فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, January 10, 2003
مطلب این بار سایت کمی تکراری هست اما چون مناسبت داره و منو امروز یاد چیزی انداخته برای همین می خوام دوباره بنویسمش تا خودم هم کمی بخندم و روحیم شاد بشه و هم اینکه کمی یاد خاطرات نه چندان دور خودم کنم ... امیدوارم منو ببخشین برای نوشتن این مطلب تکراری !! از همه چی حرف زدم یکمی هم برم تو نخ تیپ و قیافه و این جور مزخرفات یا بقول بعضی ها بزنیم به تیریپ ...!!!! تو رابطه دختر و پسر همیشه چند رکن اساسی وجود داشته و داره که در امر دوست یابی و پایبند کردن طرف دخالت شدید دارند اما در کل سلیقه ای هستند نه قراردادی ! یکی از اونها باکلاس بودن و خوش تیپ بودن و سر و وضع مناسب داشتن طرف هست من همیشه از اینکه زیادی با خودم ور برم یا اینکه جوری لباس بپوشم که همیشه صد تا چشم بر و بر منو نگاه کنن متنفر بودم و هستم برای همین این قضیه رو به طنز تلخی نوشتم تا هم درسی باشه برای عده ای از شما که فکر می کنید عشق و دوستی و محبت به ظاهر ربط داره و هم اینکه دلم خنک بشه و حرصم رو خالی کنم ! از شما هم جدا تقاضا دارم بخونید و مطمئنا وقتتون تلف نشده لااقل این بار :

آدم هایی رو که می خوان برن دنبال دوست دختر یا دوست پسر از نظر ظاهری می شه به چند دسته تقسیم کرد : یک عده هستند که می خوان زیادی مرام بگذارند و بگن که آره ما خیلی ملکوتی فکر می کنیم و اهل عالم ناسوتیم و تو جبروت و هپروت و لاهوت و این جور جنگولک بازی ها سیر می کنیم و اصلا تیپ و ظاهر برامون مهم نیست ( ارواح عمه شون )!! این عده موهاشونو بلند می کنن و از پشت بصورت دنب اسبی می بندن البته عین دُم قاطر و یک ریش انبوه مملو از جک و جونور هم می گذارند عین جنگلی ها و سلانه سلانه پیش میرن بسوی بخت . اقبال ! وقتی به یک دختر می رسن شعر هایی رو که شب قبل زیر نور ماه یا نور شمع حفظ کردن رو بلغور می کنن و به اصطلاح مُخ دختره رو کار می گیرن چون دخترهای ما در این دوره زمونه خوره شعرهای من در آوردی و کلمات قلمبه سلمبه و عجیب و غریب هستند ..... اگه جایی کم بیارن می رن تو بهر هنر و عرفان یا از راه موسقی وارد می شن ! مثلا تار دست می گیرن و دختره رو با نوای اون سحر می کنن و یا اگه اهل ذوق هم باشن با صدای نکره و نخراشیده خودشون شروع می کنن به آوازه خوانی و .... بیا و ببین !!!!
