فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, January 03, 2003
من ذاتا ضد آخوند و عقاید اونها یعنی آخوندیسم هستم و اصلا آبم با این موجودات توی یک جوب نمی ره !! اما گاهی مواردی پیش میاد که باید برخلاف رای و عقیده عمل کرد !!! مصاحبه ای که اینجا می نویسم نه برای تایید مطالب که برای آگاهی بیشتر شما نوشته می شه و عقاید من همچنان سر جاش هست " ریختن آخوند ها به دریا " !!!

از یکهفته قبل سردبیر کک به تنبونش افتاده بود که باید با سید حسن خمینی مصاحبه کنیم و مطلبی داشته باشم به مناسبت سخنرانی تقریبا صدا داری که کرده بودن و ما هم نباید از قافله عقب می افتادیم ! از شانس بد هم که مار که از پونه بدش میاد دره لونش سبز می شه قرعه باز هم به من و یکی از همکارها افتاد و بعد از تحویل شناسنامه ها به صدتا نهاد و وزارت خونه و ... " ارشاد - وزارت کشور - وزارت اطلاعات - نیروی انتظامی - نهاد رهبری " مجوزهای مربوطه صادر شد !!
به همراه مجوزها دستور العملهایی هم فرستاده بودن مبنی بر نوع پوشش و نوع سوالات و برخوردها و .... !! لباسها رنگ تیره و کاملا پوشیده بدون آرایش و کاملا ساده و عدم همراه داشتن ضبط صوت و کیف دستی .

ساعت 8 صبح بهمراه حاج خانم زینب کماندویی که فقط چشمهاش رو می شد دید راه افتادیم به سمت ده جماران . بعد از حدود 45 دقیقه به محدوده جماران نزدیک شدیم که دو موتور سوار جلوی ما رو گرفتن و درخواست مدارک کردن که با دیدن مجوز ها با بیسیم تماس گرفتن و بعد از تایید اجازه عبور دادن .... تا رسیدن به محل مورد نظر 5 بار دیگه هم متوقف شدیم و بازرسی !! در نهایت هم وقتی قدم به حسینیه جماران گذاشتیم بطور کامل با فلز یاب بازرسی شدیم و همینطور بازرسی بدنی ! به همراه 2 زینت کماندوی دیگه تا دم در منزل حاج سید حسن خمینی مشایعت شدیم !!!! کوچه ها رو آب و جارو کرده بودن و در بالای کوچه ها هم سققی از ایرانیت های تلقی کار گذاشته بودن تا از باران و برف مصون باشه .تک و توک زن و بچه هایی هم در کوچه دیده می شدند زنبیل بدست که همه از دم چادری و بسیار محجبه بودن . در و دیوار هم پر بود از آیات قرآنی و نوشته ها و شعارهای انقلابی و مذهبی و عکس هایی از خمینی.

در انتهای یک کوچه باریک زنگ در رو فشار می دیم و دقایقی بعد مردی ریشو با کت و شلوار ناهماهنگ که ظاهرش داد می زد امنیتی هست در رو باز می کنه و اون دو زن همراه کارتها رو نشون می دن و بعد هم مجوزهای ما رو و بعد اجازه دخول صادر می شه !! وارد حیاط می شیم .. در حیاط 2 تخت چوبی هست که روی اونها فرش پهن شده و حوض گردی در حیاط دیده می شه که توی اون پر از ماهی هست . بعد به سمت حسینیه راهنمایی می شیم و بعد ازکندن کفش ها وارد ... . برام خیلی حالب هست که منظره ای رو می بینم که در طی مدتی نه چندان زیاد خمینی از اونجا برای مردم سخنرانی می کرده و از ایوان بالایی اونجا برای مردم دست تکون می داده و حالا باید به ملاقات مردی می رفتیم که در کنار خمینی در اون زمان در عکس ها پسر بچه ای بیش نبود ... و حالا ....
از چند پله بالا می ریم و وارد اطاقی محقر می شیم که دور تا دور دیوار ها پشتی و مخده هست و در جلوی اونها هم زیر اندازی سفید پهن شده ! دعوت به نشستن می کنن و چند دقیقه بعد با صدای یا الله گفتن مردی متوجه می شیم که سید حسن اومد !!!!
مردی با قد حدودا 170 سانتیمتر و فربه و خیلی خوش سیما و جذاب !! تو دلم گفتم حیف نبود آخوند شدی؟؟
بلند می شیم به احترام " ظاهری " و بعد از سلام و علیک می نشینیم و کمی از اوضاع مطبوعات صحبت می شه و بنظر تفاوت چشم گیری با عقاید جده خودش به چشم میاد !! جای امیدواری هست !!
بعد از تعارفات معمول و آوردن میوه و چای میریم سراغ سوالات ار پیش طرح شده :

- درباره خانواده خودتان کمی توضیح بدید و اینکه در چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید ؟
کمی آیه و حدیث ........ متولد 1351 هستم . در سال 1375 ازدواج کردم و دو فرزند دارم . احمد 4 ساله و نرگس 1 ساله .

- به چه شغلی مشغول هستید و آیا در تهران ساکنید ؟
بیشتر اوقات یعنی 5 روز هفته را در قم هستم و ایام تعطیلی در تهران . تدریس می کنم در حوزه علمیه و کار اصلیم دروس حوزوی است و به فراخور حال به بعضی مباحث جدید هم اشتغال دارم .

