● امام هالیدی ( Imam Holiday ) :
مردم ایران سالهاست که مبارزات آزادی خواهانه و مسالمت آمیزی رو در پیش گرفتن و شاید بشه گفت در تاریخ ایران زمین رمز پایداریشون همین بوده . صبر و استفاده از فرصت ها و زیرک بودن . زبونی که بکار میبرن شاید مسخره یا طنز باشه اما یک اعتراض مسالمت آمیزه ! عباراتی مثل حسین پارتی , امام هالیدی و ... که مردم در میارن و باهاش خوشن و میخندن , شاید از نظر کسانیکه ایران و ایرانیان رو نمیشناسن احمقانه باشه ولی وقتی به عمق لغات وارد میشی میفهمی چقدر معانی بزرگ داره !
سال 1368 وقتی خمینی ملعون به درک واصل شد و جهانی رو از افکار پلید و شیطانی خودش رهانید , کسی فکر نمیکرد چنین سرنوشتی برای یادمان ها و بازماندگانش رقم بخوره و این چنین مطرود دولت و مردم بشن و از اون جالبتر کسی تصور نمیکرد مردم روزی مرگش رو جشن بگیرن و برای فرا رسیدن سالمرگش کلی برنامه ریزی کنن و خوشحال باشن و در کنار همه اینها مسخره ش هم بکنن و ازش جوک در بیارن !
" لیکن اینطور نباشد که ما ارتحال کنیم , شما عشق و حال ! پنج روز تعطیل بشوید بروید شمال کیف و حال ! امام خیمینی دامن اضافة تو .
Happy ertehallidays
روزی که خمینی مرد وحشت خیلی ها رو گرفته بود . کمتر کسی جرات میکرد از خونه بیرون بره چون بسیجی ها و پاسدارها پر شده بودن همه جا و به همه گیر میدادن و حتا یادمه با مادرم و خواهرم داشتیم جایی میرفتیم و خواهرم کوچیک بود و لباس قرمزی تنش بود و یکی از پاسدارها اومد جلو و به مادرم کلی توپید که چرا لباس قرمز تن بچه کردی تو این موقعیت و ... !!!! تا این حد خفقان و ارعاب موج میزد !
کارناوال های عزایی که در کشور و تهران راه افتاد و پروژه ساخت مقعد امام که در کمتر از چند هفته تکمیل شد , نشون از برنامه ریزی های عظیمی میداد برای این روز . بعد از اون تاریخ سیاه بود که ایران متحول شد ! زندگی مردم یک دفعه از این رو به اون رو شد . فاصله طبقاتی شروع به صعود کرد و جامعه تغییر بنیادی . چند سال بعد بود که بیت امام کنار گذاشته شد . یکی یکی اعضای اون به مرگ های مشکوکی مردن و بطور کامل از صحنه سیاسی ایران کنار گذاشته و از یاد مردم هم رفتن . تنها در سالمرگ خمینی بود که اسم اونها سر زبونها می افتاد و در باقی موارد خبری از اونها نبود . تعطیلات کم و کمتر میشد و گرد فراموشی ... کم کم عظمت خمینی می شکست و مردم آزادانه تر حرف میزدن مخصوصن وقتی که دیدن خود حکومت هم یادگاران خمینی رو کنار گذاشتن تا امروز که میبینیم مردم از چند روز مونده به سالمرگ , ترتیب سفر میچینن و از این روز بعنوان امام هالیدی یاد میکنن . همونطوری که وقتی شوری عاشورا در اومد , مردم اونو به حسین پارتی تعبیر کردن و امروز هم که یک آخوند بیسواد رو در حد پیغمبر و خدا بالا میبرن , ازش بعنوان امام هالیدی یاد میکنن تا نشون بدن که شعور دارن و مغز خر نخوردن :
از دیروز تهران سوت و کور شده بود . یه ماشین و آدم تو خیابونها پر نمیزد و فقط مایی که جایی رو نداشتیم بریم مثل احمق ها مونده بودیم تهران . طوری خلوت بود انگار طاعون اومده و حتا سگ های سردار تارزان " ارشادی ها " هم سر گذرها نبودن . ظهر رفتم از نونوایی محل یه نون سنگک بگیرم برای ناهار که چشمم افتاد به زهرا خانم که تو صف بود و داشت نون میخرید :
- تو اینجایی ؟؟؟؟
اوا شیوا خانم ؟ شما خوبین ؟ آقاتون خوبن ؟ ب ...
