی و مردها رو از این نعمت محروم کنی !
آمین .



........................................................................................

Wednesday, December 17, 2003

مذهب , حقیقت یا دروغ ؟ مساله این است :

مذهب چیز خوبیه البته برای کسی که به حقیقت نرسیده و در واقع جاهلین ! بحث خیلی جالبه همراه باشین تا منظورمو واضح تر کنم . خیلی ها میگن از راه مذهب میشه دنیا رو گرفت ! دروغ نگفتن . مثال میزنن فلانی اونقدر ذکر گفت تا تونست مثلا سنگی رو جابجا کنه ! فلانی اونقدر نماز خوند تا علی رو تو خواب دید ! وقتی دقیق میشیم میبینیم که کسی که میره سنگی رو جابجا میکنه دروغ نبوده اما عاملش مذهب نبوده عاملش باور نیروی درونی خودش بوده که فقط با کمک گرفتن از اراده خودش و تمرکز و تقویت نیروهای درونی خودش قادر به چنین کاری شده ! کسی که علی رو دیده بقدری در شب و روز به این موضوع فکر کرده که در عالم رویا باورش رو به تصویر کشیده ! شاید خیلی از شما شنیده باشین که :
- فلانی رفت و دعا خوند و بختش باز شد !
- یکی دستش تنگ بود و پول میخواست ! رفت سقا خونه و دو تا شمع روشن کرد و فرداش پولدار شد !
- یکی بیمار رو به موت داشت و نذر و نیاز برای آغایان کرد و یا دخیل بست و بیمارش شفا پیدا کرد !
- یکی اجاقش کور بود و رفت امامزاده و یه اشرفی انداخت تو زریح و فرداش شکمش بالا اومد و حامله شد و 5 قلو زایید !
- یکی مشکل داشت تو زندگیش و رفت با خلوص نماز خوند و مشکلش حل شد !
خوب همه اینها رو ما شنیدیم و مدتها باهاشون زندگی کردیم . همه خاطراتی از همین مذهب گرایی ها داشتیم و داریم . مادرم میگه موسی به دین خود عیسی به دین خود ! اما با اینکه حرفهاشو صد در صد قبول دارم اما گاهگاهی نمیتونم هضم کنم که آخه چرا باید بذاریم مردم ما در جهل باقی بمونن ؟ میگین جهل ؟ مامان میگه اگه همون نماز رو از دست پیرزن بگیری میخواهی چی بدی دستش ؟ خوب راست میگه اما نکته اینه که همون پیرزن یا پیرمرد فکر نوه خودشو مسموم میکنه و همون اصول جاهلیت رو طبق سلسله مراتب منتقل میکنه ! جهل یعنی مذهب یعنی سیاهی یعنی تباهی یعنی آلت دستی برای سوء استفاده و استثمار انسانها . اگه باور ندارید نمونه تاریخی براتون میگم :

