فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, November 26, 2008
حکایت سلمانی :

میدونین مردها بعد از دم و دستگاهشون که به حد مرگ دوستش دارن و میپرستنش و هر روز نوازشش میکنن (!) دیگه چه چیز دیگه ای براشون حکم مرگ و زندگی رو داره ؟ فکر کنم درست حدس زدین ! موهاشون :

مرتیکه وقتی موهاش بلند میشه میبرمش پیش حسن چمن زن که یه دکون سلمونی داره توی محل و قبلن ازش زیاد گفتم . یه پیرمرد کچله که فقط به درد این میخوره که سر افغانی ها رو بتراشه و یه مشت پیر پاتال کچل و گر برن پیشش و بدن 4 تا شوید موهاشون رو بزنه ! آرتین هم یه بار رفته بود پیشش و حسن چمن زن چنان بلایی سرش آورده بود که فقط فحشش میداد . گردنشو که بریده بود با تیغ هیچ , سرش رو هم چنان تراشیده بود که سه ماه طول کشید موهاش دوباره بلند بشه و بعدن فهمیدم که کلن به این چه بگی کم بزن یا زیاد , فرقی نمیکنه و هر کی پیشش میزه از ته میتراشش و سایزش استاندارده ! حالا چرا مرتیکه رو میبرم پیشش ؟ برای اینه که یه بار این بچه رو دادیم دست این آرتین ذلیل مرده تا ببرش سلمونی ای که خودش میرفت و بده موهاشو کوتاه کنن , دو ساعت بعد که برگشتن دیدم موهای مرتیکه سیخ رفته بود هوا انگار که صاعقه به سر بچه اصابت کرده یا نمیدونم , برق به کونش وصل کرده بودن , موهاش مثل میخ سیخ شده بود ! هر چی هم آب و تف و ژل میزدم مگه میخوابید ؟ نمیدونم چه بلایی سر بچه آورده بودن که تا یکماه موهاش همچنان سیخ بود . حمومش که میکردم و موهاشو خشک , دوباره این موها سیخ میرفت هوا و آخر مجبور شدم ببرمش بدم موهاشو نمره 4 بزنن و چقدر هم سر این قضیه با آرتین دعوا کردم و بچه هم چقدر گریه کرد که کچلش کردیم و .. بماند ... !
بعد که طرح حجاب درمانی و مبارزه با شل حجابی و به دنبال اون مبارزه با فشن گرایی آغاز شد و سردار تارزان سگ هاش رو انداخت تو جون مردم و آرایشگاههای مردونه ای که فشن کار میکردن رو درشون رو تخته کردن , آرتین هم دست به چیز موند که چیکار کنه و یکی دو بار سرشو من زدم براش و دیگه بعد از اون آقا شده بود مشتری من و هر وقت موهاش بلند میشد می اومد سراغ من !

حالا این پیش زمینه ها رو داشته باشین تا برسیم به موضوع خودمون ! صبح مرتیکه و آرتین رو بردم پیش حسن چمن زن تا موهاشونو بزنه ! دستمو با کارد بریده بودم و نمیتونستم قیچی دستم بگیرم و آرتین هم شده بود شبیه بیتل ها و مرتیکه هم دست کمی از اون نداشت . آرتین هی میگفت این مرتیکه سر زدن بلد نیست و یکی باید باشه حواسش باشه چقدر مو میزنه وگرنه منو گر میکنه و منم می گفتم نترس من مواظبم زیاد نزنه . خلاصه سه تایی رفتیم آرایشگاه !!!!!!!
حسن چمن زن یه مشتری داشت و داشت موهاشو آروم آروم میزد و تا چشمش به ما افتاد , چنان این بدبچت رو لیف کشید و انداخت بیرون که من هاج و واج موندم از سرعت عملش ! اول گفتیم مرتیکه بره . اونم یه تخته گذاشت رو صندلی و مرتیکه رو نشوند روش و پیش بند بست و مشغول شد . در کمتر از 10 دقیقه کله این بیچاره رو تراشید و تحویل داد و بعد نوبت آرتین مادر مرده رسید . موقعی که داشت موهاشو میزد هی از خودش تعریف میکرد که :
- این جوون مو سیخی ها وقتی میان پیش من , راهشون نمیدم ! میگم من از این سرا نمیزنم . هنر من بیشتر از اینا ارزش داره !
بله ! اینا که دیگه شورشو در آوردن .. " حالا تو دلم میگم : تو اگه سر زدن بلد بودی که شپش نمیپروندی "
- اصلن همین آقاتون رو ببین , چقدر این آدم سنگینه , چقدر متین هستن با این موهاش ....
همین که داشت حرف میزد یهو زد گردن آرتینو برید . بعد هم خیلی خونسرد رفت از جعبه کمکهای اولیه پنبه و بتادین آورد و چسبوند جای بریدگی و هوار آرتین رفت آسمون . باز مشغول شد . داشت با این ماشین های نمیدونم چی که سرش دندونه ای هست پشت موهاشو میزد که یهو گیر کرد و هر کاری کرد از لای موها در نمی اومد . هی میکشید و آرتین داد میکشید که نکش لامصب موهام کنده شد ! آخر مجبور شد موهاشو قیچی کنه و یه چاله افتاد بالای گردنش ! خوب شد آرتین ندید وگرنه میکشتش ! مرتیکه اومد بگه چی شد که زود بغلش کردم و یه آبنبات چپوندم تو حلقش تا صداش بسته بشه و یه مجله از رو میز برداشتم دادم دستش خط خطی کنه !
باز یارو مشغول حرف زدن شد و یه چشمش به من بود یه چشمش به کله آرتین که این دفعه نوک قیچی کشیده شد روی گوش آرتین و برید . خوبه گوششو نکند ! باز دوباره بساط بتادین و عربده های سوزناک آرتین ! وسط سر زدن هم برای خودش چایی ریخت و نارنج هم توش آب گرفت و با پیش بندی که به گردن آرتین بسته بود دستهاش رو تمیز کرد و مشغول شد . دیگه تا بفهمیم چی شد و چی نشد , پیش بند رو باز کرد و گفت تموم شد و آرتین رو هم انداخت بیرون و 6 تومن هم گرفت . وقتی اومدیم خونه آرتین فقط هوار میکشید و هی میگفت : مگه نگفتم چشمت به موهام باشه ببین چیکار کرد ؟ از ته همه رو زد ! حالا من غش کردم از خنده و کج و کولگی های موهاشو میبینم و میخندم و اونم حرص میخوره و یارو رو فحش میده . بعد هم شروع کرد تهدید کردن که : موهای منو درست نکنی من پامو از خونه بیرون نمیذارم !
- پدر سگ خیر سرت تو خیلی از خونه بیرون میرفتی که حالا هم نری ؟
دیگه ... من با این سر تکون نمیخورم از خونه !
خلاصه دیدم اگه این بخواد توی خونه بست بشینه , ممکنه خونشو بریزم و یه بلایی سرش بیارم , رفتم دستکش دستم کردم و با یه بدبختی کجی های سرشو درست کردم و یکمی هم بهش مدل دادم الکی تا آقا راضی شد . خلاصه اینم از قضیه موی آقایون . خوبه مردهای امروزی مثل قدیم ها گیس ندارن . اونوقت چیکار میکردن ؟!؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001