فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, February 10, 2003
جواب دندان شکن " پوز زنی " :

بر پدر و مادر آدم های فضول لعنت .. بعضی آدمها هستن که تو زندگی هیچ کاری ندارن الا سرک کشیدن به خونه مردم یا دخالت در کار دیگران ! این عده اکثرا از قشر سالمند و باز نشسته اجتماع تشکیل شدند و چون کار و کاسبی هم ندارن شکر خدا همه از دم آنتن و آواکس و رادار تشریف دارن . اما خوب گاهی هم پیش میاد که این آنتن های جاندار به نفع آدم کار می کنن و شنیدیم و دیدیم کسانی رو که با همین فضولی ها از دست سارقین نجات پیدا کردند ! اما در کل ضرر این افراد از منفعتشون بیشتره ...

جریان از این قراره که درست روبروی اتاق خواب من یه آپارتمان هم قرار داره و توی اون یه پیرمرد زندگی می کنه ! این آقا از ساعت 10 شب به بعد انگار ماه زده می شن یا جن و پری در وجودشون حلول می کنه یا حوصله اشون سر می ره یا چی ؟ نمی دونم !!! اما یه دوربین بر می دارن و شروع می کنن به رصد کردن خونه های اطراف ! شکر خدا هم همیشه اولین منظومه ایشون هم اتاق منه ! زمین و زمان می دونن ما مورد داریم دیگه کار بی ناموسی ما به جایی رسیده که پیر پاتال ها هم گیر دادن به ما و با دیدن ما جوونی می کنن !!!! این آقا خودش می دونه چه خبره که همیشه اول بسمه الاه میاد سراغ منی که حالت عادی خیلی محجبه بخوام باشم , لختم ! دیگه چه برسه به موقع خواب و پوشیدن لباس خواب و .... که دیگه انگار طفل تازه متولد شده هستم .... خلاصه این آقا هم مدام از دیدن ما فیض می برن ... " البته می بردن "