تو این دسته از دخترها هم بگم ! این روحیات اگه متعلق به یک دختر باشه اولین کاری که می کنه اینه که یا موهاشو پسرونه می زنه یا از بیخ با شامپو واجبی ترتیب موهاشو می ده و مثلا درویش مسلک و سوفی مرام می شه ! بعد هم لباسهای پاره پوره یا ماکسی چاکدار می پوشه و دم پاشو ریش ریش می کنه گمی حنا رو توی آب حل می کنه و ناخن هاش رو حنا می ماله و با پای برهنه شروع می کنه به راه رفتن . چون مثلا عارف شده و ورد زبونش شده یاهو , که نشون بده اهل دله و تو یک عالم دیگه سیر می کنه ! شب ها دور تا دور اتاقش رو شمع می چینه و با نور شمع منور می کنه و بجای تخت , روی زمین می خوابه و چند کتاب از شاملو و فروغ و سهراب و کافکا و شمس رو باز می کنه و میره تو هپروت !!! اگه زیادی بخواد پیاز داغش رو زیاد کنه و خلافش هم سنگین باشه برای بیشتر حس گرفتن دست به دامن گرس و اکس و ربروف می شه یا کمی حشیش لای توتون سیگارش می گذاره و خودش رو می سازه تا بیشتر احساس ملکوتی بودن بهش دست بده ! اگه عاشق باشه گیتار یا ستارشو بر می داره و می ره تو بالکن در جوار یک شمع یا روی بام زیر نور ماه شروع می کنه به نواختن و خوندن :
یار مرا , غار مرا , عشق جگر خوار مرا
یار تویی , غار تویی , خواجه نگهدار مرا
نوح تویی , روح تویی , فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی , بر در اسرار مرا
نور تویی , سور تویی , دولت منصور تویی
و اما یک عده دیگه داریم از این تیپ های سانتال مانتال و فزرتی که برای بیرون رفتن وقت زیادی رو جلوی آینه تلف می کنن و تا آینه بدبخت رو ترک نندازن یا منفجر نکنن با قیافه ایکبیرشون دست بردار نیستن ! این عده می رن به دنبال قیافه های عجیب و غریب و متفاوت با مردم عادی ! مثلا خط ریشهای نصفه و نیمه و یا ریش های قیتونی یا موهایی با آرایش های عجیب ! از اون زهره ماری هم مشت مشت می مالن به سرشون که دیگه انگار می خوان بترکونن و خوشتیپ عالم بشن ... لباسهایی هم که می پوشن از خودشون و وجودشون بیشتر ارزش داره اصولا سرشون به تنشون نمی ارزه ! این عده فقط به این امید میرن دختر بازی و عشق بازی که طرف رو با ظاهرشون گول بزنن چون در چنته خودشون هیچی ندارن نه مثل اون دسته قبلی اهل شعر و ادبیات و فلسفه و خُل بازی هستن و نه اینکه عرضه دارن از خودشون چیزی نشون بدن , جز کیفی پُر از پول و ظاهری غیرعادی و حرفهای عشقی دست چندم و از قبل حفظ کرده که چند بار جویده شده و از دهن همجنس هاشون در آوردن و تحویل دختر ساده دل عاشق و احمق می دن و سلاح اصلیشون متفاوت بودن از دیگران هست !!
حالا تو این دسته هم دخترهای زیادی داریم ! این عده از دخترها وقتی می خوان برن به دیدن دوست پسرشون فکر می کنن دارن می رن عروسی یا میرن به ملاقات شاه و فرح یا ملکه ولز می خواد بهشون مدال شوالیه اعطاء کنه ! یکساعت می رن حموم و توی وان وایتکس می ریزن و می شینن تو وان تا سفید و نقره بلور بشن ! بعد هم 6 ساعت خودشونو می سابن و می تراشن و اپیلاسیون کامل می کنن و صد جور بلا سر خودشون میارن و بعد از کلی ساعت افتخار می دن بیان از حمام بیرون ! خلاصه بعد از اون نوبت آرایش می رسه که اگه لغت گریم رو بکار ببریم مناسب تر باید باشه ! ریمل و اسپری مش و تافت و ژل و واکس مو و رُژگونه و ماتیک و سایه و عطر و لاک و مداد و ...... صد چیز رو با هم قاطی می کنن تا مثلا جون خودشون خوشگل و تو دل برو بشن ! حالا این ها به کنار تازه نوبت عملیات تخصصی میزام پیلی می رسه :
فر مژه و شینیون و کوپ و های لایت و سان لایت و دلایت و لولایت و مووی لایت و مانیکور و آرچلو و پیتاژ و براشینگ و ...... و بعد از این دیوونه بازی ها تازه می رسه نوبت لباس انتخاب کردن !!!! اون هم طی مراحلی بعد از اینکه کل کمد لباسها چند باز تخلیه می شه و دوباره چیده می شه و هزار بار هم جلوی آینه بدبخت می ایستن و اونقدر خودشون رو نگاه می کنن که عکسشون توی آینه حک می شه و بعد هم هزار بار میان از ننه بابا و داداش و خواهر بدبختشون نظر می پرسن وقتی مغز اونها رو به غلیان آوردن بیخیال بشن و در آخر هم از سر اجبار لباسی رو انتخاب می کنن و میرن به وعده گاه .....!

