فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, October 21, 2008
این بازاری های پدر سوخته :

پدر آرتین از اون بازاری های قدیمیه که جد و آبادی توی بازار بودن و خیلی توی بازار اعتبار داره و کله گنده ست . هر چند نظر منو بپرسن میگم بیشرف تر و پدر سوخته تر از اون یکی هم خودشه ! تا جایی که حالا ما میدونیم 17 تا حجره اصلی بازار مال آقاس و همه رو داده اجاره یکی رو هم خودش نشسته و یکی رو هم یکی از پسرهاش و یکی رو هم برادرش و همگی هم با هم کار میکنن . از اون بازاری هاست که اخ و تف رو جای ده شاهی اشتباه میگرفتن زمان شاه و نمیدونم چی شد یهو از این رو به اون شدن و پول پارو کردن . اما سر و وضعش رو ببینی یه هزاری در میاری میذاری کف دستش کفاره پس ندی !!!! یه بار آلبوم عکس هاشونو داشتم نگاه میکردم , همون لباسهایی که 20 سال قبل تنش بود , الانم تنشه . با این همه ثروت یه ماشین نداره . صبح پیاده میره و سوار اتوبوس میشه میره بازار و شب هم همینطور بر میگرده ! پول خرج کردنش هم که واویلا ! جون میده ! تازه امسال از زور من رفتن یه دست مبل دست دو از سمساری خریدن تا مثلن مادر آرتین جلوی من کم نیاره !!!! خلاصه از اون حاجی بازاری هایی هست که یک قرونی رو تو کون گربه از 100 کیلومتری میزنه و جا نماز تا دلتون بخواد آب میکشه و نون به نرخ روز خور و ..

چند روز پیش بابای آرتین بی مقدمه اومده بود خونه ما ! معمولن فک و فامیل آقا وقتی پیداشون میشه که کارشون می افته به من ! مخصوصن باباش که سالی یکبار آفتابی میشه و هر وقت هم میاد برای بقول خودش امر خیره و برای ما شر !!!!!
یه جعبه شیرینی از قنادی ای خریده بود که اسمش مثل شهید گمنام بود و وقتی که رفته دادمش به زهرا اینا , فرداش میگفت همشون تر افتادن و یه جعبه بزرگ کادو شده هم برای مرتیکه آورده بود که توش یه کامیون پلاستیکی اسباب بازی بود که همون دقایق اولیه به لقا الله پرتاب شد از بس جنسش خوب بود !!!! اینا رو که دیدم مطمئن شدم آقا کار مهمی با من داره !
نیم ساعتی آسمون و ریسمون بافت و بعد رفت سر اصل مطلب و از کسادی بازار گفت و طرح احمدی نژآد پوفیوز و ... آخر سر هم گفت : یه 600 تومن دارین به من قرض بدین ؟ دو روزه بر میگردونم ! منم به خیال اینکه 600 هزار تومن میخواد گفتم : آره چرا که نه و رفتم از گاو صندوق بالا براش آوردم و دادم بهش . کلی هم تعجب کردم که این حاجی بازاری پدر سوخته چرا از من 600 تومن خواسته که براش پول خرده ؟ وقتی دادم بهش گفت : 600 میلیون منظورم بود !!!!!!
یه نگاه به آرتین انداختم که چیکار کنم ؟ و اونم زرتی بلند شد رفت از اتاق بیرون که یعنی به من مربوط نیست ! خلاصه طبق ضرب المثل حساب حسابه و کاکا برادر , منم خیلی رک گفتم باشه مشکلی نیست ولی بجاش ازتون چک میگیرم ولی بدون تاریخ و سود هم نمیخوام رو حساب فامیلی و هر وقت داشتین به حسابم واریز کنین . یه کم چپ چپ نگاهم کرد و بعد قبول کرد و اون نوشت و منم نوشتم و دادیم به هم و رفت .
" یه چند صدتایی وصیت از پدر بزرگم شنیدم که اینها رو تا آخر عمرم هم فراموش نمیکنم . یکی اینکه وقتی از بانک پول میگیری میخواد یه قرون باشه یا صد میلیون , همونجا جلوی یارو بشمار بعد بیا بیرون ! دومیش اینکه حتا به پدرت هم پول میدی ازش رسید بگیر چه برسه به غریبه ! به هیچ کس هم بجز خودت اعتماد نکن حتا به مادرت ! باقیش هم محرمانه ست :) و خب اینها رو اگه آدم واقع بینی باشین میدونین که توی این دوره زمونه کاملن درسته !
خلاصه این گذشت و امروز مادر آرتین زنگ زد و الو نگفته گفت : چشمم روشن ! حالا از شوهر من چک گرو میگیری واسه دو زار پول ؟
اولش کلی جا خوردم و بعد منم فوری گفتم :ببخشید ! شما سر پیازین یا ته پیاز ؟
- واه واه ! چه زبون در آورده دختره غربتی ! آدم واسه دو زار این همه عشوه میاد ؟
از کی تا حالا 600 میلیون شده یه قرون دو زار ؟ بعدشم ! آقا جونتون گفته بودن یکی دو روزه بر میگردونن , الان شده یه هفته هنوز خبری هم نیست . اگه غربتی بودم نمیتونستم چکشو اجرا بذارم حتا تا شورتت رو چوب حراج بزنم بهش ؟؟؟ اگه غربتی بودم نمیتونستم سود همین یه هفته 600 میلیون رو هم ازش بگیرم ؟
اینا رو که گفتم خانم لال شد و گوشی رو گذاشت ! پشت سرش بابای آرتین زنگ زد عذر خواهی و یه کمی هم داد سر زنه کشید که کاملن معلوم بود الکی هست و تمام ! حالا اینو نوشتم که بگم :
ما ایرانی ها واقعن خیلی بی چشم و رو و متوقع هستیم . از هم انتظارات عجیب و غریبی داریم که فقط توی ایران وجود خارجی داره و جایی در این کره خاکی خریدار ندارن . سر سوزنی برای هم کار میکنیم طبق طبق انتظار داریم . کافیه یه نفر آشنای ما در بیاد برای کاری و باباشو میسوزونیم و اینقدر سو استفاده میکنیم که طرف به خاک سیاه بیافته . وای به اینکه طرف هم کاری نکنه برای ما . چنان صفحه ای براش میذاریم بیا و ببین . انگار کون آسمون پاره شده و ما فقط افتادیم پایین ازش . حالا با چنین آدم های متوقعی نباید اینطوری بود ؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001