فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, January 31, 2003
سکسولوژی :

من امشب قبل از هر چیز عذر خواهی می کنم از خوانندگان برای نوشتن این مطالب که در کمال صداقت , بی حیایی , بی پردگی و خیلی باز نوشته میشه و فقط برای آگاهی عده ای هست که فکر می کنند مردها تافته جدا بافته هستند و متفاوت از زنها . شاید خیلی از شما منو امشب بی شرم و پتی یاره و فلان فلان ..... بدونید اما یعنی فکر می کنید حرفهای من دروغه و تا کی باید واقعیات رو کتمان کرد ؟ جدا تقاضا دارم در صورتیکه فکر می کنید من دروغ می گم نخونید ....

امشب می خوام برم تو نخ سکس !! چرا ؟ چون یک آقایی برام نامه داده بودن و مطالب جالب ودر عین حال مضحکی رو عنوان کرده بودند که برای همه شما بینهایت جالبه ! البته من خرده به ایشون نمی گیرم چون ایشون با سن کم یعنی 18 سال , طرز فکرشون جای ایراد گرفتن نداره و در آینده ای نزدیک و با کسب تجارب گوناگون و ارتباط با جنس لطیف به طرز فکر کنونی خودشون شُررررر ... جیش می کنن ... به هر حال نامه رو به همراه پاسخ خودم عینا می نویسم :

- سلام شیما خانم گل " شیما عمته بعد از این همه مدت بازم به من میگی شیما ؟ " آذرلوگ خدا بگم چیکارت نکنه که وقتی این سایت رو بنام من ثبت میکردی اسم منو شیما زدی !!!!!!!

- قبل از هر چیز باید بگم من مذکر هستم " به ترکه میگن چرا پرتقال رو با پوست می خوری؟ می گه آخه من چه " ک " می دونم توش چی پس دیگه چرا پوس بچنم ؟ حالا ما که شک نداریم اما اگه شما شک داری شلوارتو بکش پایین تا دیگران مطمئن بشن "

- پس بلند یا الاه می گم و وارد می شم " مگه وبلاگ من مستراحه که می خوای بیایی تو , یالاه می گی ؟

- من قبلا وبلاگ ندا رو می خوندم تا اینکه رفت مرخصی . امروز هم از طریق وبلاگ فاطمه و باباش و مامانش با وبلاگ شما آشنا شدم . " اولا که ندا نرفته مرخصی و .... بعد هم چشمات روشن , گلاب به روت که عیونت به جمال وبلاگ ما منور شد "

- تمام پیغامها رو خوندم و تبریک می گم به این شجاعت ! " مگه من شکارچی شیر یا پسر شجاعم که شجاع باشم ؟ "

- اما یک مورد هست که من مخالفم ! شما تو زندگینامه نوشتین اگه فرصتی پیش بیاد سکس رو تجربه می کنی و ازش استقبال می کنید . می خواستم بگم من کاملا مخالفم . من دوست دارم با کسی که می خواد شریک زندگی من بشه در آینده وفا دار باشم . زیاد فرصت پیش اومده که من منحرف بشم . ولی همین طرز فکر منو نجات داده . در ضمن من فکر می کنم در این ارتباط این دخترها هستند که ضرر می کنند نه پسرها .
اما جواب :

آقای محترم . ممنون از نامه شما و نظر و دقتتون به مطالب . چند نکته هست که باید به عرضتون برسونم : اول اینکه سکس یک نیاز کاملا طبیعیه برای هر انسانی چه زن و چه مرد ! این رو بدون اگه هر ننه قمری روزی اومد بتو گفت من از این حس بیذارم مطمئن باش یا دروغ می گه مثل سگ و یا مشکل جنسی - روانی داره . در ضمن این رو هم بدون که سکس نباید فقط در زمان ازدواج صورت بگیره بلکه قبل از ازدواج بهتره که هم مرد و هم زن سکس و یا عشق بازی رو تجربه کنند . حرفهای این آقا منو به این فکر انداخت که چقدر خوب می شد که زنها , مردها رو از عوالم و احساسات زنانه آشنا می کردند . از روحیات خودشون , از نیازهاشون و نقاط مشترک لذتها و .... چون مردها و مخصوصا مردهای ایرانی کوچکترین شناختی حتی بعد از ازدواج نسبت به روحیات و خلقیات زنها ندارند و عده زیادی حتی از پریود و حالات و عوارض اون خبر ندارند . شوهران زیادی هستند که وقتی همسرانشون در دوران قائدگی اخلاقشون مثل سگ می شه فکر می کنن زیر سر خانم بلند شده و در کمال حماقت نمی دونن علتش کجاست و از چیه !! عده ای حتی نمی دونن نوار بهداشتی به چه درد می خوره ! یادمه یکبار یه پسره بهم می گفت این پوشکهای مینیاتوری رو دیدی؟ من گفتم کدوما ؟ و بعد معلوم شد آقا منظورش نوار بهداشتی بوده ... و باور کنید که اصلا قصد اُسکل کردن منو نداشت و یا هستند پسرهایی که فکر می کنند که زنها اصلا احساس و نیازی نسبت سکس ندارند در صورتیکه زنها بیست برابر بیشتر از مردها دارای این احساس هستند !! هستند مردهایی که فکر می کنند زنها اصلا در مورد مسائل جنسی آگاهی ندارند و وقتی که از زبون زنها و دخترها کلمات رکیک و یا بی ناموسی می شنون و یا از احساس اونها نسبت به مساله سکس آگاه می شن چنان تعجب می کنن که انگار زنی چادری با بیکینی کنار دریا راه میره ... باور کنین مردهایی داریم به این خنگی ... . بیشتر از همه هم من خانم ها رو مقصر می دونم ... چون مدام میخوان فیلم بازی کنن و ادعا کنن ما مریم مقدسیم ... ما اصلا دچار حس شهوت نمی شیم و کافیه پسر حرفی از سکس به میون بیاره انگار بزرگترین فحش عالم رو به اونها داده و حالا جالب اینجاست که خود دختر با شنیدن این عبارات کله قند تو دلش آب می شه !! ولی اینکه چرا فیلم بازی می کنه دلیلش بر همگان مبرهنه ..... شرم و حیای ژنتیکی و افراطی مردم مشرق زمین !!!!
اکثر ما این زیباترین احساس بشری رو در خودمون سرکوب می کنیم در واقع اگه مردی همسرش رو واقعا دوست داشته باشه , زیبا ترین هدیه ای که می تونه بهش هدیه کنه هم آغوشی با اونه و قشنگتر از این هم وجود نداره که فاصله ها رو حتی در ارتباطات متقابل هم از بین ببریم . برای من خیلی تاسف بار و عجیبه که چطور دو تا آدم با هم ازدواج می کنن در حالیکه قبل از اون سکس و یا حداقل عشق بازی رو در دوران نامزدی رو تجربه نکردند . خیلی از انسانها در طی مراحل سکس دچار نوعی اختلالات و ناهنجاری های رفتاری و شخصیتی می شن . برای نمونه عده ای از بوسیدن احساس انزجار بهشون دست می ده از بذاق دهان و یا عده ای از خانم ها از مایع منی دچار چندش می شن و ... شاید تجربه همین مسائل قبل از ازدواج بتونه به طرفین بفهمونه که هنوز برای زناشویی آماده نیستند و یا برای هم ساخته نشدند ... و وقتی بدون در نظر گرفتن این مسائل پا به حریم زناشویی می گذارند , این یعنی عمق فاجعه و رختخواب می شه برای زن و شوهر مسلخ و قربانگاه !! خیلی از آقایون شروع رابطه عاشقانه که هموم بوسه باشه رو بلد نیستن !! آداب بوسیدن رو نمیشناسن و نمی دونن چه ظرافت و تکنیکی در بوسه نهفته و فقط می خوان ادای هنر پیشه های فیلم های پورنو رو که در دوران مجردی دیدن و فیض بردن , در بیارن .
تصور کنین حال آقایونی که تا قبل از ازدواج سکس نداشتن :
شب زفاف با ترس و لرز در حالیکه قلبشون در حال کنده شدن از سینشونه ترسان و لرزان دختر رو لمس می کنن و می برن به سمت قربانگاه " رختخواب " ... لباسش رو در میارن و این در حالیه که دختره حالش از پسره هم بدتره و با گریه و دلهره نظاره گر سلاخی خودش توسط پسر نشسته ... انگار که میخوان عمل جراحی باز بدون بیهوشی روی بدنش انجام بدن ...
پسر بدبخت که تا قبل از اون روز برای دوستاش رجز می خوند و می گفت من آنم که فلانم بود گرز رستم .... حالا بقدری هول برش داشته که عضو شریفش بطور کامل از کار افتاده ..
دختر هم از این قاعده مستثنی نیست و با این اوصاف اون شب برای هر دو زجر آورترین شب زندگی خواهد بود . دختری که تا به حال سکس رو تجربه نکرده باشه و بعد از اون همه کابوس و حرف و حدیث های رایج بین زنان و دختران در مورد عضو شریفه مردها و تبعات بعد از نزدیکی و .... وقتی سکس رو تجربه کرد بعلت این پیش زمینه ها و فشارهای عصبی و روحی تا مدتها از سکس نمی تونه لذت ببره و مدت زیادی باید بگذره و زن و مرد با هم Match بشن تا به اوج لذت حقیقی برسن ! احتمالا خیلی از شما این احساسات رو تجربه کردید .

اما حرف من با این آقا و اشخاصی با این طرز تفکر : چرا فکر می کنین دختری که قبلا سکس داشته , دختر خوش نامی نیست و یا مورد داره ؟ یعنی دخترهایی که بر اثر حادثه - ضربه - تصادف و نقص مادرزادی و یا هر عاملی غیر از عامل دخول و بیناموسی فاقد بکارت هستند و ازاله بکارت شدند , حق زندگی و ازدواج ندارن و به قول مردها , فاحشه تشریف دارن ؟ چه کسی گفته سکس برای آقایون رواست و برای خانم ها حرام ؟ اگه معیار انسانیت و خوشبختی و نجابت و وفای یک زن بخواد به یک تکه پوست و چند قطره خون بند باشه همون بهتر که نباشه و بدا به حال مردهایی که فکر می کنند با وجود این عوامل مثلا حیاتی , خوشبختی رو می تونن لمس می کنند . شما هم آقای 18 ساله چند سال دیگه به حرف امروز خودتون خواهید خندید مگر اینکه از نسل همون آخوندها باشی وگرنه هیچ مرد منطقی و با شعوری منکر این منطق نیست و مخالفتی با آزادی فردی انسانها نداره . هر مردی که غیر از این فکر می کنه از نظر من با یک دیکتاتور فرقی نداره . چون هر انسانی آزاد آفریده شده و حق داره نوع زندگی خودش رو تعیین کنه و مخصوصا خصوصی ترین بخش زندگی هر انسانی که تشکیل شده از سکس به اختیار خودشه , و کسی حق دخالت در نوع روابط جنسی افراد رو نداره . اگه زنی از همخوابگی با مردان متعدد خوشش میاد و به جرگه فواحش می پیونده نباید با پاره آجر کوبید تو ملاجش و سنگسارش کرد . شاید مضحک باشه اما باید بدونید اگر امثال این زنان نباشند امنیت خواهران و مادران همین شما به خطر می افته . کافیه به این فکر کنید که مردان و پسران مجردی که از داشتن رابطه جنسی متعارف از طریق ازدواج محروم هستند و در آتش شهوت می سوزند در صورت عدم ارضاء شدن توسط این زنان خیلی طبیعی میان به سراغ ناموس شما . پس به جای خرده گرفتن و یا معدوم کردن و سرکوفت زدن به این قشر از زنان , بهتره کمی هم منطقی بود . و یا مردانی که انتظار دارند دختر و زنی که به همسری برمی گزینند حتما باکره باشه در صورتیکه خودشون با هر نوع زن و دختری خوابیدن و ... جز حناقت چه اسمی روشون میشه گذاشت ؟!!

خوشبختانه این ارتباطات در زمان حاضر خیلی بهتر از قبل شده و دید جوونها بازتر از قبل . یادمه قبلا تو تاکسی که می شستی گاهی اوقات مردها از سوار شدن کنارت طفره می رفتند و یا در نقاط عمومی مثل مطب دکترها که صندلی ها کنار هم چیده شده بود اگه زنی نشسته بود هیچ وقت هیچ مردی نمی رفت کنار اون بشیه و حتما دو یا سه صندلی اونور تر رو انتخاب می کرد و اگر جای خالی بجز صندلی کناری اون زن نبود ترجیح میداد بایسته تا اینکه کنار یک زن بشینه و این طرز فکر احمقانه هم از رفتار چادری جماعت بی وجود نشآت گرفت که هر مردی کنارشون می شست یا سایه اش از روی بدنشون عبور می کرد خودشون رو جمع و جور می کردند یا همچین نگاه می کردند انگار که طرف انگشت تو فلان جاشون کرده !!!
اما در روابط جنسی شاید حق به جانب شما باشه که این دخترها هستند که ضرر می کنند از روابط جنسی , اما در کجا ؟ در ایران ؟ بله !! اما در خارج از ایران خیر !! در ایرانی که ملاک نجابت دختر باکره بودن و آفتاب مهتاب ندیده بودن باشه حرف شما صحت داره . اما همین دخترهای منحرف و مبتذل و معلوم الحال به قول شما و آخوندها هم نمی گردن افرادی با طرز فکر شما رو انتخاب کنند و اونقدر طرز فکر اونها باز و بقول معروف Open Mind هست و به بلوغ فکری رسیدن که می گردن شریک زندگی خودشون رو آزادانه و از روی عقل و منطق و شعور و از تیپ خودشون انتخاب می کنند و ازدواج می کنند عاقلانه و زندگی می کنند عاشقانه !!!!! می گردن بدنبال پسری که براش اون تیکه پوست و روابط قبل از ازدواجش دختر مهم نبوده و نیست و خود دختر و وجود انسانیش براش مهمه و همینطور آینده ای که باید با هم بسازن , نه باکره بودنش .... . ما ایرانی ها همیشه در گذشته سیر می کنیم نه در آینده و برای همین هم پیشرفت ما رو به جلو بسیار کنده و خیلی مواقع هم در جا می زنیم . نمی خواهیم باور کنیم که اگر دختر یا پسری هر نوع رابطه ای در قبل از دوران ازدواج داشتند مهم نبوده و بعد از ازدواح مهمه و ملاک گذشته آدم ها نیست , می بینیم که خیلی از ما و حتی پدران و مادران ما در دوران مجردی کارهایی رو به اقتضای سنشون انجام دادند که طبیعی بوده ولی بعد از ازدواج روی همه اونها خط بطلان کشیدند و زندگی کردند برای پیشرفت و سازندگی نه برای به رخ کشیدن گذشته های تمام شده .

تا یادم هم نرفته جواب این سوالت رو بدم که : من هم تو سن 18 سالگی از تو بدتر بودم اما وقتی 23 سالم شد خودم آستین هامو بالا زدم و رفتم واسه خواهرم دوست پسر پیدا کردم و کلی هم افتخار می کنم به این عمل خودم که آگاهانه و در کمال صحت و سلامت عقل پسری رو انتخاب کردم که خودم شایستگی هاش رو قبول داشتم و خواهرم هم همینطور و باعث نشدم تا بره به سراغ هر پسر احمق و فاسدی که دختر از نظرش تشکیل شده از یک سوراخ و دو برآمدگی .... و بعد از سکس هم تاریخ مصرف دختر رو باطل کنه و بره به سراغ یک نفر دیگه . اگه روزی خودم هم ازدواج کردم به موقع خودش اگه پسر و دخترم بوق تشریف داشتن که می دونم از بچه های من احمق خلق نخواهد شد , خودم براشون دوست دختر و دوست پسر می گیرم تا از دوران جوانی درس و رسم زندگی یاد بگیرن و تا در آینده با شناخت کامل از روحیات جنس مخالف , شریک زندگیشون رو انتخاب کنند تا در زمان ازدواج , دچار مشکلات احمقانه ای نشن که ناشی از عدم درک متقابل و عدم شناخت باشه و براحتی عاملی باشه برای کلمه نفرت انگیز " طلاق " و امیدوارم که سکس رو هم بطور معقول تجربه کنند و لذت ببرن از این نعمت طبیعی و خدا دادی . تکبیر .....

وقت از نی کر شدن
وقت عریان تر شدن
گم شدن پیدا شدن , بی در و پیکر شدن
رد شو از هر نابلد , در عبور از فصل بعد
رو به این بی منظره , این غزل کش این جسد
این همه بیخاطره , این همه بی پنجره
خیل خود جلاد تن
این زلال باکره
تاره یار ما به دار , خلوت ما بی حساب
مسلخ سبزینه ها
جنگل بی برگ و بار
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگهان
بشنو از من بی دریغ , در حضور غایبان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمحریر
رد شو از دیوار جهل
پر کن از می نای نی , بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ضربه ها
بشنو از آوای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عاشق تر شدن
گم شدن پیدا شدن .... وقف یکدیگر شدن ......

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Thursday, January 30, 2003

بحث امشب سکسولوژی پیشرفته ..... اگه زنده باشم :
دو کلمه حرف حساب !!!
آقایون بیکتاره .. شما مگه مریضین ؟ چه عشقی می کنین از اینکه بیایین و دیگران رو هک کنید ؟ آقا یه آدم بی پدر و مادری اومده تمام کامنت های منو پاک کرده ! پاک کردی چی شد ؟ کمبود روحیت جبران شد ؟ ارضاء شدی ؟ خوشحالم که سایت من باعث شد کمبود روحیاتت جبران بشه . خدا رو صد هزار مرتبه شکر به یه دردی خوردیم .

اما پاسخ های مختصر به بعضی از خوانندگان نوشابه باز کن :

- اینجا هم که شده بچه بازی ما دیگه رفتیم . خوش باشی .
ج : عزیزم من یک ساله دارم با تو بازی می کنم تازه فهمیدی من بچه بازم ؟ برو شیرتو بخور از دهن نیافته . در ضمن اگه بدونی چه افتخاری به من دادی و منتی سر من گذاشتی که دیگه خواننده سایت من نباشی که خودت هم نمی تونی تصور کنی .. تشکر .. تشکر .

- چرا تو مدام به مردها فحش می دی ؟
ج : تا نباشد چیزکی , مردم نگویند چیزها ...