حالا بر خلاف این عده تیتیش مامانی , یک عده داریم به اسم ضد حال ! این عده دوست دارن با قیافه هایی ظاهر بشن سر قرار که طرف هر چی مو و پشم و کُرک رو تنش هست مشت مشت بریزه زمین ! مثل واجبی عمل می کنن ! مثلا پسری از این جماعت که به شکلش به اصطلاح می گن تیریپ خطرناک , می خواد بره سر قرار :
اول از همه که قبل از قرار بقدری از خودش تعریف می کنه و خودش رو استیپ مک کوئین و آلن دلون و .... جا می زنه که هر کی ندونه قند که سهله کله قند تو دلش آب می شه و به جای صابون , تاید به شکمش می زنه ! حالا این مرتیکه فلان شده سعی می کنه حتما از یک هفته قبل از قرار , حمام نکنه ! از تنش بوی گند عرق فوران می کنه و موج می زنه جوری که بوی تنش دماغت رو تا ته می سوزونه صورتش هم کبره بسته از چربی و ته ریشش هم مثل زندانی هایی هست که تو انفرادی بودن ...بعد از یک هفته که سرش حسابی چرب و چیلی شد و بوی قرمه سبزی مونده گرفت و مثل ابر زمستون از شوره سرش , برف باریدن گرفت , بدترین و کثیف ترین و چروکترین لباسی رو که داره رو انتخاب می کنه به تقلید از هیپی ها و متال ها و بیتل ها و می ره سر قرار ! حالا جالب اینجاست که اون دختر بیچاره نیمی از روز رو با خودش ور رفته و عملیات ناسا رو روی خودش انجام داده و کلی بلا سر خودش آورده و بدتر از اون که لوازم آرایش گرون قیمت ایو روشه و کلینیکش رو هدر داده تا بهترین قیافه رو درست کنه و وقتی با این ظاهر جناب تعویض روغنی و رفته گر مواجه می شه حالش واقعا دیدنیه ! اصلا یک عده لذت می برن و دگر آزاری دارن و دوست دارن که دختر ها رو بچزونن ! این عده کافیه که دختره کمی ساده و بهتره بگم خنگ و بی زبون باشه همون جا می زننش زمین و .... !!!!

یا مثلا جدیدا مُد شده تو مرام دخترها و جدیدا پسرها که با کسی که قرار می گذارن مشخصات خودشون رو اشتباهی عنوان می کنن ! مثلا دختره می گه من مانتوی مشکی می پوشم با روسری سرخابی با شلوار فلان رنگ و کفش اون جوری و مثلا یه مجله هم می گیرم دستم واسه افه و شناسایی بهتر !! پسره هم میاد کلی کلاس می گذاره و می گه منم کفش تینبر کوفت می پوشم و شلوار اونطوری تی شرت این جوری یه گل ارکیده هم می زنم به سینم و .... بعد هم میرن سر قرار ! دختره می ره یک گوشه مشرف به قرار می ایسته در استتار کامل انگار که نقش رمبو در فیلم اولین خون رو بهش دادن و دشمن " پسر " رو می پاد که اون یارو چه تیپی داره !؟ اگه آدم حسابی بود میاد جلو اما اگه جواد بود از همون جا بر می گرده و طرف رو دودر می کنه بعد هم برای خالی نبودن عریضه یک زنگ میزنه به پسره و می گه بین ما هر چی بوده تموم شده مامی جونم اجازه نمی ده و .... ! یا جدیدا هم مد شده که دخترها که می خوان برن به دیدن پسر یک ایل و سیاهی لشکر رو دنبال خودشون راه می اندازن و قیافه پسر واقعا دیدنی میشه در این مواقع ....

