فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, May 28, 2008
بوق درمانی :

ایرانی ها به نظر آدمهای صلح طلب و آرومی میان ولی اگه به تاریخچه ایرانی ها توجه کنین متوجه میشین که وسترن تر و کله خرابتر و مخرب تر و عصب تر از ایرانی جماعت ملتی بوجود نیومده و ایرانی ها نه تنها آروم نیستن که خیلی هم جنگاور هستن و توی تاریخ هم فتوحات فجیعی کردن !! حالا ایرانی های امروز رو نگاه نکنین . همین یک نسل به عقب که برگردیم و بریم سراغ پدران و مادران خودمون , متوجه میشین که از گیاه و روییدنی گرفته تا هر نوع جانور و حیوانی که در ایران زمین وجود داشت و صد البته آدمیزاد هم شاملش میشد , از دست ایرانی جماعت در امان نبود ! کافی بود گربه یا گنجشکی رو ببینن و آجر و سنگ و کلوخ بود که حواله این بدبخت ها میکردن ! حالا حیوون که جای خود , به همزادهای خودشون هم رحم نمیکردن و مردم آزاری های فجیعشون نقل محافل زمان بچگی های ما بود ! از زنگ زدن و فرار کردن و فحش و درگیری و دعوا و ترقه در کردن و شیشه شکستن و سگ و گربه آزاری و .. همین دایی من چنان با افتخار از شکار گنجشک ها با تفنگ بادی و کباب کردنشون تعریف میکرد که انگار تو آفریقا شکار شیر کرده بوده ! اینها همه جزو خصوصیات ایرانی ها بوده ! حالا , در کنار همه اینها رانندگی کردن ایرانی ها هم خیلی جالبه و همشون از دم فرمول یک هستن . به مرگ زن احمدی نژاد قسم میخورم که باورتون بشه . تو هیچ جای دنیا راننده فرز مثل ایران پیدا نمیکنن و به همون اندازه هم عصبی و روان پریش !!!! کافیه یه تصادف کوچکی رخ بده و یارو قفل زنجیر و قفل فرمون بدست میاد پایین و د بزن ! بوق زدن بین راننده های ایرانی هم به بیماری واگیرداری منجر شده که انگار ویروسش دست از سر مردم بر نمیداره و هر عکس العملی رو با بوق منتقل میکنن . یکی از موجوداتی که اگه بوق رو ماشینش نباشه نمیتونه رانندگی کنه , درست مثل گربه ای ک سبیل هاشو زده باشی و نتونه راه بره , همین آرتین اعجوبه ست که دستش از بوق برداشته نمیشه . مدتی بود که هر وقت با هم بیرون میرفتیم , تا وقتی که برگردیم خونه اینقدر اعصاب منو با بوق زدن های بیخودش خرد میکرد که حد نداشت . دائم دستش رو بوق بود و هر چی میشد بوق بوق ! بعد هم با هم دعوامون میشد یا اون میگفت تو از رانندگی هیچی سرت نمیشه و منم به روانی بودن متهمش میکردم و آخرش هم من از ماشین پیاده میشدم و تحریمات معمول و ... ! خلاصه دیدم اینطوری نمیشه و یه چند وقتی فکر کردم ببینم چیکار میشه کرد تا این دیوانه دست از بوق زدن بکشه تا اینکه اتفاقی با برادر آرتین که مکانیکی هم داره داشتم در همین مورد صحبت میکردم که علاج واقعه پیدا شد :

