فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, May 15, 2009
ترک عادت :

بعضی عادت های آدمیزاد هست که هیچ وقت از بین نمیره مخصوصن عادت های دوران کودکی که تو گوشت و پوست و استخون آدمیزاد میره و با دسته بیل هم در بیا نیست و نمیشه هیچ جور اونها رو ترک داد ! شاید بشه یه معتاد به مواد مخدر رو ترک داد ولی مثلن عادت چس خوری و خساست و چشم چرونی و غیبت و دروغ و وسواس و کثیف بودن و خیلی چیزهای دیگه رو هیچ وقت نمیشه از بین برد در افراد و فقط شاید بشه کمرنگشون کرد به ضرب و زور کوفتمان فرهنگی و گاهی هم گفتمان ! حالا به این عادت ها , عادت پوشیدن لباس های ژنده و کهنه و پاره و سوراخ رو هم اضافه میکنیم :

من و این آرتین ذلیل مرده از روز اول یکی از بحث های جدی مون همیشه سر لباس پوشیدن آقا بوده . من روی لباس خیلی حساس هستم و با اینکه لباس های چندان گرون قیمتی نمیخرم و به مد هم علاقه چندانی ندارم ولی دوست دارم لباس هام رنگ های شاد داشته باشه و مرتب و تمیز باشن ! حتا لباس های زیر ! اگه فنر کرستم در بیاد یا حتا جوراب هام در بره , درسته میرن تو سطل زباله و نه جوصله وصله پینه زدن بهشون رو دارم نه اینکه خوشم میاد لباس پاره و وصله ای بپوشم و حالا میخواد لباس زیر باشه یا هر چی !! ولی برعکس من این آرتین , اصلن اهمیتی به این چیزها نمیده و جوراباش چشم در بیارن , شلوارهاش خشتکشون پاره بشه اندازه چاک کون دایناسور , زیر پوشش سوراخ بشه و ... اصلن براش مهم نیست . پیرهنش چروک باشه , کثیف باشه , بوی گند عرق بده و ... همونطوری میپوشه و میره . تازه آقا به من میگه لطافت لباس های کهنه رو تا حالا درک کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟ یا وقتی بهش میگم این زیرپوشت 10 جاش سوراخه و مگه تو خیابون بهت تیر زدن و به رگبار گلوله بستنت , میگه نمیفهمی ! اینها هواکشه و آدمو خنک میکنه !!!!! مادر سلیطه ش و اون بابای بیشرف دزدش هم همینطورن . دیدم خونشون که زیر بغل بلوزهای مادرش بعضی وقتها سوراخه و بند کرستش معلومه و چقدر هم زشت و چندش آوره و یا پشت زیپ دامنش شکافته و کون خانم چاکش معلومه و ... باباش هم که همیشه خدا خشتک پیژامه هاش شکافته ست . این یعنی اینکه از بچگی تو خون اینها رفته این چیزها !
هر چی هم با آرتین دعوا میکنم که اگه لباست کثیف میشه یا عرق میکنی بو میگیره بنداز تو سبد لباس کثیف ها تا من بشورم یا اگه سوراخ میشه یا میشکافه بهم بگو , جلوی من میگه باشه و بعد مثلن بیرون میریم یا مهمونی میبینم فلان جای آقا افتاده بیرون و لک هست و سوراخه و شکافته و .. ! اینجا آبروی منه که میره نه آقا و همه میگن نگاه کن زنه کونش هم نیست شوهرش چی میپوشه و به خونه و زندگیش اهمیت نمیده و شلخته س چقدر !
بجز اون هم خود آقا کلن نمیدونم چرا با لباس های شیک و نو مشکل داره و باورتون نمیشه وقتی لباس نو و شیک میپوشه اصلن نمیتونه دو قدم راه بره و دائم میخوره تو در و دیوار و با سر و کله زخمی میاد خونه !!! من واقعن موندم این دیگه چه جانوریه و چرا اینطوریه ؟!؟ همیشه لباس های آقا اطو کرده و مرتب توی کمد به چوبلباسی زده شده ولی تا من با دعوا تنش نکنم محاله اونها رو خودش بپوشه ! یه دست شلوار جین رنگ و رو رفته داره و یه پیرهن زشت و گل و گشاد که اگه من نباشم 365 روز سال آقا فقط همین دو تا رو میپوشه !!!!
در مورد لباس راحتی هم همیشه دعوا داریم با هم ! هر وقت میره خونه مادرش , خانم دو سه تا پیژآمه بدترکیب گل و گشاد که خودش دوخته میده دست آقا که بیاره خونه بپوشه و فرداش این پیژآمه ها تبدیل میشن به دستمال گردگیری !!!! اونم از ترس من همیشه یکی دو تای اینها رو قایم میکنه و دور از چشم من میپوشه و دلیلش هم اینه که تو شلوار جین چیزم در فشاره و تو اگه لای پات 3 تا چیز مردونه داشتی دیگه اینقدر به من گیر نمیدادی صبح تا شب شلوار بپوشم تو خونه .. پشت سر این حرفش دمپاییه که به پرواز در میاد !!!!!
چند تا شلوار جین نازک براش خریدم و پاچه هاش رو بریدم و مثل شلوارک کردم که صبح بیدار میشه اونها رو بپوشه تو خونه ولی تا چشم منو دور میبینه نمیدونم از کجا پیژامه های بدترکیب ننه ش رو در میاره و میپوشه ! اینقدر هم اینا زشت هستن که حد نداره وقتی میپوشه انگار که توشون شیش من ریده باشه !!!!! منم که زورم بهش نمیرسه , وقتی خونه نیست میگیرم خشتک اینها رو میشکافم تا چیزش بیافته بیرون و بلکه آقا خجالت بکشه از من و بچه و نپوشه ولی تنها چیزی که مردها ندارن شرم و حیاست و چیزی که زیاد دارن وقاحته و بس .....

