فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, September 16, 2008
نبرد با طالبان ها :

چند وقتیه بین یه مشت طالبان محاصره شدم و نمیدونم چیکار باید بکنم از دست اینا ! قبلن ها هم درگیری با این طالبان جماعت داشتم ولی تازگی ها بدتر شده و دیگه محاصره شدم . صبح که میشه صدای عربده های اونها باعث میشه موهات سیخ بشه و مثل جن گرفته ها از خواب بپری ! دامب و دومبشون هم که تمومی نداره . نمیدونم این جماعت چرا اینقدر از چکش بادی خوششون میاد ! یه چکش بادی بده دستشون بگو بکن ! دیگه تا قیامت هم بهشون نگی ول کن , بیخیال نمیشن ! خونه بغلی ما رو دارن خراب میکنن که طبق معمول یه برج بسازن و نمیدونین این طالبان ها چه به روز من آوردن . درست از ساعت 7 صبح ترترترترتر صدای این چکش در میاد تا ساعت 10 صبح . از 10 تا 12 هم دامب و دومب و صدای پتک و بیل و کلنگ و عربده کشی تا وقت ناهارشون که میشه !
خدا اون روز رو نیاره مثلن من برای ناهار غذای نونی داشته باشم و برم نونوایی یه بربری بخرم ! خدا ترکها رو بیامرزه , صد رحمت به ترکها که اسمشون اینقدر بد در رفته و برای این بدبختها اینقدر حرف در آوردیم ! میری تو صف می ایستی مثلن 8 نفر جلوی تو هستن . میبینی تنور ده دفعه پر میشه و خالی میشه تو 3 نفرم نمیری جلو ! هر طالبان هم که نوبتش میشه با 15 تا بربری میاد بیرون ! 20 تا بربری ! بگو آخه لامصب ! پدر سگ ! پوفیوز ! جاکش ! گفتن عمله , گفتن ترک ! این چیه دیگه ؟؟؟؟؟ 20 تا بربری رو گاو بخوره تا قیامت تنوره میکشه !!!!! تنوری که 45 تا ظرفیت داره فقط کافیه 3 تا طالبان جلوت باشن , نابود !
عصرها هم که میشه و کارشون تموم میشه تازه دم میگیرن و شروع به کنسرت دادن میکنن و فقط بیا و ببین چیا میخونن واست ! یکی روی بشکه ضرب میگیره و یکی بشکن میزنه و اون یکی هم با یه لهجه وحشتناک هزاره ای شروع میکنه چنان چهچهه زدن که نرون هات بندری میرقصن !!!!! بعد که از نفس افتادن تازه نوبت نوارهای روحوضی خودشون میشه و واویلا ! یهو میبینی تا 8 شب یه سره این داره میخونه و بیخیال هم نمیشن مگه 4 تا آجر پرت کنی رو سرشون تا خفه ش کنن !!

