فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, December 19, 2008
لعنت به سرما :

باز دوباره هوا سرد و برفی شد و بدبختی ما شروع شد . طبق همون ضرب المثل معروف که میگه هر که بامش بیش برفش بیشتر , ما هم بابامون زمستون ها در میاد و با اینکه عاشق برف و سرما هستم ولی وقتی که زمستون میشه عزا میگیرم . البته امسال این آقای شهردار خالی باف کلی لطف کردن و قدم به قدم شن و نمک کیسه ای گذاشتن تو خیابون ها و از حق نگذریم الان این چند روزه که برف میاد , مامورهای شهرداری مثل مور و ملخ میریزن و همه جا رو شن و نمک میپاشن و تا این لحظه خیابون ها باز بوده و البته به قیمت ریدن توی خیابون ها . اینقدر ماسه و نمک ریختن که دیگه اسفالتی دیده نمیشه ! البته هنوز برف سنگین نیومده تا ببینیم نتیجه چی میشه . پارسال که احمدی نژاد پوفیوز صورت مساله رو خیلی شیک پاک کرد و همه مردم رو خونه نشین کرد تا مشکلی ایجاد نشه . حالا وضعیت خونه ما هم طوریه که وقتی وسط شهر بارون میاد اینجا برف میاد , وقتی هم وسط شهر برف میاد اینجا از آسمون سنگ میاد و بهمن یهو رو سرمون خراب میشه !!! دیگه خودتون تصور کنین که چرا من از زمستون وحشت دارم . چون زندانی میشیم تو خونه و همیشه تا خبر برف رو میشنوم فوری ماشین رو بر میدارم میرم پر از خوراکیش میکنم تا از گرسنگی نمیریم . چون نزدیکترین بقالی به ما اقلن یک کیلومتری فاصله داره و توی این شیب و برف هم رفتن و اومدن امکان نداره .
و اما جدای از مسائل منطقه ای , خونه ما هم بخاطر مساله زمستون کلی ماجراها داره . یکی از ساده ترینش اینه که من گرمایی هستم و آرتین سرمایی و این یعنی فاجعه . من عاشق سرما هستم و اون تحمل سرما رو نداره . دیگه تصور کنین ما شب چطوری میخوابیم !! اون هفشده تا پلیور و شلوار گرمکن و جوراب پشمی و من با یه لباس خواب نازک , لخت و عور مثل پریای داریوش ! البته دلیلش اینه که من نمیذارم شوفاژ اتاقمون رو روشن کنه چون قلبم از گرما میگیره و اونم مثل اسکیموها میخوابه . بعضی شبها که خیلی سرد میشه من تقلب میکنم و دشک برقی میذارم زیرم و کلی کیف میکنم .
پریشب هم سر این موضوع یه دعوای حسابی کردیم که طبق معمول من برنده بودم و مجبور شد مثل خرس لباس بپوشه و بخوابه . این دفعه کلاه هم سرش گذاشته بود و آدم نگاهش میکرد جوش میاورد ! نصف شب یه کم سردم شد و رفتم دشک برقی آوردم و انداختم زیرم و خوابیدم . خواب میدیدم منو بردن تو جهنم و احمدی نژاد پشت یه میز نشسته و میگه تو زنیکه فلان شده از وقتی من رئیس جمهور شدم چند هزارتا جوک اس ام اس کردی به دوست و آشناهات از من و بابای منو سوزوندی و حالا منم تو رو میفرستم جهنم و بعد دستور داد منو بجوشونن . یهو از خواب پریدم و دیدم تمام تنم خیس عرقه از گرما و از زیر کونم شعله میزنه بیرون طوریکه حتا موهام هم خیس بود . دشک برقی اینقدر داغ شده بود که زیر لاحاف دم کشیده بودم . تا جایی که یادمه درجش روی یک بود و الان میدیدم روی 3 رفته . تمام آب بدنم خشک شده بود و عطش شدید داشتم . رفتم آب خوردم و اومدم دراز کشیدم . کمی که حالم جا اومد پیش خودم گفتم غلط نکنم کار این آرتین فلان شده ست که از لجش که شوفاژ رو نذاشتم روشن کنه گرفته درجه اینو زیاد کرده تا من دم بکشم ! بلند شدم رفتم پنجره اتاقو باز کردم و پتو رو هم از روش زدم کنار و تخت گرفتم خوابیدم . چه کیفی هم میداد هوای یخ و زیر لاحاف گرم باشی طوریکه از دهنت بخار در بیاد . داشت کم کم خوابم میبرد که آقا بیدار شد . خودمو زدم به خواب . یواش تکونم داد و گفت تو پنجره رو باز کردی ؟ دید جواب نمیدم , خم شد روم و دست انداخت درجه دشک برقی رو گرفت نگاهی کرد و دوباره زیادش کرد غافل از اینکه من از برق کشیدمش و بعد هم پنجره رو بست و کلی لیچار بار من کرد و گرفت خوابید . تا خرخرش مثل تراکتور در اومد پریدم پنجره رو باز کردم و دوباره چپیدم زیر لاحاف و خلاصه سرتونو درد نیارم کاری کردم که آخر از اتاق رفت بیرون :) صبح هم دماغش نشتی پیدا کرده بود و چیک چیک آب دماغش می اومد ...
بجز اینها آرتین نقش بخاری رو هم بازی میکنه . بعضی شبها که سردم میشه و حوصله ندارم از جام بیرون میام , میرم مچسبم بهش . اینقدر می پوشه که مثل تنور میشه تنش و حسابی آدم گرم میشه . البته سعی میکنم این اتفاق زمانی بیافته که آقا خواب باشه وگرنه ضامن زیر شکمش کشیده میشه و لنگهای ما میره هوا !!!!! جنبه ندارن که این مردا . تا دست بهشون میزنی ... آره !
مساله بعد برف اومدنه . امان از اینکه برف بیاد . آرتین رو که دیگه نمیتونی از خونه بکشی بیرون . میگه برف میبینم سردم میشه ! من بدبخت پارو به دست باید یه راه باز کنم تا در خروجی تا بتونم چند تا عمله بیارم بدم راه رو باز کنن تا بتونیم بریم بیرون . اونم حالا مگه 10 – 20 قدمه ؟ همینطوری عادی دو سه دقیقه ای طول میکشه برسی به در خروج و دیگه ببین برف بیاد چی میشه .

خلاصه که لعنت به برف . الان داره مثل چی برف میاد و منم هی میرم دم پنجره و سانت سانت که برف بالاتر میاد , غصه م هم بیشتر میشه ! امیدوارم فردا زیر این برف دفن نشیم !!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001