فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, March 31, 2008
تهرانگردی , لطفعلی خان زند :

تهران کلان شهریه که جاذبه های گردشگری خیلی زیادی داره ولی متاسفانه بیشتر اونها یا متروکه موندن یا تخریب شدن توسط دولت اسلامی در جهت محو ارزشهای اصیل ایرانی و یا خیلی ها از اونها بی اطلاع هستن و خبر ندارن . بافت قدیمی شهر تهران که بیشتر در منطقه بازار قرار گرفته یکی از نقاطی هست که مثل تار عنکوت در هم پیچیده ست و بسیار مرموزه . اماکن و مکان های بیشماری در این منطقه وسیع قرار گرفته که کمتر کسی از اونها با خبره و بطور اتفاقی یا شانسی شاید چشمتون بهشون بخوره و کشف رمز یا زهراش کنین ! من هرگز نتونستم تمام بازار رو بگردم و تمام دفعاتی که رفتم برای گردش , نفهمیدم از کجا به کجا دارم سر در میارم و از هر جا وارد میشی به یه جای جدید میرسی یا فقط دور خودت میچرخی . خیابونهای باریک مملو از جمعیت و ازدهام بیش از حد و محیطی که رسیدن بهش با ترافیک سنگین همراهه و در نهایت بی برنامگی ساخته شدن خود بازار تهران و پیچ در پیچ بودنش باعث شده کمتر شناخته شده باشه و بیشتر بعنوان محل کسب و کار مشهور باشه تا منطقه ای دیدنی و توریستی . آدرس هر نقطه از بازار رو از کسی سوال کنین , بهتون فوری آدرس میده ولی اینکه چطور برسین به مقصد و اینکه دیگه چه جاهایی وجود داره , چیزیه که تا ندونین و سوال نکنین کسی به شما نمیگه !!! بازار برای من همیشه با مسجد شاه و سبزه میدان شروع میشه و به ناکجاهای عجیبی ختم میشه که در نهایت از ترس گم و گور شدن , آدرس مبدا رو میپرسم و بر میگردم به مسجد شاه و ادامه مسیر بازگشت به خونه ! در بعضی نقاط بازار هم که جاهای دیدنی وجود داره تجمع فروشندگان و مردم و یا قرار دادن اشیایی برای جلوگیری از ورود مردم یا موتور و ... باعث به هم زدن بافت سنتی شده و بد سلیقگی و زشتی عجیبی به محیط داده که آدم از خیر دیدن و عکاسی میگذره . در صورتیکه در تمام کشورهای دنیا , به جاهای تاریخی و سنتی اهمیت عجیبی میدن و بازسازی میکنن و محیط رو طوری طبیعی کلوه میدن که وقتی کسی قدم به اون مکان ها میذاره واقعن حس میکنه که رفته در دل تاریخ و خودشو توی 100 یا 200 سال پیش حس میکنه ! ولی در اینجا مدرنیته و سنت به شکل چندش آور و جوادی با هم گره خورده و ریده به هویت و اصالت و سنت و تاریخ .
یکی دیگه از نمونه های قابل ذکر بسیار مهم , استفاده واقعن جاهلانه از فضای سبز برای مکانهای تاریخی بوده . کاخ های گلستان و سعدآباد و نیاوران و مرمر و خیلی جاهای دیگه رو وقتی نگاه میکنی عملن قابل عکاسی نیستن . درخت ها طوری جلوی ساختمان ها رو سد کردن که نمیتونی هیچ عکسی بگیری و فحش خوار – مادر رو نثار باغبان و معمارش میکنی . 150 سال قبل که درختها کاشته شده و ارتفاع اونها یکی دو متر بوده , خوشایند فلان شاه و وزیر بوده ولی بعد از 150 سال که درخت سر به فلک کشید و شد چیز رستم , نه میشه اون درخت رو قطع کرد و نه نمای ساختمان ها رو پاک سازی . چراغانی های زشت و بدنما با چراغهای پلاستیکی هم که شده زینت ساختمان های تاریخی ما و نمیدونم کدوم آدم دهاتی ای با دیدن چراغهای رنگی مجالس رو حوضی , خودشو مثلن 150 سال قبل تجسم میکنه ؟!؟ درد بزرگیه اینها و در بزرگتر ویرانی و توجه نکردن به اونهاست . کاشی هایی که غیب میشن , ساختمانهایی که ویران میشن , سقف هایی که فرو میریزن و بناهایی که با خاک یکسان میشن و برج بجای اونها سبز میشه , خانه های تاریحی ای که تبدیل به مهد کودک و اتاق سرایداری و .. میشن و یا حتا در بهترین حالت وقتی هم بازسازی میشن , حالت سنتی و قدیمیشون رو از دست میدن و هویت و اصالتشون از بین میره و این قضیه سر درازی داره که حل بشو نیست و آیندگان تف و لعنتیه که نثار ما میکنن برای نابود کردن ریشه های خودمون :

