فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, December 06, 2008
سفر به ری :

تا حالا شهر ری نرفته بودم و خیلی میخواستم اونجا رو ببینم مخصوصن جاهای تاریخی و باستانیش رو . سابقه ری به بیش از 5000 سال قبل میرسه در صورتیکه شهر تهران سابقه چند صد ساله داره . آتشکده ها و قلعه های عظیمی با سابقه بیش از 2000 سال در شهر ری وجود دارن که اغلب ویران شدن و تنها آثار محدودی از اونها باقی مونده مثل آتشکده ری و قلعه گبری و گورستان زرتشتیان و یا مناطق زیارتی ای مثل بی بی شهربانو و شاه عبدالعظیم و چشمه علی یا همون چشمه سورنا و برج طغرل و ... که همگی دنیایی از تاریخ در دل خودشون دارن . بار قبل که رفته بودیم شهر ری , ماشین خراب شد و نشد جاهایی رو که دلم میخواست رو بگردم و گفتیم این هفته بریم :

- شیطان در شاه عبدالعظیم :
بعد از کلی گشتن حرم شاه عبدالعظیم رو پیدا کردیم و داخل محوطه ای پارکینگ مانند شدیم که شباهتی به پارکینگ نداشت و یه محوطه باز بود و دو تا جوون ریشو دم ورودی که دیوار هم نداشت نشسته بودن و شماره ماشین رو با خودکار روی کاغذی مینوشتن و 500 تومن ازت میگرفتن و میرفتی تو . همون دم در گیر دادن به ماشین و گفتن شما 5000 تومن بدین ! گفتم چرا ؟ گفت ماشینتون اندازه همه ماشین های اینجا می ارزه ما بیشتر باید مواظبش باشیم زحمت داره ! حالا میدونستم مثل سگ دروغ میگه ! پنج تومن رو دادم و رفتیم تو پارک کردیم . دوربین رو برداشتم و کیف لنزها رو دادم دست دکور خان , آرتین ! راه افتادیم سمت در ورودی . تا پامو تو گذاشتم یکی عربده کشید : خواهر کجا ؟ چادر سرت کن !!!! منو میگی ؟ برق از سرم پرید . برگشتم پشت سرمو نگاه کردم و چشمم افتاد به یه مامور با لباس سرمه ای شبیه پاسبون ها . گفتم چادر برای چی ؟ انگار بهش فحش خوار مادر داده باشم , چنان عصبانی شد که حد نداشت . خلاصه فهمیدیم بی چادر تو نمیشه رفت . گفت برو اونجا چادر بگیر . یه اتاقک نشون داد نوشته بود کرایه چادر ! فهمیدم همون چادر شپشی های معروف هستن . برگشتم توی پارکینگ و از صندوق عقب پارچه ای رو که گذاشته بودم وقتی نون میخرم روی صندلی عقب پهن کنم تا خرده هاش نریزه برداشتم و سرم کشیدم و رفتیم تو . خداوندا ننگی بدتر از این نبود که آدم چادر سرش کنه ؟!؟ مامانم میفهمید سکته میکرد و پدرم هم از ارث محروم ! آرتین که فقط میخندید میگفت شکل این دلقک های سیرک شدی . راست هم میگفت ! پارچه سفید با راه راه آبی و قرمز , باید هم شبیه دلقک هات کنه و بدتر از همه کوتاه بودنش بود . مانتو کوتاه دیده بودیم چادر کوتاه دیگه نوبرش بود . حالا بلد هم نبودم سرم نگه دارم هی تالاپ می افتاد مخصوصن موقع عکس گرفتن که دائم رو زمین بود و همه چپ چپ نگاهم میکردن ! زنها هم که ما شده بودیم براشون سوژه و کفر مجسم . تابلو بودم ! وسط حرم که رسیدیم آرتین گفت : آخ یادم افتاد . بدون چادر راهت نمیدادن .