امروز هم طبق معمول آقا پیژامه پوشیده بود و نشسته بود داشت تلویزیون میدید و منم اون طرف جدول حل میکردم و رایان هم داشت نقاشی میکشید . کمی بعد رایان اومد بغلم و گفت :
- مامان ؟
بله ؟
- مامان ؟
بله ؟ چیکار داری ؟
- یه چیزی بگم بابا رو دعوا نمیکنی ؟
نه . بگو ببینم چیکار کرده باز ؟
- دودول بابا معلومه !!!!!!!
منو میگی , برق از کله م پرید و نگاه کردم دیدم به به ! آقا نشسته روی مبل و دودول مبارکه ش هم از لای سوراخ خشتک پیژامه ش افتاده بیرون و ...
- تو به دودول بابات چیکار داری ؟ برو تو اتاقت ببینم ..
تو که گفتی دعواش نمیکنی ؟
- دعواش نمیکنم . میخوام باهاش حرف بزنم . برو بالا تو اتاقت ..
وقتی که رفت دمپاییمو در آوردم و پرت کردم وسط پای آرتین و دادش رفت هوا .... چنان محو تلویزیون بود که بیشتر از درد دمپایی از شوکش مثل فنر پرید هوا !
- واسه چی میزنی ؟ باز چی شد فیوزت پرید ؟
پدر سگ ! اون چه طرز نشستنه ؟
- باز گیر دادی ؟ بذار تلویزیون ببینیم بابا !
یه نگاه بنداز وسط پات تا بفهمی منظورم چیه !
همین که چشمش به شمش طلای مبارکه ش افتاد , چشماش 4 تا شد و فوری چپوندش تو ! خلاصه معلوم شد آقا از تنبلیش از حموم که اومده برای اینکه به برنامه کوفتیش برسه , شورت نپوشیده فقط پیژامه رو پاش کرده اومده پایین و ... دیگه من بدو اون بدو تا آخر به همین بهانه پیژامه رو از پاش در آوردم و با قیچی جلوی چشماش به 4 قسمت مساوی تقسیم کردم و گذاشتم کف دستش تا آدم بشه !!! به این میگن کوفتمان فرهنگی ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001