فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, February 05, 2008
جدول :

جدول حل کردن از اون کارهایی هست که وقتی آدم بعد از یک روز کاری دچار یاس فلسفی میشه و بقول معروف مخش میگوزه , باعث میشه برای مدتی از همه چیز جدا بشی و بتونی مغزت رو کمی آرامش ببخشی . معمولن کارهای خیلی پیش و پا افتاده ای وجود دارن که ما بخاطر سادگی اصلن به سراغشون نمیریم . یکیش همین جدول و یا کتاب خوندنه که معجزه میکنه . در عوض عادت کردیم وقتی فکرمون ناراحته و یا غمی توی دل داریم و افسرده هستیم و حوصله مون سر رفته , بریم یه مشت قرص آرامبخش بریزیم تو حلقمون تا مغزمون آروم بشه . در صورتیکه درمانش این نیست که تنها خطر و عوارضش برای آدم میمونه . خوندن یک کتاب میتونه کار یه والیوم 20 رو بکنه . البته کتاب داریم تا کتاب . بعضی کتاب ها هست که وقتی شب شروع میکنی به خوندنشون تا خوابت بگیره , یهو میبینی صدا گنجشک ها و غارغار بلند شد و ساعت 7 صبحه و تو چنان توی کتاب غرق شدی که صبح شده ! و برعکس بعضی کتابها هستن که 2 – 3 صفحه که از بس چرت و پرت هستن که غش میکنی !!!
معمولن آخر شب ها با آرتین میشینیم جدول حل کردن . شام رو که میخوریم و مرتیکه رو میخوابونم , میام پایین و یه سی دی موسیقی کلاسیک که معمولن هم بیشتر وقتها 4 فصل هست میذارم و چای بابونه میخوریم و حرف میزنیم گاهی هم دعوا . بعضی وقتها هم که حوصله هیچ کاری رو نداریم یا حرفی نداریم میشینیم جدول حل کردن , دو تایی و گاهی هم نوبتی . مثلن اون تلویزیون نگاه میکنه و من جدول حل میکنم و برنامه من شروع میشه , اون باقی جدول منو حل میکنه و من برنامه م رو نگاه میکنم . حالا وای به زمانهایی که اون زودتر از من جدول رو بگیره دستش و حل کنه و بعد نوبت به من برسه ! فجایع وحشتناک ادبی توی خونه های جدول رخ میده و استخون های دهخدا که اینهمه برای زبان پارسی زحمت کشید شروع میکنه به ویبره زدن توی قبر !!!! آقایون همونطور که میدونین مغز ندارن و اگرم داشته باشن , مغزشون توی کمرشون یا لای پاشونه یا کلن مملو از کود فسفره ! حالا وای به اینکه بخوان این مغز رو به تحرک در بیارن و از آکبندی خارج ... نتیجه چیز عجیبی در میاد . نمونه ش همین امروز .

لنگامو دراز کرده بودم رو میز و داشتم میوه میخوردم و فیلم Apocalypto که این مرتیکه روان پریش خون آشام , مل گیبسون ساخته رو نگاه میکردم و آرتین هم داشت جدول حل میکرد و هر از گاهی نیم نگاهی به تلویزیون می انداخت و هی چرت و پرت میگفت و اعصاب منو خرد میکرد ! طبیعیه که وقتی مل گیبسون فیلمی میسازه شما فقط صحنه های فجیع آدم کشی و خونریزی تو اون فیلم میبینین و آرتین هم که جهود و ترسو , هر جا که صحنه قتل و آدمکشی داشت فوری جدول رو میگرفت جلوی چشمش تا مثلن نگاه نکنه و هی میگفت : تو چطور زنی هستی که از این صحنه ها لذت میبری ؟
- بدبخت ! آخه از خودت اینو بپرس که تو چطور مردی هستی که از یه قطره خون میترسی ؟
آخه این یه قطره خونه ؟ قلب آدما رو دارن زنده زنده از سینه شون میکشن بیرون و سرشونو میبرن تو میگی یه قطره خون ؟؟؟؟
- خب خنگول اینا اون زمان طبیعی بوده و دارن قربانیشون میکنن برای خدایانشون , ببین لذت ببر !
میخوام صد سال لذت نبرم ! چقدر تو سنگدلی ! حیف من !
- آره واقعنم حیف تو . احساساتت منو کشته . مامان جونت یادت رفته شاهکارهای بچگیت رو میگفت که دم گربه رو میزدی تو نفت و آتیش میزدی ؟؟؟ قورباغه ها رو به سیخ میکشیدی زنده زنده و کباب میکردی ؟ حساس ... نارنجی ... جیگر ... بمیرم برات با این کوه احساسات ..
به جان خودم از خودش در آورده . داداشم منو اغفال میکرد .
- پس بشین سر جات اینقدر احساسات لطیف منو زیر سوال نبر و اینقدرم وراجی نکن که کنترل تلویزیونو تو مخت خرد میکنم ها ! بذار ببینم چی میشه آخرش !

خلاصه فیلمه تموم شد و آقا هم نشست سر فوتبال تماشا کردن . منم مشغول حل کردن جدولی شدم که آرتین نصفشو حل کرده بود ارواح ننه ش . چشمتون روز بد نبینه . هر چی این خونه های جدول رو میخواستم با هم جور کنم میدیم نمیشه ! خدایا آخه چرا اینطوری شده بود ؟ بعد میرفتم خونه هایی که آرتین پر کرده رو چک میکردم میدیم غلط نوشته و برای همینه که حروف در نمیاد . حالا غلط هاش بخوره تو سرش ! یه چیزایی نوشته بود که دو ساعت داشتم میخندیدم :
جن مونث رو نوشته بود : جنده ! میگم خاک تو سر ! مگه هر چیزی رو آخرش ( ه ) اضافه کنی میشه زنونه ؟ میگه مگه ندیدی به زن مُرده میگن مرحومه مغفوره ؟ موی شیر رو نوشته بود : پشم ! میگم پدر سگ شیر پشم داره یا یال داره ؟ میگه بابا من فکر کردم تنشو میگه !!!!!!! یا رفقا رو نوشته بود : بر و بچ ! میگم آخه تو جدول زبون کتابی می نویسن یا زبون عامیانه که تو نوشتی بر و بچ ؟ هاهاها دیوانه ست به خدا ! دیوانه ...

یه دری وری هایی نوشته بود که دیگه من جدول حل کردن رو گذاشته بودم کنار و هی میخوندم و غش غش میخندیدم و اینم اعصابش خرد شده بود و هی میگفت ساکت بذار ببینم فوتبال چی شد ... آخر هم اینقدر خندیدم که شاشیدم تو شورتم و جدولو کوبیدم تو سرش و ...
آقا هنوزم تکرار میکنم : آدم نمیشین شما مردا . عمرن ... محاله محال !!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001