بعد از یک هفته بد خواب شدن امروز صبح هم باز با صدای این زر زر چکش بادی از خواب بیدار شدم و دیگه جوش آوردم و آرتین رو با لگد از تخت بلند کردم و نردبون رو برداشت و رفتیم دم دیوار و نردبون رو گذاشت و رفتم بالا و سر فحش رو کشیدم بهشون ! یه اخلاق باحالی هم دارن اینه که اول مثل گاو ( ع ) نگاهت میکنن و بعد هم یهو جیم میشن و بدو بدو در میرن و هر کدوم تو یه سوراخی سنگر میگیرن ! یه کم که اعصابم سر جاش اومد رفتم دوباره خوابیدم . ساعت یازده بود که از صدای عربده و فحش دادن بیدار شدم . گوشامو تیز کردم و فهمیدم صاحب کارشون اومده و داره فحششون میده چرا کار نمیکنن . رفتم یه حالی هم به اون دادم و گفتم یه بار دیگه صدا از این قارقارک در بیاد باباتو میسوزونم و یه کاری میکنم کارتو بخوابونن . حالا قول داد از 9 صبح شروع به کار کنن .
امروز اما انگار قرار نبود به این سادگی تموم بشه و ظهر هم باز با اینا من درگیر شدم ! وقتی 5 نفر نفری 20 تا بربری گرفتن , رفتم سراغ شاطره و گفتم : برای چی به اینا اینقدر نون میدی ؟ ما همه دو تا 4 تا نون میخواییم 2 ساعته ایستادم تو صف ! اقلن یکی در میون به اینا نون بده . مردم هم که داغ کرده بودن پشت سر من فحش خوار مادر رو کشیدن به نونوا و افغانی ها و قضیه درست شد ! تو این مملکت انکار تا عربده نکشی و انقلاب نکنی هیچی درست نمیشه !!!!!!
اومدم خونه و دیدم از ته باغ صدای فیدل میاد و داره خودشو جر میده ! هر چی صداش کردم دیدم فایده نداره . این هیولا هم به یه چیزی کلید که میکنه تا جرواجرش نکنه خفه بشو نیست ! رفتم ببینم چرا داره خودشو جر میده که یهو چشمم افتاد به یه افغانی که بالای درخت مثل موبایل داشت ویبره میزد ! فیدل رو آروم کردم و سرش هوار کشیدم :
- اون بالا چه غلطی میکنی تو ؟ اومدی دزدی ؟
نه خانم .. دزدی چی است ؟ این تیشه ما افتاد اینور دیوار آمدیم برداریم این حیوان تند کرد دنبالمان !
- ای تو روحت ! دروغ میگی ؟ تیشه تو اینجا چه غلطی میکرد ؟
نه خانم دروغ از ما نمیاد آقا گفتن بالای دیوار را بریزیم پایین از دستمان رها شد !
اومد پایین و تیشه رو برداشت و دوباره از دیوار رفت بالا . قبل از پریدنش گفتم : این ورا دفعه دیگه پیدات بشه این سگه میخورت ها ! میری اینو به رفیقات هم میگی ! افتاد ؟
- چشم خانم ...
عصر بود و نشسته بودیم توی آلاچیق و صحبت میکردیم که کنسرت اینا شروع شد ! رفتم 2 تا قلوه سنگ برداشتم از کنار حصار باغچه و دادم دست آرتین و گفتم پرت کن رو سرشون !
- بابا شر درست نکن میخوره تو سرشون اعداممون میکنن !
تو پرت کن کسی مرد دیه ش با من ! افغانی 40 میلیون نهایت ! 400 تا هم بود باز ارزش داشت اینا رو از رو زمین پاک کنی ! پرت کن ویلا خودتو نصف میکنم !
اولی رو پرت کرد انگار خورد روی زمین و صدایی در نیومد . دومی رو پرت کرد و خورد توی آهن ها و چنان صدایی بلند شد که ریده شد به کنسرتشون و خفه شدن ! سومی رو دادم دستش و پرت کرد که صدای طالبان ها در اومد و شروع کردن عربده کشیدن که : نندار . هوووووووووو
از نردبون رفتم بالا و گفتم : هو و زهر مار ! هو و حناق ! هو و مرگ ! بر پدر تک تکتون لعنت ! صد دفعه نگفتم میخونین یواش بخونین ؟ دیوانه شدم از این صدای شماها ! رفتم پایین چند تا سنگ برداشتم و دوباره رفتم بالا و شروع کردم پرت کردن تو کله اینا که طبق معمول 4 نعل در رفتن !

یکساعت بعد زهرا خانم اومد دم در و حلوا آورده بود . یه نگاه به حلواش که رنگ قیر بود انداختم و گفتم : باز کسی چاقو زیر گلوت گذاشت حلوا درست کنی ؟ بلد نیستی مگه مجبوری برینی توی حلوا و آرد و شکر رو حروم کنی ؟ پس زعفرونش کو ؟ گلابش کو ؟ بوی خاک میده این چرا ؟
- شیوا خانم ؟ خب زعفرون 12 هزار تومنی از کجا بیارم !
ای تو روحت , حلوای بدون زعفرون مثل مرد بدون خایه میمونه . بخوره تو سرت این حلوا . گل درست کردی ؟ برو بده به همین طالبان ها ...
- آخه این طفلی ها نیستن .. این عصر که میشد ها .. همچین ما میشستیم روی بالکن این صدای اینا رو گوش میکردیم جیگرمون حال می اومد ... امروز دیگه صداشون نمیاد ..
شنکشی که کنار درخت بود رو رفتم برداشتم و خودش تا دید فهمید قضیه چیه و چادرو پیچید دورش و مثل اوران گوتان دوید طرف در و فرار کرد ! پتی یاره !!!!!!!!!!

من چه گناهی کردم همیشه گیر یه مشت مشنگ دیوانه می افتم نمیدونم ... ولی آخر یه روز یا اینا رو میکشم یا خودم میمیرم !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001