- پدر سگ ! میمردی خونه اینو بگی ؟ میگفتی من اصلن نمی اومدم که این نکبت رو سرم کنم !
همین موقع 3 تا زن کنارمون بودن و شنیدن چی به آرتین گفتم و چنان آهی کشیدن و دستشونو گاز گرفتم و لب و لوچه کج کردن و ایستادن با تعجب منو نگاه کردن که فکر کردم لخت مادرزادم !!!! دوربینو در آوردم و مشغول عکس گرفتن شدم . هر کی وارد میشد چنان تعظیمی میکرد که باور کنین سر نماز برای خدای خودش هم چنین تعظیمی نمیکنه که برای این برجک ها و قمبل عظیم های کذایی تعظیم میکرد . اینا تعظیم میکردن و منم غش غش میخندیدم بهشون و برام واقعن عجیب بود . آخوند هم که وول میزد . خلاصه 5 دقیقه نشد دیدم چند تا مامور اومدن طرفمون و گفتن تشریف بیارین دفتر حاج آقا کارتون دارن ! گفتم دوربینم هپولی شد ! خلاصه رفتیم و یه آخوند خفنی نشسته بود پشت میز و تا ما رو دید بلند شد و سلامی کرد و بعد هم گفت بفرمایید بشینین . نشستیم ! شروع کرد پرس و جو که کی هستین و از کجا اومدین و خلاصه , گفت زشته خندیدن و منم دیدم از این آخوند باحال رینگ سفید هاست و گفتم : خب چیکار کنم ! از اداهای اینا خندم میگیره ! چشماش وق زد و گفت : کدوم ادا ؟؟؟ گفتم همین تعظیم و جیغ کشیدن و زمین افتادن و اینا ! سرتونو درد نیارم . دو ساعت شروع کرد فلسفه این دیوونه بازیها رو برای من گفتن . باور کنین آخرش هم نفهمیدم چی گفت . بعد گفت برین و رعایت شئونات اسلامی رو بکنین !!!! تو دلم گفتم قربونم بری .
حرم ها تمومی نداشت و از هر سوراخی میرفتی یه قمبل عظیم جلوت سبز میشد . همه جا رو گرفتم و رسیدم به حرم اصلی با گنبد طلایی . به آرتین گفتم من میرم توش عکس بگیرم . گفت نمیشه بابا نوشته عکس نگیرین . گفتم اینجا ایرانه . کی به کیه ؟ رفتم و کفش هامو در آوردم و رفتم تو . تا رفتم تو 2 تا زن چادری پریدن جلوم و گفتن خواهر نمیشه تو بری ! گفتم چرا ؟ گفت جورابت نازکه . گفتم فقط چند تا عکس میخوام بگیرم . گفت حرفشم نزن ممنوعه ! خلاصه ما رو همون دم در انداختن بیرون !!! برگشتم پیش آرتین . گفت : چی شد عکس گرفتی ؟
- ببینم تو میدونستی که با جوراب نازک هم نمیشه رفت تو نه ؟
خب آره ! مادرم اینا اینطوری که نمیرفتن مثل تو !
- من تخمای تو رو چرخ میکنم میدم فیدل بخوره ! حالا بذار برسیم خونه !!!!!!
از کیفم لیست قبرهایی رو که میخواستم ببینم رو در آوردم تا ازشون عکس بگیرم . بالای ورودی به قبرستون نوشته بود عکس برداری ممنوع ! از زیر چادر کذایی دو تا شصت باد کرده حواله ش دادم و رفتم داخل .

