فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, August 20, 2008
ویار دلمه برگ :

شماها رو نمیدونم ولی من یکی با اینکه کم غذا هستم اما به شکل فجیعی شکمو تشریف دارم و اگه هوس چیزی کنم هیچی جلودارم نیست ! مدتی بود بدجوری هوس دلمه برگ مو کرده بودم و یکی از دوستهام هم چند وقت پیش حرف دلمه برگ مو زده بود و منم دیگه هی داشتم بال بال میزدم و یاد لمه برگ موهای مادرم افتاده بودم که این درست میکرد و میذاشت یخچال و میگفت دست نزنین تا شام و موقع شام که میرفت دیس رو بیاره میدید نصف دلمه ها به حق جن و بسم الله گم شدن و اون بدو دنبال ما و ما بدو . خلاصه آخر تونستم بر ویروس گشادی کون پیروز بشم و تصمیم گرفتم خودم آستین بالا بزنم و دلمه درست کنم . بماند چقدر زجر کشیدم خیر سرم !!!!!!!
دیروز صبح رفتم سبزی فروشی محل و یک کیلو سبزی دلمه ازش خریدم و بردم خونه زهرا خانم و بهش گفتم اینا رو برام پاک کنه ! اونم از خدا خواسته , انگار ناف این زن رو به کلفتی بستن , عشق میکنه وقتی از این کارها بهش میدی زندگیش یعنی جارو کشی سبزی پاک کنی بادمجون سرخ کنی و رختشویی و دولا راست شدن جلوی اون شوهر موجیش و شبها هم لنگ در هوا شدن و ... ! خلاصه مثل ربات سبزی پاک کنی , نیم ساعته سبزی ها رو پاک کرد و شست و خرد کرد و داد بهم منم پنج تومن دادم بهش و اومدم خونه مشغول دلمه سازی . خلاصه این مایه دلمه که آماده شد تازه یادم افتاد که برگ مو ندارم و احمدی نژآد بیار باقالی بار کن . دلم هم نمی اومد دست به درخت موی نازنینم بزنم که کلی انگور بار آورده بود و با کلی بدبختی و پول خرج کردن نهالش رو از فرانسه آورده بودم و اینجا داده بودم به یه مهندس کشاورزی تا به انگور شآنی پیوند بزنه و خر در چمنی ازش در بیاد و حالا میترسیدم برگهاشو بچینم ناراحت بشه و بجای انگور بهم کشمش تحویل بده کلی برای شراب های امسال برنامه داشتم و میترسیدم خراب بشه و بافتم تو هچل !!!! یهو یادم افتاد اون سمت باغ , همسایه کناریمون درخت مو داره و روی دیوار خونه من افتاده نصف درختش .
آرتین رو صدا کردم و نردبون رو برداشت و رفتم طرف دیوار . نردبون رو باز کرد و گفتم برو برگ بچین ! گفت نمیرم و سرم گیچ میره می افتم پایین !!!!!! مرد ما رو تو رو خدا ! خلاصه گفتم پس اینو محکم بگیر من برم بالا !
رفتم بالا و یواشکی نگاهی به خونه همسایه انداختم از لای برگ ها مثل این کوماندوها و بعد که دیدم کسی نیست شروع کردم چیدن برگ ها !!!!! خلاصه هر چی برگ بود از اول تا آخر درخت رو چیدم و بدو در رفتیم !!! برگ ها رو شستم و گذاشتم آبش رفت و بعد دلمه ها رو پیچیدم و گذاشتم تو قابلمه تا بپزه تو این فاصله هم سس مخصوصش رو درست کردم با رب انار و آب لیموی تازه و چند تا گوجه سبز و ریختم روی دلمه ها تا حسابی ملس بشه و بعد هم کمی ماست و پودر سیر رو با هم قاطی کردم برای سرو دلمه . یکساعت بعد رفتیم برای ناهار . تا اومدیم بخوریم دیدم صدای زنگ در بلند شد . آرتین رفت پای آیفون و گفت : شیوا یه آقایی پشت دره من نمیشناسمش !
- خب بپرس ببین کیه ؟
- بیخیال ! اشتباه گرفته .
خودم رفتم ببینم کیه و چشمتون روز بد نبینه ... همون همسایه ای بود که درختشو کچل کرده بودم ! پرسیدم بله ؟ گفت اگه میشه چند دقیقه تشریف بیارین دم در , کارتون دارم ! خلاصه منم با کلی خجالت رفتم دم در و پیرمرده تا منو دید گفت :
- شما خجالت نمیکشین درخت ما رو کچل میکنین ولی به ما دلمه نمیدین ؟؟؟؟
ای وای .. ببخشید .. شما خونه بودین ؟ ندیدمتون ...
- بنده داشتم از پشت پنجره شما رو تماشا میکردم !!!!!!!
بله .. ببخشید دیگه .. یهو پیش اومد .. میگم خب تشریف بیارین تو ناهار با ما باشین !
- ها .. این شد یه چیزی .. !
آقا اینم پر رو , تا ما یه تعارف کردیم سرشو انداخت و اومد تو . خلاصه نشستیم و ناهار همگی با هم خوردیم و موقع رفتن هم یه بطر شراب و یه ظرف دلمه دادم بهش برد . میگفت زنش رفته آمریکا و تنهاست و کلی دوآ کرد بابت این دلمه ها و منم کلی معذرت بابت کچلی درختش !!!! ولی خودمونیم عجب دلمه ای شده بود ... :) و عجب خجالتی کشیدم !!!!!! همونی که اصلن بهم نمیاد :))))



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001