فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, August 13, 2008
حیوون خونگی :

فکر میکنم ما ایرانی ها جزو اولین انسان هایی در تاریخ بشریت بودیم که حیوانات رو اهلی کردیم . البته منظورم در اینجا مردها نیستن و فعلن با اونها کاری نداریم پس آسوده باشین :) ما ایرانیها چند حیوان رو هم بعنوان حیوان خونگی نگهداری کردیم از ابتدای تاریخ که یکی از اونها سگ بود و دومیش گربه و سومیش هم احمدی نژآد که این آخری متاسفانه دست آموز نشد و هار باقی مونده ! کاری هم به این نداریم که اسلام ذات خودش رو به سگ نسبت میده و داشتن و نگهداری از این موجود فداکار و دارای احساسات بیکران و پاک رو حرام میدونه که یک تار پشم کون همین سگ به تمام هیکل جد و آباد و خود احمدی نژاد شرف داره . کاری هم به این نداریم که جدیدن آدمهای بیکاری پیدا شدن که سوسک و مار و عقرب و قورباغه و مارمولک و ... رو بعنوان حیوون خونگی انتخاب کردن و درسته ریدن به ماهیت نگهداری هر چی حیوون خونگیه !!! بحث ما سر موجوداتی هست که نمیدونم چه پدر کشتگی ای با این زبون بسته ها دارن :

آدم وقتی بچه تو خونه داشته باشه یا اینکه یه مرد بی احساس که خودش میگه جزو افتخاراتم این بوده : بچه که بودم دم گربه ها رو توی نفت میزدم و آتیش میزدم و بندری میرقصیدم , نگهداری از حیوون خونگی کمی تا قسمتی خطرناک میشه . مخصوصن که بچه ها علافه فجیعی به این دارن که هر حیوونی رو که میبینن تا حد امکان بچلونن و فشارش بدن و اگه پشمناک باشه , پشمهاش رو مشت مشت بکنن و اگه پر داشته باشه به در و دیوار بکوبنش که مثلن پرش بدن و اگه ماهی باشه , جفت پا بپرن تو آبش تا پیشش شنا کنن و ... ! منم که از بچگی با جک و جونور بزرگ شده بودم و نمیتونستم بدون یه حیوون خونگی زندگی کنم , بعد از اینکه چند تا از حیوون های خونگیم توسط این دو تا ارذل به لقا الله پرتاب شدن , تصمیم فجیعی گرفتم و برای ادب کردنشون رفتم یه سری حیوون هایی خریدم که کسی جرات نکنه حتا طرفشون بیاد و این شد درس عبرتی برای این دو تا جانور" مرتیکه و آرتین " تا دیگه حیوون آزاری نکنن :
چند سال پیش یه سگ داشتم از این پا کوتاه ها ! سفید و فرفری و خیلی ناز بود و از آلمان آورده بودم . نمیدونم چی شد از وقتی آرتین پاش به خونه من باز شد این بیچاره دچار افسردگی حاد شد و از هر موجودی حتا یه سوسک هم میترسید . بعد هم یه روز دیدم خشک شده مرده ! به شدت به آرتین مشکوک بودم و مطمئن بودم این یه بلایی سر این سگه آورده ولی هر چی سوال میکردم جوابی نمیداد و منم دلیلی برای محکوم کردنش نداشتم ولی حس شماره 35 من میگفت کار کاره آرتینه !
یه آکواریوم خوشگل با یه عالمه ماهی هم داشتم که اونم وقتی مرتیکه شروع به راه رفتن کرد و از حیوانیت به انسانیت قدم گذاشت , یه روز صبح بیدار شدم دیدم همشون به لقا الله پرتاب شدن و نمیدونم تو آبشون چی ریخته بود ؟!!!
این شد که تصمیم گرفتم درس عبرتی به این دو تا جونور بدم تا دیگه با حیوون های من که هیچ , با هیچ حیوونی در کره زمین کاری نداشته باشن . مخصوصن این آرتین که حتا وقتی باغ رو آب میده تا چشمش به گربه یا پرنده ای می افته شلنگ آب رو میگیره روشون و وقتی میگم آخه با حیوون بیچاره چیکار داری ؟ استدلالش اینه که من میخوام معمای آب ریختن روی گربه و زگیل در آوردن رو کشف رمز یا زهرا کنم !!!!!!