حالا از اینها که بگذریم می رسیم به نوع رفتار پسرها و دخترها !!!!
اون دسته اول یعنی همون سوفی ها و اهل دلی ها در دیدار با دختر مورد نظرشون سعی می کنن کمال وقار و متانت رو رعایت کنن ! معمولا سر به زیر دارن و سعی می کنن ادب رو شدیدا رعایت کنن . طبق مثل بترس از آنکه سر به تو دارد ... کتابی از دیوان غزال یا یکی از شعرای معاصر یا شعرای رو حوضی زیر بغل دارند و در هنگام حرف زدن " مخ زدن " به اون تفال می کنن ! مثلا دختره می خواد بشینه میان و صندلی رو براش می کشن عقب و بعد هم کمک می کن در درست نشستن ! معمولا چای یا قهوه سفارش می دن که در آخر فال قهوه دختره رو هم بگیرن یا می رن به حوض خانه ها یا چای خانه های سنتی و حاهایی که اصالت داره ! اگه طرف رو زیادی بخوان تحویل بگیرن یک شاخه رُز قرمز که هنوز غنچه باشه رو بهش می دن با کلی خواهش و تمنا و التماس و من بمیرم و تو بمیری و .... اگه با دختر بخوان برن کوه یا قدم بزنن مدام از چیزهایی که تو رویا بهشون وحی شده " توی مستراح " یا به معراج رفتنشون بحث می کنن و یا اگه تنگ غروب بخوان برن شروع می کنن از جن و روح و پری و احضار ارواح و مسخ شدگی و این جور چیزها حرف زدن . دختر بیچاره مخش در این جور مواقع می پُکه و چون هیچی هم سر در نمیاره فکر می کنه طرف یا پیغمبره یا خداست یا جزو قدیسین هست و مُرید پسر می شه و یارو هم کمال استفاده !! رو می بره ! چون توی اجتماع ما مد شده که هر حرفی رو که سر در نیاوردی حتما طرف کارش درسته و خیلی می فهمه !!!! در صورتی که هیچی بارش نیست !

اما دسته دوم که جزو بچه مایه دارها هستن . این عده می گردن گرون ترین و با کلاس ترین کافی شاپها یا رستوران ها رو انتخاب می کنن و طرف رو با پول و کلاس بالا قورت می دن و مخش رو می زنن ! در اولین دیدارشو با ادکلن دوش می گیرن و صورتشون رو 6 تیغه می کنن و افتر شیو هم می زنن , برای جلوگیری از پوسته انداختن صورتشون و یک رژ خیلی کم رنگ هم می مالن به لب های شتریشون که تو دل برو تر بشن خیر سرشون !!! بعد هم یک دسته گل کوچک اما بالای ده هزار تومن می خرن به رنگهای زرد و سرخ و سفید و می رن سر قرار اگه ببینن دختره بهشون داره راه " حال " می ده برای اینکه کاملا طرف رو مال خود کنن شروع می کنن به رویا پردازی و از برنامه ها و اهداف 100 سال آینده می گن . یا میگن ددی جونم گفته برام یک شرکت میگیره و تو رو هم می کنم معاون شرکتم . مامی جونم هم گفته برام ماشین آخرین مدل می خره و .... اکثر دخترها هم که کشته مرده مادیات و این جور چیزها هستن و براحت جذب طرف می شن !

اما وای به اون تیپهای مقدس مآب و حزب الاهی که می خوان برن نامحرم و ضعیفه رو ببینن ! واویلا !!!!! فرض کنید پسره می خواد بره به دیدن یک دختر زینب کماندو و چادری ! اول می ره غسل جنابت می کنه بعد هم صد رکعت نماز آیات می خونه و 1000 تا تسبیح می اندازه و 2000 تا ذکر می گه ! بعد هم یک شلوار پارچه ای گل و گشاد می پوشه که اطو نشده باشه و شب قبل زیر رختخواب گذاشته که فقط از چروکی در بیاد ! بعد یک پیراهن سفید یقه آخوندی می پوشه . تا بیخ چونه یقه اش رو کیپ می کنه و با گلاب دوش می گیره مثلا ایو سن لورن زده و موهاشو با تف و آب زدن یا لعاب به دونه ژل می زنه و فرق راست باز می کنه و ته ریشش مملو از شپشش رو هم شانه می زنه و یک تسبیح شاه مقصود هم دستش می گیره و با یک کتاب احکام آیات عظمی می ره به دیدار ضعیفه !!!