- فکر کنم بتونی جای خالی ندا و نوشته هاش رو پر کنی .
ج : عزیزم من انگشت کوچیکه ندا هم نمی شم تو بی حیایی و بی ناموسی... در ضمن ما رو قاطی بزرگان نکنین لطفا .

- الو.... فوت فوت ......
ج : مرگ . حناق - زهره مار . خیار شور .... مریض . روانی !

- من از نوشته هاتون خوشم نیومد مخصوصا در مورد چادر . من چادری نیستم اما مادر و فامیل ها چادری هستند .
ج : عزیزم . این نظر شخصی منه و عمومیت نداره . من از چادر متنفرم و تن هر کی ببینیم گلاب به روت خیال می کنم مورد داره . دست خودم نیست مشکل روحی روانیه دیگه . شما هم خودشو ناراحت نکن .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



یک بلایی سر شما مردها بیارم که حظ کنین ! حالا من دنبال شوهر می گردم ها ؟؟؟؟؟ اصلا من ...... لا الاه الا الاه !!!!! دهن منو باز می کنین دیگه !! هر چی من میخوام ساکت بمونم و هیچی نگم نمی شه !!!! خودتون خواستین ها :

آقا تا حالادقت کردین مردها برای اینکه از دختری یا زنی به پستی و حقارت و بیشرمی یاد کنند اونهم در نهایت درماندگی و اوج بدبختی که دستشون به فلانشونم بند نیست می گن : هه هه دختره رو نیگا !!!! دنبال شوهر می گرده !!
من نمی دونم چرا اگر هر زن یا دختری بیاد و از احساسات درونیش و مسائلی که کاملا طبیعی هستند , ولی فقط و فقط مردها و پسرهای بی جنبه ایرانی فکر می کنند که این احساسات در یک مرد باید وجود داشته باشه نه در یک زن , حرف بزنن , براشون عجیب جلوه می کنه و باعث نسبت داد هزاران فحش خوار و مادر و حرفهای رکیک می شه به دختر بیچاره و مطمئنا اگه دستشون هم به طرف برسه ترتیبش رو هم می دن . و وقتی هم می بینن دستشون از همه جا قطع شده , بند می کنن به تهمت زدن و خاله زمک بازی و یک مشت اراجیف و حرف مفت مثل :
طرف داره دنبال شوهر می گرده ....
طرف داره گربه رو دم حجله می کشه ....
طرف داره به در می گه دیوار گوش کنه .....
یادمه یه پسری برام نامه داده بود که من تا حالا نمی دونستم دخترها هم از سکس خوشوشن میاد یا اینکه اصلا دخترها هم می دونن فرق بین ک ... و ک .... !!!!!! جل الخالق !!!!!
من نمی دونم مگه شما مردها فکر کردین که فقط خودتون دارای احساس و غریزه جنسی هستین و فقط شما هستین که فلانتون مثل چاقوی ضامن دار یهو سر به فلک می کشه و دیوار رو سوراخ می کنه و زنها چون شکر خدا از همین پدیده بدترکیب و بی قواره محرومند دیگه هیچ نوع احساسی ندارند و نباید هم داشته باشند ... شما مردها خودخواه ترین موجودات عالم هستین . چون همیشه همه نوع کاری برای شما آزاد و رواست ولی برای زنها حروم و کفره !!!
خودتون هر زمان اراده می کنین با صد قلم زن و دختر همخوابه میشین و به هر نوع و شکلی خودتون رو ارضاء می کنین از روشهای مصنوعی باب طبع خودتون تا روشهای طبیعی !!!!! اما کافیه زنی بخواد همین کارها رو انجام بده مثل خار می ره تو چشمتون ! چشم ندارین ببینین !!! حرفم با اون عده پسرهاست که ادعای برادری می کنن و خودشون صد تا دوست دختر می گیرن و هزار بلا سرش میارن اما وقتی نوبت خواهرشون میشه بیچاره اصلا حق نداره با هیچ پسری هم صحبت بشه چون داداش جونش غیرتش گل می کنه !! واسه دختر مردم که غیرت نداره واسه خواهرش داره ! شکر خدا که ما برادر نداشتیم ....

حالا کمی حرف حساب !!
آقا اصلا اگه دختری دنبال شوهر بگرده مگه گناه کرده ؟ مگه زنها آدم نیستند و فقط باید انتخاب بشن مثل کنیز و مردها هستند که همیشه باید گل چین کنند زنها رو ؟ و زنها هم لای زر ورق بپوسن تا مردی سوار بر پراید سفید از راه برسه و برن خونه بخت ؟ چرا زنها همیشه مثل گوسفندهای توی آغل بی اراده باید برای قصابی انتخاب بشن ؟
جریان اون جوکه رو شنیدین ؟
از یه خانمی می پرسن وقتی آقاتون می خواد با شما سکس داشته باشه چکار می کنه ؟
می گه : هیچی سوت می زنه ....
خب شما چی می گی ؟
هیچی والا . منم می گم حاج آقا شما بودین سوت می زدین ؟

شما آقایون چرا نمی خواهید ظرفیتتون رو بالا ببرین ؟ چرا فکر می کنین اگه دختری از شما خوشش اومد و به شما احساسات نشون داد یا حتی خواست با شما دوست بشه و امکاناتی چه مالی و چه از نوعی دیگه ... رو در اختیارتون قرار بده خیلی تحفه هستین و غرور می گیرتون ؟! نخیر ! این خبرها هم نیست . می دونین اصلا به نظر من زنی که دنبال شوهر نباشه زن نیست و مثل قاطر می مونه !! آخه قاطر از آمیزش اسب و الاغ بوجود میاد ولی خودش هرگز نمی تونه تولید مثل کنه اما در عوض قدرتی بیشتر از الاغ داره !!!!!
شما آقایون هر وقت خواستین با لحن و حرکات زشت و وقیحانه در مورد زن یا دختری صحبت کنید فقط برای یک ثانیه خودتون رو جای اون دختر بگذارید تا متوجه بشید که همه افکار احمقانه و رذیلانه شما ناشی از عدم بلوغ فکری و شخصیتی شماست نه چیز دیگه !!
زنها هم مثل شما احساسات دارند هم از نظر جنسی هم عاطفی هم روحی هم حسی و حتی بسیار بیشتر از شما مردها هم پایبند تر هستند ! خیلی از مردها خودشون رو متفاوت از زنها می دونن و برتر , در صورتی که زن و مرد در همه حال برابرند به جزء در آناتومی و اون هم از نظر من باز هم برابری دارند به نوعی . اگر مرد از نعمت قدرت بدنی برخوردار شده زن از قدرت روحی . اگر مرد از نظر تناسلی با زن فرق داره و بقول مردها برتره , زنها هم دارای یک نعمت بسیار ارزنده هستتند و اون هم نعمت مادر شدنه . شما آقایون هر زمان که خواستید به زنی به چشم بد نگاه کنید فقط این حرف من رو به خاطر بیارید :
هر مردی از دامن یک زن متولد شده ......پس همونطور که برای مادر خودتون ارزش قائلید برای زنهای دیگه هم ارزش قائل باشین مادر شما هم روزی دختر بود !!
در آخر باید اضافه کنم که منظورم با همه مردها نبوده و نیست و فقط عده کمی از مردهاست که فکر می کنند متفاوت هستند و برتر از زنها . چون مردهای فهمیده و انسان زیادی هم وجود دارند و نباید از حق غافل شد .

تو اون شام مهتاب .. کنارم نشستی .. عجب شاخه گل وار .. به پایم شکستی .. قلم زد نگاهت .. به نقش آفرینی .. که صورتگری را .. نبود این چنینی .. پریزاد عشقو .. مهاسا کشیدی .. خدا را به شوره .. تماشا کشیدی ..... تو دونسته بودی .. چه خوش باورم من .. شکفتی و گفتی .. از عشق پرپرم من .. تا گفتم کی هستی .. تو گفتی یه بیتاب .. تا گفتم دلت کو ؟ تو گفتی که دریا .. قسم خوردی بر ما .. که عاشق ترینی .. توی جمع عاشق .. تو صادق ترینی .. همون لحظه ابری .. رخ ماهو آشفت .. به خود گفتم ای وای...... مبادا دروغ گفت .... گذشت روزگاری .. از اون لحظه ناب .. که معراج دل بود .. به درگاه مهتاب .. در اون درگه عشق .. چه محتاج نشستم .. تو هر شام مهتاب .. به یادت شکستم .. تو از این شکستن خبر داری یا نه ؟ هنوز شور عشقو به سر داری یا نه ؟ هنوزم تو شب هات .. اگه ماهو داری .. من اون ماهو دادم ..به تو یادگاری ....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Tuesday, January 28, 2003

توصیه های بهداشتی !!
آقا اگه این واکسن هپاتیت رو نزدین یک لحظه هم معطل نکنین و حتما برین و بزنین . طبق آمار وزارت بهداشت به طرز خطرناکی این ویروس شیوع پیدا کرده در جامعه و در ارتباط با افراد - در اتوبوسها - در اماکن عمومی و رستورانها و خلاصه همه جا امکان آلوده شدن هست و حتما می دونین که تاثیر این ویروس روی کبد یا پالایشگاه بدن هست و در صورت ابتدا دچار دردسر زیادی می شین و نهایتش هم سرطان کبد هست . این واکسن در سه نوبت تزریق می شه و یادآوری هم نداره و ایمنی دائم می ده . خوبیش اینه که در تماس با افراد آلوده یا خود ویروس هپاتیت مصونیت دارید . اما جدا یک پیشنهاد بهتون می کنم و اونم اینه که وقتی می خوایین هر نوع تزریقی انجام بدین چه از نوع بی ناموسی یعنی باسنی و چه از نوع با کلاسی یعنی روی دست " منظورم هرویین نبود " لباسی بپوشین که پاچه ها یا آستینتون راحت بالا بره وگرنه مثل من مجبور می شین یک کارایی کنین که باعث بیناموسی بشه !!!!

جریان از این قراره که امروز نوبت آخرین واکسن هپاتیت من بود ! 60 هزار تومن ناقابل داده بودم برای 3 نوبت واکسیناسیون , مایه کوبی , آنژکسیون... همش معنیش یکیه دیگه !!!!!
این ترس از آمپول از بچگی با پوست و گوشت و خون من عجین شده و رفع بشو هم نیست و تو این سن و با این هیکل خرس گنده هنوزم به محض دیدن این سرنگ کوفتی و استشمام بوی الکل مو بر اندام بلورینم سیخ می شه و قلبم تاپ تاپ شروع می کنه به تپیدن .... ساعت 3 بعد از ظهر بود که رسیدم به یکی از مراکز درمانی خصوصی طرف قرارداد ... رفتم تو و کارتم رو نشون دادم و بعد که تاریخ رو درج کردن روی کارت دادن دستم و گفتن بفرمایین تو ...
باز شدن در و خوردن بوی الکل به دماغم همان و دلم هُری ریختن همان ..... با ترس و لرز جوری که نمی خواستم به روی خودم بیارم که ترسیدم رفتم داخل و یک آقای دکتر جوون و خوش تیپی هم اومدن طرفم و با دیدنم نیششون تا بناگوش باز شد و به اصطلاح کلی خوش به حالشون شد . حالا تو این حالی که من دارم از ترس قبض روح می شم اونم جون عمه فلان شدش برای اینکه مثلا سر منو گرم کنه شوخ طبعیش گل کرده بود و مدام چرت و پرت میگفت تا آخر از کوره در رفتم و گفتم می شه زودتر بزنین من کار دارم !!!!! خلاصه نطقش که کور شد , گفت آستینتو بزن بالا ! پالتوم رو در آوردم و بعد هر چی زور زدم مگه آستینم می رفت بالا ؟ هی زور بزن .. زور بزن ... آخر گفتم : آستینم بالا نمی ره ..لباسمو در بیارم ؟
اونم از خدا خواسته گفت حتما.... راحت باشین .... " خاک بر سر "
هیچی ما هم ... هر چی زور زدیم دیدیم نمی شه به روش اسلامی و محجبه , فقط نیم تنم رو از تو پلیور در بیارم این بود که در کمال بی حیایی مشغول استریپ تیز شدم ! آقا تا چشم دکتره به نقاط ممنوعه افتاد دست و پاش شروع کرد به لرزیدن و تند تند آب دهن قورت دادن ..... تو دلم گفتم یا خدا !!! الانه که این مرتیکه بی همه چیز سوزنو بشکونه تو دست من و خر بیار باقالی بار کن ... بهش گفتم چرا دستاتون می لرزه ؟!! می خوایین بعدا بزنین من عجله ندارم ها ... ؟! که دید زیادی سوتی داده گفت : نه .. چیزه ... یعنی این حالت عصبیه الان خوب می شه !!! خلاصه بازوم رو گرفت و پنبه آغشته به الکل رو مالید روی پوست سرشونم و سوزنو فرو کرد و مشغول فشار دادن سرنگ شد .... مثل نیش پشه بود ... خودم تو دلم خندم گرفت که خر خدا آخه اینم درد داره اینهمه می ترسی ؟ ... خلاصه دارو داشت تموم می شد که تلفن زنگ زد !!!! درست تو همین وضعیت که سرنگ تو تن من باقی مونده , آقا هم خیلی خونسرد گفت سرنگ رو نگه دار تا بیام و بلند شد رفت تلفن رو جواب بده ......
حالا هی صبر کن مگه میاد . سوزن تو گوشت من و منم با نیم تنه لختم نشستم رو تخت و هی دارم حرص می خورم !!!!! تو همین فکرا بودم که یهو در باز شد و یه سبیل کلفت اومد تو و با دیدن من انگار دچار جنایت جنسی شده , مثل برق گرفته ها با تته پته گفت : ببخشید .. معذرت می خوام و رفت بیرون ... منم با این اداش زدم زیر خنده و داشتم غش غش می خندیدم که پشت سر اون یه پرستار اومد تو و با دیدن من تو اون وضعیت اونم غش کرد از خنده و منم که حرصم گرفته بود خیلی جدی گفتم : مرگ !!! به چی می خندی؟ این سرنگو از تن من در بیار مردم ..... دختر بیچاره که انتظار نداشت باهاش اینطوری حرف بزنم لبخند رو لبهاش ماسید و با کلی معذرت خواهی اومد و باقی دارو رو تزریق کرد و سوزن رو در آورد ! حالا زل زده به من که دارم لباسمو مرتب می کنم تا بپوشم دیدم اینجوری نمی شه و باید یه تیکه ای بهش بندازم تا دلم خنگ بشم و ازش سوال کردم : شما لزبین هستین ؟ انگار این واژه رو تو عمرش نشنیده بود که اول کلی مکث کرد و زد به کامپیوترش و بعد که جوابی براش پیدا نکرد گفت : ببخشید متوجه نشدم ... یعنی چی ؟ گفتم گوشتو بیار جلو .. بعد که سرشو خم کرد , گفتم یعنی تو همجنس بازی ؟!!! آقا تا اینو گفتم شاکی شد و گفت یعنی چی ؟ مودب باشین و تا خواست دور بگیره که گفتم : خانم محترم خجالت نمی کشی داری منو انیطوری نگاه می کنی ؟ مگه خودت زن نیستی ندید بدید که اینجوری زل زدی به من ؟ خوبه مرد نیستی وگرنه الان ترتیب منو داده بودی که .... حرفم رو برید و گفت : ببخشید راستش داشتم هیکل شما رو نگاه می کردم آخه خیلی خوش هیکلین !!!!!! به حق چیزای نشنیده !!!
خوب چی باید می گفتم ؟ جز اینکه نیشم تا بنا گوشم باز شد ....... موقع بیرون اومدن هم کلی باد کرده بودم و خوش به حالم بود از اینکه خوش هیکل هم بودم و خودم خبر نداشتم .. !
خلاصه اینم از جریان آنژکسیون ما تو سن 100 سالگی .. و درس عبرتی که اگه دوباره بر طبق قانون تناسخ روزی به دنیا اومدم دیگه با بلوز تنگ نرم واسه واکسیناسیون ..

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~`



........................................................................................

Monday, January 27, 2003

قابل توجه خانم های زینب کوماندو « چادری » :

از روزی که ایران زیر تاراج اعراب وحشی قرار گرفت این سرزمین روی آسایش رو ندید و کم کم در طول زمان اقتدار خودش رو به لطف عده ای مقدس مآب افراطی از دست داد و هر کسی هم که قد الم کرد تا ایران رو به پیشرفت برسونه سرش رو زیر آب کردند ... امیر کبیرها و رضا شاه ها و .... من در طی نوشته هام سعی کردم هر بار بخشی ازمعضلاتی رو که آخوندها به کشور ما وارد آوردند رو یادآور بشم . امروز هم می خوام یک مورد دیگه رو خاطر نشان کنم و اون هم ضرری هست که از برکت سر چادر یا همون سیم خاردار ناموس اُناس آخوندزاده ازش استفاده ابزاری - سیاسی - تبلیغاتی - جنسی , می کنند . شاید فکر میکنید چادر چه ضرری می تونه داشته باشه برای کشور ما جز اینکه عده ای زن فاحشه رو پنهان می کنه در حریم خودش !؟ اما الان دلایلی رو ذکر می کنم که متوجه می شید همین چادر باعث چه پیامدهای مخربی شده در کشور ما :
یکی از صنایع مهم در کشور ما صنعت نساجی هست. امروزه از 40 کارخانه نساجی کشور فقط تعداد انگشت شماری باقی مانده که اونها هم در معرض ورشکستگی کامل قرار دارند ... این صنعت که به لطف رضا شاه کبیر وارد ایران شد و اولین کارخانه نساجی توسط آلمانها در شهر شاهی از توابع استان مازندران راه اندازی شد , تا این زمان از نظر وسایل و تجهیزات به روز نشده و هنوز هم اکثر ماشین آلات این کارخانه ها از همان دوران باقی مانده و اکثرا هم فرسوده شدند و از رده خارج . بعد از انقلاب هم هیچ وقت زمینه ای فراهم نشد که ماشین آلات جدید با کارآیی بالاتر به کشور وارد شوند .
بعد از این مقدمه می پردازم به حکایت خودمون ...... کشف حجاب و اقدامات مرتبط به آن در دوران رضا شاه کبیر باعث شد که میزان مصرف پارچه در ایران بطور چشم گیری کم بشه چون پوشاک اون زمان مردم باقی مانده از نسل قاجار , میزان زیادی پارچه تشکیل می داد و متحد الشکل کردن لباس مردان و عمل پسندیده و عظیم و افتخار آمیز کشف حجاب باعث این صرفه جویی عظیم در کشور شد . برای نمونه بگم که فقط 40 نوع لباس و کلاه مختلف بین مردان دوران قاجاریه ملعون رایج بود و لباس زنان در اون دوره ار 25 تکه پارچه تشکیل می شد و مقایسه سطحی این میزان با لباسهای زنان امروزی که شامل شورت و کرست و بلوز و دامن می شه عمق فاجعه رو نشون می ده !!! بعد از واقعه تاسف بار انقلاب , و اجباری شدن حجاب U مصرف مانتو و بخصوص چادر که از لحاظ متراژ و مقیاس 2 برابر مانتو پارچه مصرف می کرد به طور سرسام آوری افزایش پیدا کرد و استفاده از آن بین عده ای از زنهای فاحشه و امل و فرصت طلب رایج شد , و کم کم چادر مشکی به عنوان حجاب برتر و پوشش رسمی بین زنان معرفی شد , عده ای از کارشناسان به این فکر افتادند که چادر سیاه را در داخل کشور تولید کنند تا از خروج کلان ارز از کشور جلوگیری کنند !! طبق برآوردهای وزارت بازرگانی رقمی در حدود 280 میلیون دلار هر ساله برای این کالای کذایی یعنی چادر U ارز از کشور خارج می شه و صرف واردات این کالا می شه !! خودداری از در اختیار گذاشتن 30 میلیون دلار برای خرید ماشین آلات تولید چادر در داخل کشور از طرف نهادها و ارگانهای دولتی , باعث خروج میلیونها دلار بی زبون از کشور میشه به جای این که صرف پیشرفت و آبادانی ایران بشه صرف خرید یک تکه پارچه کذایی برای با ناموس کردن یک مشت زن احمق و فاحشه می شه ! هنوز برای من روشن نشده که وقتی زنی مانتو می پوشه دیگه این چه حکمتیه که از روش چادر هم می اندازه ؟ بدبخت پیغمبر اسلام از دست این اسلام من در آوردی آخوندها , 1400 ساله که روحش در عزابه . بنا به نظر روانشناسان آقایون به خانم های چادری بیشتر نگاه می کنن و تمایل بیشتری برای هم آغوشی با اونها دارند و علت اینکه در غرب مردان از نوع پوشش زنان هزار و یک شب لذت می بردند همین بود !! جدیدا هم بین فاحشه های محترم که خود من به شخصه احترام فوق العاده ای براشون قائل هستم مد شده که از چادر استفاده ابزاری - تکنیکی می کنند برای جلب مشتری .