رفته بودم کاخ گلستان . خیلی سال پیش دیده بودم ولی ایندفعه میخواستم عکس بگیرم . دیدم نوشتن عکاسی از داخل ممنوعه و منم برای همین بلیط نخریدم و رفتم فقط از محوطه و ساختمون هاش عکس بگیرم . وارد شدن به مکان های تاریخی یه حس خاصی در آدم ایجاد میکنه . این مکان , اولین حسی که به آدم میده یه حس بی قراری و دلچسب نبودنه . انرژی منفی عجیبی داشت کل مجموعه و احساس دلتنگی و غم بهت دست میده . انگار تمام حق مردم ایران در طول تاریخ ننگین قاجاریه در اینجا جمع شده تا گریبان سلسله منفور و بی لیاقت قاجاریه رو بگیره . سلسله ای که مثل حکومت اسلامی به ایران خیانت کردن و تمامشون با خواری و بیماری و بدترین وضع ممکن به درک واصل شدن . کشتارهایی که در کاخ صورت گرفت و جنایاتی که در حق مردم روا داشتن همه تبدیل به انرژی منفی ای شده که در این مکان بخوبی حس میشه و احساس بدی به آدم دست میده . در صورتیکه وقتی در کاخ های دیگه قدم میزنی , احساس طراوت میکنی و فضای اونجا بهت آرامش میده ... اما در اینجا چیزی جز غم و نفرت و حسی ناخوشایند برات به همراه نداره ... ( شرح مفصل در مطلب آینده )

آرامگاه لطفعلی خان زند رو توی منطقه بازار تهران پیدا کردن عجیب بود ! بطور اتفاقی چشمم به تابلوی زشت و زنگ زده سبز رنگی افتاد که با رنگ و بصورت دستی عبارت آرامگاهش رو نوشته بودن .
http://farm3.static.flickr.com/2153/2374940688_386f7c64c9_o.jpg
بعد از کلی پرس و جو محل رو پیدا کردم . امامزاده ای که مثل هزاران امامزاده دیگه مثل قارچ سمی سر بر آورده بود و شده بود محل دفن لطفعلی خان زند . در همون بدو ورود به محل امامزاده , چشم غره های مردم هم شروع شده بود . محلی که مردم بسیار متعصب و مذهبی ای داره . اینو وقتی بیشتر می فهمین که ده دقیقه ای توی بازار قدم بزنین . افرادی رو میبینین که دارن راه عادی شون رو میرن و مثل کیلومتر شمار ماشین , صلوات ول میدن ! یا وقتی چشمشون به تو میافته دمی می ایستن و چپ چپ نگاهت میکنن و با اخم رد میشن و یا در مورد حجابت بهت تذکر میدن و ... !
http://farm4.static.flickr.com/3042/2374734674_0d2e440d3a_b.jpg
http://farm4.static.flickr.com/3053/2374734684_3528ab52a1_o.jpg
اینجاست که آدم متوجه میشه ریشه اسلام انگار در بعضی جاها هرگز خشک نمیشه .
دوربین رو که در آوردن , یکی هوار کشید : خانم عکس نگیر . هنوز تو شوک این نعره بودم که یکی دیگه از پشتم عربده کشید : بگیر خانم بگیر . ارث پدرش که نیست بگیر !
یکی از حجره دارها بود که به سرایدار امامزاده توپیده بود . سرایداره هم که دید طرف صداش رساتره کوتاه اومد و اومد نزدیک و گفت نذر آقا یادت نرده ! مثل همیشه دعوای پول بود ! با پول همه چیز آسان شود ... هزاری رو که بهش دادم خودش راهنماییم کرد و تا پای گور نبشته لطفعلی خان منو برد و قفل در رو باز کرد و اشاره کرد برم تو و بیرون ایستاد .
http://farm4.static.flickr.com/3160/2374734678_24dd723049_o.jpg
اتاقکی شبیه پاسیو که توش پر از گلدون بود و به دیوارش لوحی سنگی زده بودن و در کنارش عکسی از لطفعلی خان و در پایین هم سنگ قبر . مطابق معمول با بی سلیقگی تمام تزئین شده بود ! چندتایی عکس گرفتم و اومدم برم که سرایدار گفت : پس فاتحه چی شد ؟
- فاتحه ؟ من که مسلمون نیستم !
هزاری رو در آورد و پرت گرد جلوم و گفت : پول غیر مسلمون خوردن نداره و رفت ...
http://farm3.static.flickr.com/2074/2374734698_3201568c31_o.jpg
دیگه این مدلیشو ندیده بودم . از اطراف چندتایی عکس گرفتم و اومدم بیرون . خود محیط امامزاده به همه چی شباهت داشت جز همون امامزاده ! یه طرف اجاق و دیگ های بزرگ یه طرف کلی کبوتر . یه طرف مرغ و خروس . یه طرف 2 تا کامیون . یه قسمت گل کاری بود و خر در چمن خوبی بود ! بازار هنوز خلوت بود و بعضی قسمت ها کلن تعطیل .
http://farm4.static.flickr.com/3149/2374940700_bf71438c36_o.jpg
http://farm3.static.flickr.com/2034/2374940716_7853244cdb_o.jpg
http://farm3.static.flickr.com/2399/2374940710_658d2d1bb7_o.jpg
بازار به این شکل رو خیلی دوست داشتم ببینم و فکر میکردم خیلی زیباست ولی در عمل فهمیدم بازار با چراغهای رنگی و موج جمعیت و فروشندگانش بازاره و بدون اونها لطفی نداره .

ادامه دارد ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001