از اون ور دختره چکار می کنه ؟ دختره هم می ره و غسل حیض می گیره و بعد هم ابروهای کت و پهن و شیطان نماش رو با تف صاف می کنه و سبیلهای پشت لبش رو دست می کشه تا به خوابش صاف بشه و به لب هاش روغن نباتی می ماله یعنی رژ زده و بعد شلوار و جوراب مشکی کلفت و مقنعه و مانتو و دستکش سیاه و چادرو روبنده شو سر می کنه و به تنش هم عطر مشهدی بو گندویی می زنه که پشه و مگس ها از بوی اون بیهوش می شن و زیادی هم بخواد کلاس بگذاره به چشم هاش سرمه می کشه و می ره بیرون در حالی که فقط ازش 2 تا چشم معلومه و مثل لولو در آورده خودش رو ! یک تسبیج فیروزه ای هم دستش می گیره که یک زمان در هنگام هم صحبتی با مرد " خبیثه " ابلیس گولش نزنه !
حالا لحظه دیدار !!!! وقتی همدیگه رو می بینن : اسلام الیکم و رحمت الاه و برکات و .... چند تا ذکر می کن و سلام و صلوات و شیطان رو دور می کنن و یزید رو لعنت می کنن و بعد از خواندن حمد و سوره و در حالی که چشمهاشون سنگ ریزه های خیابان رو می شماره و انگشتانشون با شدت تمام در حال تسبیح انداختنه و هر دو سرخ شدن مثل لبو اسم هم رو می پرسن ! و بعد هم فقط از دین و خدا و پیغمبر حرف می زنن در حالی که دارن برای هم بال بال می زنن ! بعد هم پسره کتاب احکامی رو که آورده به رسم هدیه می ده به دختره و توش هم حدیثی چیزی می نویسه و خلاص ..... این در حالیه که در جلسات بعدی پسره تا توی شورت دختره رو هم کند و کاو می کنه و دختره هم تا ما تحت پسر آخونده رو هم سرک می کشه چون همونطور که می دونین میمون هر چی زشت تره بازیش بیشتره !!

حالا می رسیم به بحث اصلی !! تفاهم و ظاهر !
من یک پسر خاله دارم که این تمام تنش پوشیده از پشم و مو هست و هر کی می گه کف دست مو نداره بره کشکش رو بسابه ! چون حتی کف دست که سهله زبون و حلقش هم مو داره !!!! در یک کلام عین فرش 3 جداره می مونه هر وقت می بینمش یاد موکت های کاخ شمس می افتم ! یک عکس ازش گرفته بودیم به شکل تارزان و فرستاده بودیم واسه خاله مون ببینه خواهر زاده کاکتوسش رو , که اون هم گفته بود این علی چقدر لباس مشکی بهش میاد ! که بعد از اشتباه درش آوردیم و گفتیم بابا این که لخته لباس تنش نیست !!!! در واقع گوریل انسان نماست ! بقدری تنش مو داره و سیاهه که فکر کرده بود لباس سیاه پوشیده !!!!
