فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, August 19, 2008
جشن های زورکی :

اسلام رو من نمیدونم کدوم احمقی دین آزادی و آزادگی اسم گذاشته ولی هر کی بوده قبر پدرش کلفت ریدن !!!! چون تا جایی که ما دیدیم اسلام نه تنها دستوراتش آزادانه و بدون اجبار نبوده , که تمام دستورات و آیین های اسلام با زور و اجبار بوده و پیروانش رو با ضرب و زور و تهدید و ایجاد وحشت و کشتار و قتل تونستن خفه کنن و این دین رو حفظ کنن البته حفظ به بهانه وصله پینه دار کردن و جر واجر کردنش چون دیگه تو این دوره زمونه کسی برای دین و مذهب تره هم خرد نمیکنه و عقل گرایی بر خرافه گرایی فائق اومده ! تاسف آورتر اینکه حتا شادی های اسلام هم زورکی هست . اگه اتفاقی در اسلام افتاده , همه مجبور بودن خوشحالی کنن ! اگه موردی بوده که فقط مسلمونها بهش اعتقاد داشتن , هر چی موجود زنده در جهان بوده باید ازش تبعیت میکرده در غیر اینصورت کافر و شایسته مرگ بوده و در کنار اینها وای به اینکه جشنی و عیدی هم در اسلام به وقوع می پیوست ! همه عالم و آدم باید خوشحال بودن و جشن میگرفتن و دست افشانی میکردن :

پریشب دو گیلاس شراب ریخته بودم برای خودم و آرتین و با شکلات آورده بودم و رفته بودیم تو باغ نشسته بودیم و من کتاب میخوندم و اونم با مرتیکه لگو بازی میکردن و از خنگی هوا و آرامش عصرگاهی لذت میبردیم و گاهی هم سر به سر هم میذاشتیم و لجشو در میاوردم . فیدل و فاطمه رجبی هم لم داده بودن و چرت میزدن کنارمون . تو همین حال و هوای خودمون بودیم که یهو یه چیزی بالای سرمون ترکید و برق از 3 فاز هر 5 تامون پرید ! من که گفتم آمریکا بمب انداخت رو سرمون ! نور شدید قرمز رنگی یهو روشن شد و پشت سرش هم صدای انفجاری شدید و کر کننده . بالای سرمونو نگاه کردیم و دیدیم آتیش بازی هست . قلبم تند تند میزد و از اونطرف هم داشتم به این فکر میکردم که باز کدوم حروم زاده ای متولد شده یا خیر سرشون چه دسته گهی به آب دادن که جشن گرفتن , که آرتین گفت : آها نیمه شعبانه !!!!!
ای تو روحشون با این جشن هاشون . خلاصه اینقدر بالا سرمون ترقه در کردن که گوشهامون کر شد و بلند شدیم رفتیم توی خونه و آرامشمون رو به هم زدن و همون دو قلپ شرابی هم که خورده بودیم کوفتمون شد !

فردا صبحش رفته بودم تجریش نون باگت بخرم , بین راه دیدم ترافیک هست و وسط خیابون از دور تعداد زیادی آدم دیده میشدن . فکر کردم لابد تصادف شده . وقتی رسیدم به آدمها چشمم افتاد به یه مشت حزب الهی نکبت ریش و پشمی با قیافه های اماله که دو طرف خیابون با سینی های شربت ایستاده بودن و به سرنشینان ماشین ها شربت صلواتی میدادن ! شربت که چه عرض کنم , آب زیپویی بود بی رنگ توی لیوان های یکبار مصرف که فکر کنم آب جوب بهش شرف داشت . نزدیکشون که رسیدم یکیشون زد به شیشه ماشین و عربده کشید : خانم بکش پایین نذر آقا رو بگیر ! چپ چپ نگاهش کردم و رومو کردم اونور که یعنی گمشو ! مردک ول کن نبود و هی میزد به شیشه ! شیشه رو نصفه دادم پایین و گفتم : نمیخوام آقا نمیخوام ! مگه زوره ؟؟؟؟ خودت بخور دوبله صواب ببری ! بجای این دیوونه بازیها راه رو باز کن تا مردم تف و لعنت به روحت نثار نکنن . بعد هم شیشه رو دادم بالا و گاز دادم رفتم .. از تو آینه داشتم نگاه میکردم که طرف همچنان خشک شده بود سر جاش و داشت هاج و واج منو نگاه میکرد ... والا . جشن و خیرات زوری ندیده بودیم که دیدیم !!! جالب بود که از هر 10 تا ماشین فقط یکی دو تاشون از اینها شربت میگرفتن و مردم هم میدونستن مال حروم خوردن نداره . یک عمر دزدی کن و یک روز خیرات و نذر بده ...

