فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, February 12, 2008
22 بهمن :

روز کثیفیه امروز . روز سرخوردگی و نابودی و ذلت ملتی بزرگ . همیشه دلم خواسته زمان به عقب بر میگشت ولی متاسفانه دو چیز در جهان هستی هستن که هرگز به گذشته بر نمیگردن . یکی زمان و یکی عمر انسان که اگر این دو به عقب بر میگشتن و یا مثل بازیهای کامپیوتری قابلیت Save و Load داشتن , شاید جهان بهشت میشد .
29 سال قبل در چنین روزی شالوده یکی از کثیف ترین حکومت های جهان پی ریزی شد . حکومتی که پایه های اون با دروغ و ریا و خون بنا شده . حکومتی که امروز باعث شده ملتی بزرگ , در قهقرا قرار بگیرن . ملتی که بی انگیزه باشن . سر خورده از روزگار . ناامید . بی هدف . دروغ گو و پلید . خودخواد و زیاده خواه . حریص . پست و رذل . دروغ نیست اگر بگیم تمام این القاب به تک تک ما کاملن و به سادگی میچسبه . همه ما دروغگو و بد ذات هستیم . من , تو .. همه ! و فقط مایی که در این کشور زندگی میکنیم . مایی که در این کشور ریشه گرفتیم و رشد کردیم و بزرگ شدیم .
نباید ناراحت شد و از حقیقت فرار کرد چون ذات همه ما پلید و نیرنگ بازه . در واقع باید هم همین باشه و اگر غیر از این بود جای تعجب داشت . میدونین چرا ؟ چون در کشوری زندگی میکنیم که صداقت یعنی حماقت . صاف و ساده و بی ریا بودن مساویست با محروم شدن از حقوق اجتماعی ناچیزی که داری . در همه امور و در همه شئونات این زندگی نکبت بار باید دروغ گفت باید دو رو بود . باید حقیقت رو کتمان کرد . در غیر این صورت از زندگی ساقط میشی .
ما عادت کردیم دروغ بگیم . صورتمونو با سیلی سرخ نگه داریم . همیشه ادعا کنیم میدونیم و عاقلیم . همیشه وانمود میکنیم ما بهترین و صادق ترین انسانها هستیم در صورتیکه کذاب ترین و بدترین ها هستیم . بهترین های ما , بدترین های ما هستن . و باید بود . باید اینگونه بود . در جنگلی بزرگ سرگردانیم و قانون جنگل فقط یک قانونه . اگه نخوری , میخورنت . در این جنگل قدرت حرف اول رو میزنه . قوی نباشی , نابود میشی و شالوده قدرت در نکبت و ریا و دروغ پی ریزی میشه چون این قدرت نامشروع و بر پایه دروغ بنا شد و گریبانش همه ما رو گرفت . پس ناچاری همین باشی .
در محیط خانواده و زمانیکه نوزادی , با دروغ آشنا میشی و باید از ترس لولو بخوابی . وقتی رشد میکنی و میری توی باغچه ؛ مادرت برای اینکه بیایی بیرون اولین دروغ ها رو سرهم میکنه : بیا بیرون ! جوجو میخورت !!!!! و این جوجو 20 سال بعد تبدیل به لولو سر خرمنی بنام دولت میشه ! دولتی که دیگه جوجو نیست و با کسی شوخی نداره !
تا حالا با ایرانیانی برخورد کردین که درست در زمان انقلاب از ایران رفتن و دیگه قدم به این خاک نکبت زده نذاشتن تا به امروز ؟ من زیاد دیدم . زیاد سر و کار داشتم . آدمهای خیلی خوبی هستن و یا لاقل میشه گفت آدمهای خوب و پاکی بودن چون اونا رو هم ما خراب کردیم . اونا رو هم بد گمان کردیم و شدن مثل مارگزیده هایی که از ریسمان سیاه و سفید میترسن . حالا اگه با تمام وجود جلوشون قسم بخوری که کاری نکردی یا حقیقت همینی هست که داری میگی , دیگه باورت نمیکنن . درست مثل همون خارجی های بدبختی بودن که زمانی هیچی سرشون نمیشد و ساده و بی ریا بودن . ولی حالا همه خارجی ها شدن ختم روزگار .