- آرامگاه رضاشاه بزرگ ( ره ) :
شنیده بودم خلخالی پوفیوز , جلاد حکومت اسلامی آرامگاه رضاشاه و علیرضا پهلوی و حدود 52 نفر از خاندان سلطنتی رو تخریب کرد و دستور داد بجاش توالت بسازن و البته فقط ساختمونش رو چون پیکر مطهر رضاشاه بصورت مومیایی شده توسط محمدرضا شاه به خارج از کشور برده شد قبل از انقلاب . ولی توالتی نمیدیدم . دیدیم یکی از مامورهای لباس سرمه ای نشسته و داره قرآن میخونه . رفتم طرفش و بهش گفتم : ببخشید قبر رضا شاه میدونین کجاست ؟ سرش تو قرآن بود و یهو سرش سیخ شد و بالا رو نگاه کرد و زل زد بهم ! دور و برش رو یه نگاه کرد و گفت : چی میگی خواهر ؟؟؟؟
- قبر رضا ..
فهمیدم ! نگو ! هیس !
بعد بلند شد و گفت دنبالم بیا . رفتیم دنبالش . بردمون سمت یه اتاق گوشه قبرستون و درشو باز کرد و رفتیم داخل . گفت : مبادا از این حرفا بزنی اینجا ؟ میگیرنت . بعد از پشت شیشه اشاره کرد به اتاقی که نوشته بود کتابخونه و گفت : قبرش اونجا بوده . خلخالی توالت کرد ولی چنان بویی توی گورستون راه انداخت که دوباره خرابش کردن و بجاش کتابخونه ساختن . بعد لیستمو نشونش دادم و گفت بیا قبرها رو نشونت بدم . چند تا از قبرها رو نشونم داد مثل ستارخان و عمو زنجیر باف و ... باقی کسانی که میخواستم داخل حرم بودن که راهم ندادن مثل ناصرالدین شاه و معیرالممالک و اقبال آشتیانی – قائم مقام فراهانی – بدیع الزمان فروزانفر – محمد خیابانی ملعون – آیت الله کاشانی ملعون – ملا علی کنی که همه اینها داخل حرم بودن و نشد ببینم و طبق معمول عکاسی هم ممنوع . بعد بردمون جلوتر و محل قبرهای پدر و مادر رضاشاه رو هم نشونمون داد به اندازه یه موزاییک که فقط اسم و سال فوت نوشته شده بود و رفت . گفت برین و عکس نگیرین . با موبایل چندتایی گرفتم و رفتیم از بازار حرم هم سوهان و نبات و ادویه خریدم و برگشتیم . توی پارکینگ که رسیدیم دیدم دور ماشین پر از آدمه . آرتین گفت : هی بهت گفتم با آژانس بیا برای همین بود . شانس بیاری خط نندازن . رفتیم جلوتر و تا ما رو دیدن در رفتن . پارچه کذایی رو از سرم در آوردم و پرت کردم صندوق عقب و سوار شدیم و اومدیم بیرون . به یارو گفتم : خوبه پنج تومن بهت دادم مواظب ماشین باشی و یه لشکر آدم دورش بود اگه پول بهت نمیدادم باید از قبرستون ماشین ها پیداش میکردم نه ؟؟؟؟ بعد هم گاز دادم رفتم . نکبت !

- گورستان ابن بابویه :
این محل مکان دفن شیخ صدوق هست که شده امامزاده و به ابن بابویه معروفه و شخصیت های بیشماری از قجرها و مشاهیر و بزرگان کشوری و ادب و فرهنگ ایران در اون دفن هستن و گنجینه ای برای آیندگان به شمار میاد . البته بهتره بگم به شمار می اومد . چون دولت شریفه اسلامی تمام گورستان رو با خاک یکسان کرده و تمام آرامگاه ها و بیشتر قبرها رو به کل خراب کردن . عکس های قدیمی این آرامگاه بسیار زیبا , پر بود از عکس زنهای بی حجاب قجری و آرامگاه های زیبا و پر از درخت و سبزی و شمعدانهای نقره و آینه کاری و حوض های کوچک و مکانی بسیار با صفا و زیبا که امروزه اثری ازش نمونده . خیانتی که حکومت اسلامی به فرهنگ ایران زمین در طول این 30 سال کرده , اعراب وحشی و دین اسلام هم به ایران نکردن . لعنت خدا بر تمام این جنایتکاران و خائنین به فرهنگ ایران زمین !!!!! داخل که شدیم طبق معمول لیستم رو در آوردم و از یکی از کسانیکه داشت جارو میکرد سوال کردم . شروع کرد گفتن که این فلان جا اون فلان جا ! دیدم اینطوری نمیشه . یکی شرقه یکی غرب ! یه اسکناس پنجی در آوردم دادم دستش گفتم بیا خودت ما رو ببر . با خوشحالی پولو گرفت و چپوند تو جیبش و رفتیم .
آرامگاه دهخدا – فرمانفرما – دختر مظفرالدین شاه – شهدای 30 تیر – فروغی – خاندان بنی صدر – اسد الله اعلم – استاد بهزاد – پهلوان طوسی – خیاط باشی – موذن زاده دسته بیلی ! ( اینو خودش برد ) - علامه طباطبایی – نسیم شمال – تختی – دکتر سامی – دکتر امینی – میرزاده عشقی – مظفرادلین شاه قاجار – دکتر فاطمی خائن و ...