نتیجه گیری : تصور اینکه در هر شهر و استان زنهای امل زیادی از این حجاب کذایی استفاده می کنند و همینطور محاسبه تقاضا برای این کالا رو مد نظر داشته باشیم متوجه می شید که هر ساله چقدر به بودجه مملکت گل و بلبل زیان وارد می شه ! با این تفاسیر اگه شما بدونین که زنهای ساکن شهر قم اکثرا همه از دم چادری هستند می تونین به عمق فاجعه پی ببرین !! اینکه شهری که تو دل کویر رشد کرده به لطف آخوندها به تنهایی چند میلیون دلار رو می بلعه و صرف هیچ و پوچ و خیالات و توهمات و اوهام می کنه !
خوب نیست پشت سر مرده حرف زد اما چاره چیه باید حقایق گفته بشه !! این مادر بزرگ من که از نسل اعیان قاجار بود زمانی که انقلاب شد کشف حجاب کرد !!! آخه مادر بزرگ من از اون تیپ زنها بود که به هیچ شکلی چادر رو از خودش دور نمی کرد اما این انقلاب چنان دست آوردی به همراه داشت که باعث شد مادر بزرگ با حیای من از راه بدر بشه و کشف حجاب کنه و به مانتو رو بیاره ....
یک مثال جالب بزنم از این حجاب مسخره :
من یک دختر خاله دارم که در یک وزارت خانه مشغول به کار هست وقتی این خانوم تشریف می برن شرکت , این لباسها پوشش ایشون رو تشکیل می ده :
چادر - مقنعه - مانتو - شلوار - جوراب کلفت - کفش جلو بسته و دستکش سیاه ...... همه از دم مشکی !!! اما همین خانم به محض این که وارد خونه می شن کشف حجاب می کنن , از همون دم در شروع می کنه به لخت شدن و تا می رسه تو اتاقش خیلی خجالت بخواد بکشه شورتش رو نگه می داره !! لباس های منزل ایشون هم تشکیل شده از یک بیکینی یا یک شورت کوتاه و یک تاپ یا مینی ژوپ و تاپ و .... حالا فکر نکنین من مخالف این لباسهام اما وقتی بعد از چند سال اونو توی چادر دیدم اینقدر خندیدم که شاشیدم به خودم آخه مثل این می مونه که Madona مسلمون بشه و بیاد چادر سرش کنه و نماز بخونه !
کسی که محتاج به کاره مجبور می شه به این شکل لباس بپوشه و خودشو مثل انتر و عجوزه در بیاره ! اما ذات اصلی این آدم آزادی و بی حجابی و سکس رو می پسنده و نمی تونه عوضش کنه ! من خودم از برهنگی کمال لذت رو می برم و اصلا به پوشیدگی پا بند نیستم 12 ماه سال رو مثل تارزان سیر می کنم و بابام کشت خودش رو تا یک لباس آستین دار یا شلوار یا دامن بلند یا بلوز یقه بسته تن من بکنه نشد که نشد و دیگه از رو رفت .... !!! من دوست دارم همیشه هر طور راحت هستم برم و بیام و باشم و اگه روزی مجبور باشم برای شغل , خودم رو محدود کنم محاله اون کار رو قبول کنم ! اما متاسفانه به علت نیازهای مادی جامعه ما که پول خرف اول رو می زنه هر کسی قادر به مخالفت با عقاید تحمیلی نیست و از مردم براحتی سوء استفاده می شه !
یک موضوع جالب به ذهنم اومد که بی ربط به این موضوع نیست !
وقتی لنین به قدرت رسید برای اینکه هوا دارهای خودش رو زیاد کنه اول از همه شروع کرد به ترور مخالفان درجه یک توسط " ZETA " ! بعد از اون هم شروع به تبعید مخالفان درجه 2 و 3 کرد به سیبری ! بعد نوبت به کسانی بود که آینده نظام کمونیستی رو باید می ساختن یعنی هواداران ! در اون زمان بعلت جنگ جهانی و جنگ داخلی روسیه بین بلشویک ها " سرخ ها و سفید ها " روسیه به کشور بسیار فقیری تبدیل شده بود و مردم در فقر و گرسنگی مطلق بودند ! بچه ها رو در حیاط مدارس جمع می کردن و می گفتن که کی به شما نون می ده ؟ همه می گفتن خدا !!!! بعد می گفتن پس بگین خدا به ما نون بده ! همه با صدای بلند می گفتند خدا به ما نون بده .... , بعد می گفتن کو ؟ خدا نون داد ؟ دیدین که خدا که نون نمی ده ! حالا بگین لنین به ما نون بده ! به محض گفتن این حرف سبد های نون رو می ریختن جلوی بچه های گرسنه ! و می گفتن دیدن ؟ این لنین بود که به شما نون داد !!! این عمل هم اونها رو بی خدا می کرد و هم طرفدار لنین !
در حال حاضر هم همین روش به نوعی زیرکانه اعمال می شه ! یعنی چه کسی کار می خواد ؟ هر کی که بگه درود بر ..... و ....... و چادر سرش کنه , الکی جانماز آب بکشه و دولا راست بشه !! موقع استخدام هم باید از دادگاه تفتیش عقاید اسلامی یعنی امتحان گزینش عبور کنه و نماز بلد باشه و ادای آدم های با خدا رو در بیاره ! دختر خاله من هم به این صورت استخدام شده ! حالا با گفته های من شما تصور کنین که یه دختر قرطی اونهم با این شرایط به قول آخوندها مبتذل و مستهجن , چطور تونسته از این آزمون ها عبور کنه ؟ دختر خاله من حتی بلد نیست قرآن بخونه !!! دیگه باقی رو خودتون حدس بزنید !!!! نمونه دیگه اون پسر دایی من بود که وقتی دوران خدمتش رو تمام کرده بود اداره عقیدتی نظام وظیفه برای دادن کارت پایان خدمت ازش امتحان عقیدتی گرفت و 5 بار رد شد آخه از بس خانواده ما مومن هستن که همه از دم نور ایمانمون نور بالا می زنه ..... ! خلاصه کسانیکه نماز بلد نبودند رو رد می کرد و اضافه خدمت می خوردند تا زمانیکه نماز رو یاد بگیرند !
خاتمی تو عمرش یک حرف جالب زده :
" اسلامی که به نام عقب ماندگی و فقر و بی داد و زور و ظلم و جور بر جامعه و مردم تحمیل می شود , نمی خواهیم .... "
ارواح عمه ات !

~~~~~~~~~~~~~~~~~



ساکنین شهر تهران درست مثل ساکنین استرالیا و کانادا هستند از هر ملیتی که در جهان وجود داره در این کشورها پیدا می شه . توی تهران هم از هر قوم و نژاد و قبیله و ملیتی از ایرانی تا افغانی بگیر جمع شدند . اما خیلی از این عده بعلت سکونت طولانی مدت در چند نسل متوالی خصوصیات اصلی خودشون رو از لحاظ گفتاری و ظاهری تغییر دادن و نسل جدید این خانواده ها خودشون رو تهرانی اصیل می دونن و اصلا هم به پیشینه های قومی خودشون پایبند نیستند . اما پیران وافراد سالخورده این خانوارها هنوز هم پای بند آداب و رسوم و زبان محلی خودشون هستند . برای نمونه خانواده پدری من " نمی گم ترک که الان فحش خوار و مادر بهم می دین " آذری هستند " آخه به ترکه می گن : شما ترکی ؟ می گه پدر سج چَرا فحش می دی ؟ خر باباته !! اینم جریان ماست که نمی نویسم ترک حکایتش اینه که به تریج قبای بعضی ها بر نخوره !!!! " و خانواده مادری متفاوت از اونها 180 درجه !!! خوب طبیعیه که ما بچه ها اصلا زبون عجیب و غریب خانواده پدری رو نمی دونیم چون اصلا با اونها بزرگ نشدیم . نه آشنایی با فرهنگ اونها داریم و نه خیلی چیزهای دیگه و اصلا هم قبولشون نداریم و این بدعت که نه , یک اصله !! خلاصه اینکه همیشه وقتی ما رو می بینن مجبور می شن به زبان فارسی دست و پا شکسته صحبت کنن تا ما بفمیم ! پدر بزرگم وقتی اومده بود منزل ما باعث شد یک موضوعی رو کشف کنم :
هر وقت پدر بزرگم آروم بود , زبونش فارسی بود اما کافی بود که مثلا خبری بشنوه از این آخوندهای پدر سوخته و سریع تغییر لهجه می داد .... این شد که آخر یه روز دیگه طاقت نیاوردم و گفتم : ببخشید شما می خوایین فحش بدین دیگه چرا کانالتون عوض می شه ؟ خوب به همون فارسی بگین دیگه ... اونم گفت : آخه بالام جان فحش دادن به زبان مادری بیشتر دلمو خنک می کنه و خیلی می چسبه !!!! به حق چیزهای نشنیده !

این جریان منو یاد موضوعی انداخت که فکر کنم هر کسی ازش خبر نداره . می دونستین زنانی که درد زایمان دارن فقط به زبان مادری خودشون آه و ناله می کنن ؟ درست مثل جریان فیلم " باران " که توی اون معمار باشی ترک " ببخشید آذری " وقتی با کارگرها صحبت می کرد فارسی حرف می زد اما هر جا که دعوا می شد و فخش کاری , لهجه اش زبون اصلی می شد ... هاها
یه جوک بی مزه :
ترکه یه روز می ره پشت بوم و یه خر رو می گیره می بنده به آنتن تلویزیونش ! بهش می گن چیکار می کنی ؟ می گه می خوام برنامه هام زبون اصلی پخش بشه.....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Saturday, January 25, 2003

می شه من یه توضیحی راجع به سبیل بدم ؟ سبیل که چه عرض کنم " 4 بیل "

بابا شما مردها خجالت نمی کشین که سبیل می گذارین یا ریشی به انبوهی جنگل ؟ بیچاره خانم هاتون چه گناهی کردن که با دیدن و تماس با شماها باید کفاره پس بدن ؟ من یکی از کارهای روزانه ام اینه که می شینم به مسائل بغرنج فکر می کنم و اغلب هم جوابی برای اونها پیدا نمی کنم ! نمی دونم آخرین باری که یک صورت سبیلو رو ماچ کردم کی بوده , اما می دونم که تا یک ساعت بعد داشتم خاندان و دودمان و اجدادش رو فحش می دادم و نفرین می کردم . اینو داشته باشین همین جا تا بگم :

عرض شود من هنوز نتونستم درک کنم که این زینب کماندوها و ملا باجی ها که شوهراشون آخوند تشریف دارند چطوری شب به شب به " آغاشون " لب می دن ؟ آخه هر جور نشستم فکر کردم که اون صورتی که یک جای بدون مو درش وجود نداره وقتی با لبهای زن بیچاره تماس پیدا می کنه و باز و بسته و مکیده می شه چه حجم عظیمی از مو وارد دهن طرفین می شه , چه لذتی می تونه داشته باشه و ببره از بوسه ؟ اینجا به 2 نتیجه رسیدم !!
یکی اینکه لابد آخوند مورد نظر قبل از زفاف می ره 3 تیغه می کنه و بعد برای خالی نبودن عریضه ریش مصنوعی می گذاره و شب موقع خواب با سر و صورت صفا داده شده به آغوش یار فرو می ره .....
دوم اینکه احتمالا بعد از هر جلسه هم آغوشی زن بیچاره از بوق سگ تا صبح علی الطلوع باید با موچین و انبر از حلقش ریش و پشم بکشه بیرون ... شما نظری دارین ؟
این فرانسوی ها یک ضرب المثل دارند که ترجمه اش می شه :
بوسه بدون سبیل مثل تخم مرغ بدون نمک می مونه !
لابد این مردمان احمق سرزمین بوسه فراموش کردن که چه موجوداتی مهیبی توی ایران وجود دارند وگرنه حتما این ضرب المثل رو عوض می کردن . چون اگه جونورهایی که توی ایران داریم و بهشون می گن " لرُ " با سبیل ها از بناگوش در رفته و یا آخوندهایی با صورتهایی مثل مزرعه شبدر و یونجه رو می دیدن از بیخ سبیل هاشون رو می زدن و ادعای ریش و پشم نمی کردن !!!
خلاصه اینکه آقایون محترم !! این نشونه مردونگی رو سبز نکنین والاه به چی قسم ؟ مردی که به داشتن ریش و پشم " اون یکی رو نمی گم " خلاصه نمی شه .... آخه آدم تا میاد سر کیف یه ماچ کنه تا یکساعت بعد از اون بوسه باید از تو حلقومش مو در بیاره !!! به خدا خانم ها گناه دارن چقدر شما مردها آزار دارین !؟؟؟؟؟؟؟
این به جهنم !!! بعضی از آغایون شنیدم که ادعاشون می شه زنها از موی تن مردها خوششون میاد مخصوصا از موهای روی شونه هاشون !! و از همون دوران بلوغ که پشت لبشون سبز می شه می رن با داس و کمباین میافتن به جون پشم و پیلی های تنشون تا حسابی پر شت بشه ! پسر خاله کوچیکه منم تا پشت لبش سبز شده هر روز جلو اینه ست و مدام در حال صا دادن کرک هاشه ! هر روزم میاد صورتشو میاره جلو می گه دست بکش ببین زبر شده یا نه !؟ من نمی دونم کدوم زن احمقی اومده گفته به این آغایون محترم که از موکت و نمد متحرک خوشش میاد ؟ اگه اینطور باشه این پسر خاله من که با زیلو و گوریل شدیدا هماهنگی و نسبت داره الان سوپر استار شده ! چون از بس تنش مو داره که وقتی لخت هم می شه کسی نمی فهمه و فکر می کنی لباس مشکی پوشیده !! والا ما نفهمیدیم چرا ایرانی جماعت سلیقه شخصی خودش رو عادت داره عمومیت ببخشه به جمع !!؟
یه خاطره بگم و برم :
وزارت علوم که کار می کردم حراست اونجا دو تا برادر بودن از اون حرب الاهی های اصیل که موقع حرف زدن با زنها نگاهشون به کف زمین می چسبه اما در خفا .... آره !! خلاصه این دوتا چنان ریش انبوه و نامنظمی داشتند که آدم میدیدشون وحشت می کرد موهای سرشون هم فر بود و انبوه مثل ریش هاشون و من هم که دست به مچل کردنم حرف نداره روی این دو تا اسم میرزا کوچک خان و دکتر حشمت رو گذاشته بودم و هر روز صبح اول یاد این دوتا می کردیم و بعد کارو شروع می کردیم و خلاصه با جریان سبیل یاد این دوتا نخاله افتادم ...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Friday, January 24, 2003

یا ایها الناس بشتابید که یک وبلاگ توپ کشفیدم !!!! وبلاگ ویران رو حتما بخونید که حرف نداره و نویسنده اون آخر باحاله و با اینکه تعداد بیننده هاش زیر صفره اما با این حال مطالبش کل آرشیو کذایی سایت من رو قورت می ده ...

با اجازه صاحب این وبلاگ از یکی از مطالبش می خوام استفاده کنم و دردی از هزاران درد جامعه زنان رو بازگو کنم . این دوست عزیز بقول خودشون چُس ناله هایی کرده بودند در بیوفایی زنان و مخصوصا دخترها و بی مهری هاشون و الحق که گل گفتن و منم متقابلن به همراه ایشون تر می زنم به همین مرام و دوستیهای دخترها !! راستش خودم هم دل پری دارم از این نوع دوستی ها و با اینکه خودم در دوستی همیشه از همه امکاناتم مایه می گذارم اما دیگران همیشه از ماتحتشون یا فلان چپ و راست ذکور خانوادشون برام مایه گذاشتن !! این بود که منم شمشیرم رو امشب از رو می بندم و همصدا با این دوست بامزه مطلبی رو عرض می کنم که هم جنبه شوخی با وبلاگها رو داره و هم کمی تا قسمتی هم جدیه , ناراحت می شین ؟ مشکل خودتونه , حرف حق تلخه :

روز اولی که من خلق شدم در دنیای وبلاگستان , روزی 1400 تا بیننده داشتم و 4 برابر همین تعداد هم ای میل برام میومد از همه نوع آدمی . 99% از شما اصلا نمی دونین من چطور خلق شدم و برای همین سر در نمیارین از این آمار عجیب . چیزی که برام ثابت شد در این مدت این بود که وقتی کسی می خواد گل کنه توی جمعی و یا هر محیطی چند عامل رو باید حتما داشته باشه :
یا باید زن باشی . اگه زن هستی باید حتما بی ناموسی بنویسی و یا سر در وبلاگت بزنی فاحشه خونه با مجوز رسمی از وزارت ارشاد .
