فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, November 17, 2008
ضایع کردن آخوند :

مسجد محل ما که هیچ , مساجد بیشتر نقاط تهران مخصوصن از مرکز به شمال شهر که میرین , بیشترین کاربردی که دارن فقط برای مراسم عزا هست و بعد هم محلی شده برای شاش کردن اخوان المسلمین و کسبه و .. . سر ظهر که میشه میبینی کاسب ها صف میکشن دم در مسجد . تازه وارد باشی میگی دارن وضو میگیرم برن نماز بخونن , محلی باشی میدونی که میخوان برن شاش کنن و بشینن ناهار بخورن ! اگه روزی گذرتون به محلات جنوبی شهر هم بیافته مثلن منطقه بازار که از صبح برین بازار تا ظهر , زن هم باشین , تا زمانیکه از اون منطقه برگردین یک اعلام مالکیت درست حسابی توی اون منطقه انجام دادین و کل منطقه به نامتون ثبت شده ! اونهایی که سگ دارن میدونن که سگ ها رو وقتی میبری میگردونی , قدم به قدم یه قطره میشاشن و دائم اعلام مالکیت میکنن , حالا حکایت ماست که چون توی شهر توالت عمومی نیست , توی مساجد این اعلام مالکیت صورت میگیره ...
مسجد محل ما هم از اون مسجد های سوت و کوره و فقط مواقعی که یکی میمیره , شلوغ میشه . برای فرمالیته و خالی نبودن عریضه , ظهرها یه اذانی شیش در میون ازش پخش میکنن . دو تا آخوند هم توش نوبتی میان و میرن , یکی پیر هست و همین روزهاست که به لقا الله پرتاب بشه و اون یکی جوون و از اون پوفیوزها ! آتیشش هم خیلی تنده و زورکی مردم و کسبه رو دعوت میکنه به مسجد و اعلامیه میده و به اینور اونور سر میزنه و چیزی تو مایه های فیلم مارمولک هست !
هر وقت هم که منو میبینه چنان سلام و احوال پرسی ای میکنه که آدم استفراغش میگیره . منم هر وقت اینو میبینم یه تف میندازم جلوش و راهمو میکشم میرم . اون پیریه وقتی سلام میکنه فقط محلش نمیذارم و جوابشو نمیدم ولی اینو نه تنها جوابشو نمیدم , یه تف هم میندازم جلوش و ماههاست این حکایت ماست ! مرتیکه هم یاد گرفته و من نباشم و با آرتین بره , تف می ندازه جلوش !
امروز هم طبق معمول داشتم میرفتم خرید و دیدم این دم در مسجد ایستاده و مثل اراذل و اوباش و لات های چاله میدونی داره تسبیح میندازه و مردم رو رصد میکنه ! از همون 30 قدمی نرسیده پیشش , شروع کردم تو دهنم تف جمع کردن و تا وقتی که رسیدم بهش فکر کنم نیم کیلو تف تو دهنم جمع شده بود ! تا این چشمش افتاد به من نیشش تا پس کونش باز شد و شروع کرد سلام کردن و منم چنان تف غلیظ و درشتی انداختم جلوش که ناخودآگاه پاشو بلند کرد و پرید هوا و برق از 3 فازش پرید ! برای اولین بار اعتراض کرد و برگشت گفت :
- خواهر بنده یکسال تمام است به شما سلام میکنم شما فقط جلوی بنده تف می اندازی , آخر این رسم مسلمانی است ؟
منم برگشتم بهش گفتم : اول اینکه مسلمون پدرته ! من اصلن مسلمون نیستم ! دوم اینکه برو خدات رو شکر کن جلوت تف میندازم , لیاقتت اینه که جلوت بشاشم !!!!!!!! بعد هم راهمو کشیدم رفتم ! رفتم میوه فروشی و خرید کردم و برگشتم و دیدم این هنوز ایستاده و داره تسبیح میندازه ! صداش در نیومد و نه سلامی نه هیچی و چپ چپ نگاهم میکرد ! دیدم یه حال دیگه بهش بدم صواب دوبله بردم و گفتم : فلسفه تسبیح رو در دین اسلام که میدونین دیگه نه ؟ اینو که بهش گفتم چشماش 4 تا شد و فوری تسبیح رو جمع کرد و چپوند تو جیبش و یه از سقف برو بالایی گفت و رفت تو مسجد !

نکبت ! من نمیدونم چرا هر کاری میکنم از این آخوندای پشمناک خوشم نمیاد ! حتا طرف آدم خوبی هم باشه بازم نمیتونم اینها رو آدم حساب کنم و باید یه حالی بهشون بدم . همین بدبخت مادر صلواتی پارسال زمستون دو کیلومتر خرید های منو تا دم خونه تو اون برف آورده بود ولی بازم من تا میبینمش اعصابم میریزه به هم ! فکر میکنم مشکلم با شکل و شمایل این قابلمه به سرهاست . اون ریش و پشم و عبا و دستار و دستک و عمامه و مخصوصن تسبیح ! اینقدر از این تسبیح متنفرم که حد نداره !!!! زمان پیغمبر عرب ها با تخماشون یه قل دو قل بازی میکردن و دختر پیغمبر یه چیزی شبیه تسبیح اختراع کرد داد دست اینها تا دست از سر تخم های مبارک بردارن و خلاصه این جریان سر دراز داره ... خداوند آخوند ها رو به جهنم رهنمون سازه ... آمین !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001