تا حالا توی اداره مهاجرت کشورهای خارجی پرسه زدین ؟ تا حالا تقاضای ویزای کشوری خارجی یا تقاضای پناهندگی کردین ؟ تا حالا پاتون به سفارت کشوری خارجی باز شده ؟ اگه سر و کارتون با این افراد و این مکان ها افتاده باشه معنی صداقت ایرانی رو بخوبی متوجه میشین . معنی کاری که ما با اینها کردیم رو میفهمین . میفهمین که 20 سال قبل وقتی میرفتی اداره مهاجرت و تقاضای پناهندگی میکردی و بهت میگفتن چرا میخواهی پناهنده بشی ؟ و تو به دروغ میگفتی چون تو کشورم منو میکشن و درجا بهت پناهندگی میدادن و امروز وقتی که از ترس زندان و اعدام از کشورت فرار میکنی و قاچاقی و به سفارت کشوری پناهنده میشی برای حفظ جونت و یه بغل مدرک و پرونده نشونشون میدی که جونت در خطره , تو رو دستبند میزنن و تجویل مقامات کشورت میدن و میگن : برو این خالی ها رو برای عمه ت ببند !!!!!!!

و حالا بیچاره اون ایرانیانی که سالها دور از وطن بودن و بعد از سالهای سال بیخبری و بسته بودن راه ارتباط با گشوده شدن ناگهانی درهای ارتباط جهانی یا همون اینترنت , سرخوش و شادمان سعی کردن پلی بین دو نسل درون و خارج بزنن و ارتباطاتی برقرار کنن و از چند و چون این دو نسل با خبر بشن غافل از اینکه چه افعی های خوش خط و خالی در کمینشون نشستن . بیچاره ها فکر کردن نسلی رو میبینن که صادق و انسانه و میتونن بهشون اعتماد کنن . ولی فقط همون ارتباطات اولیه حالیشون کرد که با موجوداتی طرف هستن که حتا روح خودشون رو هم فریب میدن و به شیطان درس میدن . با انسانهایی روبرو شدن که از هویتشون گریزان بودن . با انسانهایی روبرو شدن که حتا به خودشون هم شک داشتن . کسانیکه ختا وحشت داشتن خود واقعیشون رو نشون بدن . با افرادی روبرو شدن که نقاب به چهره داشتن . نقابهایی زیبا و فریبنده و در پشت این نقاب , ابلیسی قرار داشت که ذره ذره به ذات پاک این انسانها رخنه میکرد و اونها رو فاسد .
و چه جذاب بود برای این دغل بازان فته بر انگیز , پیدا کردن طعمه های بی ریایی که هر حرفی رو باور میکردن . چقدر فریبنده و جذاب بود این شکارهای ساده . فکرشو بکن در دنیایی زندگی میکردی که پدر به مادر دروغ میگفت و مادر سر پدر شیره میمالید . بچه به هر دو دروغ میگفت و هر دوی والدین به فرزند دروغ میگفتن . جامعه به خانواده دروغ میگفت و خانواده به جامعه و جامعه به حکومت و حکومت به همه و حتا سر خدا هم گلاه میذاشتن در صورتیکه حکومتشون الهی بود و بیچاره این خدای مادر مرده که به اونم رحم نکردن ! نیرنگ حکم بقا بود برای همه ما . شده بود فرهنگ ما . فرهنگ جالبی هم بود . فرهنگی که ریشه در فقر و محرومیت داشت . فرهنگی که ریشه در کاستی ها و کمی ها داشت . فرهنگی که ریشه در فساد داشت . فرهنگی که ریشه در بقا داشت . وقتی میدیدی دروغ نگی کارت راه نمی افته , جونت به خطر میافته , از امکانات جامعه محروم میشی , حقت رو میخورن , شکمت گرسنه میمونه , باید دروغ میگفتی و بجز این چاره ای نداشتی . مگه میشه همرنگ جماعت نشد و دووم آورد ؟