یا اگه نمی خواد زن باشی باید حتما رکیک بنویسی و بند کنی به سوراخ ها و دست اندازها و پستی بلندی های زنها " جناب هیس" . خلاصه حتما باید مورد منفی داشته باشی تا پذیرفته بشی . مثلا فکر می کنین اگه نوشی در مورد بچه ها نمی نوشت و یا از وضع زندگیش نمی گفت سال تا سال کسی اونطرف ها پیداش می شد ؟ و یا اگه ندا و خورشید ... از احساست و لذتهای دنیای زنها نمی نوشتن کسی اصلا کلاهشم اونور می افتاد می رفت بر داره ؟ این نتیجه گیری این رو می رسونه که ایرانی جماعت در درجه اول با شنیدن و خوندن مطالب سکسی کلی " حال " می کنه و این نشون می ده ایرانی ها خیلی درجه شهوتشون بالاست . و در درجه اول هم می رن سراغ این قضایا بعد سراغ چیزهای دیگه . اما در دنیای حقیقی خودمون و ارتباطات زنانه , دوستی زنها مزخرفترین و بی وجدان ترین نوع دوستی هاست ! اگه دوران کودکی باشه دوستان همدیگه رو می خوان برای عروسک و درس و مشق . اگه تو سنین بلوغ باشه دوستها همدگه رو می خوان برای اینکه تمایل دارند به همجنس . بعد از دوران بلوغ باشه چشم و چال همدیگه رو در میارن چون هر دختری دوست خودش رو به چشم یک رغیب و هووی دوست پسرش می بینه نه یک دوست ! حالا تو قسم و آیه بیار که بابا تو با دوست پسرش چیکار داری , اما مگه حالیش می شه ؟ هر حرکت تو رو به مانند یک زنگ خطر در تصاحب مترسک عشقش می دونه و خدا نکنه که مثلا تو بر و رویی هم داشته باشی دیگه واویلاست !! یک روز مثلا اون پسر یک سوال از تو بپرسه و تو روی خوش بهش نشون بدی و یا اینکه تو اون پسر رو تحویل بگیری و یا سوالی و حرفی بزنی , همون روز تلفن رو بر می داره و همچین می شورت با فحش ها و نسبتهای بیناموسی لایق اجدادش که باید 2 روز تو آفتاب بمونی تا خشک بشی و چروکهات باز بشه . اما همین دوستان رذل و خبیث و احمق وقتی که توی همینن عشق های پوشالی و احمقانه شکست می خورن یا پسره می زنشون زمین و هزار بلا سرشون میاره تو میشی مریم مقدس و صندوقچه اسرار و باید مرکز مشاوره باز کنی و سرویس ویژه و رایگان بدی بهشون ... توی 24 ساعت 48 ساعت رو باهات درد و دل می کنن اونم فقط مزخرف . از پریودشون بگیر تا چکیدن آب از دماغشون ....... همه رو برات تعریف می کنن و نظر می خوان و هزار و یک کوفت دیگه , اما وای به روزی که تو دلت بگیره یا احتیاج به دیدنشون داشته باشی یا بخواهی درد و دل کنی تا سبک بشی !
اصلا نابود می شن . از روی کره خاکی غیب می شن . به معراج می رن . دیگه نمی شناسنت . اینه که می گن دوست رو باید تو سختی ها شناخت همینه . تازه دنیای دخترها کثیف تر از دنیای مردهاست ! چون در دنیای مردونه پسرها با هم بتوافق می رسن در خیلی از جهات در مورد دختر و عشق و ... و نرسن هم می زنن همدیگه رو شل و پل می کنن و بعد هم روبوسی و تمام ! حداقل اهل مرام هستند اما در دنیای زنها مرام و معرفت و دلسوزی در راه عشق وجود نداره و عواملی مثل حسادت و رندی و بی شرفی هم مزید بر علت می شه . مخصوصا حسادت . دوستت می بینه تو از کسی خوشت میاد , اما فقط برای چزوندن تو از اینکه می بینه تو خوشی و نمی تونه تحمل کنه , مخ پسره رو کار می گیره و بعد که قاپ طرف رو دزدید یه اردنگی می زنه بهش و ردش می کنه . نه خود خورم نه کس دهم گنده کنم به سگ دهم , اینه . این مثل اینجا کاربرد داره .

حالا این جریانات در دوران قبل از ازدواجه و وای به روزی که دوستت ازدواج کنه !! کوچکترین حرکتی از جانب تو حکم زنا و فاحشگی رو داره !! اکثرا هم که فکر می کنن شوهر که کردن پنجاه سر و گردن از تو بالاتر هستن و همچین افه میان و خودشون رو می گیرن و طلا و انگشتر و کوفت و زهرمارشون رو به رخت می کشن که انگار با مهاراجه هند ازدواج کردن , حالا نمی دونن طرف مثل نون خشکی هست و قیافش 5 زار نمی ارزه !! دیگه با جوون ها نمی پرن و می رن ور دل پیرزن ها و پیر دخترهای ترشیده و با اونها لاس می زنن و توی دوره های اونها حاضر می شن و برای اینکه نشون بدن متمدن شدن سیگار چس دود کنن و لبی تر کنن .... که چی ؟ دل شوهره رو تصاحب کنن و به اصطلاح خرش کنن . حالا دختره خاک بر سر اصلا چشم نداره مادر شوهرشو ببینه ها اما چنان می ره تو ماتحتش که شوهره فکر می کنه طلای ناب به چنگ آورده و .... بعد که خونه و ماشین پسره رو بنام خودش کرد و خرش از پل گذشت هم شوهره هم ننه اش رو شوت می کنه بیرون و یکه تازی می کنه .
بازم تبصره داره . این رفیق شفیق اگه شوهرش ناتو باشه و خوب ترتیبش رو بده " دقت کنید " درست وقتی که دستش به هیچ جا بند نشد و از دست فک و فامیل و همه کس و ناکسش عاجز شد تازه یاد شما می افته و از شما چی ؟ " انتظار " داره !!! و شروع می کنه به مجیز گویی :

ای ندیم روز و شبم
ای همدم دیرین من
ای نشان عشق و وفا
ای مایه تسکین من
ای ناجی عشق آفرین
تو محرم راز منی
ای آشنا با درد من
تو شعر آواز منی
سوز منی , ساز منی
در حریم اندیشه ام
پروانه خوش بال منی
ای همیشه مقصود من
تو کعبه آمال منی
در ذهن من تنها تویی
بالاتر از پندار من
ای تکیه گاه هستی ام
ای برتر از گفتار من
ای مایه کردار من .........

خاک بر سرش !!!!!! انگار نه انگار تا دیروز راهزن عشقش بودی و حالا اگه کاری نکنین بهش بر می خوره !!!! حالا بخواهی مرام بگذاری باید هر روز کار و زندگیت رو تعطیل کنی و ور دل خانم بشینی و به حرفهای صد من یه غازش گوش بدی و همپاش آبغوره بگیری . اصلا گریه نکنی یعنی همردی نکردی و احساس نداری . بعد که مثلا تونستی آشتی شون بدی دوباره اخ می شی و فراموش ... اینم رسم روزگاره ! دوری و دوستی ....

اما تنها این مسائل بین دوستان نیست , خواهرها هم با هم از این مکافات ها دارند مخصوصا که 4 تا خواهر با هم تو یه خونه باشن می شه خر بیار باقالی بار کن ! کسی خواهر داشته بفهمه من چی می گم ؟ به زور می برت سر قرار که این اسطوره زشتی " دوست پسر " رو ببینی و نظر بدی . بعد کافیه بگی زشت بوده . همون لحظه که برات قیافه می گیره و می ره تو حس بعد شب هم که برمی گردی خونه قشقرقی به پا می کنه بیا و ببین ! اینم یکی دیگه از محاسن ما ایرانی هاست که ظاقت شنیدن حرف رک و صادقانه رو نداریم . من هیچ وقت دروغ نمی تونم بگم و اگر هم بگم گند می زنم بد جور ! سعی هم می کنم تا حد ممکن رک باشم ولی خوب هر کسی از حرفهام خوشش نمیاد !! یه بار خواهرم ما روبرداشت برد سر قرار که نظر بده درباره دوست پسرم . منم از دیدن قیافه پسره استفراغم گرفت و بهش گفتم از تو جوب پیداش کردی ؟ همون شد که تا امروز هم چشم ننداره منو ببینه " 7 سالی می شه " اینه که به آدم هایی که جنبه ندارن نباید حرف راست زد باید می گفتم آلن دلونه تا خانم خوشش میومد .
خلاصه اینکه خاک بر سر همه دوستای اینجوری کنن . که البته دوست نیستن . والا آدم با یه پسر حرف می زنه تا سایز شورت باباش رو هم بهت می ده اما از زبون این خلایق نسوان مگه تو می تونی یک کلمه حرف بیرون بکشی ؟ ... می خواستم یه چیزی بنویسم اما گفتم بی خیال من که خودم رو می شناسم و اونایی که نمی شناسن طبق شعر زیر بدا به حالشون :
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
مسکین خرک لنگ به مقصد برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



حکایت توالت فرنگی و دوستی خاله خرسه :

آدم دو ماه چشم انتظار رسیدن یک بسته باشه و فقط هم سفارش کتاب و سی دی و داده باشه و بعد یکروز صبح که از خواب بیدار می شه می بینه نامه اومده دم در که بیا پست خونه بسته ات رو ببر ! بعد با کلی ذوق و شوق می ری پستخونه و بسته صد کیلویی رو میاری خونه و با دلی پر از امید با سرعت هر چه تمامتر شروع می کنی به باز کردن کارتن ها و بعد چی می بینی ؟ یک مشت آشغال و بنجل !!!
اولین چیزی که می بینی یک بسته صابون گلناره !! آخه آدم صابون Fa رو ول می کنه و می ره صابون گلناری که بوی گند می ده و توش پر از Bleech هست رو بر می داره می زنه به تنش ؟
دومین بسته نوار بهداشتی ارکیده ست !!!! نمی دونم با وجود این همه تامپون آدم این پوشک های بچه کت و کلفت رو برداره که چی بشه ؟
سفیداب !!! تو جایی که نه دوده هست نه کثافت و خاک , آدم تنش مگه چرک می شه که برداره 3 ساعت پوست بیچاره رو بسابه و تنش زخم و زیلی بشه ؟
سبزی قرمه خشک !!! این همه غذاهای خوشمزه رو آدم ول کنه بره سراغ قرمه سبزی بی خاصیت که تنها خاصیتش بو دار کردن جیش آدمه ؟
نه پسته ای نه شیرینی ای ! هیچی !!!!
سنگ پا !!! وقتی سنگ پای تیتانیا هست مگه زوره که به پاهات آجر بکشی ؟ تازه بشرطی که پات کثیف بشه !!!! والاه من خودم رو کشتم تا کثیف بشم و تنم بوی عرق بگیره یا کمی پوستم چرب بشه اما انگار اومدم تو بهشت !!! هوا هم Anti Bacterial شده !

کافیه شخصی بره خارج از کشور و مقیم بشه !! بستگان اون هم برای نشون دادن حسن نیت و خود شیرینی شروع می کنن به فرستادن کالاها و اجناسی که نه تنها ارزشی نداره بلکه باعث هزار دردسر هم می شه ! برای نمونه مثال بالا رو زدم !! گذشته از اینها کافیه نگاهی بندازید به چمدانهای ایرانیانی که قصد مسافرت به خارج از ایران رو دارند ! اولین وسیله یدکی اونها آفتابه هست که از نون شب هم واجبتره و اگه خیلی متمدن باشن شلنگ توالت !!!! این 2 وسیله جزو لاینفک هر ایرانی راهی سفر فرنگ هست ! وای به حال گمرک چی های اجنبی ! یادمه 2 سال قبل توی فرودگاه پلیس به مسافری ظنین شده بود و داشتن چمدان هاش رو می گشتن و از توی اون مگس کش و بادکش لوله باز کنی و آفتابه و دم کنی و ملاقه و چای صاف کن و خلاصه یک لوازمی در میاوردن که من مرده بودم از خنده ! حالا اون بیچاره زبان هم بلد نبود و پلیس ها هم که تو عمرشون این وسایل رو ندیده بودن کلی ذوق کرده بودند که لابد وسایل ساخت بمب هسته ای رو کشف کردن ! از اون بدتر نگاه متوحش و تعجب زده مسافران خارجی دیدنی بود که به این وسایل و اون فرد به چشم تروریست نگاه می کردن با چشمهای گرد شده ! من نمی دونم آخه ما فکر کردیم که همه جای دنیا یعنی ایران که همه چیزش پر از نقص و خرابی باشه ؟ تا دست میشوری راه آبش بگیره یا حمام که می ری آب کم و زیاد بشه یا سرد و گرم یا اینکه پر از پشه و مگس باشه و .... !! باور کند که ما فرهنگ خیلی از چیزها رو نداریم و می خواهیم بدون یادگیری خیلی از مسایل رودتر به همه چی برسیم و همه چیز رو تجربه کنیم در صورتیکه تا فرهنگ و درک و شعور چیزی رو بدست نیاریم سالها عمرمون تلف می شه تا بتونیم به ایده آل ها برسیم . یاد خاطره ای خیلی جالب افتادم از یکی از همین اتفاقات که براتون می نویسم به زبان طنز در مورد توالت فرنگی که یکی از دوستانم " ندا " که تازه رفته بود Swiss برام تعریف می کرد و من مرده بودم از خنده :

حکایت از این قراره که تا قبل از اینکه راهی دیار کفر بشم وصال استفاده از توالت فرنگی نصیبم نشده بود بچه شهرستان بودن این عوارض رو هم داره دیگه !! اما این انتظار زیاد طول نکشید و چند ساعت بعد از قدم گذاشتن به خاک بیگانه اتفاق افتاد !! برای رفع حاجت رفتم توالت و دیدم برای استفاده هیچ چاره ای نیست الا نشستن روی سنگ توالت فرنگی ! این احساس که باید قسمتی از بدن لختم با جایی تماس بگیره که صدها کس و ناکس قبلا همان قسمتهای لخت تنشون رو چسبوندن به اونجا , کارم رو خیلی سخت می کرد مخصوصا که شدیدا وسواسی هم بودم . به همین خاطر منطقه نشیمن گاه توالت فرنگی رو با مقدار زیادی دستمال کاغذی و آب تمیز کردم و بعد هم با دو لایه از دستمال کاغذی منطقه ممنوعه رو خوب پوشش دادم و باسن مبارکه رو گذاشتم روی نشیمن گاه !!
حالا بشین و کی نشین ....
نخیر !! انگار این بدن و مغز صاحب مرده چنان طی این مدت عمر طبق قانون پائولوف شرطی شده بودند که این فرم نشستن هیچ گونه احساس رفع حاجتی به من دست نمی داد . خلاصه مجبور شدم دو کف پام رو بگذارم روی نشیمنگاه توالت فرنگی و برم بالاش و چمباتمه بزنم به فرم ایرانی و در عین حال دو دستم رو هم به دیوارهای طرفین خودم گرفته بودم که سر نخورم و حقظ تعادل بشه ! به هر حال اونروز کار به خیر و خوشی تمام شد و این شد حکایت هر روز من ! تا اینکه یک روز که برای نوشیدن قهوه به تریا رفته بودم مجبور به استفاده از دستشویی شدم و با اعتماد به نفس از تمرینات رنجری هر روزه در منزل و محل کار وارد دستشویی شدم و به محض تکرار مکررات سرنگون شدن من و توالت فرنگی به همراه کنده شدن سیفون از بیخ همان ... خلاصه مجبور شدم فرار رو بر قرار ترجیح بدم و دیگه دور و بر اون تریا پیدام نشد !! اما مگه عبرت گرفتم ؟ تنها این حادثه باعث شد که تا حد ممکن رفع حاجت در منزل صورت بگیره که توالت منزل استحکام خودش رو برای تحمل انواع و اقسام فشارها و نیروها نشون داده بود . این گذشت تا اینکه قلم پای بنده در اسکی شکست !!
بردنم بیمارستان پام رو تا فلانمون گچ گرفتن و دکتر هم با این اوصاف دستور بستری شدنم بمدت 2 هفته رو داد !! نتیجه این شد که رفتن بالا از سر و کول توالت فرنگی هم تعطیل شد و بالاجبار مجبور شدم تمام غرور و هویت ایرانی - اسلامی خودم رو زیر پا بگذارم و اجازه بدم مورد تهاجم فرهنگی غرب وافع بشه !!
یاد آخوندها افتادم که لابد اینها هم تو بلاد کفر به همین طریق رفع حاجت می کنند آخه گوشت و خون آخوندها با تجدد میونه ای نداره و همه از دم آنتی تمدن تشریف دارند !!!! خدا رحم کنه ... هاها .

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Thursday, January 23, 2003

اندر حکایت اتوبوس سواری :

همیشه وقتی می خواهی برخلاف خواسته دل خودت عمل کنی دچار گرفتاری هایی میشی که از دل دماغت چنان می زنه بیرون که تا مدتها نمی تونی فراموش کنی !!
حجت الاطاغوت شیوا

امروز شاید برای بیستمین مرتبه در عمرم بود که سوار اتوبوس شدم !! فکر می کنم آخرین بار همون 9 سال پیش و دوران دانشگاه بود . اون هم ترم اول که سوار اتوبوس می شدم گاهگاهی ! انگیزه اصلیم از اتوبوس سواری یک مقاله بود از یک زن هنرپیشه فیلم های در پیتی که ازش پرسیده بودند : بزرگترین تفریح شما چیه ؟ گفته بود : اتوبوس سواری ! منم گفتم ببینم یعنی اتوبوس سواری اینقدر مفرح و هیجان انگیزه که یک زن هنرپیشه رو به خودش جذب می کنه ؟ این بود که تصمیم گرفتم بعد از سالها سوار اتوبوس بشم ... شنیده بودم بلیط اتوبوس گرون شده و تا 20 تومن رو خبر داشتم برای همین شب قبل لوازمم رو گشته بودم و چند تا بلیط 5 تومنی پیدا کردم و گذاشتم توی کیفم و با خیال راحت رفتم خوابیدم تا صبح ...

کله صبح بلند شدم و رفتم بسمت ایستگاه تا سوار اتوبوس بشم . ایستگاه مملو از زن و مرد و بچه و پیر و جوون بود ... تعداد مردها دو برابر شاید هم بیشتر از زنها .... همه نوع تیپی می شد توی اونها دید از پولدار تا فقیر از جواد تا اقدس طبق معمول زینب کماندو هم به وفور .... توی خیالات و دید زدن ها و بررسی های خودم بودم که ساعت 8 اولین اتوبوس توقف کرد ! تا خواستم سوار بشم راننده گفت : فقط آقایون سوار بشن !!! صدای همهمه زنها به آسمون بلند شد .... یعنی چی آقایون ؟ ما هم آدمیم یخ زدیم تو سرما ... ! دلم به حال زنهای کارمند و دانشجو سوخت که دقایق زیادی رو به انتظار اتوبوس ایستاده بودند و از دور که شاهد نزدیک شدن اتوبوس بودند شوق رو می شد تو چشمهاشون دید و حالا باید جای خودشون رو به همزاد های مذکرشون می دادن و دوباره سماق می مکیدن تا اتوبوس بعدی !!! مردها سوار شدند و اتوبوس راه افتاد و زنها رو با نگاهی حسرت بار باقی گذاشت ...