برج طغرل :
روبروی گورستان , برج طغرل قرار داره که میگن طغرل ساخته و عده ای معتقدن طغرل اونجا دفن هست . اما یکی از تاریخدانان ایرانی که اتفاقن توی همون محوطه دفن هم شده , کتاب کاملی در این زمینه نوشته که طغرل در اینجا دفن نیست و در ورامین دفن شده و اینجا ابراهیم خواص دفن شده . این برج به دستور ناصرالدین شاه بازسازی شده که البته نیمی از تزئینات و کتیبه معروفش به خط کوفی رو همون موقع نابود کردن . با اینحال شاید بشه گفت یکی از کارهای خوب این مردک عیاش پدر سوخته همین بوده . بعد از انقلاب هم این برج در سال 1370 دوباره بازسازی شده و وضعیتش بدک نبود . کتیبه ای از ناصرالدین شاه به سنگ بالای ورودی برج دیده میشه . برج 24 پره داره که میگن مثل ساعت آفتابی عمل میکنه و هر پره برج ساعت خاصی رو دقیقن نشون میده . راست و دروغ پای خودشون .

- بی بی شهربانو :
از اونجا راه افتادیم به سمت کوه بی بی شهربانو . مسیری طولانی و جاده ای باریک ولی با صفا شبیه به جاده های شمال . بعد از 20 دقیقه به جاده ای که سمت کوه میرفت پیچیدیم . جاده ای پر پیچ و خم که تا بالای کوه میرفت . دور تا دور مسیر خانواده ها اتراق کرده بودن و مشغول خوردن ناهار بودن . ساختمون محقری روی بلندی کوه ساخته بودن با گنبدی گلی . ماشین رو پارک کردیم و رفتیم . مسیری بود که پله کشیده بودن . سمت راست یه غار بود . داخل شدم و دیدم هر کی میاد تو سنگی از زمین بر میداره و به دیوار میچسبونه و نخی چیزی به پنجره آهنی غار گره میزنه و میره . یا شمع به دیوار میچسبونن و دعا میخونن . اوج خرافات رو میشد دید . چندتایی عکس گرفتم و اومدم بیرون . سنگ هاش خاصیت آهن ربایی داشتن . باز از پله ها رفتیم بالا و به سمت ورودی پیش رفتیم . برام خنده دار این بود که این مردم ابله فکر میکردن بی بی شهربانو یه شخصیت زیارتیه در صورتیکه بی بی شهربانو دختر خسرو پرویز بود که در اینجا دفن شده بود و هیچ نسبتی نه با دین نه با اسلام داشت و حالا این ابله ها به زیارت اون می اومدن . حماقت تا چه حد ؟ بیخود نیست که میگن آدم های مذهبی اغلب بیسواد هستن و عامی و بیسوادی ریشه در جهل و مذهب داره ! محوطه پر بود از پاکستانی و افغانی و عرب . ایوانی هم در سمت جلو بود که تمام دشت ورامین رو میشد دید و منظره ای بسیار زیبا داشت و هوایی بسیار تمیز و سبک و البته سرد . داخل نرفتم چون باید چادر سرم میکردم . آرتین رفت چند تایی عکس گرفت و اومد .

