فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, April 27, 2009
پت و مت :

بالا برین پایین بیایین خنگین ! تقصیر من چیه ؟ اینقدر مثال و شاهد دارم و میارم تا خودتون اعتراف کنین خنگ تر از شما وجود نداره :

پنج شنبه ای رفته بودم گوشت خریده بودم و داشتم پاک میکردم و زدم دستمو خیلی شیک بریدم اونم چه بریدنی . چهار تا بخیه خورد ! همیشه گوشت ها رو میدم چربی هاش رو بگیره و درشت خرد کنه و بعد میارم خونه و میشورم و میذارم توی آب نمک و ده دقیقه بعد در میارم و تکه میکنم و بسته بندی و میذارم فریزر . اون روز هم داشتم همین کارو میکردم که دستم برید و رفتیم درمانگاه شبانه روزی نزدیک خونه و دستمو بخیه زد و پانسمان کرد و یه آمپول کزار یا همون زُگار (!) به قول آرتین هم زد در کونمون و کلی هم سفارش که مبادا حموم بری و دست بشوری و آب بخوره و اومدیم خونه . حالا یه خروار گوشت مونده بود و منم دستم درد میکرد و نمیتونستم چیزی دست بگیرم . به آرتین گفتم بیا بشین من بهت میگم اینارو چیکار کنی و خلاصه آقا نشستن و با کلی ایش و اه و پیف و پوف شروع کردن گوشت تکه کردن اونم با دستکش یکبار مصرف ! انگار ما خوشمون میاد از این کلفتی ها و یه بارم که خودشون میان از این کارا بکنن فقط لب و لوچه کج میکنن . حالا کاری که خودم نیم ساعته تموم میکنم باور کنین 3 ساعت و 40 دقیقه طول کشید تا این خنگ خدا اینا رو بگیره فقط اندازه خورشی و قیمه ای و بیفتکی خرد کنه !!!!! کارش که تموم شد رایان رو هم صدا کردم بیاد کمک و اون کیسه فریزری ها رو باز میکرد و آرتین هم توشون گوشت میریخت و منم گره میزدم .
بعد نوبت چرخ کردن گوشت ها رسید . اینقدر نشسته بودم که کمرم درد گرفته بود و گفتم اینا رو چرخ کنین من میرم یه کم دراز میکشم و تموم شد صدام کنین بیام بگم چطوری بسته بندی کنین ! خلاصه اینا افتادن تو جون چرخ گوشت و منم رفتم بالا یه کم استراحت کنم . فکر کنم یه چرت هم زدم و بیدار که شدم همچنان صدای چرخ گوشت می اومد . ساعت رو نگاه کردم و دیدم نیم ساعته من از آشپزخونه اومدم بیرون و هنوز اینا دارن گوشت چرخ میکنن ؟؟؟؟؟؟؟ بدو بدو رفتم پایین ببینم چیکار میکنن , فقط صحنه رو مجسم کنین :
آرتین گوشت ها رو بر میداشت و نگاه میکرد و یه دونه یه دونه مینداخت توی چرخ گوشت و رایان هم فشار میداد تا گوشت بیاد بیرون و بعد دوتایی خیره میشدن به خروجی چرخ گوشت و اینقدر صبر میکردن تا همه گوشت بیاد بیرون و بعد رایان میگفت : تموم شد یکی دیگه بنداز ... منو میگی , منفجر شدم از خنده ! دقیقن پت و مت !!!!!!
رفتم میگم چیکار میکنین شما دو تا خنگول ؟ آرتین با اعتماد به نفس عجیبی میگه : داریم گوشت چرخ میکنیم مگه نمیبینی ؟ میگم این چه مدل گوشت چرخ کردنه و بعد که بهشون یاد دادم , تازه آقا میگفت خودم بلد بودم میخواستم رایان سرش گرم بشه و بازی کنه !!!!!!

