فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, August 24, 2009
در جستجوی آب :

خاله مادرم و شوهرش هر وقت میرن مسافرت کلید خونشون رو میدن به ما که بریم به خونشون سر بزنیم و گلدونهاشون رو آب بدیم و شب ها هم چراغها رو روشن کنیم که مثلن دزد نیاد ! دیگه این قدیمی ها نمیدونن که دزدهای الان مدرن شدن و شعورشون بالا رفته و خودشون ختم روزگارن و نه به چراغ و نه به نرده و نه دزدگیر و ... نگاه نمیکنن هیچ , اهمیت هم نمیدن ! بیشتر وقتها این وظیفه آرتینه که بره گلدون هاشون رو آب بده و چراغها رو روشن کنه و بیاد . هر وقت هم می اومد حس میکردم یه جورایی نامیزونه و زیاد دری وری میگه و شنگول میاد خونه ! ولی عقلم به جایی قد نمیداد .. امروز چون همگی داشتیم میرفتیم بیرون برای شام , گفتیم سر راه چراغها رو روشن کنیم و بعد از اونور بریم :

آرتین گفت من تو نمیام و میشینم تو ماشین شما برین و بیایین . من و خواهرم و رایان رفتیم تو . پارچ آب رو برداشتم و داشتم آب پر میکردم که به گلدونها آب بدم که رایان گفت : تشنمه آب میخوام . به خواهرم گفتم از یخچال بطری آب رو در بیار بهش آب بده تا من گلدونها رو آب بدم . چند دقیقه بعد صدای گریه رایان رفت آسمون و بدو رفتم ببینم چی شده و دیدم لیوان آب رو انداخته زمین و دهنشو گرفته و گریه میکنه و میگه سوختم !! خواهرم هم با تعجب داره نگاهش میکنه ...
- چی دادی به خورد بچه ؟
هیچی , آب ریختم براش تا خورد زد زیر گریه !
- مامان جان چی شد ؟
+ سوختم ! تو آبش فلفل داشت !!!!!!
بطری آب رو گرفتم و بو کردم و تازه فهمیدم چی بود و نگو توش مشروب بوده ! نگاه چپ چپ انداختم به خواهرم و اونم گفت : خب به من چه ؟ کف دستمو بو کرده بودم ؟!؟
میدونستم اینا از آب شیر نمیخورن و بطری های آب معدنی میخرن و همیشه خاله میگفت آب طرفهای ما خوب نیست و بو میده و خیلی ها مریض شدن ! برای همین هم ترسیدم از آب شیر به بچه بدم . خلاصه شروع کردیم به گشتن خونه که بطری های آب معدنی رو پیدا کنیم . توی کابینت زیر ظرفشویی توی فریزر توی انباری توی کمد لباسها و ... خلاصه هر جا رو باز میکردی بطری مشروب در می اومد حتا توی فریزر !!!! آخر هم آب پیدا نکردیم که نکردیم و در عوض نزدیک 100 بطری مشروب از انواع مختلف کشف شد !! یادم آفتاد خاله مادرم میگفت این فیروزخان در عمرش لب به آب نزده و آب بخوره مریض میشه , تازه فهمیدم چرا هر جا رو باز میکنی مشروب پیدا میکنی و البته اینم فهمیدم چرا آقا آرتین همیشه شوخ و شنگ می اومدن خونه و این آدمی که تیرآهن 24 تو کونش بکنی شب یه کیسه آشغال رو نمیره بذاره دم در , اونوقت این همه راه رو میکوبید تا بیاد چراغها رو روشن کنه !!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001