- چشمه علی :
سابقه حضور تمدن در اطراف این چشمه بیش از 5000 سال هست . صخره ای عظیم از سنگ یک تکه که بالای اون دیواره ای عظیم از خشت ساخته شده و قبلن حصار شهر بود و در پایین صخره هم آب میجوشه و میاد بالا . میگن از آب رود جاجرود منشا میگیره ولی من معتقدم فاضلاب های بالای شهر هست که میاد اینجا و میزنه بیرون چون آب کدر بود و بوی بدی میداد و در گذشته و حال هم قالی توی اینجا میشورن . هر کی می اومد مشتی آب بر میداشت و به صورتش میزد و دعایی میخوند و میرفت ! بالا چشمه کتیبه ای از فتحعلی شده به چشم میخوره . میگن قبلن اینجا کتیبه ای از بهرام گور بود از دوران ساسانیان که این شاه احمق قجری دستور میده اونو تخریب و بجاش صورت خودش و شاهزادگان قاجاری رو بتراشن ! دلم میخواست دیوار گلی رو ببینم از نزدیک و وقتی هم چیزی بخوام باید انجام بشه و برای همین با همون کفش های پاشنه دار از کوه رفتم بالا . آرتین که گفت نمیام و از بلندی سرم گیج میره ! 8 دفعه نزدیک بود پرت بشم پایین . اگه می افتادم کف بتونی بود و شبیه گوجه فرنگی پخش شده میشدم !!!!!! تا برسم بالا مردم و زنده شدم . خوبه کمی صخره نوردی قدیم ها بلد بودم ! ارزشش رو داشت . دیوار زیبایی بود که البته باز سازی شده بود و جزئی از حصار باستانی ری به شمار میرفت . چندتایی عکس گرفتم و برگشتم پایین .

ماشین دودی :
ایستگاه متروی شهر ری , یک دستگاه لوکومتیو و واگن ماشین دودی معروف تهران قرار دادن که یکی دیگه ش توی پارک شاهنشاهی هست . تاریخ روی پلاک قطار سال 1887 رو نشون میده و ساخت کشور بلژیک . پدیده ای که مردم تهران رو وحشتزده کرد . ایستگاه اصلی ماشین دودی امروزه در پارکی به اسم پارک کوثر بین خیابون شوش و مولوی قرار داره و از اونجا یکسره اینجا قطار می اومد و مردم رو پیاده میکرد . اونو وقت نشد بریم دیگه ! چندتایی عکس گرفتم و رفتیم .

خلاصه دیگه تا اینا رو رفتیم و برگشتیم خونه جونم در اومد فکر کنم تا 2000 سال آینده هم اینورا پیدام نشه !!!!

