فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, June 14, 2008
اندر احوالات چاقی :

چاقی در ایران سالیان سال مرسوم بوده مخصوصن در بین جامعه زنان . زن زیبا در دوران های قدیم زنی بود فربه و چاق و خپل ! سینه ها اندازه مشک دوغ یا همون به زبون امروزی ها : رینگ پستون های سوپر دولوکس ! کون تاقچه ای ! کمر گلابی ! لپ ها آویزون و گوشتالو و قب قب مثل سگ بولداگ ! پاها هم مثل پای فیل , کت و پهن و ابروها فرچه واکس و پاچه ها هم پاچه بُز و کرک دار ! و حالا اینکه هیولای ماده ای چطور میتونسته زمانی مد فشن ایرانی ها باشه رو نمیدونم . در حس زیبا شناسی مردهای اون زمان با این شناختم از ظاهر زنان اون روزگار همیشه شک داشتم و زمانی هم که عکس های حرمسرای ناصرالدین شاه ملعون رو دیدم , شکم به یقین تبدیل شد ! ماده خرسهای پشمالویی که شباهت چندانی به آدمیزاد نداشتن !!!!
نسل های قبل ما یعنی مادران و مادر بزرگ های ما هم زنانی نسبتن فربه اما خوش اندام بودن ! نگاهی به فیلم فارسی های اون زمان و عکس های قدیمی نشون میده زنان چندان چاق نبودن اما بدنی گوشتی داشتن که امروزه به اصطلاح میگیم تیریپ آبگوشتی ! و حالا هم که زنها همه از دم فشن و باربی و ترکه ای شد و جنون لاغری شایع شده ! الان کابوس وحشتنکاک برای یک زن ایرانی میتونه این باشه که یک کیلو اضافه وزن پیدا کنه !!!! به نظر من نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی ! حد وسط این دو از همه بهتره . حالا این وسط وقتی تو خودت کلی به هیکلت برسی و با دیدن هیکل و اندام خودت توی آینه کله قند تو دلت آب بشه , وقتی ببینی شریک زندگیت روز به روز پهن تر میشه یا بهتر بگم از عرض رشد میکنه و وزنش مثل گوساله پرواری هی میره بالا , دلت میخواد سرتو بکوبی تو دیوار :

چند شب پیش موقع سانفرانسیسکو , احساس میکردم برخلاف همیشه یه فشار اضافی هم روی تنم هوار شده و احساس له شدگی شدیدی میکردم . آخرای کار فهمیدم هیکل آقاست که داره منو پرس میکنه طوریکه دیگه نفسم هم بالا نمی اومد و به معنای واقعی کلمه داشتم میمردم !!!! شاهدی بر این مدعا صدای جیر جیر پایه های تخت بود که سابقه نداشت صدا کنه و حالا به صدا کردن افتاده بودن و قرچ قرچ صدا میداد طوریه حس میکردی الانه که تخت متلاشی بشه و از هم بپاشه !!!! طبیعیه در این مواقع تنها راه حل , دست به دامن شدن به ضامن (!) اطمینان مردهاست . وقتی اون زهر ماری هاشونو بگیری و یه دور بچلونی , طوری که یه صدای قرچ هم بده و طرف عربده بکشه , مثل این میمونه که یه طشت آب یخ بریزی روی اسافلشون یا چیزشونو فرو کنی توی هیدروژن مایع !!!!! با اینکه این عمل ضد کنوانسیون سازمان ملل و حقوق بشر و آزادیهای فردیه , ولی وقتی رو به مرگ بیافتی برای نجات جون خودت باید این ضامن اطمینان رو که مثل ترمز خطر قطار هم عمل میکنه , بکشی !!!!! بعد از 10 دقیقه آخ و اوخ تازه به من میگه : مگه مریضی ؟ داشتم میمردم چت شد یهو ؟
- پدر سگ ! مریض جد و آباداته داشتم له میشدم ! گودزیلا !!!!!
چی چی رو له میشدی ؟ مگه من گاوم ؟
- صد رحمت به گاو ! بوفالو ! صد دفعه بهت گفتم کم بخور . چشم منو دور میبینی یخچال رو خالی میکنی , اینم نتیجه ش ! به خدا اگه لاغر نشی سکس بی سکس ! منو که میشناسی ؟ یخچالم . 10 سالم سراغم نیایی ؛ عمرن التماست کنم تازه از خدام هم هست !

فرداش ! داشتم تلویزیون میدیم آقا گردگیری کردنش گرفته بود و داشت صفحه تلویزیون رو تمیز میکرد ! این که ایستاده بود جلوش کل صفحه تلویزیون رو گرفته ! نه که فکر کنین از این تلویزیون های 14 اینچ باشه , 32 اینچه !!!!!! هیکلو داشته باشین ..
- پدر سگ ! تو چرا هر روز داری از عرض بزرگ میشی ؟
شیوا تو حالت خوب نیست ! برو دکتر .
- احمق ! کور که نیستم اینا هیکلت 32 اینچ شده , جلوی تلویزیون ایستادی همه تصویر رو گرفتی , دفورمه شدی اونوقت حال من خوب نیست ؟
لابد چشمات آستیگماتیسم پیدا کرده !!!!!
دمپاییمو در آوردم و پرت کردم تو سرش و چنان صدایی داد که دلم خنک شد ! مرتیکه خرس خودش پهن شده به من میگه چشمات باباقوریه !!!!

