فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, December 10, 2002
امروز از اون روزهاست که پریود روحی شدم !!!! جریانی برام پیش اومد که از دست هر چی ترکه بیزار شدم . البته نه همه ترکها !! چون همون طور که توی فارس ها هم نا اهل و بی وجود وجود داره توی ترکها هم هست اما بعضی اوقات این دسته از مردم کارهایی رو انجام می دن که آدم تا مغز استخونش آتیش می گیره !!!!! به همین خاطر من این مطلب رو می نویسم برای خنک شدن خودم و این مطلب گویای توهین به این عده از مردم شریف ایران نیست البته فقط بعضی هاشون !!!!! به تلافی برخورد بدی که امروز با یک موجود صفر کیلومتر داشتم و جریانی که برام پیش اومد داستانی رو درباره بعضی از این مردم واقعا نفهم می نویسم تا یکم آروم بشم !!! البته این رو هم بگم خودم هم ترکم :
جریان بر می گرده به سوار شدن یک ترک و جریان خواستگاری و .. که سعی کردم با طنز اون رو بیان کنم ...

ترکه سوار اتوبوس واحد می شه که بیشتر صندلی هاش خالی بودن , همون اول بسمه الاه دست می اندازه و میله اتوبوس رو محکم می چسبه !! مردمی که نشسته بودن می گن : آقا جان این همه صندلی خالی هست خب برو بشین ....
ترکه میگه : بابا ده دقه دیگه همینم گیرم نمیاد ...
راننده اتوبوس میاد بالا و شروع می کنه به جمع کردن بلیط ها .. تا می رسه به ترکه و میگه : بلیط !!! ترکه میگه : برو بابا ... تو اگه آدام بودی اونی که دیروز دادم بهت پاره نمی کردی !!
خلاصه مردم از ته اتوبوس بلیط ها رو یکی یکی جمع کردن و دست بدست دادن بیاد جلو اتوبوس تا رسید به ترکه ! ترکه هم همه رو گرفت و چپوند تو جیب کتش !! یکی گفت : چرا گذاشتی تو جیبت بده به آقای راننده !
ترکه گفت : هیس !! راننده عصبانیه الان می گیره همه رو پاره می کنه ها !!!!
اتوبوس راه افتاد و ترکه رفت ته اتوبوس و شلوارشو در آورد و شروع کرد به ..... !! زن ها گفتن آقا این کارها چیه می کنی کثافت و .... ؟
ترکه گفت من چه کار کنم ؟ این آقای راننده همش داد میزنه : برین عقب برین عقب ...... !!
بعد بلند شد و یهو چشمش افتاد به یه دختر هلو و رفت تو نخ دختره و زل زد بهش !! آخر سر دختره جوش آورد و گفت :
- ایش ..... ایکبیری !!!
ترکه برگشت گفت : هو خانم اشتباه گفتی !! اول بیره بعد ایکی !! حالا اسم شما آدی نمندی ؟
دختره گفت : غزاله ......
ترکه هم گفت : بنده هم آباس .....
خلاصه ترکه مخ دختره رو می زنه و بعد دوتایی از اتوبوس پیاده می شن و شروع می کنن به قدم زدن ... ترکه خواست دختره رو صدا کنه و فرار بعدی رو باهاش بگذاره اما هر چی فکر کرد اسمش یادش نیومد !! آخر سر برگشت گفت : هوم ... شما .. خانم آهو خانم ..
دختره گفت : آهو نه عزیزم .... غزال !!
ترکه گفت : هی بابا حیوان با حیوان چه فرقی داره ؟
خلاصه ترکه شماره دختره رو گرفت که بهش زنگ بزنه تا با هم بیشتر آشنا بشن ..
شب !! ترکه زنگ زد خونه دختره . پدر دختره گوشی رو برداشت و گفت : الو
ترکه هم گفت : اهلو .. ببخشید ... منزل غزاله خانمه ؟
باباهه هم گفت خفه شو فلان فلان شده و تق گوشی رو گذاشت !!!!
فرداش ترکه دختره رو بیرون دید و گفت : بابا من دیروز زه زدم گفتم منزل گزاله خانمه ؟ بابات به من فحش بی ناموسی داد !! چرااااا ؟
دختره گفت : خوب عزیز دلم تو که دیدی بابام برداشت , یه چیز دیگه می گفتی قطع می کردی !! ترکه گفت باشه فهمیدش !!