قرار شد من آرتین رو چیز خور کنم و دو سه ساعتی خوابش کنم تا برادرش بیاد و یه بلایی سر ماشینش بیاریم تا این باشه اینقدر بوق نزنه ! موقع صبحانه توی شیرش 2 تا والیوم پودر کردم ریختم و با کلی قربون صدقه , دادم تو خوردش و نیم ساعت نشده آقا کله پا شد و کشون کشون بردم انداختمش رو مبل و زنگ زدم به برادر آرتین که بدو بیا !
یکساعت بعد پیداش شد . تو دستش دو تا شیپور آهنی بزرگ و یه مخزن بزرگ فلزی و کلی شلنگ و این چیزها بود ! گفتم این چیه ؟ گفت : اینو بهش میگن بوق شیپوری تریلی !!!!!! یکی بزنی تا ده تا محل اونطرف تر هم صداش میره !!!!
- من گفتم یه بوق بلند بیاری نگفتم آمپلی فایر برام برداری بیاری . اینو که بزنه مردم سکته میکنن میمیرن پول خونشون رو من بدبخت باید بدم , این برادرت که گوزم نداره !
نترس بابا . هیچی نداشته باشه شانس داره که ... حالا کو این ماشین ؟
حالا میخواست بگه شانس داره که منو خر کرده و بقیشو خورد ! گذاشتم به حسابش تا سر موقع حالشو بگیرم . رفتیم سراغ ماشین ! کاپوتش رو زد بالا و افتاد تو جون ماشین و یکساعتی باهاش ور رفت و یک چیزایی رو باز کرد و یه چیزایی رو بست و اومد از زیر ماشین بیرون و گفت : تموم شد ! بشین یه بوق بزن ببین چطوره ! ما هم که روحمون خبر نداشت این چیه , نشستیم و یه بوق زدیم و چشمتون روز بد نبینه ! چنان صدای نکره ای داشت که خودم وحشت کردم و موهام وز کرد ! انگار پنجاه تا گاو و فیل و الاغ نعره کشیدن !!! اینقدر بلند بود که خود برادرش تا 5 دقیقه موجی شده بود ! فوری اومدم پایین و گفتم :
- زودباش بازش کن ! من گفتم بوق بلند نگفتم صور اسرافیل که !!!!!!!
خب آره یه کمی بلنده ها ...ولی حالا یه روز بذار بمونه اگه ترک نکرد بوق زدنو بیا هر چی میخوای بگو !
- فقط یه کم دیگه ؟ کم مونده بود شیشه های همسایه ها بیاد پایین !
نترس بابا . مردم عادت دارن به این چیزا ! خیلی بشه 4 تا فحش خوار مادر میدن بهش !
خلاصه تشکر کردم و منتظر شدم که بره . دیدم آقا نمیره و هی این پا اون پا میکنه . گفتم : بله ؟ کاری داشتین ؟
- بی زحمت این پول بوق ها رو هم بدین ما بریم !
من بدم ؟؟؟؟؟؟ برو از داداشت بگیر !
- زن داداش اذیتمون نکن . خودتم میدونی داداش نم پس نمیده .
خلاصه با اکراه پولو بهش دادم و رفت ! ملاحظه میکنین که چه فامیل گل و بلبلی داریم ؟ واسه دادششون کار میکنن , پولم میگیرن !!!!! خدا بده شانس ...

ظهر بود که آقا بیدار شد و حسابی هم دم کشیده بود و صورتش پف کرده . فکر کرده بود که یه چرت زده و منم ناهار رو آماده کرده بودم و منتظر پرستار بودم . تند غذاش رو دادم و از خونه انداختمش بیرون که وقتی پرستاره میاد اینجا نباشه و حوصله چشم غره رفتن بهش رو نداشتم و از طرفی هم میخواستم ببینم قضیه بوق چی میشه ! با رفتنش بازم چشمم آب نمیخورد که آدم بشه و دست از بوق زدن بکشه . خلاصه پرستاره اومد و مشغول آشنا کردنش با زیر و بم کارها و قسمت های مختلف خونه و کلیدها و اتاق های خونه و سگها و ... شدم و زمان از دستم در رفت . عصر بود که کارمون تموم شده بود و پرستاره هم رفت . تازه یاد آرتین افتادم که خبری چرا ازش نیست . درست همین موقع صدای بوق ناهنجاری بلند شد و دلم هُری ریخت ! گفتم : بیا ! اومدیم ترک عادتش بدیم , بدتر آقا خوشش اومده و از فردا بابای مردمو در میاره و هر چی تف و نفرین و لعنته به سمت من سرازیر میشه ! از دور دیدم شیشه جلوی ماشینش کاملن ترک خرده و شکسته و روی کاپوتش هم انگار بمب انداخته باشن اندازه نیم متر فرو رفته و سوراخ شده و چراغهای ماشینش و آینه بغل ها و ... همه خرد شده و یه جای سالم رو ماشینش نمونده . ماشین رو پارک کرد و اومد طرفم . دیدم خودشم از ریخت افتاده و نصف صورتش ورم کرده و دماغش هم قرمزه !
- سلام ؟ کجا بودی این همه وقت ؟ چرا ماشین این ریختی شده ؟
چه سلامی ؟ فقط ماشینو میبینی ؟ منو ببین چی شدم !!!
- خب بگو چی شدی ؟ چرا صورتت این شکلی شده ؟
بوق ماشین خراب شده صداش خیلی بلند شده منم هر چی امروز بوق میزدم مردم فحش خوار مادر بهم میدادن . یه جا هم چند تا جوون ریختن سرم هم کتکم زدن هم زدن ماشینو داغون کردن !
- آها چه خوب .. چیزه .. چه بد . حالا موتور ماشین سالمه ؟
آره احوال من خوبه , یعنی اندازه ماشینم ارزش نداریم ؟!!!!!!!!

هاهاها ... آقا جاتون خالی , همچین بهش برخورد که قهر کرد و رفت تو ! فکر کنم دیگه تا عمر داره بوق زدن یادش بره . شب به من میگه فردا ماشینو ببرم پیش داداش ببینم چرا بوقش اینطوری شده !!!!!! مرده بودم از خنده . ولی خودمونیم ها یه جای سالم روی ماشین , ببخشید رو صورتش نذاشتن :)



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001