حالا این آقا رو تصور کنید که می خواد بره و زن بگیره !! طبق معمول هم که پسرها می گردن دنبال ملکه زیبایی ! خوب یک وجیهه ای رو پیدا می کنه و با هم ازدواج می کنن ! اما این دو آیا با هم تناسب دارند ؟ شاید خیلی از ما بگیم بابا ظاهر عادی می شه و اصل تفاهمه ! اما ظاهر هم خیلی مهمه چون :
تا قبل از ازدواج زن و مرد چون عاشق کور همدیگه هستن و عقل و منطق سرشون نمی شه فکر می کنن تا آخر عمر همین ایده رو نسبت به هم دارند ! ازدواج می کنن و از هم کامیاب می شن و بعد از یکماه که گذشت مکافات شروع می شه : همه چی عادی شده و تازه خانم می ره جلوی آینه و می گه : واه واه خاکه عالم , این مرتیکه گوریل چی بود نسیب من شده و من چقدر احمق بودم که باهاش ازدواج کردم حیف من و جوونیم !؟؟؟؟
یا مثلا مرده می ره جلوی آینه و می گه ایشششش اه اه اه !! این جن بوداده کی بود دیگه؟؟ باید گونی بکشم سرش تا بتونم بهش نگاه کنم و ...... !
به همین راحتی ! خیلی خنده داره اما اگه منطقی نگاه کنیم می بینیم که کاملا واقعیت داره .. Sad But True !!!!!
یا همینطور قد و قواره !!! من یک دوستی داشتم که زمانی که داشت ازدواج می کرد هم قد شوهرش بود اما چون خودش از شوهرش 4 سال کوچکتر بود و خودش هم اون موقع 21 سالش بود بعد از دو سال شروع می کنه به قد کشیدن و 15 سانت از شوهرش بلندتر می شه و همین می شه بلا و آخر هم سر همین از هم جدا می شن !!!! چون شوهرش فکر می کرد که از زنش پایین تره و احساس حقارت می کرد ! یکی از دلایل خیانت زن و شوهر ها هم همین هاست که زن و مرد فکر می کنن که کلاه گشادی سرشون رفته و هر کدوم خودشون رو برتر از دیگری می دونن و همین ها باعث می شه که پایبند هم نباشن و خیانت کنن به هم ! می بینیم که مساله ای بسیار ساده چطور می شه آفت زندگی !! البته باز هم استثنا وجود داره و نمی شه منکر شد و گفت این یک اصل کلیه !!!!


خب این نمونه هایی بود از ارتباطات معمول که بین پسرها و دخترها باب شده و همه هم دنبال این جور مسائل می رن ! اما در بین این همه آدم رنگین کمان صد رنگ که مثل بُزمجه رنگ عوض می کنن چرا هیچ کس نمی خواد ساده باشه و در واقع خودش باشه و تظاهر به این حماقتها نکنه ؟ هر کسی هم که ظاهر ساده ای داره همه فکر می کنن که اُمُل و آخوند زاده و احمق هست و با نگاه عاقل اندر سفیه بهش نگاه می کنن ! برای من هم یک همچین تجربه ای پیش اومده بود که با شخصی قرار گذاشته بودم نه برای دوستی که برای قرار کاری و دادن یکسری کتاب و سی دی ! خوب تو نگاه اول وقتی اون منو دید خودم با همه وجود حس کردم که نیمی از موهای بدنش یهو ریخت رو زمین ! چون مخصوصا خیلی معمولی لباس پوشیده بودم و خودم رو هم خیلی بد درست کرده بودم ... قیافه اش دیدنی بود و فقط نمی دونم چطور تونستم خودم رو کنترل کنم و نخندم با اون چشم های بهت زده و قیافه رعد و برق گرفته اش هاج و واج منو نگاه می کرد ! خوشبختانه بیست دقیقه ای بیشتر همدیگه رو ندیدیم ! سال بعد یعنی دو هفته پیش که این جناب بنده رو در جایی اتفاقی زیارت فرمودن اصلا منو نشناختن و فکر کردن با یک آدم متفاوت و های کلاس روبرو شدن ! بعد که از روی کارت و دیدن اسم آشنا خاطرات تجدید شد, تا لحظه ای که من برمی گشتم از اونجا فقط به این فکر می کرد که من همون آدم بودم که سال گذشته دیده بود و همه جور نسبتی بهم داده بود الا آدمیزاد ؟ و تو دلم چقدر ذوق کردم که از نگاهش حسرت فوران می کرد !!!! چیزی تغییر نکرده بود بجز ظاهر من ! افکاره من خصوصیات رفتاری من و خلاصه تمام باطن من همون آدم بود اما چرا باید فقط و فقط روی ظاهر در مورد دیگران قضاوت کنیم و در آخر هم بهشون بگیم اون موقع که دیدمت مثل احمق ها و خیلی ساده بودی معمولی و دست و پا چلفتی و الان مثل آدم حسابی ها شدی و حالا می خوام باهات دوست بشم ! بیلاخ !!!!