- زمانی که فاتحان اروپایی تصمیم گرفتند به مسیر طلایی هند شرقی راه پیدا کنند و بازار تحارت خودشون رو رونق بدن از سر بدشانسی یا نمیدونم هر چی که اسمش رو میذارین , قدمشون به سرزمینهایی باز شد که در اونها خبری از مذهبی با پیشینه رسمی مثل مسیحیت نبود ! هر کسی چیزی رو میپرستید و شدیدا هم بهش اعتقاد داشت ! حالا سنگ و طبیعت و بت و خاک و باد و آب و .. بگیر تا جک و جونور و .... ! این فاتحان هر جا که میرسیدن به دنبال خودشون یک عده متخصص شستشوی مغزی داشتند بنام مبلغان دینی که کارشون این بود که مردم ساده لوح سرزمینهای جدید رو به آیینی جدید دعوت کنند و در کمال سیاست با حربه دین اونها رو مطیع کنند . جالب اینجا بود که همین مبلغین و حتی خود اروپاییان اصلا مذهبشون رو قبول هم نداشتند و نه به کلیسا میرفتند و نه دعایی میخوندند ! بدبختانی که این ننگ و تیر غیب بهشون اصابت کرد اینکاها بودند . مایاها بودند . آفریقایی ها بودند . هنندی ها بودند . ساکنین استرالیا بودند و جزایر اطراف اونجا و .... خلاصه هر جا رسیدن اولین چیزی که نمود داشت این بود :
" مردمان سرزمینهای جدید مالک ناموس و جان و مال و سرزمین خود بودند , اما زمانی که مبلغان مسیحی وارد شدند گفتند چشمان خود را ببندید و ما کتابی بنام کتاب مقدس به دست شما خواهیم داد که حتی با چشمان بسته و در تاریکی هم راه خود را پیدا نمایید و آمرزیده شوید "
و نتیجه این بود که این فلک زده ها چشمها رو بستند و زمانی چشم گشودند که نه صاحب اموال خود بودند نه سرزمین خود نه ناموس خود و حتی خود هم به بردگی گرفته شدند و در حقیقت این ابلهان صاحب کتاب اونها شدند اما در عوض فاتحان صاحب سرزمین اونها شدند . و به همین ترتیب زمانی که اعراب وحشی به سرزمین ایران تاختند و جنایتها آفریدند و از این سرزمین جز نکبت باقی نگذاشتند باز هم عامل همه این مصیبتها عاملی بود بنام مذهب . اونها به ما قرآن دادند و دین اسلام و در عوض خودشون زنان و دختران ما رو به یغما بردند , آثار تاریخی ما رو بردند , کتابهای ما رو نابود کردند و هزارها هزار خرابی آفریدند . خلفای مفلوک عباسی و اموی که ایران رو نون دونی خود کرده بودند بزرگترین جنایات رو در حق ما روا داشتند . امروزه همین اعراب خودشون اسلام رو قبول ندارند و دختران و زنان ایرانی رو بعنوان برده خرید و فروش میکنن . منابع ملی ما رو به مفت میخرن و ما فقط تماشاگریم ! بنام اسلام و خدا و پیغمبر ایران رو گرفتند و در طول 1400 سال ایران رو تجزیه کردند و مردمش رو به فلاکت انداختند . ایرانی که مهد تمدن روزگار خودش بود و نژادی که به پاکی شهره عالم بود و خود ابر قدرتی بود در مقابل قدرتی بنام روم !
همین رویه تاریخی از هزار سال پیش تا کنون بی تغییر باقی مونده و همچنان فجایعی با نام خدا و پیغمبر و چند ورق کاغذ بنام قرآن آفریده میشه :
- بصورت کاملا علنی دزدی میکنن بنام اسلام . ربای اسلامی - قرض الحسنه هایی که یک شبه غیب میشن !
- مال مردم خوری میکنن بنام اسلام . سرمایه های ملی رو میفروشن و به جیب خودشون جاری میکنن و مردم ما باید در فقر مطلق زندگی کنند . روی نفت خوابیدیم و بنزین لیتری 150 تومن و کوپنی ؟
- تجاوز و قتل میکنند بنام اسلام . زن و مرد رو جدا کردند و میوه ممنوعه ساختند و بتی ساختند بنام شرع و هر کسی دست از پا خطا میکرد مشمول مرگ شرعی میشد یا سنگسار . هر کسی خلاف اونها سخن میگفت بوسه بر دار میزد !
- حق کشی میکنند نام اسلام . خانه های مردم رو مصادره کردند بنام اسلام و بنیاد فاحشگان . تهاجم فرهنگی راه انداختن بنام انقلاب فرهنگی و سواد ما رو تابود کردند و هر چیزی رو ربط دادن به اسلام !
- اسلام شد خدایی بدون شبهه ! از ریدن تا مردن از خصوصی ترین روابط " سکس " تا علنی ترین ها ربط داره به اسلام . مرد و زن موقع دخول بگویند بسم الله ! انزال که واقع شد بگویند لعنت بر شیطان .. اسلام تعیین کنه مرد و زن چطور از هم لذت ببرن ! و اینچنینه که میبینیم اسلامی چیزیه که سر از کثافات " مستراح " تا نجاسات " امور زیر شکمی " در میاره .

