فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, May 12, 2008
ژل و مد موی فشن :

یک جمله میگم , بمیرین هم همینه و رد خور نداره . در ضمن فحش ها هم به حساب 100 امام واریز میشه ! این جمله اونه : مردا از دم خُلن ! قبول دارین ؟ لابد الان آغایون ذوالفقارهاشون سیخ میشه که : زنیکه فلان شده تو که از زمان " حوا " ناقص العقل بودی , چطور جرات میکنی به ما بگی خل مشنگ ؟ خب والا بلا من تقصیر ندارم . ژنتیکتون خُله ! هزار و یک دلیل هم توی این وبلاگ آوردم و ثابت کردم همتون از دم جنون دارین . بعضی هاتون آنی بعضی هاتون ادواری و بعضی هاتون هم دائمی :

آرتین رو اولا به زور و کتک و تحریمات سازمان سکسولوژی باید میفرستادم حموم ! البته این بیچاره تقصیر نداشت . خودش میگفت از بچگی تو خونه حموم نداشتیم و آخر هفته جمع میشدیم و خانوادگی میرفتیم حموم نمره سر محلمون !!!!! این عادت هم روش مونده بود و آقا هفته ای یکبار میرفت حموم ! حالا تصور کنین مردها وقتی از حموم در میان و حتا با اسید و وایتکس و سیم ظرفشویی هم بدن اینها رو شسته باشی , نهایت ضریب ایمنی و سالم موندنشون یکساعته و بعد از یکساعت نمیدونم توی بدنشون چه فعل و انفعالاتی صورت میگیره که بوی گُه میگیرن و نمیدونم از درون تجزیه و فاسد میشن یا چی به سرشون میاد که انگار نه انگار حموم بودن ! با این وضعیت شما تصور کنین مردها هفته ای یکبار برن حموم ! واویلا ! صد رحمت به چاه مستراح ...
این بود که نزدیک 3 – 4 ماه ما کارمون فقط دعوا سر مساله نظافت آقا بود و اون هی میگفت شیوا به خدا من تمیزم , پوست تنم رفت , تنم زخم شد و من میگفتم بوی گندت منو بیهوش میکنه و رختخواب بی رختخواب ! از اون انکار از من اصرار یا سر عوض کردن لباسها , یه لباس رو آقا یکهفته تمام میپوشید و اتوش که متلاشی میشد و مثل کاغذ مچاله شده میشد لباسهاش , زیر بغل هاش هم که کبره میبست و لک عرق و بوی گنننننند , پشت یقه پیرهنش هم همیشه خدا زرد و سیاه ! طوری شد که گفتم هر روز باید تمام لباسهات رو عوض کنی و تازه با من دعوا میکرد که شیوا لباسهام پوسید از بس شستی !!!!!
رفتم براش 50 دست لباس زیر و جوراب و 20 تا شوار و پیرهن و 30 تا تیشرت و ... گرفتن تا قبول کرد ! اینم میگفت ننه پتی یاره ش هفته ای یکبار که حموم میرفتن می اومد سر خوض لباسها رو میشست و ...
خلاصه کلی مشقت کشیدم تا اینو آدمش کردم و تمیز شد . دیگه بعد از یکسال شده بود مثل من . صبح از خواب بیدار میشیدم من حموم بالا دوش میگرفتم و اونم حموم پایین و بعد هم صبحانه و لباس تمیز و سر کار و وقتی هم از بیرون می اومدیم مستقیم حموم , دوش گرفتن , عوض کردن لباس و بعد کارهای دیگه !!!!! بعد از یکسال هم رنگ آقا سفید شده بود . 3 سال پیش عکس هاش رو نگاه میکردی سبزه بود و شکل آنگولایی ها , حالا 3 – 4 پرده رنگش باز شده بود و اروپایی شده بود با اون موهای بلوندش که نمیدونم ننه ش چه دسته گلی به آب داده بوده که آرتین بین همه بچه ها شکلش فرق داره !!!!! مادر ایکبیریش هم هر بار منو میدید میگفت : نگاه کن این بچه من خون تو تنش نیست , از ضعف داره میمیره ! حالا هی میگم ضعف کجا بود مادر جان . این بچه تو اندازه هیکلش غذا میخوره , این از بس گند و گه بود سر تا پاش که سیاه شده بود و اینقدر شستمش تا سفید شد ! اینم که میگم بهش , خانم یکماه با من قهر میکنه ...