خلاصه یه روز هم ما رفتیم 2 تا توله سگ گرفتیم از نژاد دوبرمن ! مردم آزاری های این 2 تا جونور همچنان ادامه داشت غافل از اینکه فلفل نبین چه ریزه ... چند ماه بعد ببیین چی میشه !!!! البته تا اینها بزرگ بشن سعی میکردم حسابی مواظبشون باشم تا یه وقت بلایی سر اینها نیاد . کمی که بزرگتر شدن , یه روز دیدم مرتیکه با گریه بدو بدو اومد تو و دستشو نشون داد که داشت ازش خون می اومد و خلاصه معلوم شد رفته دم یکی از سگها رو کشیده و سگه هم یه گاز اساسی ازش گرفته ! کلی خوشحال شدم و بعد که رفتیم بیمارستان و دستش رو پانسمان کردن و اومدیم خونه بهش گفتم : دیگه به سگ ها کاری نداشته باشی ها ؟ ویلا دوباره دستت اینطوری اوف میشه و همون هم شد و دیگه اینها رو اذیت نمیکرد . حالا مونده بود آرتین . سگها که 8 ماهه شدن دیگه خیالم ازشون راحت شد و میدونستم دیگه آرتین که سهله , احمدی نژاد هم نمیتونه کاریشون کنه . حصارهای پشت باغ رو برداشتم و سگها اومدن اینطرف . منم با خیال راحت میرفتم بیرون تا یه روز آرتین زنگ زد و از پشت تلفن هوار میزد که بیا به دادم برس سگهات منو خوردن !!!!! منم که حساس , اینقدر ناراحت شدم که با عجله برگشتم خونه . ساعت 11 صبح زنگ زده بود و من ساعت 9 شب اومدم خونه !!!!! وقتی اومدم دیدم پشت ساق پاش و ساعدش رو همچین گاز گرفتن که جای دندونهاشون فرو رفته تو گوشتش و این خنگه هم فقط با یه پارچه زخم ها رو بسته و منتظر منه ! منم زنگ زدم به جلاد خانواده و دکتر بعد از این " خواهرم " که بیاد و یه حالی بهش بده که تا عمر داره یادش بمونه با حیوون ها چطور رفتار کنه . اونم اومد و همینطوری بدون بی حسی شروع کرد بخیه زدن و شستشوی زخم و خلاصه چنان بلایی سرش آورد و دردی کشید از درد دندون سگها بدتر بود ! هنوز که هنوزه وقتی به آرتین میگم برو به سگها غذا بده رنگش مثل گچ دیوار سفید میشه و چشمهاش چپ !!!
مورد بعدی ماهی بود . کلن من از بچگی علاقه شدیدی به ماهی داشتم . بعد که مرتیکه ماهی هامو کشت , دیدم تنها ماهی هایی که میتونن دووم بیارن زیر دست این دو تا جانور , پیرانا و پلیپتروس هستن . هم قشنگ هستن و هم اینکه تو جوب آب هم بندازیشون هیچیشون نمیشه و در ضمن خیلی هم خطرناک هستن ! خلاصه ما هم رفتیم 4 تا پیرانا و یه جفت پلیپتروس خریدیم و آوردیم انداختیم تو آکواریوم خالی . به جفتشون گفتم دست تو آب اینا نمیکنین ها هر چی بشه مقصر خودتونین !!!!!!
حالا مطمئن بودم چون من گفتم دست نکنین , فردا این دو تا ماهیگیریشون میگیره !!!!! ذات آدمیزاد همینه و وقتی میگی نکن , میکنه ! خلاصه چشمتون روز بد نبینه , دوباره یه روز دیدم ونگ مرتیکه در اومد و با انگشت خونی و آش و لاش اومد پیشم که ماهی منو خورد !!!!!!! نگو اقا رفته بود هی انگشت تو آب میکرد و یکی از پیراناها انگشتش رو گار میگیره و ... اینم شد درس عبرت برای مرتیکه که حتا بهشون غذا هم نمیده !!!!