من جریان رو نمی دونستم تا اینکه یک شب یکی از دوستام پیشم بود و جفتمون لم داده بودیم رو تخت و داشتیم کتاب می خوندیم که یهو بهم گفت : اونجا رو نگاه کن یکی داره اینجا رو نگاه می کنه ..... اعتنا نکردم و کلی خندیدم و گفتم خوب بزار نگاه کنه اگه با دیدن ما ارضاء می شه بزار نگاه کنه تا جون از ماتحتش در بیاد !!! دوستم گفت خل خدا ! داره با دوربین نگاه می کنه اینجا رو !!!! گفتم تو این تاریکی چطوری دوربینشو دیدی ؟ گفت حالت دستهاشو نگاه کن .... بلند شدم رفتم پای پنجره و دیدم که جدی جدی داره با دوربین شکاری اینجا رو نگاه می کنه منم با حرص پرده رو کشیدم !!!! خلاصه اون شب گذشت و همین جریان کک انداخت تو تنبون ما و هر شب تا چراغ اتاقم روشن میشد و آواژور رو روشن می کردم تو سوی نور کمش می تونستم بدن مردی رو تو سایه روشن اتاقش تشخیص بدم که زوم شده رو من و تا لحظه ای که چراغ رو خاموش نمی کردم بی خیال نمی شد ! نمی دونم این احساس رو دارشتین یا نه که آدم هر فدر هم خلاف باشه اما از اینکه یک نفر زل بزنه بهش و وارد حریم خصوصی خونش بشه چه احساس نفرتی به آدم دست می ده !!!! هر چی می گذشت حساسیت من بیشتر می شد تا اینکه یکبار بدون وارد شدن به اتاق چراغ رو روشن کردم و رفتم از اتاق کناری تو تارکی نگاه کنم ببینیم این چی می خواد از جون من ؟
آقا چشمتون روز بد نبینه این آقا با یک دوربین ایستاده بود پشت پنجره اتاقش و داشت دنبال من می گشت حالا فاصله رو محاسبه کنیم در حدود 10 متر می شد فاصله بین ساختمان ما تا ساختمان اون و شما تصور کنین چه تصاویر با کیفیت و فلتی رو از من هر شب زیارت می کرده مفت و مجانی !!!!
طبق روحیه اکشنی که دارم و دوست ندارم ضعف نشون بدم این جور مواقع و در کل از شکایت بازی هم دل خوشی ندارم و همیشه دلم می خواد جوری با کسی برخورد کنم که طرف خودش روش کم بشه نشستم به فکر کردن و یک شب تا صبح بی خوابی کشیدم و فکر کردم تا اینکه به نتیجه رسیدم
رفتم رنگ گواش خریدم روی شیشه یک آلت شریفه زیبا و تمام قد کشیدم و صبر کردم تا شب !!!! فردا شب باز هم طبق معمول پیداش شد و فکر کردم با دیدن اون روش کم بشه ! چراغ رو خاموش کردم و خوابیدم ! فردا صبح که بیدار شدم و رفتم دم پنجره دیدم یک قلب بزرگ و تیر خورده کشیده روی شیشه پنجره ای که از اونجا منو دید می زده !!!!!! زیرشم نوشته : " جون " !!!!!
دیگه معطل نکردم و نقشه دوم رو اجرا کردم !!!! تندتند کارامو کردم و بعد هم راه افتادم خیابان فردوسی پایین کوچه برلن و شروع کردم به نگاه کردن به دوربین ها ! گشتم و گشتم تا چشمم افتاد به یه تلسکوپ کوچیک و رفتم تو ! قیمتش رو پرسیدم 130 هزار تومن ! معطل نکردم و 3 تا تراول 50 تومنی دادم و باقی پول رو گرفتم و اومدم و تاکسی گرفتم و سریع برگشتم خونه و از موقعیت روز بودن استفاده کردم و تلسکوپ رو قرار دادم پشت پنجره درست روبروی پنجره این مرتیکه بی وجود و تنظیمش هم کردم و صبر کردم تا شب برسه !!! خلاصه سر ساعت موعود رفتم تو اتاق و چراغ رو روشن کردم و رفتم نشستم رو چهارپایه پشت تلسکوپ و زومش کردم روی پیرمرده !!! آقا فکر کنین همزمان دوتایی چشم به چشم هم از تو دوربین داشتیم همدیگه رو نگاه می کردیم که یهو دوربین از دست پیرمرده افتاد و فکر کرد اشتباه دیده و دوباره که نگاه کرد یک بیلاخ باحال براش حواله کردم و مشغول رصد کردنش شدم ! آقا همون شد که همون لحظه پرده اتاقش رو کشید و گورش رو گم کرد و از اون روز تا امروز دیگه پیداش نمی شه !
یک مورد دیگه هم این بود که شوهر یکی از همسایه ها هر زمان من می اومدم پشت در کوچه و کلید می انداختم پنجره رو باز می کرد و از اون بالا زل می زد به من ! تنها کاری که تونستم بکنم این بود که یکبار با یکی از دوستام اومدیم و منم دوربینم رو در آوردم و درست روی پنجره اونها زوم کردم و بعد به دوستم گفتم با سر و صدا در رو باز کن ! باز کردن در همان و بیرون اومدن کله این آغا همان و گرفته شدن عکس ایشون هم همان ! فردا هم عکس رو گذاشتم کف دست عیال عزیزش و چه بلبشویی شده بود جاتون خالی !

حالا مشابه همین جریان واسه پسر خاله من اتفاق افتاده بود که دختر واحد روبروییشون هر بار که این می رفت تو اتاقش , می رفت پشت پنجره و زل میزد به پسر خالم و هی ادا و عشوه و ناز و ... براش در میاورد و به قول معروف آتیش می ریخت ... خلاصه پسر خاله من که دست کمی از من تو بی حیایی نداره یه روز شاکی می شه و می ره جلوی پنجره می ایسته و برای دختره دست تکون می ده اونم که فکر می کنه بالاخره تکنیک های عشقیش موثر واقع شده در جواب دست تکون می ده و نیشش باز می شه که در همین لحظه پسر خالم شلوارشو می کشه پاینن و عضو شریفه رو می اندازه بیرون و با دست اشاره می کنه بهش که " یعنی می خواهی ؟؟؟ " همین شد که دختره از اون روز دیگه یک بار هم نیومد پشت پنجره ... هاهاهاها !!
حالا اگه ما می خواستیم از راه شکایت و کلانتری رفتن مشکل رو حل کنیم نه تنها حل نمی شد که طرف جری تر هم می شد ! به این می گن پوز زنی سیستماتیک !!!!! حالا شما هم اگه از این ارازل آنتن ماهواره در جوارتون دارین و از ناموستون هم باکی ندارید این روشها رو تست کنین ! گاهی مقابله به مثل خیلی موثرتره .... از ما گفتن !!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001