امروز صبح زود باید میرفتم شرکت و قرار بود یه مشتری گردن کلفت بیاد و میخواستم همه جا رو سر کشی کنم تا همه جا مرتب باشه و دیگه نمیشد ساعت 10 رفت سر کار !!!! موقع هایی هم که من تمام روز سر کار هستم , مرتیکه دست آرتینه و آقا هم خونه باید بمونه و مواظب بچه . یکسالی میشه که دیگه مرتیکه رو مهد کودک نمیبرم چون قرآن و کوفت و زهر مار به بچه یاد میدن و دلم نمیخواد بچه م با توهم و توهش و این نوشته های کذایی عربی آشنا بشه و امیدوارم موقعی که میره مدرسه ما ایران نباشیم ....
خلاصه ساعت 6 بیدار شدم و دوش گرفتم و یه قهوه و تُست خوردم و رفتم بالا سراغ آرتین که مثل جنازه دراز کشیده بود . یه چکش چوبی از انبار خونه بابا پیدا کردم که انگار مال مادر بزرگم بود و قدیما با این ها گوشت میکوبیدن و چرخ گوشت اختراع نشده بود ! چیز خیلی خوب و کاری ای هست و گذاشتم زیر تخت برای بیدار کردن آرتین . برش داشتم و محکم کوبیدم تو کمرش ! عربده ای کشید و از خواب پرید و نیم خیز شد . رفتم پای میز توالت کمی آرایش کنم . چون میدونستم 5 دقیقه ای هاج و واجه و طول میکشه تا بفهمه چی شد و کجاست و ... . آرایشم که تموم شد اومدم بالا سرش و گفتم : منو میشناسی که ؟
- آره تو بابامی !
پدر سگ ! من شیوام ! شیوا !
- آها ... فهمیدم .. عزرائیلی !
نکنه باز دلت چکش میخواد ؟ خوب گوش کن یادت نره . من دارم میرم شرکت تا لنگ ظهر نمیخوابی , زود بیدار میشی بچه که بیدار شد بهش صبحانه میدی . زنگ میزنم اگه صبحانه یادت رفته باشه بهش بدی من میدونم و تو . ماهواره هم نگاه نمیکنین . ناهار هم زنگ میزنی اون خانم ارمنیه غذای خونگی براتون بیاره . نبینم پیتزا گرفتی برای بچه ها ! نوشابه هم بی نوشابه . شیر یا دوغ !
- باشه بابا برو بذار بخوابیم ..
اصلن نباید بیدارش میکردم , چون به محض اینکه چشمهاش بسته میشد حافظه ش هم کلن پاک میشد ! نمیدونین چه بلاهایی با این آیکیوش سرم آورده ... رفتم پایین و روی یه ورق کاغذ همه رو نوشتم و چسبوندم به در یخچال و رفتم شرکت .
ساعت حدودای 3 بعد از ظهر بود که آرتین زنگ زد . دلم هُری ریخت ! آرتین وقتهایی زنگ میزنه که یه خرابکاری ای کرده باشه . گوشی رو برداشتم و الو نگفته گفتم : کجا رو آتیش زدی ؟؟؟؟
- شیوا به دادم برس . موهام رفت ...
موهات رفت ؟ کجا رفت ؟
- اومد کف دستم !!!!
خب باشه مهم نیست , در میاد . بچه که سالمه ؟ خونه نسوخته ؟
- آره بابا , منو دریاب .
بادمجون بم آفت نداره . من چند دقیقه دیگه راه می افتم میان خونه .
هر چی فکر کردم نتونستم بفهمم چه گندی بالا آورده . خلاصه راه افتادم و اومدم خونه . خونه که رسیدم دیدم آرتین سرش کلاه گذاشته و طبق معمول نشسته جلوی ماهواره . تا منو دید پرید بغلم کرد و ماچ و بوسه که : کجا بودی بابا ؟ به دادم برس نابود شدم !