عصر ماهواره رو گرفتم ببینم برنامه خانه ما چه کوفتی داره " تلویزیون ایران رو که 7 ساله نداریم چون از کانال های سکسی هم بدتره و اخلاق آدم رو فاسد میکنه " یه مشت گره گوری رو آورده بودن که داشتن سرود میخوندن ! اینقدر اینها مسخره و عصا قورت داده و مضحک بودن که نیم ساعت فقط به شکل و شمایل اینها میخندیدم . مخصوصن اون مجری فاحشه ش که چنان خودشو توی پارچه های رنگارنگ پیچونده بود که آدم رو یاد گونی بادمجون می انداخت ! یه کم گوش دادم و دیدم فقط چرت و پرت میگن و خاموشش کردم .
..
..
این جشن نیمه شعبان امسال از همیشه سوت و کورتر بود . فقط بعضی مغازه دارهایی که معلوم بود دمشون به دولت وصله جلوی مغازه هاشون رو یه مشت کهنه پاره و چراغ آویزون کرده بودن و باقی جاها خبری نبود و به لطف بی برقی چراغونی هم نداشتیم . در عمرم هیچ سالی رو اینقدر سوت و کور ندیده بودم و بی توجهی مردم به این امام نامرئی واقعن جای خوشحالی داشت و جمعیت تهران هم که خالی شده بود و همه مسافرت بودن !!! با توجه به اینکه میدونیم احمدی نژاد تلاش کرد تا اتوبان قم جمکران رو راه بندازه و فرش قرمز برای امام زمان بندازه و طناب توی چاهش انداخت تا امام زمان رو به زور بکشه بیرون و هر چی داروی ظهور بود از دوا فروشهای ناصر خسرو گرفتن تا ضمینه ظهور رو فراهم کنن باز هم فرجی نشد که نشد ! نشانه های ظهور هم که متاسفانه مثل مدرک وزیر کشور لو رفت و معلوم شد : هاله دور سر احمدی نژاد در واقع بخاطر شیاف مهتابی بوده که قبل از سنخرانی تو ماتحت احمدی نژاد فرو شده بود یا درباره انتخابات اسطبل ولایت فقیه و امورات مملکتی هم که باهاش مشورت کرده بودن اونم گندش در اومد که توهم بوده , چاه مستراح جمکران رو هم آباد کردن و یه مشت گاو و گوسفند آدم نما رو بردن سر این چاه توش عریضه انداختن و خلاصه گند این کارها اونقدر در اومد که امروز رهبر هم در سخنان به شدت تندی از تحریفات و بدعتهایی که در رابطه با این امام نامرئی دارن به خورد ملت الاغ میدن صداش در اومده و تهدیدشون کرده و رفسنجانی هم از اونطرف هشدار میده و ... جالبه که مدتهاست مدعی مهدویت یعنی آیت الله تمساح یزدی گم و گور شده و صداش در نمیاد . به هر حال حال و روز ما و جشن زورکی هم ندیده بودیم که دیدیم !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001