** در حاشیه :
شدیدن پیشنهاد میکنم اگه قصد دیدار توریستی یا هر کوفتی رو به این مناطق دارین چند چیز رو فراموش نکنین :
- با لباس مبدل برین مخصوصن آرایش نکنین ! از زیور آلات و قرطی بازیهای زنانه هم جدن دوری کنین !
- برای تشکر کردن از کلمه مرسی و متشکرم و ممنونم استفاده نکنین چون نمیدونم چرا اینها به این لغت ها آلرژی دارن و وقتی میگی مرسی انگار انگشت تو کون ننشون کردی ! از لغاتی مثل چاکرم و دمت گرفت و دستت درست و ریزتم و ایول و چاکرم استفاده کنین . در پایان این گردش تفریحی من تقریبن یه لات تمام عیار شده بودم از بس که از اینا آدرس پرسیدم و تو جوابشون بجای مرسی , این کلمات لاتی رو تحویلشون دادم !
- عکاسی از زن ها به شدت در اینجا آزاده و بهشت اسپای هاست ! برخلاف بالای شهر که تا دوربین در میاری همه زنها اپیلاسیون میکنن , اینجا تازه عشق میکنن ازشون عکس میگیری .
- معرفت به شدت موج میزنه ! از اینور خیابون وقتی آدرس میپرسی یارو بلند میشه بدو بدو میاد طرفت و دقیق برات شرح میده و تا مطمئن نشه نفهمیدی ولت نمیکنه ! برعکس که بالا شهر از هر کی آدرس میپرسی به تخمش حواله میده و تازه بخواد بهت لطف کنه آدرس چپکی هم بهت میده !
- کمک کردن به شدت رواج داره و کافیه لب تر کنی . هزار نفر زیر پات می افتن لخت میشن برات سینه میزنن ! نمیدونم اینا چه مردمانی هستن ولی در زندگیم آدمهای عجیبی مثل اینها رو ندیده بودم !!!!!
- به شدت اعتقادات مذهبی قوی ای دارن . توی حرم خانواده ای وارد شدن و مادره به دخترش که 5 ساله بود گفت : سلام کن به آقا , منظورش قمبل عظیم بود !!!!! عجیب اما واقعی .. اعتقادات بی ریا بر عکس بالا شهر که اعتقادات با گند ریا قاطی شده , اینجا برای دل خودشون معتقدن نه برای حکومت و سیاست و دک و پُز !
- سعی کنید اصلن ماشین نبرین با خودتون یا اگه میبرین لگن باشه چیزی در حد پیکان و پراید . شده 100 تومن پول آژانس بدین ارزش داره چون جور بدی بهتون نگاه میکنن .
- حجابتون رو حتمن خوب رعایت کنین ! اینها برخلاف بالاشهر که زن و دختری بی ججاب باشه بیشتر تحویلش میگیرن , اصلن به کونشون هم حسابتون نمیکنن مخصوصن زنهاشون خیلی بد باهاتون برخورد میکنن و رفتارشون تحقیر آمیزه به شدت . به عبارتی باید بگم شما در اینجا به شدت تابلو هستین !!!!!!!
- آدمهای به شدت خونگرم و ساده و دوست داشتنی ای هستن و شدیدن کنجکاو . چند جا دیدم گوشه ای نشستن و دارن بربری خالی میخورن . توی حرم دیدم این نگهبان ها چقدر انسان بودن بعضی هاشون . همونی که به من اینها رو نشون داد , کلی بروشور داد بهمون و نفری یه قرآن و چایی هم میخواست به زور بده . تا هم میبیننت زود بهت بفرما میزنن اونوقت بالا شهر طرف تو روت هم داره چیزی میخوره دهنشو پاک میکنه که یعنی من چیزی نمیخورم که بهت چیزی نده !
- هوا تمیزه , ترافیک نیست , پلیس قدم به قدم مثل بالا شهر نیست و زنها خیلی کم در معابر هستن و حتا راننده ها به هم راه میدن و لجبازی نمیکنن و صدای موسیقی از هیچ ماشینی در نمیاد و خیلی چیزهای دیگه !

ختم کلام اینکه تصوری که از پایین شهر داشتم به کل عوض شد و به نظرم با اینکه اینها گره گوری هستن ولی معرفت و شعور و انسانیتشون به صد تا دک و پز و کلاس و ... بالا شهریها شرف داره وامیدوارم ماها اینها رو خراب نکنیم . شاید همین دور بودن مرز بالای شهر با پایین شهر بوده که هنوز اینها رو اینطور انسان نگه داشته ! رفتم سفر مدینه فاضله و اومدم ... جالب بود اما تاسف خوردم از فقر مردمش و نبود امکاناتشون .. ما چطور زندگی میکنیم و دلمون به چی خوشه و اینها چطور . عشقشون شاه عبدالعظیمه و عشق ما دوبی و اروپا و ... بهتره بیشتر از این چیزی نگم !!! 3800 تایی عکس گرفتم ولی به دلایلی چیزی نمیذارم . دوستانی که خودشون میدونن , میتونن عکس ها رو توی آدرسی که دارن ببینن .



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001