فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, March 08, 2008
راز پولداری :

پدرم یه تکه کلام داره که میگه : آدم پولدار اگه پول خرج کنه پولدار نمیشه ! حالا اینو چطور تعبیرش میکنین نمیدونم ولی این حرف حقیقت داره و اگه تو نخ بعضی آدمهای پولدار برین میبینین که چقدر خسیس و چُس خورن و پول برای هر چیزی خرج نمیکنن و اگر هم خریدهای گنده گنده و کلان انجام میدن بدونین که در مقابل دو برابرش رو بدست میارن و اینطور نیست که مثلن طرف 500 تومن بی حساب و کتاب و مثل آدمهای عادی که تا دوزار پول دستشون میاد و بهش کبریت میکشن فقط برای اینکه به قسمتی از آرزوهاشون رسیده باشن یا نیازشون رو برطرف کنن , خرج کنه . در واقع اصل بر اینه که وقتی یه تومن پول داری مجازی هزار تومن خرج کنی !!!!!!!!!! و اگه یه تومن پول داشته باشی و یه تومن هم خرج کنی که پولدار نمیشی و این همونیه که آدمهای عادی انجام میدن بجای اینکه اون یه تومن رو بچه دار کنن و کاری کنن که 4 قلو فارق بشه , ترتیبش رو میدن . بعد در جای دیگه میبینین همین آدمهای به اصطلاح پولدار برای مثلن خرید یه شیر , چنان خساستی به خرج میدن که دلت میخواد چنان کلنگ رو توی مغزشون بکوبی که از حلقشون بزنه بیرون ! مثلن طرف بجای اینکه بره شیر پاکتی بخره , میره 2 ساعت تو صف میایسته تا شیر سوبسید دار آبکی بخره مبادا 450 تومن اضافه تر خرج کنه . از نظر این آدمها پول رو باید جای خودش خرج کرد ! حالا اینکه کجا مورد داره و کجا نداره , مساله ای هست که فقط از زاویه دید این آدمها خونده میشه ! این قضیه رو گفتم نه برای اینکه همه پولدارها اینطوری باشن , نو کیسه ها و تازه به دوران رسیده ها و اونهایی که یه شبه از گوز به عرش میرسن , چیزی تو این مایه هان و نمیتونن اون اصالتشون رو ترک کنن . بُعد روانشناسانه این موضوع هم اینه که ذاتن انسان از ثروت خوشش میاد و متاسفانه هر چقدر بیشتر در میاری بیشتر شیفته میشی و حریص تر و برای همینه که کسانیکه پولشون از پارو بالا میره همچنان تا دم مرگ دنبال پول هستن بدون خستگی . میبینی طرف 120 جای بدنش متلاشی شده و قلبش پوکیده و کلیه نداره و فشار خون و چربی و مغزش تاول زده و معده نداره و سرطان کون گرفته و ... ولی همچنان ذکرش پول در آوردنه و مغزش در حال چرتکه انداختن ! این قشر بیشتر قشر بازاری ها رو شامل میشه که حتا آب خوردن و نفس کشیدنشون هم با حساب و کتاب همراهه و باید ببینین تا باورتون بشه . آدمهایی که زمانی از حجره داری و دوره گردی به تجارت و تشکیل کارتل رسیدن , میبینی همچنان بربری خالی سق میزنن و آب دوغ خیارشون براهه و روی زمین میخوابن و ... مساله سر درازی داره :

