فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, April 28, 2008
به دنبال آشغال :

تا حالا دیدین مردا کاری رو غریزی انجام بدن ؟ بذارین واضح تر بگم ! تا حالا دیدن مردها کاری رو بدون اینکه بهشون بگی , خودشون انجام بدن ؟ این اتفاق از نوادره که مردها کاری رو خودسر انجام بدن بدون اینکه حنجره ت جر بخوره و صدات بگیره از هوار زدن ! ولی وای به اینکه کاری رو هم بخوان خودسر انجام بدن ! میشه فاجعه و بهتره انجامش ندن !!! به همین دلیل هم هست که فکرمیکنم در ژنتیک و ذات این موجودات ابله اینطور جا گذاشته شده که حتمن نیاز به چوب تر و آقا بالاسر داشته باشن و بدون اون کاری رو انجام ندن خیلی بهتره چون نتیجه ای جز با عرض شرمندگی ترکمون نداره :

من نمیدونم مردها که خودشون یکی از موجودات مولد آشغال هستن و وجودشون کم از سطل زباله نداره و هم بوی خاکروبه میدن و هم شکل آشغال هستن , چرا از اینکه همزاد خودشون یعنی کیسه زباله رو شبها ببرن بندازن بیرون ؛ شونه خالی میکنن و هزار و یک کلک و ترفند سوار میکنن تا از بردن کیسه آشغال در برن !؟! این موضوعی هست که بالاخهر یک روز خودم کشف رمز یا زهراش میکنم . همیشه باید دهها بار به اینها بگی و عربده سرشون بکشی و دمپایی حواله ملاجشون کنی تا انجامش بدن !
دیشب اما اتفاق عجیبی افتاده بود . نمیدونم چطور شد که آرتین برای اولین بار در عمرش یک کار رو بدون اینکه حنجره منو جر بده انجام داد و تازه منم بهش هیچی نگفته بودم ! داشتم کتاب میخوندم که دیدم رفت آشپزخونه و چند دقیقه بعد با یه کیسه سیاه از جلوم رد شد و رفت بیرون ! با چشمهای از حدقه در اومده نگاهش کردم و گفتم : هیپنوتیزم شدی ؟؟؟؟
- نه چطور ؟
تو یعنی داری آشغالها رو میبری بیرون بدون اینکه من بگم ؟
- آره دیگه . ناشنوایی گرفتم از بس جیغ و هوار کشیدی سرم !
یه بار دیگه بگو چی گفتی ؟
- منظورم این بود که صدات خیلی بلنده و گوشام چند وقته حس میکنم خوب نمیشنوه !
اون به ژنتیک معیوب خودته که خانوادگی کری مزمن دارین ! ننه ت که دم گوشش باید هوار بکشی تا بفهمه چی گفتی و تازه همه چیزو بر عکس میفهمه بابات هم که قیف باید بکنی تو سوراخ گوشش و با آمپلی فایر تو گوشش هوار بزنی تا بشنوه ! دیگه تو چی از آب در میایی معلومه دیگه ...
- باز گیر دادی به خانواده من ؟ اصلن نمیبرم . به شخصیتم بر خورد !
دمپاییمو در آوردم و اومدم پرت کنم تو سرش که در رفت ! به مرد رو بدی یعنی همین ! چند دقیقه بعد اومد و رفت دوباره جلوی ماهواره ولو شد ! خوب شد این ماهواره هم برای مردها اختراع شد . اسم ما زنها بد در رفته که میگن صبح تا شب پای ماهواره هستیم . خودشونو نمیگن که از وقتی میان تو خونه جلوش ولو میشن تا موقعی که کپه مرگشون رو بذارن ! مثل آدم هم نگاه نمیکنن که . هی از این کانال به اون کانال میپرن و خارشک دارن . خودشونم نمیدونن دنبال چی میگردن فقط هر جا صحنه سکسی و