فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, August 08, 2009
چهارشنبه تلخ و شیرین :

چهارشنبه همین هفته که مراسم لیف و کیسه کشیدن احمدی نژآد برگذار شد , روز جالبی بود . طبق معمول که همیشه وقتی خبری میشه و توی فیس بوک خبر تجمعات یا تظاهرات مردم مثل بمب میترکه و از کله صبح کیلو کیلو برات پیغام میاد که فلان روز راهپیمایی یا تظاهرات و گردهمایی داریم , روز چهارشنبه هم همینطور بود و عواقب چنین پیغام هایی کاملن مشخص بود . چیدمان منظم نیروهای نظامی در میادین اصلی شهر تهران ! وقتی از صبح به میدون های اصلی شهر وارد میشدی با دیدن نیروهای نظامی متوجه میشدی که حتمن اون روز اتفاقی می افته !
چهارشنبه اما جریان کمی متفاوت تر بود . نه تنها نیروهای نظامی میدون ها رو محاصره کرده بودن , که حتا در سطح شهر و مناطقی که جمعیت زیاد بود هم حضور بسیار گسترده ای داشتن . توی پیاده روها که قدم میزدی دسته دسته نیروهای نظامی رو میدیدی که نشستن روی زمین و سپر و باتوم و کلاه خود هاشون روی زمین کنارشون قرار گرفته و گرم صحبت با هم هستن و انگار نه انگار که ممکنه تا دقایقی دیگه همین ها که شبیه آدمیزاد هستن و نفس میکشن و میگن و میخندن و جوک میگن برای هم و خیلی هاشون 20 سال هم ندارن , با ضربات باتوم له و لورده ت بکنن و مادرانی رو داغدار کنن و جوون هایی رو بدبخت کنن و باعث مرگ و شکنجشون بشن . یا از بیکاری مثل معتادها چرت میزنن یا با موبایلشون بازی میکردن و بعضی ها با موبایل صحبت میکردن . بعضی ها معرکه گرفته بودن و همقطارهاشون رو دور خودشون جمع کرده بودن و با آب و تاب صحبت میکردن . اینها برادران نیروی انتظامی بودن و ملبس به لباس های سبز لجنی یک دست !

در سوی دیگه این جمعیت نیروی موتور سوار با لباس های پلنگی قرار داشتن که تابلو بود از ناف دهات جمعشون کردن آوردن . همشون چنان منظم و عصا قورت داده یا ایستاده بودن یا نشسته بودن که انگار با چسب چسبونده بودنشون به زمین و حتا انگار همقطارهاشون رو هم نمیشناختن . نه حرف میزدن نه شوخی میکردن . فقط سیخ سیخ مردم رو نگاه میکردن و هاج و واج بودن . اینها برادران مزدور بسیجی بودن !
عصر که از کنار این تجمعات رد میشدم خیلی جالب بودبرام . مردم که اصلن انگار نه انگار اینها حضور دارن . محل سگ هم بهشون نمیذاشتن و اهمتی بهشون نمیدادن و اتفاقن با دیدنشون لبخند میزدن . لبخندی از جنس ننگ از جنس تمسخر از جنس تاسف ... حتا خود من با تاسف بهشون لبخند میزدم و دلم براشون میسوخت ... وقتی تو صورتشون نگاه میکردی با شرم فوری سرشون رو میگرفتن پایین . انگار خودشون هم میدونستن که چه عملی دارن انجام میدن و کارشون حکم تُف سر بالا رو داره و رو در روی مردمی قرار گرفتن که از خودشون هستن و خودشون هم از اونها هستن نه دشمن هستن نه اجنبی نه منافق نه جنایتکار نه قاتل ! فقط جرمشون مردم بودنه و بس ! جرمشون حق خواهیه و بس ...
در سوی دیگه وقتی به برادران مزدور بسیجی نگاه میکردی نه تنها احساس شرم نمیکردن , بلکه با غضب بهت زل میزدن و نگاهشون بهت میگفت چقدر دوست دارن تو رو تکه و پاره کنن !!! اینها همون مزدورهایی هستن که پول میگیرن تا مردم رو سرکوب کنن . رحم در وجودشون نیست و مثل آدم آهنی دستورات رو اجرا میکنن . بیشترشون بی ریشه هستن و بعضی هم به طمع پول تو روی مردم قرار گرفتن چون آدم ریشه دار و اصیل هرگز با مردمی که از جنس خودش هستن اینطور برخورد نمیکنه . بسیجی های انسان همون هایی بودن که 20 سال قبل روی مین ها خوابیدن و تکه و پاره شدن و با پایان جنگ 8 ساله هم نسلشون منقرض شد و اونهایی که موندن نفس بسیجی رو به لجن کشیدن و اونها رو هم بدنام کردن !!!!