پریشب موقع شام یه لگن سالاد درست کردم گذاشتم جلوش . یه نگاه به من انداخته میگه : پس برنجش کو ؟
- کوفت بخوری ! اینقدر سالاد رو گاو بخوره یه ماه شیر پس میده !
بابا دو ساعت بعد آدم دل ضعفه میگیره . میمیرم شیوا !
- ای تو روحت . تا آخر هفته تو یه دونه برنج بخوری من تو رو آتیشت میزنم ! نفت میریزم روت جلوی چشم ننه ت شعله ورت میکنم !
آخه مگه من گاوم با این علف ها سیر بشم ؟ گوشتی ؟ برنجی ؟
- کارد ! کارد بخوری . حالا که اینطوری شد تا آخر هفته فقط بهت از همین علف ها میدم حالت جا بیاد . سالاد , سیب زمینی آب پز , سبزیجات آب پز , سوپ رقیق سبزیجات , خوراک لوبیا , عدسی . فقط همینا .

صبح موقع رفتن به سر کار , صبحانه مرتیکه رو آماده کردم و گذاشتم رو میز و یه قابلمه هم سبزیجات آماده کردم و گذاشتم کنار و روش هم نوشتم که چطوری درستشون کنه و در یخچال رو قفل کردم و رفتم . عصر اومدم میبینم مرتیکه یه گوشه کز کرده و اخمو ! میگم چی شده ؟ میگه بابا همه غذاهای منو خورد ! رفتم سراغ آرتین میگم : تو چرا غذای بچه رو خوردی ؟ میگه خودش داد ! به مرتیکه میگم تو چرا غذاتو دادی ؟ میگه : بابا هی میگفت اگه گفتی رو سقف چند تا ستاره هست ؟ تا بالا رو نگاه میکردم یه چیز غذامو میخورد آخرم همشون خورد !!!!!!!

زنگ زدم به خواهرم میگم یه چیزی وجود نداره جلوی اشتها رو بگیره ؟ پرسید برای کی میخوای ؟ گفتم برای آرتین ! گفت بیا سیانور بهت بدم خلاص !!!!! ماهه این خواهرم ... عاشق آرتینه ... خلاصه دو ساعت التماس که یه چیزی بگو و آخر گفت برو عطاری یک کیلو اسفرزه بگیر و نیم ساعت قبل از غذا نصف استکان اسفرزه رو توی یه کاسه بخیسون بده بخوره . ما هم رفتیم عطاری تجریش و یک کیلو دونه اسفرزه خریدیم و یارو هم همچین ما رو چپ چپ نگاه میکرد که انگار آدم ندیده . بعد که کیسه رو داد دستم گفت : خیلی شدیده ؟
- چی شدیده آقا ؟
- مریضیتونو میگم دیگه ! یبوست شدید دارین ؟
به شما چه ربطی داره ؟ شما جنستو بفروش !
پولو دادم و اومدم بیرون . قبل از غذا طبق دستور برای محکم کاری بجای یه استکان یه لیوان خیسوندم و ده دقیقه بعد به زور و من بمیرم و تو بمیری دادم به خورد آرتین . موقع شام که شد دیدم پیداش نیست . رفتم سراغش میگم : شام نمیخوری ؟ میگه نه , سیرم !!!!! معمولن آرتین موقع هایی سیره که یا مریضه اونم مریض رو به مرگ یا اینکه غذا رو دوست نداره . خلاصه ما رفتیم شام خوردیم و بعد هم نشستیم تو هال کتاب خوندن و موزیک گوش دادن . چشمتون روز بد نبینه این آرتین هی میرفت دستشویی و میاومد میگفت : نمیدونم چرا شکمم اینقدر کار میکنه ؟!؟ اینقدر رفت و اومد تا اعصابم خرد شد و یواشکی زنگ زدم به خواهرم میگم : این چرا همچین شده ؟ نمیره یه وقت ننه باباش بریزن سر من ؟ میگه : نه بابا . این دونه ها وقتی آب بهشون میخوره باد میکنه و دو برابر میشن . بعد هم خاصیت مسهلی خفیف دارن . فقط آب زیاد بده بهش که نمیره !!!!!
خلاصه ما هم یکساعته آب بستیم به شکم این بدبخت و بقول معروف آفتابه گرفتیم به شکمش , اینم داد و هوارش در اومده که مگه من ماهیم اینقدر بهم آب میدی ؟!؟ حالا ریدنش خوب شده , شاشیدنش گرفته . ای خدا خفه کنه این مردها رو که هیچ چیزشون به آدمیزاد نرفته !!!! نه اون شکلشون با اون زهرماریشون نه عقلشون .. چطور هم اینقدر اعتماد به نفس دارن که خودشونو جنس برتر میدونن من نمیدونم ولی خیلی رو میخواد که آدم با کوهی از حماقت و مغزی متعفن و مملو از پشگل گوسفند , ادعای جنس برتری هم بکنه . میگن مشت نمونه خرواره , سرور بهشتیان زمین و آسمان یا همون احمدی نژاد که سمبل مردهای شایسته (!) ایران زمین باشه , وای به حال باقی مردها ...

- توضیح ضروری : فحش ها به حساب ریاست جمهوری بنام آقای محمود احمدی نژاد واریز میشه !



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001