20 دقیقه بعد اتوبوس بعدی اومد و بقدری شلوغ بود که فقط تعداد کمی از خانم ها سوار شدند و برخلاف مردها که از در و پنجره و سقف اتوبوس آویزون شده بودند و لای در گیر می کردند , خانم ها از این رنجر بازی ها بلد نیستن و بنابراین معلومه که تعداد کمی از اونها جا شدند ! اتوبوس بعدی 15 دقیقه بعد اومد . تا خواستیم سوار بشیم راننده با لحنی چاله میدونی گفت :
مردونس پیاده شین ... زنها با ناراحتی و کلی حرف بار راننده کردن پیاده شدن . من اما از رو نرفتم و از رکاب اتوبوس بالا رفتم .. راننده دوباره گفت : مردونس آبجی پیاده شو ....
با حرص گفتم : یعنی چی مردونس ؟ من دیرم شده سردمه چه بلیط منو بگیری چه نگیری من سوار می شم اعتراض هم داری برو به رئیس خط بگو منو بندازه پایین " با استناد به مرام داش مشتی بودنش تصمیم می گیرم دست بگذارم رو نقطه ضعفش و ادامه می دم " تو اگه غیرت داشتی زنها رو هم سوار می کردی از خواهر و مادر خودت خجالت نمی کشی اگه اونها هم بودن همین کارو می کردی؟ اصلا شما به چه حقی کل اتوبوس رو مردونه سوار می کنی و زنها باید یکساعت از سرما یخ بزنن ؟ در حین داد و بیداد من صدای الاه و اکبر و لا الاه الا الاه گفتن پیرمردها بلند شد و چند نفر گفتن : صلوات بفرستین سر صبح ....
راننده که با جواب و لحن عصبانی من ماتش برده بود و به اصطلاح کف کرده بود کمی ملایم تر گفت : خب آبجی به رئیس خط بگو . ما رو سنن ؟؟ دست دراز کرد بلیط ها رو بگیره که خشک شد و بعد گفت اینا که مال عهد بوقه آبجی زورکی سوار می شی اونم اینجوری ؟ نداری سوار نشو ... این بار چنان با غیض نگاهش می کنم که سرشو می اندازه پایین و می گه پولشو بده برو تو ..
با حرص از تو کیفم یک اسکناس 50 تومنی در میارم و پرت میکنم طرفش و داخل می شم .. تمام صندلی ها پر هستند و چند نفری هم ایستاده ... میرم انتهای اتوبوس ... با ورود من صدای زمزمه خفیف و در گوشی مردها بلند میشه و زیر رگبار نگاههای سنگین و زننده و پسند گرای مردها قرار میگیرم ..
بعضی می خندیدن , بعضی سر تکون می دن و بعضی نجوا گونه با بغل دستی صحبت می کنند و بعضی هم دزدکی برانداز ..... . پیرها هم با غضب ... لابد تو دلشون به سنت شکنی من بد و بیراه می گن " دختر هم دخترهای قدیم " ... راننده پا روی پدال گاز می گذاره و اتوبوس راه می افته ....
احساس واقعا بدی داشتم . یاد داستان بره و گرگها افتادم که بره بیچاره در بین گرگهای گرسنه ایستاده بود و حالا کاملا حال اونو درک می کردم اینکه تک و تنها بین این همه گرگ حریص و گرسنه قرار گرفته بودم مدام خداخدا می کردم تا یک زن هم سوار بشه .... این آرزو زیاد طول نکشید که مستجاب شد ....

ایستگاه بعدی تا اتوبوس توقف کرد و زنها هجوم آوردن برای سوار شدن , با صدای کلفت و داش مشتی راننده که داد زد مردونس سوار نشین ... متوقف شدن و تازه نگاهشون به من افتاد که مثل مادر مرده ها ایستاده بودم و زل زده بودم به اونها و با نگاهم التماس می کردم کسی سوار بشه ! انگار بخت با من بود که 2 تا زن سلیته بدتر از خودم هم توی اون جمع بودن که تا منو دیدن معطل نکردن و تا راننده بخودش بیاد پریدن بالا و وقتی راننده اعتراض کرد چند تا تیکه آبدار بارش کردن و اومدن به سمت من .... انگار دنیا رو به من داده بودن ... چنان نیشم تا بناگوش باز شد که اون دوتا زن هم متوجه شدن و چپ چپ نگاهم کردن ... در ایستگاه بعدی یک زن مسن هم سوار اتوبوس شد . بعلت کهولت سن قادر نبود بایسته !! با این وجود کسی حتی از جاش بلند نشد و همه روشون رو میگیرن به اطراف تا چشم در چشم اون زن قرار نگیرن و وجدانشون درد نگیره تا مجبور بشن جاشون رو به اون خانم بدن . بالاخره بعد از دو ایستگاه " آغایی " لطف می کنن و بلند می شن و جاشون رو به ایشون می دن ... که البته خیر سرشون معلوم میشه می خواستن ایستگاه بعدی پیاده بشن وگرنه بلند نمی شدن !!!! در ایستگاههای بعد هم تک و توک زنها سوار می شن و کم کم قسمت عقب اتوبوس رو اشغال می کنند و راننده دیگه تا آخر خط مجبور می شه زنها رو هم سوار کنه ...
آخر خط میدان 24 اسفند وقتی همه پیاده شدن میرم بطرف راننده و شروع می کنم باهاش جر و بحث کردن و سراغ رئیس خط رو می گیرم وقتی زیادی پا فشاری می کنم , می گه رئیس خط کجا بود خودشون از قبل می نویسن که این خط ها برن فلان روز کجا و .. کی به کیه دلتون خوشه ها ؟ واقعا هم کی به کیه تو این مملکت که حالا اتوبوسش صاحب داشته باشه ؟

دوران محمد رضا شاه فقید اومدن و روی بلیطهای اتوبوس مبلغ خیلی ناچیزی کشیدن , مردم اعتصاب و بلوا کردند و دوباره دولت مجبور شد نرخ رو ثابت کنه ! اما نمی دونم چرا غیرت و عرضه مردم با رفتن شاه هم از بین رفت ؟ من که یادم میاد بلیط ها 5 زار بود بعد شد 1 تومن و بعدها به 2 و 5 و 10 و 20 و 40 هم رسید .. اما این مردم مثل گاو فقط اطاعت امر کردند و کسی حتی دم نزد ! بیچاره ها حق دارند , وقتی کرایه های 150 تومنی تاکسی رو با اتوبوس 20 تومنی مقایسه می کنند نباید هم اعتراض کنن !!!! امروز یاد دورانی افتادم که اتوبوسها مختلط بودن و زنها و مردها با هم سوار می شدن . من هیچ وقت مخالف آزادی ها نبودم و از تبعیض و جدایی بین زنها و مردها نفرت داشتم مثل جدایی احمقانه مجالس عروسی که به دو بخش زنانه و مردانه تبدیل شده و یا بعضی از نانوایی های جنوب شهر و بازار که هنوز هم سنت جدایی دو صف زنانه و مردانه رو رعایت می کنند و ... اما شاید بهترین کاری که این حکومت اسلامی انجام داده همون جدا کردن قسمت مردها از زنها بود چون با این رشد وحشتناک جمعیت و ورود عده ای از شهرستانی های دزد و بی فرهنگ که فکر می کنن مثل گاو وارد تهران که شدند حق دارند ترتیب همه زنها رو بدن و ناموس فقط ناموس زنهای همشهری خودشونه و همینطور کمبود وسایل نقلیه عمومی چه فجایعی که در همین اتوبوسها رخ نمی داد .. یادمه اون زمانها هر کی می اومد تعریف می کرد که تو اتوبوس فلان آقا مثل سریشم چسبیدن به ماتحت خانم و یا در همون شلوغی از فرصت بدست آمده کلی فیض بردن و .. راستش اگه اتوبوس به تعداد همه بود , صد تا فحش هم باید نثارشون می کردیم که چرا جدا کردین زنها رو از مردها ؟ اما وقتی وضع به حدی بده که حتی جای نفس کشیدن هم توی اتوبوس نیست تصور کنین حال زنهایی که قاطی مردها در حال ور رفته شدن و چلونده شدن هستن چیه و میدونیم که این امری طبیعیه در کشوری که مردها صبح تا شب زنها رو محصور در سیم خاردار چادر می بینن !! سال 1369که این طرح اجرا شد تعداد اتوبوسها با جمعیت اون زمان تقریبا نابرابر بود و این جریانت خیلی کمتر ! اما تصور کنین حالا با این ندید بدید بودن مردم و بالا رفتن آمپر فلان مردها و مخصوصا پسرها احتمالا اتوبوسها تبیل می شدند به خانه های عفاف و زایشگاههای متحرک !!!! جدیدا اتوبوسها و مینی بوسهای درون شهری ای براه افتادن که خاص خانمها هستند و حتی راننده بعضی از اونها زن . جای شکرش باقیه . به هر حال تا وقتی این جریانات و بی بند و باریها و عدم وجود فرهنگ در بین مردم وجود داره این مسائل هم هست ..
من هر جور محاسبه می کنم می بینم مردم ما تا یک نسل که هیچ تا 50 نسل اونورتر هم نمی تونن تغییر بدن و دگردیسی فرهنگی مردم ما خیلی عمیق تر از این حرفهاست که با یکی دو نسل آینده بتونه تغییر کنه !!!!! شما چی فکر می کنین؟

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Wednesday, January 22, 2003

بابا من نمی دونم چرا ما هر کاری می خواهیم انجام بدیم باید دم این وزارت ارشاد رو ببینیم ؟ مثلا همین جا !!! نوشته دارنده لوح تقدیر از وزارت ارشاد ! من نمی دونم اینترنت به ارشاد چه ربطی داره ؟؟؟؟؟؟؟ فکر کنم تا چند سال دیگه وقتی توالت عمومی هم می سازن سر درش می نویسن با مجوز رسمی از وزارت ارشاد اسلامی ....









~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Monday, January 20, 2003

یک توضیح :
یک خانم یا آقایی پیغامی در سایت گذاشتند و توی اون تذکراتی رو دادند ! جای تشکر داره و حالا جواب ایشون :
فارغ التحصیل الزهرا شما اونقدر بیشعوری که وقتی عرعر می کنی جرات داشته باش که نشون بدی صدات از کدوم طویله خارج شده . تو الزهرا یادت ندادن ؟ بیش از این ازت انتظار نداشتم از الاغ به حد الاغ می شه توقع داشت نه باندازه انسان نیش عقرب نه از ره کین است , اقتضای طبیعتش این است . با اجازه جنابعالی من هم اونقدرها شاسکول نیستم که اجازه بدم هر احمقی بیاد عری بزنه و سر خرو همین جوری کج کنه و بره تو طویله من ندونم چه کسانی و در چه ساعتهایی و از کجا برای من پیغام می گذارند یا وارد سایت من می شن باید سرم رو بگذارم بمیرم . جناب به اطلاعت خودتون توجه کنید :
IP : 213.217.55.255 - 213.217.52.0
Pars Online Corp
shirinp@ .......
hooman@ .......
afateh@ .......
shirin porkashani
homan parta
abdollah fateh
224 khoramshahr ave . no 6c - tehran 15337 tel: +98 21 875 72 77 fax : +98 21 874 95 95
Route : 213.217.52.0/22
بیشتر از این هم خواستی بگو برات بفرستم عزیز جون !! بعنوان فقط بعنوان تذکر این پیغام رو برای عموم می گذارم تا بدونن و بدونی اینجا هر اراجیفی نوشته نمی شه و اگه نوشته بشه دو حالت وجود داره یکی Fuck Off اون بالای صفحه رو باید آویزه گوشت کنی . دوم اینکه اینجوری پیدات می کنم و می دونم چه بلایی سرت بیارم . فکر می کنم به جای اشکال تراشی از من بهتره بری سوراخ های شبکه و کامپیوتر آبکشت رو ببندی تا اینجوری نره تو پاچت و ضایع نشی !! خوش باشی فارغ التحصیل . اگه دوست داشتی من مدرک دیپلم افتخار در رشته فاحشگی رو بهت تقدیم می کنم تا اینم بزنی کنار مدرک فارغ التحصیلی الزهرات .

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



اندر حکایت فواید آخوندها و آخوندیسم !!!

همه ما آخوندها رو موجوداتی متعصب , کوردل , احمق , کهنه پرست و بطور خلاصه کود حیوانی اعلاء می دونیم . اما از نظر من همین آخوندها می تونن خیلی ثمر بخش باشند به شرطی که : از این موجودات منفور و مفلوک در راه ارتقای علم و دانش بشری استفاده بشه ! اگه روزی دوباره انقلاب و کودتایی سر گرفت به جای اعدام و براه انداختن جوی خون و تصفیه نژادی آخوندها می شه یک کار دیگه هم کرد و اون هم به خدمت گرفتن اونها در راه علم و دانش بشری هست ! آخوندها که تا این مدت کارشون سرکیسه کردن دیگران و قلمبه کردن باسن و شکم هاشون و ازدیاد فساد و چپاول ایرانیان بوده و شر اونها دامن ما رو میگرفت , وقتی جمع آوری شدن می شه ازشون بعنوان حیوانات آزمایشگاهی استفاده کرد برای مثال :

- در سفرهای فضایی که بعد از انفجار فضاپیمای چلنجر سفر انسان به فضا لغو شد می شه از آخوندها استفاده کرد و آخوند هوا کرد . چون لطف خدای متعال بهمراه این موجوداته در همه حال حتی می شه ایننها رو به خارج از منظومه خورشیدی هم فرستاد .
- برای درمان بیماری های لاعلاج مثل : ایدز , ابولا , هپاتیت , دیابت , آلزایمر , ام اس , پارکینسون , جنون گاوی و انواع سرطانها می شه از این موجودات استفاده کرد !! مخصوصا جنون گاوی که چون اکثریت قریب به اتفاق آخوندها از نسل گاو تشریف دارند این واکسن زودتر به نتیجه می رسه !!
- پیوند اعضاء : چون به هر جهت نمی شه از خون عده ای از آخوندها گذشت و ریختن خون این عده مباح هست و درهای رحمت الهی رو بروی مردم ما می گشاد و ثواب کبیره داره میشه از اعضای اونها که مثل ساعت اتمی کار می کنه برای نیازمندان به عضو استفاده کرد .
- برای سفر به مناطق خطرناک کره خاکی و اکتشاف مناطق کشف نشده ! این کار یک حسن اقتصادی داره اون هم اینه که چون دست علی و خدا " ید الاه " به همراه آخوندهاست , به همین دلیل از بلایا مصون هستند و همین زوال ناپذیری آخوندها می تونه کمک شایانی به کشف ناشناخته ها کنه !
- کشف مناطق زیر آبی دریاها و اقیانوسها : عده ای از آخوندها از نسل کوسه هستند و بدل های فوق العاده ای بشمار میان و می شه از اونها برای اکتشافات زیر دریا استفاده کرد .
- برای درمان بیماری های جنسی آخوندها بهترین نمونه هستند چون همه از دم ویاگرا سر خود هستند هر آخوند نرینه یک آتش فشان شهوت بحساب میاد و می تونه یک گالن اسپرم در هر ساعت تولید کنه که مناسب هست برای انواع آزمایشهای ژنتیکی و DNA اونها هم فوق العاده ست !!!
- دختران آخوندها بهترین و پسندیده ترین مدل های سکسی هستند برای تهیه فیلم های Secret Voyeur چون همه آفتاب مهتاب ندیده اند و همینطور بازی در رل دختران جنگل در نقش جین و تارزان با داشتن پاهایی پشمالو و سبیل ها و ابروهای پر پشت که صرفه جویی فراوانی رو در بر داره چون احتیاج به گریم ندارند ... و تا سن 100 سالگی دست به موهای تنشون نمی زنن و از همه مهمتر که ویرجین و مریم مقدس هم هستند تا سن 200 سالگی .
- از همسران آخونها هم می شه در انواع آزمایشهای Power Sexual استفاده کرد چون زنی که با یک گاو نر مهیب و ارضاء نشدنی و کوره شهوت بنام آخوند صبح تا بوق سگ طرف هست دارای قابلیت و توان و استعداد بالقوه ای برای تحمل انواع فشارها و آزمایشات سخت و طاقت فرسای جنسی هست و بهترین نمونه برای این قبیل آزمونهاست که بتونه همزمان با 100 مرد سکس داشته باشه و کمک عظیمی هست برای کشف و درمان نازایی چون هیچ زن آخوندی رو ندیدیم که عقیم باشه و همه از دم یک کرور کور و کچل پس انداختن .
- از فرزندان ذکور آخوندها هم می شه یک لشکر پیشمرگ و فدایی اخته بنام سپاه فداییان اسلام ایجاد کرد تا در مواقع ضروری در پناه اسلام به مقابله با دشمنان ایران زمین بپردازند .
- از زنان آخوند میشه برای ازدیاد نسل استفاده کرد و زنانی که بارور نمی شن شوهرانشون می تونن با دادن اسپرم و انجام لقاح مصنوعی با زنان آخوند صاحب فرزند بشن .
- خانواده های آخوند می تونند بطور خانوادگی در فیلم های در حرمسرای سلطان ایفای نقش کنند و می شه صادرشون کرد به استانبول ترکیه برای این قبیل فیلمها !
- صنعت فیلم سازی هالیوود هم می تونه استفاده فوق العاده ای از آخوندها ببره ! چون این شرکت هر ساله مبالغ کلانی خرج می کنه تا هنر پیشه های فیلم های ترسناک رو گریم های پر خرج و طاقت فرسا کنه , اما یک آخوند با ظاهر مخوف و مهیب و رعب انگیز خودش که اُتو فرانک اشتین زاده شده می تونه بشه هنر پیشه نقش اول فیلم های ترسناک بصورت مجانی و حتی اسکار هم بگیره !!
- در آزمایشهای جهش ژن ها هم می شه از آخوندها استفاده کرد چون همه از دم بدون استثنا دارای ژن های جهش یافته و تغییر شکل یافته هستند و به همین خاطر تبدیل به موجوداتی غیر عادی و پست تر از نژاد بشری شدند !