در بین دخترها چه ایرادی داره به جای اون همه عملیات پیچیده گریم با ظاهری آراسته و آرایشی زیبا که هم به سنشون بیاد و هم زیباترشون کنه به دیدار دوستشون برن ؟ بعضی ها اونقدر ریمل می زنن که با جک باید مژه هاشونو بکشن بالا یا با عطرهای تند دوش می گیرن که آدم حال تهوع پیدا می کنه یا خط چشم های وحشتناکی می کشن که چشم هاشون به حالت چشم دراکولا در میاد و از مواد آرایشی با رنگهای تند استفاده می کنن که هیچ نسبیتی بین سن و ظاهرشون نداره ...... اما چه ایرادی داره مثلا یک عطر ملایم بزنن و ابروهاشونو مرتب کنن یک ماتیک ملایم با خط دور لب هماهنگ با رنگ ماتیک یزنن و کمی هم کرم پودر به صورت و یک سایه ملایم هماهنگ با رنگ چشم و بعد بیان بیرون ؟! نمی دونم آخه چه ایرادی داره آدم لباس هایی بپوشه که توی اونها راحته و بهش هم میاد و ظاهر و اندامش رو مناسب جلوه می ده و در عین حال ساده و تمیز باشه ! اما برعکس لباسهایی که توی اونها آدم احساس کنه که توی دستگاه پرس گذاشته شده و خلاصه هزار جور مصیبت دیگه چه راحتی می تونه داشته باشه ؟! اینکه آدم آزادی و راحتی خودش رو برای دل دیگران زیر پا بگذاره ؟ یا دخترهایی که لباسهای نامناسب می پوشن !!!! مثلا تصور کنین یک دختر چاق و خپل بیاد و دامن تنگ یا می نی ژوپ بپوشه !!!!! واه واه ... عین این سکینه کلثوم ها و اقدس ها می شه !!!! یا مثلا یه پسر بیاد و شلوار تنگه تنگ بپوشه و خودشو اجق وجق در بیاره عین دلقک های سیرک ! یا بعضی ها هم شلوار سندبادی بپوشن با کمر بند باریک سفید و بلوز یقه اسکی قرمز و کت چرم زرشکی و موهای کُرنلی و پشت مو های بلند و لول شده و ریش ستاری و تسبیح به دست و کفش های پاشنه داری که پشتشونو خوابونده باشن و جورابهای وصله پینه دار نایلونی و راه راه ! یک جواد به تمام معنا !!!! نه به این شوری شور نه به اون بی نمکی !!! اما بر پدر همه این عقاید و اصول دست و پا گیر لعنت ,

اونی که خودم هستم و دلم می خواد کافیه و تمام ....

ساده بگم ساده بگم
ساده بگم دهاتیم
اهل همین نزدیکیا
همسایه روشنیا
همخونه تاریکیا
ساده بگم ساده بگم
بوی علف میده تنم
هنوز همون دهاتیم
با همه شهری شدنم
باغ غریبه دل من
گلهای زینتی نداشت
اسب نجیب ده من
نعل های قیمتی نداشت
اما همون چهار تا دیوار
با بوی خوب کاه گلش
اما همون چندتا خونه
با مردم ساده دلش
برای من که عکسمو
مدتیه
تو آب چشمه ندیدم
برای من که شهریم
از اون هوا دل بریدم
دنیایی که دیدن اون
اگرچه مثل قدیما
راه درازی نداره
اما می دونم که دیگه
دنیای خوب سادگی
به من نیازی نداره ....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001