نمیخوام بر خلاف حرف مادرم حرفی بزنم , تنها به یک حقیقت ملموس و کاملا عقلانی و منطقی بسنده میکنم و اون چیزی نیست الا :
- زمانی که دچار مشکلات میشیم این خود ما هستیم که فقط قادر هستیم بر مشکلاتمون فائق بیاییم و این ممکن نیست مگر با خود باوری و اتکا به نیروهای درونی خود !
- اگر بیمار میشیم حتی اگر سرطان داشته باشیم و حتی اگر ایدز , وقتی امید به زندگی داشته باشیم زنده میمونیم ! چطور که هستند بیمارانی که از سوی پزشک جواب شدند اما نیروی زندگی بقدری در اونها زیاد بوده که سرطان رو نابود کردند !
- تشنه عشقیم و خواهان عشق و هفت خوان رستم در پیش راه ! تا تلاش نکنیم به چیزی میرسیم . ایراد کار ماست که میخواهیم بدون زحمت و تلاش برسیم به چیزهای زیبا و تو این دنیا رسیدن به بهترینها و خواسته های آدمی ممکن نیست مگر با تلاش و همت و امید . نه با روشن کردن مشعلی نورانی در سقا خونه نه با کشتن و ریختن خون حیوانات ! نه با چراغهایی که به خانه های خود رواست و بر مسجد حرام کنیم و نه با دادن غذایی به افراد سیر و عده ای مفت خور پست بنام گدا و ندار و عره عوره و شمسی کوره و محروم کردن گرسنگان حقیقی !
- اگر فکر میکنیم که با خوندن فاتحه و رفتن به سر قبر عزیزان میتونیم وجدان خودمون رو آروم کنیم سخت در اشتباهیم . زمانی اون وجدان آسوده میشه که برای زنده ها وقت و سرمایه صرف بشه نه برای استخوانهای پوسیده و سنگی سیقلی با نوشته هایی که با ماهیت متوفا زمین تا آسمون فرق داشته . این همه حرف زدم که فقط یک چیز رو بگم و اون هم اینه که تا ما به خودباوری نرسیم و انسان رو بعنوان زیباترین دوست نداشته باشیم به چیزی نمیرسیم .
بقول شاملو که میگه :
" آنچنان زیبایم من که الله اکبر وصفی است که از من میکنی ... "

زمان میبره شناخت اینها ولی شاید روزی فهمیدیم . شیخ شهاب الدین سهروردی روزی گفت من خدا هستم . گرفتن و بدارش زدن ! 1000 سال بعد فهمیدن که وقتی میگفت من خدا هستم یعنی من نمودی از خدا هستم پس خود خدا هستم و در واقع خود انسان خداست . وقتی در عصر حاضر تا مدتها اشعار سعدی و حافظ رو حرام میدونستن چون توی اونها از باده و مستی و عشق سخن میگفت , زمان که گذشت فهمیدن که اون باده و مستی نه باده مسکر که شور عشق و حق وجودی خود انسان بوده نه چیزی که یک مشت شپشوی کریه المنظر و جاهل بنام آخوند در مغزهای مستهجن خود که تمام حجم اون در مسائل جنسی خلاصه شده , ساخته و پرداخته بودند . قرن , قرن 21 هست و سرآغاز پویندگی و آگاهی بشریت . دیر نیست زمانی که آخوندیسم به گور سپره میشه برای ابد . زمان زمان مرگ دیکتاتورهاست و امیدوارم ما بتونیم جنایت سکوت و تسلیم والدین خودمون رو جبران کنیم حداقل برای نسلی که از ما زاده شدند و خواهند شد .
تکبیر.



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001