لختی و رقص داره , عوض کردن کانال ها متوقف میشه و صحنه که اسلامی شد , دیواره جستجو ادامه پیدا میکنه ! خلاصه یه نیم ساعتی مشغول کتاب بودم و بعد رفتم سراغ دوربینم تا چند تا عکس از ماه بندازم . هر جا رو میگشتم پیداش نمیکردم و یهو یادم افتاد که صبح رفته بودم بیرون تا از گشت های ارشاد یواشکی چند تا عکس بگیرم و دوربین رو هم تو یه کیسه سیاه گذاشته بودم و مثلن استتار کرده بودم . ظهر هم خونه اومدم گذاشتمش کنار آشپزخونه .
یهو پریدم سر آرتین و گفتم : تو الان چی رو بردی بیرون ؟؟؟؟
- آشغالا رو که گذاشته بودی کنار دیوار !
من تو رو میکشم !!!! بدو ! بدو برو کیسه ای که انداختی بیرون رو بیار تا نصفت نکردم !
- آشغال میخوای چیکار ؟
دیوانه دوربین منو جای آشغال انداختی بیرون ! تو عمرت یه کارم خواستی بکنی ریدی !!!!
خلاصه دو تایی بدو بدو رفتیم تا سر کوچه تا از توی این سطح های بزرگ آشغال دوربین رو برداریم که دیدم ماشین آشغال راه افتاد و رفت و هر چی داد زدیم وایسا , انگار نه انگار . معلوم بود همین الان سطل رو توی ماشین خالی کردن ! نزدیک 4 میلیون تومن دوربین و لنز توی کیسه بود و داشت دود میشد . به آرتین گفتم تو بدو دنبال ماشین تا گمش نکنیم منم میرم خونه ماشین رو میارم بریم بگیریمشون !
تا برسم خونه دو دفعه خوردم زمین از هولم و زانوم جر خورد و کف دستهام خراشیده شد و با چه بدبختی سوار ماشین شدم و رفتم دنبال آرتین که داشت میمرد از بس دویده بود دنبال ماشین آشغالی . سوارش که کردم گفت رفت تو اون خیابون دیگه نرسیدم بهش . رفتم تو اون کوچه و نبود ! هی بگرد و بگرد تا آخر 2 تا خیابون بالاتر پیداش کردیم و تند رفتم کنارش و آرتین داد زد آقا نگه دار !!!!!! به زور این احمق ها رو وادار کردیم بایستن و با بیل اومدن پایین که چی میخواییم از جونشون . براشون توضیح دادم که آرتین چه دست گلی به آب داده و اولش راضی نمیشدن و میگفتن این همه آشغال رو چطور بریزیم بیرون و بگردیم ؟ بعد که گفتم شیرینیش رو هم میدم , راضی شدن و 2 تا کارگرا رفتن توی آشغالا مشغول گشتن . یه بیست دقیقه ای گشتن و چند تایی کیسه سیاه در آوردن ولی نبود تا آخر یکیشون پیداش کرد و آورد داد بهم . بوی گند گرفته بود کیسه ولی خودش سالم و تمیز بود و فقط نایلونش کثیف بود . نفری 5 تومن بهشون دادم و برگشتیم خونه .
- اگه این دوربین من پیدا نمیشد , خودتو حراج میکردم تا پول دوربین در بیاد !
به من چه ! یه بارم خواستیم تو رو تحویل بگیریم ها !
- بترکی ! تو سعی کن تو زندگیت تا وقتی من زنده هستم و با منی هیچ وقت سرخود هیچ کاری رو نکنی !!!
اگه من دیگه دست به کیسه آشغال زدم !
- تو دست نزن تا من آشغالا رو بریزم تو حلقت !!!

چند چیز برای من مثل زندگی میمونن و بدون اونها دق میکنم : یکی دوربینم یکی آی پاد و یکی لپ تاپ و یکی هم احمدی نژاد !!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001