- یه کلمه دیگه از دهنت در بیاد یه مشت سنگ ریزه میریزم تو حلقت ها ! هیس ! همه خوبن !
چشم ! خوبین دیگه ؟
- مرگ ! مگه کوری ؟ نمیبینی سالمم ؟ میگم چرا اینجایی ؟
پس کجا باشیم آخه ؟
- بدبخت شرم کن . حیا کن . تو الان باید مقعد آقا باشی , لخت بشی سینه بزنی !!!!
اوووو شیوا خانم .. دیگه کی میره اونجا .. ولش کن !
- چی شد ؟ تا یکی دو سال پیش که با شوهرت یه هفته اونجا لنگر می انداختین و بخور بخور بود , چی شده حالا آقا اخ شده ؟
گذشت اون موقع .. اینا همشون دزد و پدر سوخته هستن . پیش خودمون باشه ها , میگن آقا اصلن ایرانی نبوده , هندی بوده !!!! سواد هم نداشته , همه ش دروغ میگفته و حرف دیگرانو تقلید میکرده !
- نه بابا ؟ خودت گفتی ؟ حالا چی شده متحول شدی ؟ تن ماهی خوردین ؟ یا شهاب سنگ به مغزتون اصابت کرده که عاقل شدین ؟
گرونی رو مگه نمیبینین ؟ قرار بود همه چی مجانی بشه و حالا نفس کشیدنم قراره پولی بشه !! خب مگه ما وجدان نداریم ؟
میخواستم بگم اون وجدانت منو کشته که حزب بادین همتون ! حالا خوب شد نمردیم و دیدیم یه حزب الهی تیر هم شده ضد دولت و ضد آخوند ! این مدلیش دیگه نوبر بود و باید تو تاریخ ثبت کنیم !! جل الخالق ...
نوشته شده در ساعت 1:38 AM توسط No One
مردم ایران سالهاست که مبارزات آزادی خواهانه و مسالمت آمیزی رو در پیش گرفتن و شاید بشه گفت در تاریخ ایران زمین رمز پایداریشون همین بوده . صبر و استفاده از فرصت ها و زیرک بودن . زبونی که بکار میبرن شاید مسخره یا طنز باشه اما یک اعتراض مسالمت آمیزه ! عباراتی مثل حسین پارتی , امام هالیدی و ... که مردم در میارن و باهاش خوشن و میخندن , شاید از نظر کسانیکه ایران و ایرانیان رو نمیشناسن احمقانه باشه ولی وقتی به عمق لغات وارد میشی میفهمی چقدر معانی بزرگ داره !
سال 1368 وقتی خمینی ملعون به درک واصل شد و جهانی رو از افکار پلید و شیطانی خودش رهانید , کسی فکر نمیکرد چنین سرنوشتی برای یادمان ها و بازماندگانش رقم بخوره و این چنین مطرود دولت و مردم بشن و از اون جالبتر کسی تصور نمیکرد مردم روزی مرگش رو جشن بگیرن و برای فرا رسیدن سالمرگش کلی برنامه ریزی کنن و خوشحال باشن و در کنار همه اینها مسخره ش هم بکنن و ازش جوک در بیارن !
" لیکن اینطور نباشد که ما ارتحال کنیم , شما عشق و حال ! پنج روز تعطیل بشوید بروید شمال کیف و حال ! امام خیمینی دامن اضافة تو .
Happy ertehallidays
روزی که خمینی مرد وحشت خیلی ها رو گرفته بود . کمتر کسی جرات میکرد از خونه بیرون بره چون بسیجی ها و پاسدارها پر شده بودن همه جا و به همه گیر میدادن و حتا یادمه با مادرم و خواهرم داشتیم جایی میرفتیم و خواهرم کوچیک بود و لباس قرمزی تنش بود و یکی از پاسدارها اومد جلو و به مادرم کلی توپید که چرا لباس قرمز تن بچه کردی تو این موقعیت و ... !!!! تا این حد خفقان و ارعاب موج میزد !