- ظاهرا به اسب دوانی و فوتبال علاقه مندید ! چه تفریحی را ترجیح می دهید ؟
بیشتر تفریحات من بودن با دوستان است . به فوتبال علاقه دارم و بازیهای مهم را سعی می کنم ببینم . خودم هم اگر بتوانم هفته ای یک روز ورزش می کنم " خودکشی " اما وقتی دبیرستان می رفتم خیلی ورزش می کردم الان مقداری چاق شدم و هم اینکه کمتر وقت می کنم !!

- آیا با فیلم های سینمایی ایران و جهان آشنا هستید ؟ چه نظری دارید ؟
سینمای ایران را دوست دارم و تا حدودی تعقیب می کنم . ولی سینمای جهان را متاسفانه خیر . سینمای جنگ بنظرم دارای ارزشهای بسیار است مخصوصا شهدا . کارهای آقای حاتمی کیا را می پسندم . البته باید بگویم سینمای امروز رگه هایی از ابتذال دارد و امیدواریم از حد طبیعی بیشتر خارج نشود .

- از میان ورزشها حاح احمد آغا پدرتان , به فوتبال علاقه داشتند کمی برایمان شرح دهید .
ایشان بصورت حرفه ای فوتبال می کردند . مدتی هم در تیم پرسپولیس آن زمان تمرین کردند ولی ساواک مانع می شود و به نجف می روند و آنجا به امر امام مشغول تحصیل علوم دینی می شنود فکر می کنم آقای کاظم رحیمی خاطرات خوبی از آن دوران دارند. این قضایا مربوط به قبل از تولد من است و گفته هایم شنیده هایم است و می دانم پدرم در پست هاف بک بازی می کردند .

- چه کتابهایی مطالعه می کنید ؟
همه نوع کتاب می خوانم مخصوصا متب اسلامی و فلسفی و بزرگترین تفریح من خواندن کتاب است . تاریخ را خیلی دوست دارم انقلابهای بزرگ را تاریخ 100 ساله اخیر را . اما از رمان خیلی کیف نمی کنم .

- به چه زبانهایی تسلط دارید ؟
به زبان عربی و تا حدی که گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم , بلدیم . همین قدر که اگر ما را در فرنگ رها کند به پاسگاه پلیس برسیم . الان الحمدالاه بازار ترجمه خوب است و کفایت می کند .

- مردم نصویر کودکی را بیاد دارند که در سالهای نخست انقلاب اطراف امام بود زیباترین خاطره ای که از آن دوران دارید را بگویید :
من همیشه آن دوران که راهنمای بودم و بعد به دبیرستان رفتم و در همان ایام که رفتم به جبهه امام را یک پدر بزرگ مهربان و رهبری بزرگ می دانستم . " چه خاطره جالبی "

- صنعت خودروی ایران پس از سالها سمند را خودروی ملی عنوان کرد از این خودرو راضی هستید ؟
یکبار بیشتر سوارش نشدم . قشنگ است ضمن اینکه زیاد از ماشین سر رشته ندارم . و راستش از اولش هم علاقه ای نداشتم .

- حالا اگر اجازه بدید وارد مباحث اساسی تری بشویم : آیا هیچگاه به عرصه سیاست وارد خواهید شد ؟
سوالات عجیبی می کنید !!!!!!!!

- نظرتان در مورد حقوق زنان چیست ؟
نظر خاصی ندارم اما بیشتر باید از اسلام و شرع در این موارد کمک گرفت و دین اسلام اساسی ترین و جامع ترین راهنما در این موارد هست . ما به آزادی زنها ارزش قائلیم اما در حددی که باعث ابتذال نشود !

- آیا با کامپیوتر و اینترنت آشنایی دارید ؟
تا حدود کمی در حوزه کار کردم و به سایت یاهو هم وصل شدم اما زیاد جالب نبود مخصوصا که زبان غیر فارسی داشت .

باقی مصاحبه رو نمی نویسم چون سوالات مزخرف و چرت بود !! اما این مصاحبه حاوی نکات ظریقی بود که حتما با خوندن اون فهمیدید پیامش رو ! یکی از ساده ترینهاش این هست که می تونید با توجه به این صحبتها و طرز فکر یک نواده انسانی که با سرنوشت 40 میلیون نفر بازی کرد به این نتیجه ساده برسید که این فرد زندگی رو در چند چیز ساده خلاصه کرده و اون هم فقط و فقط بودن در بین هم کیشان خود و بحث های دینی و فلسفی و ... هست ! این فرد هیچ علاقه ای به سینما - تاتر - علوم روز - کامپیوتر - اتومبیل - ورزش و خیلی از مسائل دیگه نداشت و نداره و حتی سر رشته ای نسبت به این مسائل و نیازهای انسانی !! حتی رمان خوندن رو هم بیهوده می دونست !! حالا می نونید تصور کنید وقتی این انسان روزی بر مسند قدرت و سیاست تکیه کنه باز چه فاجعه انسانی پیش خواهد اومد و نسل دوم نسل سوختگان شکل خواهند گرفت ........

من یه عمر ازگاره
زیر سایتون نشستم
من کنیز زنگیم که
دستامو به سینه بستم
آغا تو حضرت عشقی
از ملائک بهشتی
تو با دستای مبارک
سرنوشتمو نوشتی
من پیش روی آینه
از بیکسی شکستم
دست شکستگان گیر
مهر تو بسته دستم
من ذره ذره گشتم
تا تو مرا نبینی
آغا شما بزرگی
با من چرا نشینی ....

" بر شاعر و خواننده اون لعنت "

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001