مادرم یه عمو داره به اسم فریدون که توی پدر سوختگی و خسیسی رو دست نداره . یه زن پدر سوخته تر از خودش هم داره درست مثل خودش و حتا میشه گفت فجیع تر از خودش به اسم زری . با اینکه سنی ازش گذشت ولی زن خیلی عجیب و خل و چلیه . یکی از حماقت هاش که هنوزم که هنوزه توی فامیل ورد زبون هاست اینه که خانم تو سن 49 سالگی هوس بچه کردن و حامله شدن و یه کاکل زری هم پس انداختن اونم با وجود داشتن نوه !!!! از خسیسی این زن هر چی بگم کمه . مثلن اینکه مادرم میگفت این زن تمام همسایه های کوچه شون رو ذله کرده و وقتی غذا میخواد درست کنه , مواد غذاییش از محله تامین میشه . مثلن میخواد کوکو سیب زمینی درست کنه ؛ تخم مرغ میره مثلن 3 تا از فلان همسایه میگیره . سیب زمینی از اون یکی و پیاز از اون یکی و یهو میبینی کوکوش جور شد ! یا مثلن میره میگه 2 قاشق رب دارین ؟ خب وقتی مقدار کم باشه کسی دریغ نمیکنه و ... ! یا مثلن قدیما خونه اینا میرفتیم , شوهرش میرفت یه دونه صابون از بقالی میخرید و زنه هم میگرفت از وسط با کارد اره ای نصف میکرد و میذاشت توی دستشویی ! آخرای مهمونی هم میگرفت صابون رو جمع میکرد و لای نایلون میپیچید برای دفعه بعدی !!!! حالا نه که فکر کنین اینا بدبخت بیچاره هستن . عموی مادرم چند هکتار باغ میوه توی اصفهان داره و 5 تا خونه تو تهران که همه رو هم داده اجاره و ... با این همه اینقدر اینا خسیسن .

چند روز پیش خانم زنگ زده بود به من که کارگر سراغ داری بفرستی برام ؟ منم سادگی کردم و بیوک آقا , هیولای 2 متری رو که خواهرم بهم معرفی کرده بود شماره ش رو بهش دادم و قرار شد زنگ بزنه بهش تا بره خونه ش رو تمیز کنه ! فرداش دوباره زری زنگ زد و گفت شیوا کارگرت خیلی خوبه و امروزم زنگ بزنم میاد ؟ گفتم آره بابا از خداشه . بگو بیاد . دیروز صبح زود با آرتین رفتیم یه وانت گل و گیاه و درخت خریدیم برای باغ که بجای گل های یخ زده زمستون امسال بدیم بیوک آقا بکاره . ساعت 10 زنگ زدم بهش تا بیاد و حدودای یازده رسید و مشغول کار شد . عصر که کارش تموم شد و موقع حساب کتاب شد , گفت : 100 تومن میشه !
برق از سرم پرید و گفتم : تو که 20 تومن قیمتت بود من 50 تومن بهت میدادم . چی شد یهو 100 تومن کردی ؟؟؟؟
- خانم آخر زندگی خرج دارد . بنده دو روز است خانه فامیل شما کار 10 نفر راه کرده ام .
خونه فامیل من کار کردی به من چه ربطی داره ؟ تازه باید خوشحال باشی برات مشتری جور کردم , جای تشکرت از من دو برابر داری میگیری ؟
- خانم شرمنده ها ! ولی این فامیل شما پول به ما نداد , دستی هم از ما یه پولی گرفت و گفت با شما حساب کنیم !!!!!
فکر کردم داره دبه در میاره ازم پول بگیره و گفتم صبر کن الان میام . رفتم تو و زنگ زدم به خواهرم و جریان رو براش گفتم . گفت : خاک تو سرت چرا به زری گفتی ؟ تو مگه نمیشناسیش ؟ پارسال هم من یه کارگر فرستاده بودم براش , پدر کارگره رو در آورد هیچی , یه پولی هم دستی ازش گرفته بود بعنوان قرض و آخر هم بهش نداد و کارگره هم هر جا من معرفی میکردم میرفت دو برابر میگرفت ازشون تا پولش در بیاد !
برگشتم پیش بیوک آقا و پولش رو بهش دادم و گفتم : دیگه بهت زنگ زد جوابشو نمیدی و خونشون هم نمیری ! گفت : دیگه غلط کنم برم اونجا . بعدن فهمیدم سر تا پای خونه رو داده بود تمیز کنه و بچه داری کرده بود و لباس شسته بود و ظرف شسته بود و حتا غذا هم براشون درست کرده بود و تازه گفته بودن شب هم بمون که به زور از دستشون در رفته بوده و یه قرون هم بهش نداده بودن و خانم تازه به بهانه اینکه 20 تومن به من بده فردا اومدی بهت بر میگردونم با دستمزدت , یه پولی هم دستی ازش گرفته بود و .....

امروز دوباره زری زنگ زد و گفت : شیوا این کارگری که معرفی کرده خیلی عالی بود . ولی نمیدونم چرا دیگه تلفنمو جواب نمیده . خبری ازش نداری ؟
- نه زری جون خبر ندارم . مگه هنوز کارگر میخوای ؟
آره . هنوز کلی از کارهام مونده .
- کارگر زن میخوای ؟ دو تا سراغ دارم خیلی عالی هستن و فرز و زرنگ و خیلی هم ارزون میگیرن . صبح تا شب کار کنن 5 تومن .
راست میگی ؟؟؟؟؟ بفرستشون شیوا . همین الان میتونی ؟ تا یکساعت دیگه اینجا باشن ؟
- آره . همین الان زنگ میزنم !!!!

