فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, March 01, 2003
اندر حکایت ارتقاء دانش زناشویی آقایون :

اکثر مردم درباره زایمان نظرات جالبی دارن و عده ای هم اونو کار شاق و طاقت فرسایی میدونن مثل اینکه می خوان هسته اتم بشکافن ! اما وقتی که میری تو بحر این کار و آشنا میشی با مراحل زایمان خودت خندت میگیره که چقدر ساده بود ... ! مثلا دخترهایی که بار اولشونه میخوان بزان بیشتر از درد زایمان از ترس این عمل ناشناخته وحشت دارن و جیغ و داد راه میاندازن اما زنهایی که یکی دو شکم کور و کچل پس انداختن دیگه ککشونم نمیگزه و کولی بازی در نمیارن ! حالا امشب می خوام یکاری کنم که فردا 100 تا زن و دختر بهم فحش بدن .... این حالت ها زمانی به من دست میده که پریود روحی می شم و باید به نوعی جبران کنم این نقیصه رو و چه بهتر که زن جماعت دوست داشتنی منو فحش بارون کنه ...

آقا دیروز جمال ما افتاد به این شبکه هفت لاریجانی پدر سگ و همون اول بسمه الاه چنان فیضی بردیم از این شبکه خاک بر سر که نتیجه اون رو در سطور زیر ملاحظه خواهید کرد ! یک خانم دکتر زنان و زایمانی در پوشش چادر به هیبت عزرائیل نشسته بود رو صندلی و در مورد آموزش کمکهای اولیه در مورد زنان زائو داشت توضیح می داد و خوب ما هم گفتیم در طول زندگی بشر همه چیز امکان داره و چیزی یاد بگیریم ضرری نداره ... این خانم دکتر بچه رو توی 5 دقیقه متولد کردن و تر و خشک کرد بعد هم اسمش رو گذاشتن کمکهای اولیه ! نمیدونم اگه به همین کشکی بود که دیگه 2 میلیون تومن نمی گرفتن برای یک زایمان و سزارین کوفتی ؟! شوهر خانم لنگ های خانمشو هوا میکرد و 3 سوت بچه رو میکشید بیرون ! اینها به کنار حالا این فلان شده بقدری هم راحت حرف می زد انگار داره کُره خر بدنیا میاره . من از قبل تخصص و تجربه زیادی در امر زایمان داشتم هم در انسان و هم حیوان مخصوصا ماهی ! همین ماهی قرمزهای فلک زده سر سفره هفت سین ! آقا ما یه بار فیلم مستند دیدیم از سیمای لاریجانی بی وجود در مورد تکثیر ماهی ها و بعد هم خودمون رفتیم سراغ ماهی قرمز های حوض و چنان بلایی سرشون آوردیم که 100 قلو زاییدن ! به روش مصنوعی تکثیرشون کردم البته بعلت فشار بیش از حد والدینشون اول جانباز شدن و بعد هم شهید , اما بچه هاشون همه سالم در اومدن .... اینه که من خودم یه پا ماما و قابله و دکترم :
خلاصه این زنیکه میگفت :
وقتی بچه سرش معلوم شد نگران نباشین ... دو طرف سر بچه رو بگیرین و آروم بکشین بیرون تا گردن و شونه هاش معلوم بشه بعد بچه رو کمی به سمت بالا متمایل کنید و بعد کمی به سمت چپ هل بدین تا یکی از شونه هاش آزاد بشه و بعد هم شونه بعدی حالا آروم بچه رو بکشین بیرون ... شونه ها که آزاد شد خود بچه با یه زور مادر بیرون میاد . بعد می رسین به بند ناف ! دو سر اونو با پارچه تنظیف ببندین و قیچی کنین !! بعد بچه رو بخوابونین و با پوآر یا ساکشن یا پارچه تمیز مایعات داخل دهنش رو تمیز کنید و بعد دو تا هم بزنید در کونش تا ونگش در بیاد ! و فاتحه صلوات ! اینها که تموم شد باید جفت رو از مادر جدا کنید !! روی شکم مادر رو ماساژ بدین تا جفت به سمت پایین حرکت کنه و بعد که خونریزی شروع شد آروم بیرون بکشین بعد از چند دقیقه هم خونریزی بند میاد !
