فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, September 07, 2008
ماجرای اخ و تف :

عجب اسم باحالی ! ولی مناسبت داره .. آقا از بچگی از آدمهایی که روزه میگرفتن بدم می اومد . نه برای اعتقاداتشون , برای اینکه دهنشون بوی گند میداد و حالم رو به هم میزدن مخصوصن اینکه هر کی هم به من میرسید تپ تپ ماچ و بوسه و تاپاله چسبوندن و .. من بدبخت هم باید این بوی عطرآگین رو تحمل میکردم ! کمی که بزرگتر شدم یکی از آرزوهام این بود که برای دهن آدم های روزه دار نیلودُر اختراع کنم ! البته مخصوص دهن نه مخصوص چاه توالت ! اونهایی که سنشون کمی بیشتره میدونن که نیلودر یه قطره معطر به شدت قوی ای بود که حتا بوی احمدی نژاد رو هم از توالت زائل میکرد و کافی بود فقط یک قطره از اون رو توی توالت بچکونی تا بدترین بوها از بین بره و منم به دنبال ورژن مشابهی از اون برای حلق آدمهای روزه دار میگشتم ! متاسفانه خدا زد تو سرمون و شیمیدان نشدیم و این آرزو هم به باد فنا رفت و جهان اسلام به قهقرا افتاد :

صبح با زهرا خانم بچه ها رو برده بودیم پارک نیاوران . هر چند دقیقه یه تف درشت و غلیظ می نداخت زمین و مثل سگی شده بود که از خودش رد بجا میذاره ! آخر بهش گفتم : داری علامت گذاری میکنی مثل هانسل و گرتل که راه خونه ت رو گم نکنی ؟
- بله ؟
بله و مرگ ! میگم چرا اینقدر تف میکنی ؟ حالم به هم خورد ! لات
- شیوا خانم آب تو دهنم جمع میشه برای اینکه قورت ندم روزه م باطل نشه میندازم بیرون !
تو چاله میدون و نازی آباد هم مردم اینطوری تف نمی ندازن که تو می ندازی ! اقلن جمع کن تو دستمال . بی فرهنگ دهاتی !
خوشبختانه دیگه تف نکرد . توی پارک جشنواره نقاشی بود و بچه ها میتونستن هر شکل اجق وجقی رو روی بوم های دیواری بکشن و ذوق مرگ بشن ! یکی از مهمترین تخصص های بچه ها هم همین نقاشی و ریدن به در و دیوارهای خونه ست و نمیدونین چه عشقی میکنن وقتی یه اثر هنری روی دیوار می آفرینن و تر میزنن به دیوارها . خلاصه بچه ها رو گذاشتیم نقاشی بکشن و خودمون هم رفتیم اون طرف رو نیمکت نشستیم مشغول حرف زدن . لب هاش مثل شتر تشنه شده بود , خشکی و پوسته پوسته و دهنش هم بوی احمدی نژاد میداد طوریکه تا نایژه هام هم میسوخت ! وقتی حرف میزد گوشه روسریمو جلوی دماغم میگرفتم تا شیمیایی نشم و هر چند دقیقه هم رومو اونور میکردم و هوای تازه میکشیدم تو ریه هام تا خفه نشم ..
همین موقع دو تا پسر سوسول از این مو سیخی ها از نژآد آپاچی از جلومون رد شدن و جفتشون سیگار میکشیدن . دود سیگار اومد طرفمون و یهو زهرا شروع کرد اخ و تف کردن و هی تف تف تف تف انداختن رو زمین اونم جلوی من ! محکم کوبیدم تو سرش و گفتم :
- ای زهر مار کثافت ! مثل افعی چرا هی تف میکنی پدر سگ ؟ حالم به هم خورد !
شیوا خانم ؟؟؟؟ دود سیگار رفت تو حلقم دارم درش میارم روزه م باطل نشه !
- ای تف به روحت که اینقدر خنگی ! اون دود رفت تو ریه ت جذب خونت شد تموم شد رفت تو داری دود رو تف میکنی ؟؟؟؟؟ پاشو , پاشو گمشو از جلوی چشمم دور شو که حالمو به هم زدی ...
شیوا خانم ؟ حالا چرا ناراحت میشین ؟
- خاک تو سرت ! همین مونده بود استفراغ کنی جلوی من از بس اخ و تف کردی بعد میگی چرا ناراحت میشی ؟؟؟؟ همچین از ته حلقت خرت خرت تف میکشیدی بالا که گفتم الان از دهن میشاشی ! بلند شو برو ... حالم به هم خورد .. کثافت ... انسان نئاندرتال از تو بیشتر حالیشه !
شیوا خانم ؟ بذارین توضیح بدم ..
- حرف بزنی نصفت میکنم ! نگاه کن زمین رو تو رو خدا ! انگار 50 تا کفتر ریدن رو زمین از بس تف انداخت ,, ایییی !!!!!
درست همین موقع یه پیرمرد از جلومون رد شد و تا چشمش افتاد به تف ها یه نگاهی به من انداخت و گفت : فرهنگ داشتن هم خوب چیزیه خانم ...
آقا جان ! به اون پتی یاره چادری بگو که تف کرده ! به من چرا میگی ؟
پیرمرده یه نگاه به زهرا انداخت و گفت : اینا که مرخصن . فکر کردم شما بودی گفتم از دست رفتین ! بعد با دست اشاره کرد به زهرا و گفت : اینا ریدن به مملکت , تف کردن پیشکششون !!!!! بعد هم گذاشت رفت ..
خوشت اومد ؟ حالا بازم تف کن !
وقتی برگشتیم خونه احساس میکردم بوی تف میدم ! تمام لباسهامو انداختم ماشین و خودم هم رفتم دوش گرفتم ! فکر کنم بیشتر از اونکه فرهنگ روزه رو ترویج کنیم بهتره فرهنگ زندگی اجتماعی و شعور اجتماعی رو ترویج کنیم و فرهنگ مسلمونها رو بالا ببریم !!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001