شب قبل از خواب عادت دارم دوش بگیرم بعد بخوابم وگرنه خوابم نمیبره . حالا هر چی زور میزدم این پنجه دستم مگه تا میشد ؟ چنان پانسمانی کرده بود که نمیتونستم چیزی رو تو دستم بگیرم . آخر به آرتین گفتم بیا بریم حموم و کمک کن من دوش بگیرم . کاش زبونم لال میشد و نمیگفتم ! فقط ببینین چه بلایی سر من آوردن این دو تا خنگ ! اول که یه کیسه نایلون دادم دستم کرد و گره زد به مچ دستم . موقع در آوردن لباس هام که کم مونده بود بیافتم زمین . پای منو گرفته بود رو هوا و داشت شلوارمو در میاورد و چنان کشید از پام که اگه گردنشو نگرفته بودم الان کونم توی گچ بود ! بعد هم لباس زیر ها . فقط باز کردن همون کرست 5 دقیقه طول کشید . میدونین حالا طرف ازدواج نکرده بود میشد گفت جهنم , تازه کاره ولی کسی که 3 ساله باهاش هستی و هنوز نمیدونه بند کرست رو چطوری باز میکنن و چطوری هم در میارن از تن , باید دسته کلنگ رو بکنی تو کونش !!!!!!! خلاصه بعد که لخت شدیم , آقا شروع کرد شستن ما . اونم چه شستنی ! اولش که یا میسوختم یا یخ میزدم و مثل آدم نمیتونست آب رو تنظیم کنه . خودش میگفت خوبه ولی نمیدونم دست مردا واقعن حس لامسه نداره که سردی و گرمی رو تشخیص بده یا اینقدر پوست کلفت هستن ؟ اول که آب رو ریخت رو تنم , جیغم رفت آسمون و سوختم , بعد که گفتم سردترش کن , از سردی آب جیغم رفت آسمون . اینقدر هم جیغ و داد کردم که رایان هم پیداش شد و آقا اونم گرفت کمک ! حالا رایان اومده هی میگم شورتمو بده بپوشم , میگه ولش کن ما که همه جاتو دیدیم .. یه آدم خل و چل و به بچه که عقلش ناقصه بخوان تو رو حموم کنن , ببین چی میشه ! رایان مسئول دوش دستی و آب گرفتن شد و آقا هم دلاک ! تازه چقدر هم میخندیدن و کیف میکردن از بلاهایی که سر من میاوردن . یه عمر من این دو تا رو حموم کردم , مخصوصن مسئول کیسه کش آقا بودم , حالا بقول معروف گذر پوست افتاده بود به دباغ خونه و این دو تا انگار تلافی میخواستن در بیارن .
دیدم با این اوضاع دستم تا چند روز از حموم هم خبری نیست و گفتم اقلن سرم رو هم بشور که تا دو روز از شرت راحت باشم . زبونم لال میشد و نمیگفتم ! شامپو رو ریخت و بعد هم مشغول چنگ زدن موهام شد . باور کنین فکر کردم سرمو یه عده نمد مال گرفتن و دارن میمالن و میکوبین ! سرگیجه و سر درد و کشیده شدن موهام و دادم رفت آسمون . تا چند دقیقه واقعن گیج بودم و چشمام سیاهی میرفت ... من نمیدونم واقعن شماها سرتونو همین طوری میشورین ؟؟؟؟؟ تازه به من میگفت ناز نازی ! خلاصه از خیر سر شستن هم گذشتیم و رایان هم اومد آبو بگیره رو سرم و دوشو گرفتم تو سوراخ دماغ و دهنم و کلی هم آب و کف خوردیم و کم مونده بود خفه بشم . بعد نوبت لیف زدن رسید و بعد از رعایت موازین اخلاقی و شرعی (!) جلوی بچه , آقا مشغول لیف کشیدن تنم شد ! نمیدونم ماهی پاک کردین ؟ فلس ماهی رو چطوری میکنن ؟ دقیقن من احساس همون ماهی رو داشتم که انگار یکی داره با کاغذ سنباده تن منو میسابه ! یعنی وقتی این حموم تموم شد من خاطرات حموم کردن با مادر بزرگم که فقط شکنجه بود , برام تداعی شد . این مادر بزرگ ها آدمو چنان میسابیدن که آدم تا یکهفته تنش زخم بود و اصلن کثیف هم نمیشدی !!!!!
موقع خواب تمام تنم سرخ بود و میسوخت و فقط آه و ناله میکردم . آخر به آرتین گفتم بیا تنمو لوسیون بمال دارم میمیرم . اونم با اون مالیدنش . یه کاری کرد که با همون یه دستم دمپایی برداشتم و تا جون داشتم دنبالش کردم و د بزن ! به اقا میگی تنتو لوسیون بماله , رفته جاهای بی ناموسی !!!!!! خر خدا ...

میبینین تو رو خدا ؟؟؟؟ بعد نگین ما خنگ نیستیم ! ژنتیکتون خنگه . اصلن معیوبه مغزتون . بقول این حجت که عاشق کامنت هاش هستم , شماها اگه عقل درست و حسابی داشتین حوری ها رو ول نمیکردین عاشق حوا بشین که هم خودتون رو بدبخت کنین هم ما رو ..



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001