فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, February 18, 2009
ولنتاین ایرانی :

ما ایرانی ها کلن موجودات باحالی هستیم . گاهی چنان روی بعضی از فرهنگهامون پافشاری میکنیم که یکی ندونه فکر میکنه نژاد پرستیم و گاهی هم چنان با دستهای خودمون خاک میریزم به سر همین فرهنگمون , و متلاشی و نابودش میکنیم که احمدی نژاد هم نمیتونه به سرعت نور برینه بهش ! نمونه ش همین ولنتاین . گاهی چنان فرهنگ و سنت های ایرانی و همچنین عربی – اسلامی (!) برای ما عزیز میشن که حتا عرب ها هم به گردمون نمیرسن و گاهی چنان فرهنگ غربی رو وارد فرهنگ ایرانی میکنیم که معلوم نیست ایرانی هستیم , عربیم , غرب زده هستیم , چی چی هستیم ؟ البته تقصیر هم نداریم . وقتی نیروی فشار باشه و سنت های ایرانی رو با فرهنگ وارداتی عربی پاک کنه , نتیجه میشه ورود فرهنگ بیگانه و استقبال شدید و فجیع از اون طوریکه از خارج از کشور زنگ میزنن به آدم ولنتاین رو تبریک میگن و این دیگه از اون کارهاست که توی هزار تا بقالی هم پیدا نمیکنی :

این روز ولنتاینی , از در و دیوار و آسمون و زمین برای ما تبریک میبارید ! اس ام اس و تلفن و ایمیل و فکس و .. ! گاهی آدم میگه خدا لعنت کنه پدر تکنولوژی رو که اعصاب برای آدم نمیذاره . هر جا رو باز میکردی مظهری از ولنتاین میدیدی ! حالا منم به این چیزا آلرژی دارم و حرصم میگیره که طرف سال تا سال نمیاد بهت سر بزنه و احوالتو بپرسه ؛ بعد سر یه همچین مزخرفاتی که میشه که اصلن نمیدونه جریانش چیه , چنان تبریکاتی برات میفرسته که بیا و ببین ! انگار نه انگار روز عشاقه و طرف باید برای کسی که دوستش داره تبریک بفرسته نه برای هر ننه قمری ...
خوشبختانه آرتین این یک مورد رو طبق معمول یادش نبود یا بهتره بگم مثل همیشه مناسبت های عشق و عاشقی به تخمش هم نبود ! تولد من و سالگرد ازدواجمون و این جور مناسبت ها اصلن تو مغز آرتین جایی نداره و دایورت شده روی تخم هاش , خلاص ! این یکی هم یادش نبود وگرنه تمام دق و دلی این پیغام ها رو سرش خالی میکردم ! یه کمی هم دور خودش چرخید و رفت بیرون . این آش ولنتاین اونقدر شور شده بود که وقتی داشتم گلدون های رو ایوون رو آب میدادم چشمم افتاد به یه چیز قرمز رنگ که توی خونه زهرا اینا در حال حرکت بود . رفتم عینکم رو زدم و دوباره اومدم و برق از سرم پرید ! زهرا خانم چادر قرمز خالدار سرش کرده بود و داشت روی بند لباس پهن میکرد !!!! صداش کردم و گفتم :
- بالاخره مساله کور رنگیت حل شد و تونستی ببینی بجز سیاه هم رنگ دیگه ای وجود داره ؟
اوا شیوا خانم ؟ ندیدمتون .. خوبین ؟ اقاتون خوبن ؟
- فضولو بردن جهنم گفتن رآکتورش تعطیله .. یه بار دیگه بپرسی میرم تو ! جریان این چادر قرمز چیه ؟
این ؟ خب .. امروز والانتانه !!!!!!
- چی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والانتان !
- پدر سگ ! صد دفعه بهت گفتم وقتی یه چیزی رو که نمیتونی حتا درست تلفظش کنی , غلط میکنی خودتو شکل اون در میاری . ولنتاین نه والانتان ! حالا عاشق کی شدی ؟ اون شوهر ترمیناتورت ؟؟؟
شیوا خانم ؟ مگه آقامون چشونه ؟
- هیچی .. خیلی هم خوبه . فقط مواظب باش بارون بهش نخوره وگرنه زنگ میزنه !!! راستی یادت باشه شورت و کرست قرمز هم بپوشی با چادرت ست میشه !!!!!!!

برگشتم تو . دیوانه ! همینمون مونده بود این دگوری ها هم ولنتاین جشن بگیرن . بیخود نیست دولت اینقدر حساسیت نشون میده . وقتی یه چیزی خود جوش بین مردم پذیرفته میشه , اونم عشق یعنی موضوع ممنوعه در اسلام , باید هم تار و پود پشم آغایان به ارتعاش در بیاد !!!!
آرتین که اومد مشکوک میزد . مطمئن بودم یه کاری کرده و نمیخواد گندش در بیاد . حالا چی , اصلن دوست نداشتم بهش فکر کنم چون بوی دردسر میداد . یکساعتی دور خودش میچرخید و آخر به زور به من گفت برو دم در ببین چی میبینی ؟ حالا منم از همه جا بی خبر ته دلم خوشحال شدم که یه چیزی برای من خریده در زندگیش , تا درو باز کردم کم مونده بود سکته کنم از ترس . یه هیولای قرمز 2 برابر قد من جلوم ایستاده بود . چنان جیغی کشیدم که نگو . بعد که خودش هم پیداش شد گفت : ولنتاینت مبارک !!!!! فکر میکنین چی خریده بود برای من ؟
یه خرس عروسکی درست به اندازه یه اسب اونم قرمز !!!! دیگه اون بدو من دنبالش با دمپایی . تمام دق و دلیمو سرش خالی کردم و انداختمش از خونه بیرون تا کنار همون خر پشمناکش بخوابه تا آدم بشه ! آدم شوتی که 450 هزار تومن پول یه عروسک بده رو باید برج میلاد رو کرد تو کونش تا آدم بشه . اینم از روز عشق ما ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001