مادری که کوپن شیر سهمیه شده برای بچه ش میخواست و کفافش رو نمیداد باید دروغ های شاخدار سر هم میکرد تا سهمیه بیشتری بگیره . وقتی توی صفی می ایستادی که مطمئن بودی بهت نوبت نمیرسه , باید داشتن بچه یتیم و حامله بودن و بیمار بودنت رو بهانه میکردی . وقتی منشی دکتری بهت وقت نمیداد و میگفت 6 ماه دیگه بیا , باید به دروغ میگفتی از شهرستان اومدی و جایی برای خواب نداری و ... ! وقتی هم میدیدی ترفندهات کارگر افتاده , این ترفندها رو همه جا بکار میبردی و اینبار زنگ میزدی به دکتر و یکراست میرفتی سر اصل مطلب و خودتو شهرستانی معرفی میکردی . همون اول صف غش میکردی و خودتو به موش مردگی میزدی ! نسخه دروغین دکتر دستت میگرفتی و از صد نفر گدایی میکردی . هر روز کیف پولت گم میشد و از مردم گدایی میکردی ! لباس مامور دولت رو میپوشیدی و مردم رو سرکیسه میکردی ! سنگ مفت بود و گنجشک از اون هم مفت تر ... پدر وقتی پول نداشت خرج خانواده کنه به دروغ رو میاورد . جایزه قبولی فرزندش رو نداشت بخره و میگفت سال دیگه برات میخرم . میدیدی ازدواج کردی و هنوز هدیه پدرت به دستت نرسیده ! مادر وقتی از پدر خسته بود و پی ریزی خیانت رو میچید , به دروغ پناه میبرد . اینقدر دروغ گفتیم و اینقدر پیچ تاب بهش دادیم تا شد جزئی از زندگی ما . امروز اگه کسی دروغ نگه تعجب میکنیم ! امروز اگه کسی خودش باشه تعجب میکنیم . امروز اگه کسی در خونه ت رو بزنه و ازت پول بخواد خودش میدونه جوابت نه! هست . ولی دیروز اینطور نبود .. اینقدر هم قشنگ خودمونو توجیه میکنیم و میگیم : طرف لازم نداره و میخواد بگیره فلنگ رو ببنده . و عجبا که همین هم هست ! انگار تو این شهر کذابان , همه دست هم رو میتونن به سادگی بخونن الا اون بیچاره هایی که اینجا نبودن و با ما زندگی نکردن . میان ایران چنان تیغشون میزنیم که چند سال بعد تازه دوزاریشون میافته چه بلایی سرشون آوردیم . وقتی یه سفر میان ایران برای گردش و خرید , نمیدونن وقتی فروشنده جنسی رو 10 هزار تومن اعلام میکنه , قیمت واقعی اون جنس 500 تومنه !!! و اینو فقط یه حقه بازی میدونه که تو این مملکت زندگی کرده ! کسی میدونه که وقتی میره بقالی میبینه ؛ بقال داره با ماژیک روی قیمت احناسش خط میکشه تا اون جنس رو به هر قیمتی که خودش دوست داره بهت بده و تو هم میخری با رضایت کامل !!!!