تلفن رو که قطع کرد گفتم یک بلایی سرت میارم کیف کنی . زنگ زدم به خاله آرتین و گفتم میخوام خونه تکونی کنم و دو سه تا زن زبر و زرنگ میخواسم . این خاله آرتین سرش درد میکنه واسه این کارها و یه زن خبیثیه که دومی نداره و مخصوصن اینکه چشم دیدن منو نداره چون میخواسته دختر ترشیده ش رو بندازه به آرتین و دیگه خودتون بدونین چقدر از من متنفره . اونم تا فهمید قضیه چیه گفت : تا یکساعت دیگه 4 تا زن کاری میفرستم برات و اصلن نگران نباش و آدرس بده !!!! خوشبختانه آدرس خونه م رو نمیدونست و منم فوری آدرس زری رو بهش دادم و گوشی رو قطع کردم . خودم مجسم میکردم که الان 4 تا زن لش و لوش و لاشی رو میفرسته اونجا و چه شود !!
عصر شد و خبری نشد . داشتم کم کم به این نتیجه میرسیدم که زری از پس اینا بر اومده که تلفن زنگ خورد و خود زری بود و الو نگفته زد زیر گریه و اول کلی منو نفرین کرد و بعد هم شروع کرد جریان رو تعریف کردن که :
نشسته بودم دیدم زنگ میزنن و درو که باز کردم 4 تا زن خراب اومدن تو خونه با 8 تا بچه . ( این بگه اینا خرابن یعنی خیلی فجیع بودن ) هاهاها ... اول قرار شد دیوارها رو پاک کنن . بچه هاشونو دادن دست من نگهشون دارم و خودشون مشغول کار شدن . اونم چه کاری . فس فس . دو تا کهنه میکشیدن , دو ساعت هرهر کرکر میکردن . هنوز نیم ساعت نشده گفتن چایی بیار . شیرینی بیار . ناهار برامون چلو کباب بگیر . شیوا جون به فری ترسیدم بگم بره غذا بگیره , خودم رفتم از چلوکبابی سر کوچه بخرم . وقتی برگشتم چشمت روز بد نبینه دیدم دو تاشون نیستن . دنبالش گشتم دیدم یکیشون رفته تو بغل فری داره باهاش لاس میزنه اون یکی هم تو اتاق خوابم داشت کمدهام رو میکشت و ... اومدم بیرونشون کنم هر 4 تا ریختن سرم و کتکم زدن و بعد نشستن غذاشونو خوردن و نفری 50 تومنم ازم گرفتن تا رفتن . الانم رفتم دیدم انگشتر و ساعت و چند تکه از لباسهام نیست .

آقا تلفن رو که قطع کرد منفجر شدم از خنده ... دلم خنک شد ! بعد گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به خاله آرتین تا به اونم یه حالی بدم . انگار اونم منتظر تماس من بود ولی انتظار نداشت خندون باشم و باهاش احوالپرسی کنم . با تعجب پرسید : خونه تکونی تموم شد ؟ گفتم آره . کارگرهاتون عالی بودن . دستتون درد نکنه . با تعجب پرسید : راست میگی ؟؟؟ گفتم : آره بابا خیلی عالی بودن . درست همونطوری بودن که من میخواستم و یعنی بهتر از این دیگه نمیشد . اگه بازم بخوام میتونی برام جورشون کنی ؟؟؟ چند ثانیه ای مکث کرد و برای اینکه ضایع نشه گفت : آره شیوا جون . هر وقتی بخوایی بهشون میگم . مطمئنی خوب بودن ؟ گفتم : آره بابا خیلی خوب بودن . به هر حال زنگ زدم ارتون تشکر کرده باشم .
گوشی رو که قطع کردم بازم زدم زیر خنده ! دو تا حال گیری اساسی از دو تا آدم پدر سوخته . سرای آدم خسیس اینه که اینطوری نقره داغش کنی و سزای آدم بد ذات کینه شتری اینه که اینطوری ضایعش کنی .



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001