زنیکه خاک بر سر مثلا کمک های اولیه می داد !!! والا اگه دامپزشک هم بره تو طویله و بخواد الاغ فارغ کنه اینطوری عمل نمی کنه که این کرد ! خلاصه آقایون عزیز اگه روزی توی مسافرت بودین یا توی کوه و جنگل و صحرا در حال تفرج با همسر عزیزتون و یهو خانمتون درد زایمانش گرفت اصلا دست و پای خودتون رو گم نکنین ! در کمال خونسردی همین عملیات رو انجام بدین و بچه رو بدنیا بیارین ! یاد اجداد ماقبل تاریخ نئاندرتال خودتون بیافتین که چطور بچه متولد میکردن ! شق القمر که نیست ! زایمانه نهایتش هم اینه که میزنین گردن بچه رو خورد میکنین یا ملاج و فرم صورتشو رو شکل ای تی میکنین و یا بچه رو میکشین . در هر حال الان در دنیایی زندگی میکنیم که با انفجار جمعیت روبرو شده و شکر خدا تو ایران مثل مور و ملخ کور و کچل به دنیا میاد و جای نگرانی نیست و این مردهای ایرانی هم زیر شکمشون مثل ساعت اتمی کار میکنه , حتی بهتر از مغرشون و مهیا کردن و ساختن بچه آب خوردنه براشون ! پس اصلا نگران نباشید و ترس به دلتونن راه ندین .. هاهاهاها به قول معروف زن و شوهرهای ایرانی در 5 سال اول زندگیشون اگه یک قلک کنار تختشون باشه و هر شب یک سکه یک تومنی توش بندازن به ازای هر باز سان فرانسیسکو رفتن بعد از 5 سال میتونن یک خونه بخرن !! از ما گفتن بود ! یک تصنیف جالب هم براتون مینویسم در این مورد که خر کیف بشین :
مادری به دخترش گوید :
ای دخترم باز که تو حامله هستی
یکبار دگر منتظر قابله هستی
مگر تو مریم باکره هستی ؟
باید که بگیری جلوی این شکمت را
اینقدر چرا تو شکمو و دله هستی ؟
دختر گوید :
والاه شده ام از دست خود کلافه
رفتیم شبی با پسری جانب کافه
دیدیم که آن کافه شلوغ است ز مردم
گفتیم کمی هم برویم زیر ملافه
مادر گوید :
حیف از پدر و مادر اینقدر نجیبت
خاک عالم بر فرق سر خبیثت
افسوس که از حجب و حیا نیست نصیبت
تشریح بکن بود چطور این جریانش؟
آخر به چه تدبیر داد اینطور فریبت ؟
دختر گوید :
او بر لب من بوسه زد و لال شدم من
دستی بر سینه نهاد و کر شدم من
به دشت و صخرا وارد شد و دیوانه شدم من
حرفی ز عروسی زد و خوشحال شدم من
من غرق خوشی بودم و فکر عروسی
که افسوس اغفال شدم من یکباره
مادر گوید :
انگار که در روی زمین هر چه بلا بود
از روز ازل قسمت ما , طالع ما بود
ما چاره نداریم کنون غیر شکایت
نامش چه بود آن مردک ؟ اهل کجا بود ؟
دختر گوید :
ای مادرم دور بود از تو بلیه
فرصتی ده کنون مرا بحر جستن
باید بکنم بنده یک لیست تهیه
یا کار حسن بوده یا حسین یا که اصغر
یا ایرج و جواد و محمود و ناصر و بقیه .....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001