- در صنعت تولید غذای سگ و گربه و ماهی می شه از آخوندها استفاده کرد با اون همه بدنهای پروار و گوشتهای لخمی که دارند بهترین غذا برای سگها و حیوانات خانگی هستند . و همچنین در صنعت تهیه روغن حیوانی چون می دونیند که دنبه و پیه آخوندها زوال ناپذیره و همه از دم خیک روغن متحرک هستند .
- از زنان آخوند برای اقناع و ارضاء و سیراب کردن حس شهوت پسران و مردان مجرد در خانه های عفاف استفاده شایانی برد و هر زن می تونه در روز 100 مرد رو سرویس بده بدون اینکه ککش هم بگزه ! البته با کشیدن گونی روی سر و کله اونها !!!!
- امروزه دنیا در مورد شبیه سازی انسان فریاد اعتراضش بلند شده ! اما می شه از آخوندها در آزمایشهای شبیه سازی حیوانات شبیه انسان استفاده کرد. چون آخوندها حیواناتی هستند فوق العاده شبیه به نژاد انسانی با یک اختلاف و اون هم در نداشتن مغز ! در واقع به جای 46 کروموزوم 45 تا دارند و همون یکی عنصر مغز رو تشکیل می داده که اونها محروم شدند از این نعمت ! در واقع با ظهور آخوندها نظریه داروین یکبار دیگه به اثبات رسید و حلقه مفقوده داروین کشف شد که انسان از نسل میمون و بهتره بگم گوریل هست و می شه گفت آخوندها نسل تکامل یافته میمونها هستند و نژاد برتری از گوریلها . از نظر ظاهری فرقی بین گوریل و آخوند می بینید ؟ هر دو دارای بدنی پشمالو و هیکلی مهیب هستند و عقل و شعوری ناقص ! گرچه عقل یک میمون از یک آخوند بیشتره ....
- در صنعت تهیه کود و یا غذای دام و طیور هم می شه از جسد آخونها استفاده کرد . چون این همه سال مواد غذایی غنی که مصرف کردند باید به یک دردی بخوره و با اینکار وارد چرخه طبیعت می شه دوباره ! حیف نیست که زیر خروارها خاک بپوسند و با وجودشون خاک پاک رو آلوده کنند ؟ و جای مرده های ما رو اشغال ؟
- از آخوندها در صنعت نساجی هم می شه استفاده شایانی برد !! شما حساب کنید هر آخوند بطور متوسط 5 کیلو شاید هم بیشتر ریش و پشم داره فقط روی صورتش و حالا کل پشم های بدنشون رو جمع کنیم می شه برای تمام اهالی کره زمین لباس دوخت !!!
- بکار گیری زنان آخوند در مشاغل جنسی باعث رونق اقتصادی کشور می شه مخصوصا در بخش پوشاک بانوان چون هر ساله میلیونها دلار ارز برای خرید پارچه های چادری و شورت و کرست های مامان دوز و کت و پهن برای اونها صرف نمی شه و بیکینی های مد روز که بر طبق استاندارهای اندام ظریف زنانه ساخته شده وارد کشور می شه نه از کشورهای عربی که هر شورت زنانه قالب باسن یک ماده فیل و هر کرستی قالب سینه های ماده گاو باشه !
- یکی دیگه از فواید آخوندها استفاده تبلیغاتی اونها علیه دشمن هست ! کافیه شما بگی دشمن که اینها تا دشمنان فضایی و موجودات فرازمینی هم خطابه بگن و چنان تبلیغی راه بندازن که بیا و ببین ! همین ها می تونن بشن بازوهای موثر ستون پنجم ارتش ایران در کشورهای مختلف و تشکیل یک سرویس ضد جاسوسی رو بدن .
- در امور اقتصادی و صادرات و گسترش مناسب بین المللی هم آخوندها می تونن کار آمد باشند چون می تونن محصولات بنجل ایرانی رو به کشورهای گدا گشنه مثل آفریقا و افغانستان و عربهای سوسمار خور قالب کنند !
- یکی دیگه از فواید آخوندها استفاده در صنعت نفت و پتروشیمی هست ! با این روند اتمام انرژی تا چند سال دیگه سوختی برای تراکتورها باقی نمی مونه و همین آخونها هر کدوم به اندازه 100 گاو بخار توان دارند و می تونن یک هکتار زمین رو در یکساعت شخم بزنند .
- در صنایع هم از آخوندها به عنوان کاتالیزور می شه استفاده کرد و با سوزاندن هر آخوند درست مثل اورانیم 125 عمل می کنند و می تونن یک کوره ذوب آهن رو در یک شبانه روز مشتعل نگه دارن بدون فرایند غنی سازی و مشکل زباله های اتمی هم پیش نمیاد چون خاکستر آخوندها خودش بمصرف کود می رسه ! نیروگاه هسته ای کیش هم نیاز ما رو به اورانیم غنی شده به خودکفایی می رسونه .
- در علم دامپزشکی هم می شه بهترین استفاده رو از آخونها کرد چون یک آخوند دارای شباهت های زیادی به انواع حیوانات از جمله گاو و الاغ و استر و قاطر و اسب و گاو میش و شتر هست و یک مدل تمام عیار حیوانی بشمار میاد . یعنی یک جسم در 5 جسم . دقیقا مثل شتر گاو پلنگ ! برای مثال در صنایع گاوداری می شه انواع روشهای اصلاح نژاد و لقاح مصنوعی و روشهای پرواری رو روی آخوندها تست کرد !

خلاصه ختم کلام اینکه با این همه موارد مفید آیا حیف نیست که ما آخوندها رو بکشیم ؟ حیف این موجودات پر فایده نیست که خوراک کرم و مورچه ها بشن ؟ فقط بیایین تصور کنین با صدور آخوند چه میزان ارز وارد کشور می شه و قضاوت با شما که این فرصت رو از دست بدین یا خیر , از ما گفتن ...

~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Sunday, January 19, 2003

کم کم دست اندار کاران ایرانی یا در واقع مدیران احمق کشور ما به این فکر افتادن که داره زیر آبشون می خوره اون هم از از نوع خیلی ناجور !!! و احتمالا تا چند سال دیگه اصلا مشاغلی خاص مردان در ایران وجود نخواهد داشت و زنان پا به پای مردان وارد عرصه کار و تلاش خواهند شد . برای مثال مدتی هست که پلیس زن تشکیل شده . مدتی هست که آژانس هایی ایجاد شدند که رانندگان اون زنها هستند . اتوبوس های بین شهری راه افتادن که زنان رانندگی اونها رو به عهده دارند و چندین و چند شغل دیگه که زنها کم کم دارند برتری و لیاقتهای نهفته خودشون رو در اونها نشون میدن و همین ها زنگ خطری رو برای آخوند جماعت داره به صدا در میاره !! البته هستند زنانی از نسل ملا باجی ها که پست هایی رو بدست گرفتن و در زیر مصاحبه ای رو با یکی از همین موجودات احمق می خونید . خانم زهرا رهنورد استاد داشکاه و رئیس دانشگاه الزهرا یا بهتره بگم داشگاه الآخوند مرکز تعلیم آخوندهای مونث !!

این بار برخلاف دفعات گذشته نیازی به تهیه مجوز نداشتم و بعد از رسیدن به ده ونک یکراست سراغ دانشگاه کذایی الزهرا رو گرفتم و پیاده راه افتادم بسمت دانشگاه... وقتی داشتم وارد می شدم خانمی که در قسمت حراست بود از ورودم ممانعت بعمل آورد . وقتی علت رو پرسیدم گفتن که باید حتما چادر داشته باشم !! و خلاصه باز هم متوصل شدم به امداد غیبی " پارتی های گردن کلفت " و بعد از چند تماس و حدود یکساعت منتظر شدن برای سبز شدن علف زیر پاهام از دفتر دانشگاه تلفن کردن و گفتن می تونم وارد بشم ... بهترین عکس العمل نشون دادن یک پوزخند زهر آگین و زبون درازی به دربان زینب کماندو بود که تا ماتحتش رو آتیش زد ...
وارد که شدم تبدیل شده بودم به چهره ای متفاوت و در واقع بهتره بگم یک وصله ناجور در بین خیل عظیمی از دانشجویان دختر که همگی متحد الشکل کلاغ بودند ... نگاه سنگین و چشمهایی که اغلب از اونها نفرت می بارید روی بند بند وجودم سنگینی می کرد انگار وارد سومعه سان تئودور میلان شده بودم که تمام راهبه ها با حسرت و غیض مردم عادی رو برانداز می کنند و یا نفرین . اینجا هم همون حال و هوا بهم دست داده بود ... اما در کمال خونسری راه رو طی می کردم و تو دلم افسوس خوردم به مملکتی که داره با فقر و بی کاری و هزارها مشکل دست و پنجه نرم می کنه و در عوض درآمد عظیمی رو صرف خرید پارچه های چادری می کنه !! حماقت به توان N !!
بعد از ورود به ساختمان اصلی دانشگاه سراغ دفتر ریاست رو گرفتم و به همراه زنی راهنمایی شدم به سمت اتاق . برخلاف انتظارم که زنی عبوس و ایکبیری با ظاهری تهوع آور رو انتظار داشتم ببینم خانمی دیدم با ظاهری سکسی و زیبا .. صورتی گرد و کشیده با لُپ های سرخ و صورتی با پوست سقید و ابروهای قیتونی و مرتب و بینی عمل کرده و لب های شکری و چشمهای مشکی درشت !! افسوس که این ظاهر زیبا رو با چادر به لجن کشیده بود ... نمی دونم این چه حکمتیه که همیشه باید در طول مصاحبه هام چندین شوک به من وارد بشه از دیدن عجایب .. خلاصه بعد از سلام حال و احوال پرسی مدت 2 ساعت رو بهم وقت دادن و بعد از اون چون کلاس داشتند اظهار شرمندگی :

- در دانشگاهها تعداد دانشجویان دختر 70 درصد رو بخود اختصاص داده می تونید علت رو بیان کنید ؟
اینکه زنان توانسته اند در این تعداد وارد داشگاهها شوند در واقع از افتخارات آنهاست و این نشان دهنده این طرز فکر پوسیده ست که می گفت زنان قدرت فکری پایین تر از مردان دارند . و همین خط بطلانی روی این فرضیه ها کشیده . " چه ربطی به سوال من داشت "

- فکر می کنید چرا ورود مردان به دانشگاهها کم شده و با توجه به اینکه در جامعه ایران نان آور خانواده مرد می باشد اگر این روند ادامه پیدا کند چه پی آمد هایی بدنبال خواهد داشت ؟
در نظام اسلامی و نظام سنتی ما نفقه به عهده مرد است " آره جون عمه ات " و این مرد هست که باید با کار و درآمدی که دارد خرج خانواده را بدهد و زنان از نظر شرعی هیچ وظیفه ای بعهده ندارند . و به نظر من اگر در این موارد با آقایان همراهی کنند بزرگواری می کنند " کیه که قدر بدونه ؟ " حتی در مواردی نادر دیده شده مرد بیکار بوده و زن خرجی رو بدوش کشیده " چقدر نادر " بخصوص که در حال حاضر مردان معتاد تعدادشان زیاد شده و زنها بطور تک محوری نان آور شده اند که البته این موضوع فرضی است " اونجای آدم دروغ گو " شما می بینید که اشتغال نیست و چرا نمی گوییم تولید را بالا ببریم ؟ چرا نمی گوییم مشکلات مالی را حل کنیم تا آقایون بتوانند شاغل باشند ؟ چرا پسرها درس نمی خوانند ؟ چرا فساد زیاد است ؟ شما می بینید زیر گذرها رد و بدل کردن مواد مخدر و نظایر آن درصد بسیار ناچیزی توسط خانم ها " چقدر ناچیز " و بیشتر بوسیله آقایان انجام می شود . اگر این معضلات حل شود گرایش آقایان به دانشگاه هم زیاد می شود . " چه دلیل محکمی "

- خانمهایی که دارای مدرک دانشگاهی هستند برای ازدواج مردی رو انتخاب می کنند که از نظر تحصیلات هم سطح و گاه بالاتر از آنها باشد با توجه به این مورد چقدر سیر سعودی پذیرفته شدگان دختر می تواند باعت تاخیر و بالارفتن سن ازدواج شود ؟
مقوله ازدواج یک مقوله پیچیده است که یک پارامتر آن تحصیلات است و باقی , مسکن و شغل و طرز فکر و فرهنگ . با این حال باز هم حرف من همان است که گفتم ! اصلا چرا ما هر جا که به موارد اشتغال و فرهنگ و تحصیل برمی خوریم به سراغ دانشگاه می رویم ؟ یکبار دیگه می گم ما فقط ده و نیم میلیون نفر دانشجو داریم " چیزی که نیست " باقی در جای دیگر هستند و باید مشکل را در جای دیگر حل کرد " چه ربطی داشت ؟ "

- آیا در سالهای اخیر از میزان باز علمی دانشگاهها کاسته نشده ؟
من معتقد نیستم که زنان از مردان باهوشترند چون بار علمی دانشگاه روز بروز بیشتر شده در کلاسهای درس خودم , دختران بالاتر از پسران هستند . این عوامل به سیاست گذاری وزارت علوم به اساتید و بودجه اختصاص داده شده ربط داره " چقدر هم این ها با هم جورند و همه چیز تکمیل شده "

- چه عواملی باعث علاقه مندی خانمها به تحصیل شده ؟
این موضوع پیچیده ای است " نخود سیاه " می توان گفت کلا زنان از مردان سختکوش تر بودند و نظام تبعیض بین زن و مرد فروکش کرده " مشخصه " و همه اینها رو مدیون نظام اسلامی هستیم " تمام خوشبختی ما مرهون این نظام اسلامیه که کشته منو " بارها امام خمینی فرمودند مرد از دامان زن به معراج رفت ! " آخه چه ربطی به سوال من داشت ؟ "

- علت کمرنگ شدن ورود آقایون به دانشگاه رو در چی می بینید ؟
در نظام عرفی ما زنان کمتر از منزل بیرون می روند و این می تواند فرصتی به آنها برای تحصیل بده " خیلی , زنها که اصلا کاری توی منزل انجام نمی دن " و دیگه اینکه مردان فکر نمی کنند که از طریق درس خواندن مشاغل یا درآمد خوبی بدست آورند " چه عجب یک حرف منطقی زد "

- آیا خدمت سربازی می تواند یکی از عوامل موثر باشد ؟
خیر این مساله تازه ای نیست ما در جنگ ایران و عراف هم تنها 32 درصد ورودی زن داشتیم باید دلایل کمرنگ شدن را در مسائل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جستجو کرد .

باقی رو ننوشتم چون بقدری مزخرف و چرت و پرت تحویلم داد که ارزش نوشتن هم حتی نداشت و بیچاره خوانندگانی که این اراجیف رو می خونند . اما طبق معمول یک نتیجه گیری :

اول اینکه فهمیدم اگه همه زنها با دانشگاه رفتن به جایی رسیدن اما همین خانم رهنورد با دکتر شدن اندازه یک الاغ هم سواد نداره و این رو از جوابهای بی ربطش به سوالات من می شه فهمید . اما با این همه بالاخره در جامعه ایران کمکم نقش زنان در جامعه در حال گسترش هست و خیلی از فرهنگهای غلط به لطف این عامل در حال منسوخ شدن . برای نمونه دیگه در ایران اگر زنی به سمت مدیر کلی یا فرماندهی نظامی یک کلانتری برسه مردها براش پاپوش درست نمی کنن و یا سر پیچی از دستوراتش . اگر زنی استاد دانشگاه بشه دیگه پسرها نمی رن تو نخ برآمدی باسن و سینه و ... و به جای گوش دادن به درس اندام خانم رو تو ذهن مجسم کنند و طریقه سکس با اونو . با این وضعی که داره پیش می ره توی ایران مدرک گرایی داره منسوخ می شه و مثل کشورهای غربی که هر ننه قمری دکتره یا مهندس اینجا هم همینطور می شه و اگه روزی دکتری بره میوه فروشی برای خرید میوه , میوه فروش اونو به چشم یک افغانی نگاه می کنه تا اسم مدرکش !! حتما دیدین که توی اروپا طرف دکترا داره اما ظاهرش با آدم معمولی هیچ تفاوتی نداره و فقط قشر بیزنس هست که کمی از نظر کلاس و ظاهر برتری نسبی داره بسته به نوع شغل ! اما واقعا یک نکته بسیار نگران کننده ست و اون هم بحث آقایونی که دانشگاه نرفتند . من هیچ وقت عقیده نداشتم که رفتن به دانشگاه یا داشتن یک قطار مدرک می تونه برای انسان سواد و معلومات و فرهنگ و انسانیت بسازه , چون هستند کسانیکه با داشتن دکترا حتی از یک عمله و بنا و بیسواد هم کمتر می فهمن و فرهنگشون زیر صفر تشریف داره اما با همه اینها رفتن به دانشگاه می تونه چشم و گوش خیلی ها رو باز کنه و نقش کلیدی در برخورد با خیلی مسایل داره اما اصل نیست !! حالا از شما خانم ها می پرسم :

آیا کسی از شما که دارای مدرک لیسانس یا فوق لیسانس یا دکترا هست با پسری که دیپلم داره ازدواج می کنه ؟ آیا نگاه به شخصیت و ظاهر و رفتار و انسانیتش و در واقع باطنش می کنید یا فقط به جیب پُر از پولش و یا نگاه به مدرکش ؟ با این روند نسبت 70 به 30 بین زنها و مردها که داریم مشاهده می کنیم پس تکلیف پسرهای دیپلمه چیه ؟ تا حالا بهش فکر کردین ؟

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Saturday, January 18, 2003