فردا !! ترکه دوباره زنگ زد و پدره بازم گوشی رو برداشت گفت : الو ؟
ترکه گفت : ببخشید اونجا میدان انگلابه ؟ پدره با حرص گفت : بلللله میدون انقلابه !!
ترکه هم گفت : پس بی زحمت گوشی رو بده به غزاله خانم !!!!!
دختره گوشی رو گرفت و ترکه هم شروع کرد به شکایت که : بابا اینجوری که نمیشه که هر دفعه من زه می زنم بابات گوشی رو برمیداره بی ناموسی به ما می گه !! بیا فرداش بریم پارک صحبت زندگی کنیم اگه تفاهم داشتیم بنده بیام خواستگاری اگه نداشتیم که خدافط .... !
خلاصه قرار رو می گذارن و فردا !! تو پارک نشسته بودن و داشتن حرف می زدن که یهو دختره داد زد ای وای بابام داره میاد !!!!
ترکه گفت : هیچ ! نترس خونسردی خودتو حفظ کن !! اگه پرسید من کیه ؟ بگو داداشمه !!
خلاصه باباهه فهمید و در آخر قرار شد ترکه بره خواستگاری !!
شب خواستگاری ترکه کت دومادیشو پوشید و به جای شلوار , شورت مامان دوز پاش کرد و رفت ...پدر دختره گفت : آقای محترم اومدی خواستگاری قدمت روی چشم !! اما چرا با شورت اومدی ؟؟؟؟
ترکه گفت : آقا جان گفتیم شاید قسمت شد وصلت شد شب اینجا ماندیم دیگه ...
خلاصه نشستن و دختره با یه سینی چایی اومد .. هفت هشت تا استکان چایی اما قندون یادش رفته بود بیاره ... تا خم شد که به ترکه تعارف کنه یهو باد ازش در رفت . ترکه هم شاکی شد و برگشت گفت : اگه نمیرینی برو قندشم بیار !!!!
خلاصه صحبت سر خصوصیات اخلاقی شد و ترکه رو کرد به مادر دختره و گفت : خانم شما از محسنات دخترت بگو ببینیم بدرد ما می خوره یا نه ؟
مادره گفت : والا دختر من مکانیک خونده , جودو کنگ فو کاراته و قهرمان بوکس زنان ایرانه . شما چطور ؟
ترکه هم خندید و گفت : والا ما که هیچ !!! اونطور که دختر شما محسنات داره لابد بنده هم باید دیپلم کهنه شوری , ظرف شوری و گرد گیری و آشپزی داشته باشم !! اقلا دیگه خانم لطف کنن زحمت زایمان رو بکشن ...
بابای دختره گفت شغل شما چیه ؟
ترکه گفت : بنده قازی هستم !!!
مادر پدر دختره به هم نگاه کردن و گفتن : اهه قاضیه طرف !!!! ببخشید کدوم شعبه هستین ؟
ترکه گفت : والا ما سیار هستیم شعبه موبه نداریم !!
پدر دختره گفت : مگه قاضی هم سیار می شه ؟
ترکه گفت : بله !! شما زنگ بزنین شرکت بوتان قاز بپرسین آباس فازی کیه ؟ ما قاز پخش می کنیم دیگه !!
خلاصه با هم نامزد می کنن و یه روز ترکه می رفت خونه دختره و یه روز هم دختره می رفت خونه ترکه ! تا اینکه یه روز ترکه می ره خونه دختره و دختره بهش می گه : عزیزم تو امروز دیر کردی سر من درد گرفته !!!!!
ترکه گفت : سرت بیار جلو .... ماچ
دختره گفت خوب شد ....
دوباره 5 دقیقه بعد دختره گفت : عزیزم لُپ هام هم می خاره !!!
ترکه گفت لپ هاتم بیار جلو !!! ماچ ......
دختره گفت : ای وای هر جا رو ماچ می کنه خوب می شه .... راستش چند روزه گردنم هم درد می کنه ...
ترکه اون رو هم می بوسه و بعد دختره دکمه های پیرهنشم باز می کنه و می ره سراغ سینه و ..... که مادرش که از پشت در داشته این ها رو دید می زده می بینه ای وای داره اوضاع خطری می شه می پره تو و رو می کنه به ترکه و می گه ننه عزیرم !!! الهی قربونت بشم مادر حالا که تو هر جا رو ماچ می کنی خوب می شه بی زحمت یه بوس هم به این بواسیر من بکن تا خوب بشه ......
دلم خنک شد !!!!!!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001