این حال و هوای تهران در روز چهارشنبه بود . چهارشنبه ای سیاه و سفید که باید اسمش رو گذاشت آغاز استبداد صغیر چهار ساله . درست در روزی که باید مشروطیت رو در ایران جشن میگرفتیم و خون هایی که مشروطه خواهان برای سرنگون کردن استبداد در تهران فدا کردن رو ارج میذاشتیم , اما همچنان بعد از گذشت 100 سال خم اندر خم همون کوچه پس کوچه های مشروطیت هستیم . با این تفاوت که به توپ بستن خانه ملت و کشتار سربازان مزدور قزاق جای خودشون رو دادن به بسیجی و لباس شخصی و نیروهای انتظامی . اما اینها از هیجان موضوع چیزی رو کم نمیکنه و تنها بخش سیاهش هستن . اینها نشانه های بسیار خوبی هستن و نشون میده ما مسیر رو درست اومدیم . نشون میده پروسه دموکراسی به آرامی داره عمل میکنه و در طول این صد سال متوقف نشده . نشون میده که جامعه ایران و مردم ایران همچنان پویایی خودشون رو خفظ کردن . از استبداد مطلقه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و محمد علی شاه گرفته تا بی کفایتی احمد شاه و دیکتاتوری رضا شاه کبیر و محمد رضا شاه و بعد هم حکومت اسلامی , جریان دموکراسی خواهی در ایران هرگز متوقف نشده و دائم در حال حرکت و تحول و آموختن هست تمام سرکوب هایی که در طول این صد سال انجام شد و خیانت هایی که دولت های گوناگون به ملت ایران روا داشتن , هرگز باعث نشد این روند از حرکت بایسته . مردم مدام آموختن و روش های مبارزه رو عوض کردن . یک نمونه اون همین چهارشنبه بود . قرار بود مردم روز چهارشنبه تظاهرات کنن درست روزی که حکومت منتظر بود و براش تدارک دیده بود ولی اتفاقی نیافتاد و بجای اون فرداش درست روزی که کسی انتظارش رو نداشت این کار صورت گرفت ! اگر پویایی مردم ما از بین میرفت باید نگران میشدیم ولی حرکت رو به جلو همچنان ادامه داره و در مسیر درستی در حال ادامه ست و این نوید دهنده اینه که اگر روزی به دموکراسی حقیقی برسیم , که اون روز دیر نخواهد بود , تا ابد دموکراسی در جامعه ایران ماندگار خواهد شد و هرگز به آفاتی مثل آخوندیسم و شاهنشاه و دیکتاتورهای ریز و درشت مبتلا نخواهد شد . خون های بسیاری ریخته میشه مثل تمام این صد سال که انسان های بیشماری کشته شدن و به قتل رسیدن و شکنجه شدن , ولی در نهایت یک پیروزی جاودان متولد میشه و نسل های آینده ما طعم شیرینش رو خواهند چشید و کشورمون تا ابد سر افراز خواهد موند . به امید اون روز ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001