از باز شدن درهای ارتباط بین ما و جهان خارج 10 سالی میگذره . در این ده سال مخاطبان ما محزون و سر خورده شدن و دارن به این نتیجه میرسن که قید ما و وطنشون رو برای همیشه بزنن . تشنه و عاشق کشورشون , ایران هستن . ولی وقتی به سر تا پای وطن نگاه میکنن هیچ آشنایی ای درش نمیبینن و حالشون از ما و کشورشون به هم میخوره و غربت رو به وطن ترجیح میدن . همه چی رنگ ریا میده . وطن اونی نیست که روزی بخاطر حفظ جونشون گذاشتنش و رفتن تا زمانی دوباره برگردن . هم وطن هاشون چقدر غریبه شدن ... با هم سال نوری فاصله دارن . امروز در 22 بهمن ماه 1386 , سر آغاز حکومتی رو مثلن جشن میگیریم که باعث شدن ملتی فنا بشن و این ذلت بیافته . از همون روزی که خمینی ملعون بیشرف و بزرگ شارلاتان جهان , بعد از برگشت به ایران و تکذیب تمام قول و قرارهای خودش با انقلابیون باعث شد حکومتی تشکیل بشه که پایه در دروغ و ریا داشت , ایران هم نابود شد ... امروز ما مردم ایران از بخت بد خودمون خون گریه میکنیم . ولی کار بیهوده ای میکنیم . چون ما بعد از 29 سال داریم دستاوردی رو نوش جان میکنیم که خودمون پختیم . خودمون پرورش دادیم و خودمون پذیرفتیمش . ما طرفدار خکومتی شدیم که با دروغ روی کار اومد و حامی اون شدیم و حتا نخواستیم فکر کنیم که وقتی حکومتی با دروغ پایه ریزی میشه , نمیتونه مردمی باشه . نمیتونه تابع دموکراسی و آزادی باشه و زمانی این حقیقت رو فهمیدیم که خودمون هم جزئی از اون شدیم . حالا امروز ما از این مینالیم که چرا گرفتار هیولایی هستیم که هستی ما رو به غارت میبره و جرات نداریم اعتراض کنیم . در صورتیکه این حکومت شایسته ماست و لیاقت ما چنین حکومتیه . این حکومت برازنده ماست . مایی که خودمون هم مثل اونیم . ما افتخار کشورمون اینه که 80% جمعیتش جوان و تحصیلکرده هستن . ولی همین جماعت تحصیل کرده و جوان ما دچار بیماری عجیبی هستن . بیماری دروغ گویی ! بیماری وقاحت ! بیماری شارلاتانی ! بیماری هزل گویی و رکیک گویی ! بیماری توهین به خود و هر عقیده مخالف خودشون ! توهین به انسان و انسانیت ! بیماری شکاکیت رو داریم . به سایه هم شک داریم . هیچ کدوم ما به هم اعتماد نداریم . هیچ حرفی رو به سادگی باور نمیکنیم .
امروز فریاد کسانی رو میشنویم که به حال مردم ما گریه میکنن . به حال جوون های ما . بیچاره ها نمیدونن برای این خیل عظیم بیماران , درمانی و عاقبتی نیست . شاید بهتر باشه بجای اینکه اونها رو زیر تیغ اتهام قرار بدیم فقط به این بسنده کنیم که : نیش عقرب نه از ره کین است , اقتضای طبیعتش چنین است ... بله ! وقتی در دروغ بزرگ میشی , ذاتت میشه دروغ . تقصیر نداری . با اندوهی عظیم اعتراف میکنم که من و همه ما ذاتمون دروغگوست . ذاتمون شکاکه . اینقدر بی اعتمادیم به هم که همدیگه رو دوست خطاب میکنیم . با هم صحبت میکنیم . با هم رابطه دوستانه داریم . ولی وقتی قرار میشه با هم ارتباط رودر رو داشته باشیم , همدیگه رو به اطلاعاتی بودن متهم میکنیم . به جاسوس بودن . به خائن بودن ! به همین سادگی . وقتی پدر و مادرت از پشت بهت خنجر زدن , از غریبه انتظار چی داری ؟ و ما اینطور بزرگ شدیم و این درد بزرگیه ... این طاعونی برای نسل ماست . ما نه تنها نسل سوخته هستیم , که نسلی بیمار و کذابیم ... دوست داشتم دکمه Load زندگی رو میزدم و به عقب بر میگشتم و همه پل های خراب پشت سرم رو درست میکردم ولی متاسفم که زندگی بازی کامپیوتری نیست و از همه مهمتر اینکه زندگی بازیچه دست آدمهای احمقی مثل ما نیست ... فراموش شدیم و همه رهامون کردن , کاش اینها فراموشمون نمیکردن ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001