- چرا ؟ چه مرگت شده ؟ اون کلاه چیه سرت ؟ آفتاب تو اتاق میزنه تو سرت ؟
کچل شدم شیوا , کچل !!!!!!!
کلاه رو که از سرش برداشت دیدم وسط سرش اندازه یک مشت از موهاش ریخته بود ! غش کردم از خنده ! کلی بهش برخورد و ناراحت شد . رفتم بغلش و گفتم : چیه تو که نازک نارنجی نبود ؟ بگو ببینم چه گندی زدی ؟
- همه ش تقصیر توئه . از ژل سرت زدم به موهام , داشتم موهامو شونه میکردم دیدم توی شونه شد پر مو . بعد دست به سرم کشیدم و دیدم همه موهام اومد تو مشتم !!!!!!
ژل ؟ من که ژل ندارم .. تافت میزنم . چی زدی به سرت دیوونه ؟
- وایسا الان بیارم برات .
آقا چشمتون روز بد نبینه . آقا به سرش Veet زده بود !!!! حالا چرا ؟ چون مثل ژل قوطی پمپی داشت و آقا هم فکر کرده بود این ژله ! میگم دیوانه تو انگلیس که تو همینو زده بودی به کونت و یکهفته از ریدن افتاده بودی , باز حیا نکردی ؟ صد دفعه بهت میگم برو کلاس زبان , سواد انگلیسیت بره بالا که واجبی رو جای ژل نزنی به سرت ! حالا با این ریختت برو بیرون !!!!
چی میگی شیوا ؟ حالا یه اشتباهی کردیم ما . سنگدل نباش . دوستام منو این ریختی ببینن تا آخر عمر مچلم میکنن . یه کاری کن شیوا . قربونت برم ...
عمرن ! بذار ضایع بشی تا یاد بگیری قبل از هر کاری فکر کنی !
خلاصه اینقدر التماس کرد که دلم به حالش سوخت و رفتیم تا ببینم چه خاکی میشه به سرش کرد . لباسهامو عوض کردم و رفتیم حموم و قیچی و شونه برداشتم و افتادم رو سرش و شروع کردم موهاشو زدن . دور سرشو کوتاه کردم و بالای سرشو دست نزدم . بعد هم یه کم تافت زدم به موهاش و با دست موهاشو سیخ سیخ زدم بالا . تمو که شد آینه رو دادم دستش و گفتم : بیا کیف کن ! تا چشمش به خودش افتاد وحشت کرد و گفت : چیکار کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منو چرا این ریختی کردی ؟
- خیلی باحال شدی . فشن فشن !
شیوا بیحیال . من مگه بچه قرتی هستم منو این ریختی کردی ؟ اقلن موهامو صاف کن .
- نمیشه . صاف کنم کچلیت معلوم میشه !
آخه من این ریختی با چه رویی برم تو خیابون ؟
- بدبخت ! الان این مُده ! مردم میرن 30 – 40 تومن میدن که آرایشگرها برینن تو سرشون و موهاشونو به بالا ماله بکشن و اماله بسازن , اونوقت من به این خوشگلیت کردم , جای تشکرته ؟ باور کن الان بری تو خیابون همه دخترا جلوت لخت میشن سینه میزنن !
راست میگی ؟؟؟؟؟
- آره به خدا
پس دروغ میگی !
- چرا ؟
آخه خدار و قسم خوردی .
- آها .. خب باشه به جون مادرت قسم !!!!!!!!!!
بازم دروغ گفتی !
- دیگه چرا ؟
آخه تو چشم دیدن مادر منو نداری !
- خب باشه بابا , خیلی خوشگل شدی . خوبه ؟

قرار شد برای امتحال یه سر از خونه بره بیرون و بیاد ببینیم چی میشه ! یکساعت بعد پیداش شد و دیدم کلی شارژه . گفتم چی شد ؟ دخترا بلندت کردن ؟
- دخترا که نه .. ولی دوستام گفتن آرایشگاهی که موهاتو زدی به ما هم معرفی کن , خیلی باحال زده !!!!!!!!!!
میبینین تو رو خدا ؟ بعد بگین مردها عاقلن ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001