خلاصه مرض از گفتن اینها این بود که ایرانی جماعت رو نمیشه با زبون خوش انسان کرد و مخصوصن این مردها که شباهت عجیبی به Animal دارن ! تقصیر هم ندارن , حیوان هستن ! بگی نکن , میکنن . بگو بکن , نمیکنن . دست خودشون نیست . مغزشون برعکس پردازش میکنه همه چیز رو . بجز این بعضی از زنها هم هستن که اصلن به حیوون خونگی آلرژی دارن و از همین مردها هم بدتر هستن :

- هر وقت یاد حیوون خونگی می افتم خاله م جلوی چشمم میاد . این زن از هر چی جونوره متنفره ! طوریکه داده درخت های توی حیاطشون رو هم ببرن که پرنده ای هم روشون نشینه ! مادرم هم یه گربه ایرانی داشت و این خاله م که از حیوون ها متنفر بود یواشکی به کارگرشون پول میده و میگه اینو بردار ببر سر به نیست کن و گربه مادرم رو نابود میکنه . حالا خدا هم زده تو سرش و 3 تا پسر داره یکی از یکی خل و چل تر و همه عاشق حیوون . اونم نه که مثلن سگ و گربه و چیزهای ملوس و جالب و قشنگ نگهدارن ! قورباغه ! موش سیاه ! راسو ! مارمولک ! مار , عقرب , عنکبوت , رتیل ... ! من که خودم اینقدر عاشق حییونم , جرات نمیکنم خونه این خاله م برم و هر وقت هم میرم پاهام رو هواست و دائم اطرافم رو میپام که مبادا یکی از این جونورها از جاش بیرون بیاد و بیاد تو تن من ! چون هر آن احتمال میدم یکی از این موجودات در گوشه ای کمین کرده باشه !!!

- کپی برابر با اصل خاله م , خواهرم هست که اگه ولش میکردی حتا نسل بشریت رو هم منقرض میکرد و کلن با موجودات جاندار و زنده مشکل داره . تنها موجودات هم نه و حتا به گیاهان هم رحم نمیکنه . این آدم تو خونه ش دو چیز کیمیاست . یکی گیاه و یکی هم حیوان ! البته یه حیوون داره و اونم شوهرشه که خودش به تنهایی یه طویله خره ! این خواهر من کافیه یه حیوون بچه هاش بیارن توی خونه ! کارایی میکنه که روح آدم منجمد میشه . البته یکی از دلایل این خل بازی هاش وسواسی بودن افراطیشه ! یادم نمیره چند سال قبل یکی از توله های سگم رو داده بودم به پسرش و دو روز بعد پسرش زنگ زد بهم , گریه و زاری که : خاله ! مامانم سگمو کشت !!!!! حالا توله سگه از این فسقلی های پاکوتاه بود که گربه هم گازش میگیره و بی آزار ! خلاصه بلند شدم رفتم اونجا و دیدم توله سگ بیچاره رو خانم گرفته تو قابلمه آب جوش انداخته تا میکروب هاش از بین بره و آب انگار یک کم زیادی جوش بوده که توله سگه پخته تو قابلمه !!!!! 2 ماه باهاش حرف نمیزدم .
یکبار هم برای دخترش چند تا از ماهی گوپی خریده بودم که بندازه تو آکواریوم فسقلیش . یه هفته بعد که رفتم خونشون و سراغ ماهی ها رو گرفتم , خواهرم گفت : این ماهی هات مریض بودن مردن ! بعد گندش در اومد که خانم گرفته اینا رو ریخته تو یه کاسه و گذاشته تو فریزر تا سرد بشن و بعد بیاره تو هوای معمولی و گرم تا استریل بشن و همون تو فریزر یخ زدن و مردن !!!! این شد که پشت دستمو داغ کردم به آدم وسواسی هیچی ندم .

- زهرا خانم پتی یاره خزب الهی رو هم که میشناسین ! این حالا ترسش از حیوون برای این نیست که از ماهیت حیوان بدش میاد , اون دین کوفتیش هست که باعث شده از حیوون بدش بیاد . چند سال پیش داشتم می اومدم خونه دیدم ایستاده وسط خیابون هی میپره بالا و پایین هی میگه پیشته ! رفتم جلو میگم آسکاریس هات شورش کردن هی میپری بالا ؟؟؟ میگه : شیوا خانم ! اونجا یه گربه ست میترسم برم طرفش بیاد جلوم نجس بشم !!!! لاشی ! همون شد که رفتم قصابی 10 کیلو بال و گردن مرغ خریدم و ساعت 12 شب همه رو ریختم تو حیاطشون و تا دم صبح هر چی گربه تو منطقه ما بود جمع شده بودن خونه اینها گاردن پارتی و تا صبح خودش و اون شوهر موجی مشنگش فقط گربه میپروندن !!!!! " البته جریان مفصلش تو آرشیو هست " .

خلاصه اینم از جریان حیوانات خانگی ... عبرت بگیرین !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001