کارناوال های عزایی که در کشور و تهران راه افتاد و پروژه ساخت مقعد امام که در کمتر از چند هفته تکمیل شد , نشون از برنامه ریزی های عظیمی میداد برای این روز . بعد از اون تاریخ سیاه بود که ایران متحول شد ! زندگی مردم یک دفعه از این رو به اون رو شد . فاصله طبقاتی شروع به صعود کرد و جامعه تغییر بنیادی . چند سال بعد بود که بیت امام کنار گذاشته شد . یکی یکی اعضای اون به مرگ های مشکوکی مردن و بطور کامل از صحنه سیاسی ایران کنار گذاشته و از یاد مردم هم رفتن . تنها در سالمرگ خمینی بود که اسم اونها سر زبونها می افتاد و در باقی موارد خبری از اونها نبود . تعطیلات کم و کمتر میشد و گرد فراموشی ... کم کم عظمت خمینی می شکست و مردم آزادانه تر حرف میزدن مخصوصن وقتی که دیدن خود حکومت هم یادگاران خمینی رو کنار گذاشتن تا امروز که میبینیم مردم از چند روز مونده به سالمرگ , ترتیب سفر میچینن و از این روز بعنوان امام هالیدی یاد میکنن . همونطوری که وقتی شوری عاشورا در اومد , مردم اونو به حسین پارتی تعبیر کردن و امروز هم که یک آخوند بیسواد رو در حد پیغمبر و خدا بالا میبرن , ازش بعنوان امام هالیدی یاد میکنن تا نشون بدن که شعور دارن و مغز خر نخوردن :
از دیروز تهران سوت و کور شده بود . یه ماشین و آدم تو خیابونها پر نمیزد و فقط مایی که جایی رو نداشتیم بریم مثل احمق ها مونده بودیم تهران . طوری خلوت بود انگار طاعون اومده و حتا سگ های سردار تارزان " ارشادی ها " هم سر گذرها نبودن . ظهر رفتم از نونوایی محل یه نون سنگک بگیرم برای ناهار که چشمم افتاد به زهرا خانم که تو صف بود و داشت نون میخرید :
- تو اینجایی ؟؟؟؟
اوا شیوا خانم ؟ شما خوبین ؟ آقاتون خوبن ؟ ب ...
- یه کلمه دیگه از دهنت در بیاد یه مشت سنگ ریزه میریزم تو حلقت ها ! هیس ! همه خوبن !
چشم ! خوبین دیگه ؟
- مرگ ! مگه کوری ؟ نمیبینی سالمم ؟ میگم چرا اینجایی ؟
پس کجا باشیم آخه ؟
- بدبخت شرم کن . حیا کن . تو الان باید مقعد آقا باشی , لخت بشی سینه بزنی !!!!
اوووو شیوا خانم .. دیگه کی میره اونجا .. ولش کن !
- چی شد ؟ تا یکی دو سال پیش که با شوهرت یه هفته اونجا لنگر می انداختین و بخور بخور بود , چی شده حالا آقا اخ شده ؟
گذشت اون موقع .. اینا همشون دزد و پدر سوخته هستن . پیش خودمون باشه ها , میگن آقا اصلن ایرانی نبوده , هندی بوده !!!! سواد هم نداشته , همه ش دروغ میگفته و حرف دیگرانو تقلید میکرده !
- نه بابا ؟ خودت گفتی ؟ حالا چی شده متحول شدی ؟ تن ماهی خوردین ؟ یا شهاب سنگ به مغزتون اصابت کرده که عاقل شدین ؟
گرونی رو مگه نمیبینین ؟ قرار بود همه چی مجانی بشه و حالا نفس کشیدنم قراره پولی بشه !! خب مگه ما وجدان نداریم ؟
میخواستم بگم اون وجدانت منو کشته که حزب بادین همتون ! حالا خوب شد نمردیم و دیدیم یه حزب الهی تیر هم شده ضد دولت و ضد آخوند ! این مدلیش دیگه نوبر بود و باید تو تاریخ ثبت کنیم !! جل الخالق ...
نوشته شده در ساعت 1:38 AM توسط No One
........................................................................................
سایت ها
My Community
سايت هاي خبري
دوستان
Design By Shiva © 2001