هیچ شده به این فکر کنین که جنسیت چقدر تو زندگی ما آدمها نقش تعیین کننده ای داره ؟ می دونم خیلی از شما می گین که براتون جنسیت و مرد و زن بودن اصلا مهم نیست خیلی هاتون هستین که می گین جنسیت مهمه و بعضی میگین مردها برترن و بعضی هم زنها رو موجودات برتر می دونن . اما اینکه حقیقت چیه و فاصله ما با حقیقه چیه خیلی جای بحث داره .... نه به این دلیل که برای زنها احترام قائلم و یا طرفدار زنان هستم این مطلب رو می نویسم , بلکه تنها قصد دارم با نگاهی بیطرفانه چشمهای کور اجتماعی کورتر با عینکی سیاه و نظام و دینی کرم خورده و لجن مال و ارزشها و تفکراتی مسموم رو بهتون نشون بدم تا بدونین در جامعه ای که اکثرا میان و برای حقوق زنان و آزادی زنان و برابری بین زن و مرد شعار میدن خودشون هم چقدر احمقانه و ناآگاهانه به این عقاید احترام می گذارند و پر و بال میدن :

وقتی زن و مردی با هم ازدواج و بعد آمیزش می کنند و نطفه ای در رحم زن شکل می گیره تبعیض ها شروع می شه .. مرد و زن وقتی مطلع می شن که باید منتظر مهمان کوچولویی باشن شروع می کنن به خیال پردازی . پدر میگه ای کاش پسر بشه و هزاران آرزو ..... مادر می گه ای کاش دختر بشه و باز هم هزار امید ... این درحالیه که هنوز جنسیت و سالم بودن فرزند مشخص نیست ...
مدتی بعد که می شه جنین رو تعیین جنسیت کرد یک روز زن و مرد میرن بیمارستان و زن لباس مخصوص می پوشه و روی تخت دراز می کشه و پرستاری میاد و ژل مخصوصی روی شکم زن می ماله و بعد هم دستگاه مخصوص سونوگرافی رو روی شکم زن قرار میدن و دکتر و شوهر و پرستار و زن با ذوق و شوق و هزار امید و آرزو به صفحه مانیتوری که تصویر مثلثی شکل سیاه و سفیدی رو از جنین نشون میده چشم می دوزن و بعد از تعیین جنسیت هست که اگر پدر منطقی نباشه بد به حال زنی که در رحم خودش دختری رو داره می پرورونه ....
اگر هم تعیین جنسیت مهم نبود زیاد باز هم تفاوتهای زیادی هست بین نوزاد پسر و دختر : برای دخترها طبق معمول همیشه کمتر از پسرها مایه گذاشته می شه و لوازمی ساده تر و ارزانتری خردیاری می شه چون پدرها هر اندازه که براشون جنسیت فرق نداشته باشه باز هم دوست دارند که پسر داشته باشند ... وقتی نوزاد بدنیا میاد هر کسی بنا به سلیقه خودش بهش محبت می کنه گاهی کم گاهی زیاد .. پدر بزرگها و مادر بزرگهایی که مشتاق نوه پسر هستند و برای پایداری نام و میراث خانوادگی هزاران آرزو دارند اگر با نوه دختری روبرو بشن حسابی به اون و مادرش خجالت می دن و تمام حرص و خشم خودشون رو سرشون در میارن ...
در هر مرحله ای که پسر و دختر رشد می کنن و بزرگ می شن باز هم همیشه فرق بوده و هست بین رفتارها و برخوردها و دیدگاهها .. همیشه در دعواهای خواهر و برادری حق به برادرها داده می شه همیشه دختر مورد حمایت کمتری قرار می گیره و کمتر طرف توجه . اگه قرار به دادن هدیه باشه باز هم همینطور ... دز دوران بلوغ باز هم بی مهری ها متوجه دخترهاست و شاید بشه گفت 80% خانواده ها مخصوصا مردها و پسرها از روحیات و نشانه های بلوغ دختران و نوع برخورد با اونها هیچی نمی دونن و دورانی رو که باید با صبر و آرامش برای دختر طی بشه می شه بدترین و فراموش نشدنی ترین دوران زندگیش که هیچ وقت از یادش نمی ره .. این چرخه همچنان ادامه داره تا دوران ازدواج و دوباره نوزادی دیگه متولد می شه و همینطور تکرار مکررات ......
این مقدمه نسبتا طولانی روب رای این نوشتم که بگم همیشه و در همه حال باز هم این زنها هستند که مورد بی مهری مردان قرار می گیرند .. اگر به امر رانندگی نگاه کنیم همیشه مردها بدترین رانندگان رو زنها می دونن در صورتی که به نسبت تصادفات و یا تخلفات و همینطور جمعیت و امکانات مردها در مقایسه با زنها یک به یک میلیارد هست .. مردها همیشه زنها رو موجوداتی ضعیف و خوار می شمارند .. این در صورتیه که پای زور بازو بیاد وسط و طبق قانون طبیعت هم فیزیک زن ظریفتر از مردهاست ولی در مواقع ناهنجاری و مشکلات فکری و روحی این زنها هستند که تحمل و صبری چندین برابر مردها نشون می دن .. به قول عمله ها که می گن ما صبح تا بوق سگ کار میکنیم و شب که می خوابیم خستگی از تنمون در می ره اما کسی که مشکل فکری داشته باشه اگه در 24 ساعت 48 ساعت هم بخوابه باز هم چیزی رو نمی تونه تغییر بده ..
در موارد احساسی و عشقی باز هم این زنان هستند که پای بندتر و حساس ترند تا مردها و همینطور زنها خیلی خوددار تر از مردانند در صورتیکه هر جا دعوا و اختلافی رخ می ده بین مردها همیشه اولین کلماتی که رد و بدل می شه لفب دادن فاحشه و ... به مادران و خواهران و اقوام طرفین بوده در صورتیکه باز هم مردها فراموش کردند که از موجودی مانند زن متولد شدند و حتی این اخوندهای پدر سوخته هم ضمنی بیان می کنند برای خالی نبودن عریضه که مرد از دامان زن به معراج می ره !! " تفکرات اسلامی "

تمام این ها رو نوشتم تا به یک نتیجه برسم و اون هم اینه که همه اینها برمی گرده به یک انگیزه و اون هم مالکیت مرد بر جان و ناموس زن در تمام شئونات زندگی . البته در ایران . ایران و اکثر کشورهای اسلامی تنها کشورهایی هستند که در اونها مرد خودش رو مالک بی چون و چرای موجودی بنام زن می شماره و با اینکه در دین های من در آوردی این کشورها رای به آزادی زنان داده شده و برابری بین زن و مرد , اما باز هم می بینیم که زنها بعنوان موجوداتی قابل معامله رد و بدل می شن . در رسوم خود ما با دریافت شیر بهاء و مهریه و هزاران شرط و شروط مسخره زن متعلق به مرد می شه و در واقع با این نوع رفتارها و معاملات مرد حق داره که خودش رو صاحب تمام اختیار زن بدونه چون معامله ای صورت گرفته تا وصلت !!! و این اجازه رو پدر و مادر دختر و قوانین پوچ و احمقانه بهش دادند ... در صورتیکه در کشورهای دیگه می بینیم که زن و مرد خیلی ساده و فقط با تفاهم و توافق , ازدواج می کنند و زن مختاره هز زمان که دوست نداشت ماتیک برداره و روی آینه بنویسه I love u و تمام .... از نزد شوهر میره و مثل دو دوست از هم جدا می شن بدون دلخوری ! اما در ایران زن باید بیافته به دست و پای مرد و هزار و یک اتاق و دادگاه رو طی کنه تا بتونه برسه به یک صدم از حقوقی که همین قانون و اقایون بهش داده !!! و فجایع ناموسی بوجود نمیاد مثل پاشیدن اسید , قتل , سنگسار , زندانی کردن زن , ندادن خرجی و هزاران کثافت کاری خاص مردهای ایرانی . مهشید به نکته بسیار جالبی در سایتش اشاره کرده بود امروز که خیلی دوست دارم عنوان کنم و شما هم بخونید :
وقتی یک فرد از نژاد شرقی با یک فرد غربی اختلافی پیدا می کنه و کار به فحاشی کشیده می شه فرد شرقی به جای فحش دادن به خود مرد , به مادر و خواهر و جد و آباد مرد غربی فحش میده و اون فرد هم در کمال ناباوری فقط شنونده می شه و تعجب می کنه که چرا این آدم داره یک چنین حرفهای عادی و طبیعی رو می زنه . چون از نظر اون مرد زن یک موجود آزاد آفریده شده و می تونه حتی با این مرد هم رابطه داشته باشه در صورت تمایل اما اون مرد اونقدر احمقه که خودش رو مالک زن می دونه و اجازه حتی اظهار نظر هم نمی ده .. چون در کشور ما ایران ملاک ارزشیابی و اسم گذاری روی زنها نه روی روابط و عملکردها که روی ظاهر اونهاست !! کافیه مردها زنی رو ببینن مثلا کمی مانتوش کوتاهتر باشه یا کمی خوشگل تر باشه و یا آرایش کمی بیشتری بکار برده باشه یا خیلی در بند حجاب و قیود نباشه !!! این زن تبدیل می شه به یک فاحشه رسمی و انواع و اقسام فحش ها و بی ناموسی ها رو بهش نسبت می دن در صورتی که همین زن دست از پا هم خطا نکرده و فقط چون ظاهرش برای مردهای ندید بدید ایرانی غیر عادی هست اینطور آرم و مارک بهش می چسبونن درست مثل فروغ فرخزاد بیچاره !! کلا در مشرق زمین و بیشتر در ایران زمین زنانی که می خوان متفاوت باشن و پشت پا بزنن به قیود جامعه پوسیده و تظاهرات زنهای احمق ایرانی همیشه متهم می شن به بی ناموسی که این فرهنگ برگرفته از تفکرات باصطلاح اسلامی و کاملا آخوندی هست ... در صورتیکه در غرب زنهایی که حتی با مردهای مختلف بنا به میل خودشون حتی همخوابه هم می شن بهشون فاحشه نمی گن چون زنها هم حق دارند مثل مردها , با هر مردی که دوست دارند ارتباط داشته باشند .... یادمه در جایی خونده بودم که مرد فاحشه هم داریم وقتی فکر می کنم بهش می بینم کاملا درسته چون همونطور که می گن زنی با مردی باشه فاحشه محسوب می شه پس اگر مردی با زنی باشه چی باید روش اسم بگذاریم ؟ باز هم تبعیض ؟ من مطمئنم اگه روزی یک نظر خواهی رسمی از زنان و شوهران ایرانی بعمل بیاد و در اون از زنها پرسیده بشه که آیا از بودن با شوهر خودتون راضی هستین 90% زنها می گن نه و تمایل به انتخاب فرد دیگری رو دارند و این قائده حتی از مادران شما هم مستثنا نیست و اکثرا شاهد دعواها و یا اختلافاتی اساسی بین والدینتون هستید که ریشه در جبر و زور و بی مهری داشته . چون توی فرهنگ ما بیوه شدن فرقی با فاحشه شدن نداره با اینکه این عمل هم صورت نگرفته و می دونیم که هر مرد و زنی یک زن بیوه رو دشمن زندگی خودش می دونن و انواع و اقسام القاب ناشایست رو بهش می چشبونن . زنهای ایرانی هم فقط به علت ترس از بیوه شدن هست که راضی می شن به تحمل ظلم شوهرانشون وگرنه اگه روزی بگن به همه زنانی که جدا می شن تسهیلات میدیم و امکانات و حقوق برابر با مردان برای یک زندگی عادی و مردها رو از سلاح بچه ها خلع سلاح می کنیم شاید بتونم بگم نیمی از زنان ایرانی از شوهرانشون جدا می شن .

از پسری 17 ساله پرسیدم زن و مرد برابرند گفت: نه ! گفتم: چرا ؟ گفت: چون دخترا زورشون کمتره ! گفتم: دیگه ؟ گفت: من از زنها بیشتر می فهمم ! گفتم: چطور به این نتیجه رسیدی ؟ گفت: بابام می گه !!!

این یعنی یک نتیجه و اونهم اینکه تا زمانی که مردها خودشون رو مالک زن می دونن و زنها هم خودشون رو کالا , تبعیض بین جنسیت مرد و زن خواهد بود و همیشه هم قدرت برتر پیروزه و ضعیفتر مغلوب ... من مطمئن هستم که در نسل آینده کشورمون زنها دارای آزادی های بمراتب بیشتری خواهند شد و دلایلی رو که دارم در مصاحبه ای که با زهرا رهنورد انجام دادم بدست آمده که در اختیارتون می گذارم تا ببینیند در چند سال اینده این زنان هستند که نقش تعیین کننده در زندگی مردها خواهند داشت و زنها با مردان کاملا برابر خواهند شد ...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



دوستان عزیزی که نامه هایی از آقایون سعید هاشمی - پارسا حسینی - حاجی بسیجی - شبنم کماندو - حسین بهبهانیان و .... دریافت می کنند لطفا آدرس اونها رو بلوک کنند و توجهی به اراجیف درون نامه ها نداشته باشند !!!!! اگر هم ای میل مشکوکی از من بدست شما رسید همراه با پیوست فایل های اجرایی بدون چک کردن با آنتی ویروس اصلا باز نکنید !!!!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

Thursday, January 16, 2003

دیشب با صاحب وبلاگ نوشی و جوجه هاش و دوتا دیگه از وبلاگرها صحبت می کردم و بعلت جریانات بوجود اومده کمی تا قسمتی دلخور بودند . مخصوصا نوشی که از دست یک عده آدم واقعا احمق شاکی بود و گریان .. همه اینها باعث شد تا این متن رو بنویسم در اعتراض و جواب به عده ای از مردان واقعا احمق و کپی های برابر اصل آخوندها . بعضی از ما از حال و روز نوشی تا حدودی اطلاع داریم . اینکه در آستانه جدایی قرار گرفته و اینکه دچار مشکلات بسیاری هست که فقط کسانی می تونن این مشکلات رو درک کنند که مادر باشند . شاید مردها بگن ما هم سهمی در همدردی داریم اما هیچ مردی تا از نزدیک تلخی طلاق و دوری و جدایی و زحمت بزرگ کردن فرزند رو بدوش نکشیده باشه و در این میون انواع تحقیرها و حرفهای رکیک و منت ها رو هم نشنیده باشه نمی تونه ادعا کنه که من می تونم درک کنم زنانی امثال نوشی چی میگن که بخوان بیان و مدعی بشن که دروغ می گه یا راست !! خیلی از ما دروغ میگیم به عمد و یا مسلحتی ! اما این دلیل نمی شه که فقط بعنوان خودنمایی یا کشیدن بحث به جنجال بیاییم با کسی مخالفت کنیم و بدتر از اون اینکه هر چی نسبت های کثیف و جلف و زننده که لایق خودشون و خانوادشون هست رو به زنی نسبت بدن که داره تو این برهوت ظلم و حق کشی دست و پا می زنه تا فقط برسه به حق حقیقی خودش که می دونم هیچ وقت به اون حقوق اصلی خودش بعنوان یک انسان نمی تونه برسه اما یک مو از آخوند و مرد جماعت کندن باز هم غنیمت هست! مهم این نیست که نوشی یا امثال اون وجود دارند یا خیر , داستانهای نوشی حقیقی هستند یا کذب محض , مهم اینه که من و خیلی از ما اونو باور داریم و حداقل می دونیم حتی اگه یک همچین فردی هم بنام نوشی وجود خارجی نداشته باشه هستند امثال نوشی هایی که در گوشه گوشه شهر ما و شاید در جوار ما زندگی می کنند .... اون فردی هست که داره درونش رو خالی می کنه و تنهاییش رو با بودن در بین ما پر می کنه و فریاد دادخواهیش رو به گوش همه می رسونه ... داره به گوشه ای از زندگی روزمره خیلی از زنان و کودکان بی پناه اشاره می کنه که زیر آسمون همین شهر و کشور نفرین شده زندگی می کنند و حقایقی تلخ و زننده رو برملا می کنه و باعث شده که در این بین دشمنانی هم داشته باشه . کسانی که منافع خودشون رو با این حرفها در خطر می بینن . کسانی که با افشای این مطالب نمی تونن وجدانشون رو که زیر صدها خروار حماقت و دروغ و نامردی و بیشرفی و جهل مخفی کردند همچنان خواب نگه دارند ... این عده خودشون فراموش کردند که از موجودی مقدس بنام زن " مادر " متولد شدند و یکزمان با نبود مادر خودشون عرعر می کردن و ضعیف و ناتوان بودن و حتی نمی تونستن آب بینیشون رو بالا بکشن و حالا که زور بازویی و ریش و پشم و آلت کلفتی به هم زدن دم از عقل و درایت و شعور و مردانگی می کنند و برای زنها تاریخ مصرف تعیین می کنند و اونقدر بی شعور هستند که نمی دونن با این عمل اولا نجابت مادر خودشون رو زیر سوال می برن و حرام زاده بودن خودشون رو نشون می دن و تف سربالایی به روی خودشون می اندازن ....... ماه هیچ وقت پشت ابر نمی مونه :

تقصیر زنهایی از این دست چیه ؟ چرا قانون از این افراد حمایت نمی کنه ؟ این مملکت آخوند پرور با افکار و قوانینی که متعلق به 1400 سال پیشه داره برای انسانهایی تصمیم می گیره که در سال 2003 دارند زندگی می کنن ! مسلمه که این قوانین نابرابرند و متعلق به جامعه متمدن و امروزی ما نیستند .... اگه این قوانین از اسلام گرفته شده پس کل اسلام زیر سوال می ره ! اسلامی که می گه هدفش برابری زن و مرد و تساوی حق بین اونهاست اما در عمل شاهد هستیم که تمام پُستهای کلیدی و نهادهای قانون گذاری رو آخوندها قبضه کردند و فقط و فقط قوانین رو به نفع خودشون و جامعه مردان وضع می کنند و هر جا هم فریاد اعتراضی بلند می شه می گن شرع گفته , اسلام گفته , پیغمبر گفته کوفت گفته زهرمار گفته !!!! ای بر پدر اون شرع و دین تحریف شده لعنت که گفته مردها حق مالکیت به جون و مال و ناموس و حیات زنها رو دارند ..
مردها بعد از 5 سال زندگی مشترک اگز زن بچه دار نشه می تونن ازدواج مجدد کنن بدون اجازه از همسرشون ! و این در صورتیه که قبل از اون هم شرع کثافت و لجن آلود من در آوردی بهشون اختیار گرفتن زوجه به تعداد 4 عدد رو بصورت مجاز داده و می دونیم که حتی مردها مجازند حرم سرا هم راه بیاندازند منطق آخوندها هم اینه که وضع مالی خوب داره پس می تونه یعنی انسانیت و عشق و حقوق و آزادی فردی رو می شه با پول خرید !!!!
چرا مردها باید بخاطر بچه دار نشدن زنی , بتونن طلاقش بدن و یا خودشون رو طلبکار و متضرر به حساب بیاورند ؟ امیدوارم روزی برسه که معیار مرد بودن در ایران در ریش و پشم و آلت مردانه خلاصه نشه و همین طور معیار نجابت دخترها هم به یک تکه پوست و ریزش چند قطره خون ...... و اگر زندگی ای می خواد بر پایه اینها بنا بشه همون بهتر که هیچ زمان شکل نگیره و تا ابد ویران بمونه ....
اگر در کشورهای اروپایی زن و مرد با هم متارکه کنن کلیه اموال بین اونها بطور مساوی تقسیم می شه ! اما توی ایران دادگاه می گه : یکی رو می فرستیم بیاد تحقیق کنه ببینه بعد از 20 سال زندگی مشترک چی ماله زنه چی مال مرد ! فاکتور اجناسی که 20 سال قبل خریدین رو بدین تا برآورد قیمت کنیم ! یعنی ای زن .... برو دنبال نخود سیاه . خانم شما جهازی که آوردی پشت عقد نامت ثبت نشده !! پس هیچ حقی نداری ! اینا مال شوهرته ! در شهر آخوندجلس شوهر جهاز میاره !!
بچه ها ؟ پسر دو سالش شد مال شوهرته دختر هم 7 سالش شد باز هم ماله اون !
- من چی ؟ من مادرشون هستم ...
مادر ؟ مادر یعنی دکور ! مادر یعنی کلفت و عمله ای که باید 7 سال تمام بچه ها رو تر و خشک کنه از شکم خودش بزنه و بچه هاش رو سیر کنه و روز و شب با درد و رنج و خوشی و ناخوشی بچه هاش بسازه و در پایان هم بی رحمانه 2 تا دسته گل خودش رو تقدیم مرد بی شرف و بی وجود و بی خاصیت و مفت خوری کنه که در تمام این مدت عیاشی و زن بازیش براه بوده و کیف دنیا رو کرده و حالا هم حاضر و آماده صاحب دو تا بچه می شه و اونها رو می سپره به زن بابای عقیم و حسود و مکار و وظیفش تموم شد ... این یعنی اسلام , این یعنی قانون خدا , این یعنی حقوق و برابری زن و مرد .... مادر در اسلام یعنی سوراخ فوری ! مادر یعنی ماشین جوجه کشی ! مادر یعنی کشک ! مادر یعنی وسیله رفع حاجت جنسی ! مادر یعنی کنیز ! یعنی مال و دارایی همراه با برچسب تاریخ تولید و تاریخ انقضاء .. مادر یعنی دستمال کاغذی که بعد از مصرف باید دورش انداخت ....
- حق مادر از بچه ها ؟
مگه تو حقی داری ؟
- من به وجودشون آوردم ! از خیابون که نیاوردم .....
تو که نه از شیره جونت بهشون دادی نه درد زایمان کشیدی نه شب تا صبح ونگ ونگ بچه ها رو تحمل کردی و مرد زندگیت با عربده و فریادهای خفشون کن وادارت می کرد جلوی دهن بچه رو بگیری .. نه صبح تا شب که شوهرت نبود تربیتشون کردی ! کثافت کاریشون رو دم به دقیقه تمیز نکردی و شب تا صبح بالا سرشون که بیخوابیها نکشیدی ... پس چه حقی ؟ شوهرت بود که همه اینکارها رو کرد ! باور نداری؟ برو از حاج آغا بپرس ....
- مگه اسلام نمی گه فاطمه زهرا الگوی زنان بهشت هست و به مادر باید احترام گذاشت !؟
فاطمه کلثوم کیه ؟ اونکه لولو سر خرمنه آخوندهاست ! اگه اون نبود که دستآویزی هم نبود که ما آخوندها زن ها رو بترسونیم و بگیم دست از پا خطا کردی ؟ پس فاحشه شدی ! رفتی جهنم ! سنگ می شی .... اگر هم از حدت خارج شدی حکم به سنگ سار " آجر سار " بدیم ... این یعنی قوانین ناب الهی - اسلامی ...
خواهرم ... زن باید مطیع مرد باشه " کنیز " ... مرد بگه بمیر بمیره ! مرد از بیرون عصبانی بود اومد فک زنشو پیاده کرد و بینی زن رو خورد کرد حق داره ! چرا ؟ چون عصبانی بوده ! یکی از وظایف زن کتک خور بودنه !! مرد گفت ماست سیاهه باید بگی سیاهه چون مرد هر چی میگه همون درسته حالا چه بگه تو سگی چه بگی الاغی ! مرد گفت ازت سیر شدم و می خوام برم یک زن فاحشه بگیرم بیارم سرت هوو کنم باید بگی آفرین و تازه خودت بری براش خواستگاری و دو دستی زندگی خودت رو بسپاری به تازه وارد و شب تا صبح با صدای خوش و بش و لاس زدن شوهرت با نو رسیده تو تنهایی خودت اشک بریزی ! مرد بگه صبح تا شب که من میام باید بشینی خونه و تکون نخوری و کرکره ها رو بکشی تا جن و پری نگاهت نکنن و تلفن رو با خودش ببره سر کارش تا به رفیقه ات " مادر و پدر و دوستانت " تلفن نکنی و در رو بروت قفل کنه باید بگی اطاعت می شه دستت درد نکنه کار خوبی می کنی ! مرد صد سال یکبار دو زار گذاشت کف دستت و گفت برو برای خودت یه چیزی بخر باید بذاری رو سرت حلوا حلوا کنی حتی اگه با اون حتی نتونی نوار بهداشتی بخری چه برسه به لباس ! مرد تا دیر وقت رفت الواطی عیاشی و شب هم مست و خراب اومد خونه و تنت رو کبود کرد زیر مشت و لگد نباید اعتراض کنی ! مرد اگه بهت خرجی نداد نباید اعتراض کنی چون تو زنی و زن هم در منطق اسلام یعنی موجودی از سگ هم پست تر چون سگ رو میاری توی خونه روزی 3 نوبت بهش یک تکه استخوان می دی و یکبار اقلا دستی به سرش می کشی و نوازشش می کنی اما زنت رو عارت میاد که حتی بهش بگی عزیزم و باید با القابی مثل ضعیفه صداش کنی . چیزی نداشتی بخوری نون خالی رو لوله کن و وسط اون هوا بگذار و ساندویچ هوا بخور ! اگه نون هم نبود گشنه پلو با خورش دل ضعفه بخور !
بچه دار نمی شی ؟ پس به چه دردی می خوری؟ من زن گرفتم که بچه بیاره ! که باهاش همخوابه بشم و سر سال بچه پس بندازه برام یادم هم رفته که پای خطبه عقد بنام خدا و پیغمبر و وجدان و انسانیت قسم خوردم که تا آخر عمر در سختی ها و خوشی ها همراه زنم بمونم ! بابا اونا فیلم بود چون فقط باید باهات خودم رو راحت می کردم .... !
مهریه می خواهی ؟ اینقدر می چزونمت که بگی جونم آزاد مهرم حلال ! کی مهریه داده کی گرفته . وقتی روز اول بابات 50 هزار سکه برام تعیین کرد و من هم اعتراض نکردم فکرام رو کرده بودم که هر وقت اراده کنی مهرت رو بگیری بلایی سرت بیارم که 100 هزار تا سکه بهم بدی و بگی منو آزاد کن ...
- بچه ها رو گرفتی بی انصاف اقلا مهریم رو بده تا بچه های خودمون رو سیر کنم ... این همه پول و دارایی داری ....
ندارم مگه نمی بینی ؟ قبل از اینکه بخوام طلاقت بدم تمام اموال منقول و غیر منقولم رو بنام خانواده ام کردم که دستت به چیزی بند نباشه !! اگه بری شکایت کنی و اومدن تحقیق کردن نتونی یک قرون ازم در بیاری ... حالا هم از کجا بیارم ؟ برو دادگاه بگو به اقساط 200 ساله تعیین کنن ! ماهی 5000 تومن ... اما چون تویی و 20 سال کلفتی منو کردی بیا این 100 هزار تومن رو بهت می دم دلت نشکنه ... اما در عوض امضاء میدی که تمام حق و حقوقت رو با رضایت به من بخشیدی !! و هیچ دینی من بتو ندارم .
ارث پدریم رو خوردی اقلا اونو بهم بده تا بتونم باهاش برای خودم یک سقف بگیرم ...
ای بابا زن و شوهر نداره که برای زندگی دوتاییمون گرفتم ازت و همه رو خرج فقط تو کردم یادت رفته ؟ موقع هایی که به بهانه ماموریت می رفتم با رفقام دوبی و ترکیه عیاشی و زن بارگی می کردم و بعد هم میومدم و خستگی و مریضیم رو برای تو می آوردم . یادت رفته ؟ .... تازه مدرکت کو ؟ مدرکی داری که دست من پول دادی ؟
(در محضر دادگاه ) : خانم محترم آدم به شوهرش پولی که می ده مگه طلب می کنه ؟ این گناه کبیره ست و کفاره داره و .... هر چی داشتی باید تقدیم آغاتون می کردی ! زیادی شلوغش کردی؟ .. اصلا مدرکی داری که ثابت کنی شوهرت یک سال تمام با منظور بهت مهربونی کرده و برات طلا می خریده و مرتب گل میاورده و قربون صدقه تو می رفت و خامت کرد و مخت رو تلیت کرد و سرت رو شیره مالید و خرت کرد تا پولات رو بگیره و بالا بکشه بعد که خرش از پل گذشته یه تی پا زد در باسنت و گفت هری ی ی ی ی ....
- اجرت المثل من چی میشه ؟
اجرت المثل ؟ مگه چکار کردی ؟ صبح تا شب خونه بودی مفت خوری کردی ! نه کار کردی نه بچه داری کردی نه حتی جهاز داشتی . مدرک داری؟
- پس این همه کار و .....
کار ماله مرده ! زن و کار ؟ زن فقط صبح تا شب میتمرگه تو خونه و خودش رو باد می زنه ...
- پس جهازم چی می شه ؟
جهاز ؟ کدوم جهاز ؟ تو که مثل گدا گشنه ها اومدی تو خونه من و من بودم که آدمنت کردم ! اصلا هم یادم نمیاد که 2 تا کامیون جهاز آوردی به خونه من و تا یکسال تمام محل و در و همسایه و خانواده من حیرون ثروت و جهازت بودن ... چند تیکه خرت و پرت و تخته پاره رو می گی جهازم ؟ بر دار مال تو , البته چون من مرد خوبی هستم این لطف رو بهت می کنم که اموال خودت رو به خودت می دم .....
- بیست سال از زندگیت رو با لوازم من سر کردی و خراب که شدن حالا اخ شدن ؟
می خواستی نیاری !!! تا مادرم بره همه جا پر کنه که رفتیم دختر گدا زاده آوردیم و تا آخر عمر این حرف رو چماق کنیم و بکوبیم تو ملاجش ....
- این مدت چند سال که نفقه به من پرداخت نکردی چی می شه ؟
( قاضی دادگاه ) خواهرم گذشت از فضایل بزرگان ما بوده و هست ! از فاطمه زهرا یاد بگیرین که ایثارگر بودند ! شلوغ می کنی ؟ برو از همسایه هایی که سالی یک بار هم نمی بینی و نمی شناسیشون و کلانتری محل که نه سر پیازه نه ته پیاز استشهاد محلی بگیر که شوهرت بهت خرجی نمی داده ...
- من طلاق نمی خواستم بگیرم ... چرا بدون اینکه احضارم کنین حکم طلاق رو غیابی صادر کردین ؟
خواهرم اسلام گفته حق طلاق در همه حال با مرد هست ! حالا تو می خوایی فاطمه زهرا باش می خواهی فاحشه ! شوهرت عشقش کشیده تو رو طلاق بده چون مرد هست ما رفتیم تو دین اسلام دستکاری کردیم و طلاق غیابی رو اختراع کردیم که مرد در غیاب زن بتونه طلاقش بده ! ولی زن حق نداره شوهرش معتاد باشه - بیمار روانی باشه - بیمار سرطانی باشه - مجنون باشه - جانی باشه - ایدز داشته باشه - دست بزن داشته باشه و بی مسئولیت باشه تقاضای طلاق بکنه ! اصلا امکان نداره !!! شوهرت معتاده ؟ ثابت کن ! این آدرس آزمایشگاه برین آزمایش بگیرین ! شوهرت هم آزاده که بره و توی شیشه ادرارش قرص ...... رو خورد کنه و بریزه تا نتیجه آزمایش منفی بشه و تو بشی سنگ روی یخ !
می دونی که اسلام میگه برابری زن و مرد !
- بی انصاف بچه ها رو گرفتی اقلا بگذار هفته ای یکساعت ببینمشون !!!
اگه تونستی پشت گوشت رو ببینی بچه ها رو هم می بینی ! دیگه طلاقت دادم تو هم که مادر این بچه ها نبودی و کاری هم نکردی و من فقط با تو خوابیدم و بچه ها سبز شدن حقی هم نداری من این بچه ها رو از زیر بوته به عمل آوردم .... تو منحرفی و بچه ها با دیدن تو از راه بدر میشن .... اصلا هم بچه ها رحشون بتو پیوند نخورده چون تو بزرگشون نکردی و صبح ها که بچه ها با چشمهای پف کرده و قرمز بیدار می شن مال خوابیدن زیادشون بوده نه برای گریه های شبانه بیاد مادرشون ....
در صورتی که بچه ها به زن داده بشوند :
- مرد چرا خرج بچه ها رو نمی دی ؟
ندارم ! از کجا بیارم ؟ قبلا که خرج خانواده 4 نفره رو می دادم اضافه هم میاوردم و پس انداز هم می کردیم ...اما حالا که یک نفر هستم خرج جن و پری ها " فواحش " رو می دم و کم میاد نمی تونم به شما چیزی بدم ! شکایت داری برو دادگاه .....
خانم شوهرت نداره ! از کجا بیاره ؟ تورم زیاده تو جامعه ! گرانیه ! حالا ما بهشون ابلاغ می کنیم که هر زمان عشقشون کشید و دلشون نخواست حکم دادگاه رو پاره کنن دوزار ده شاهی بگذارن کف دست شما انشاالاه اگر ما ایشون رو زیارت کردیم مشکلتون رو حل می کنیم الوعده وفا ....دیدار به قیامت ...... اصلا بچه ها مال شماست ! مرد حقی نداره وقتی پای پول در میونه ! گور بابای بچه .... مال خودت اما وقتی که سر سامون گرفتن بچه ها مال من می شن ..
- در صورتی که زن از مرد معتاد طلاق بگیره :
- حق نداری ازدواج کنی باید تا آخر عمرت مجرد بمونی چون اگه شوهر کنی رو صورتت اسید می پاشم ...

حالا با یک محاسبه معمولی می شه نتیجه گرفت که ما مسلمان هستیم یا غربی های بقول آخوندها نجس و دور از تمدن ؟ در آخر روی حرفم با شما زنهاست که فکر می کنین طلاق عیب و عار و ننگه برای یک زن ! بیوه شدن مساویه با مرگ !! من نمی خوام بگم طلاق زشته می خوام بگم طلاق تلخه ! و تلخی میوه طلاق رو فقط بچه ها می چشن و بعد شما .... اینو کسانی که متارکه کردند خوب می دونن ! می خوام به همه زنها بگم که اگر مردی اونقدر بی شعوره که پایه زندگیش بر مبنای این مسائل می خواد بنا بشه شما حق ندارید با زندگی و اعصاب و سلامت روانی و جسمی خودتون بازی کنید و بدون شناخت ازدواج کنین و اگر هم ازدواج کردین عجولانه و اخمقانه پای موجودات بی گناهی رو به وسط نکشین و قربانی نکنین و سنگ بنای استحکام زندگیتون قرار ندین ... بدونید با طلاق کار خلاف شرع انجام ندادید و دنیا به آخر نمی رسه ! زندگی تا ابد جریان داره و همیشه فرصت دومی هست .... شاید فرصت جدیدتر و بهتری برای شما فراهم بشه ! کسی از آینده خبر نداره . هیچ وقت هم فکر نکنین جامعه با دیده ترحم به شما نگاه می کنه ! اون احمق هایی که با دید نفرت و نجاست و ترحم بهتون نگاه می کنن بویی از انسانیت نبردن و فراموش کردن که خود اونها هم از یک زن متولد شدند . از نظر من انگ بیوه شدن شرفش خیلی بالاتر از اینه که با مردی زندگی کرد که از حیوان هم پست تر باشه !! قوی باشید و نشون بدین که زن ایرانی بدبخت و ضعیف نیست ! وای به حال جامعه ای که در اون به این افراد با دیده ترحم نگاه بشه . به امید برچیده شدن نسل هر چی آخوند و مرد بی منطق و ابلهه و به امید احیاء حقوق واقعی زنان در ایران ...... آمین

وقتی چشمات پاییز می شه
باغ دلت گلریز می شه
تصویر غم می شینه تو چشم سیاهت
وقتی چشمات لبریز می شه
اشکهای تو آمیز می شه
دونه دونه میچیکه از چشم سیات
می خوای بری حرفی نداری
اشکهات دارن جار می کشن
رفتن همیشه پر غمه
انگار دارن داد می کشن
آی نمی دونین
دل آدم رو چه میشکونین
بهتر از هر کی می دونی
که بارون پاییز می سوزونه دل آدما رو ....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001