فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, February 26, 2008
خونه تکونی ( 2 ) :

این خونه تکونی ما هم داره میشه قوز بالا قوز و مساله ساز ! دیروز موقع نصب کردن پرده ها از رو نردبون تالاپ افتادم پایین و باسنم به لقا الله پیوست برای ساعتی و نمیتونستم نه بشینم نه سرپا بایستم ! تقصیر آرتین هم بود . مثلن نردبون رو گرفته بود و یه چشمش به تلویزیون بود و یه دستش هم سیب . نردبون هم روی کف مرمری و لیز بود . این شد که بعد از نثار کلی فحش به آرتین مترسک , قرار شد زنگ بزنیم و یه کارگر برداریم بیاریم تا باقی کارها رو اون انجام بده . کارگر افغانیم , گل احمد , هم رفته بود افغانستان و نمیدونستم از کجا کارگر بیارم . به خانواده آرتین هم نمیشد بگیم و خودشون عمله سرخود بودن و پا میشدن می اومد و کلی هم منت سر آدم میذاشتن ! زنگ زدم به خواهرم و گفت : از خاله یه کارگر گرفتم و خیلی خوب کار میکنه . میخوای بگم بیاد ؟ گفتم آره و قرار شد فرداش بیاد و کارش رو شروع کنه .

ساعت 7 صبح بود که زنگ زدن . کون درد و بی خوابی ناشی از افتادن از نردبون یه طرف , بیدار شدن صبح زود هم یه طرف . آرتین رفت دم آیفون و چند دقیقه بعد هم اومد و گفت : گارگره اومده بدو بیا ! مغزم جرقه میزد ! خدا خفه کنه هر چی عمله ست که از سر بیکاری شبا ساعت 8 میخوابن و صبح ها هم از 4 صبح بیدارن و بدبخت ما .
خلاصه به زور از جام بلند شدم و لباس پوشیدم و لنگان لنگان رفتم ببینم این جانور کیه ؟ چشمتون روز بد نبینه ! یه هیولایی بود که دومی نداشت . هوار میزد از ناف ده اومده شهر . فرق راست و لُپ گلی و عطر شابدالعظیمی و فرم لباسهاش هم مشخص بود که به گند و گه ما شهر نشین های از کون ماموت افتاده هنوز آلوده نشده و اصالت و انسانیت داره . آرتین 191 سانتی پیشش سوسک بود ! فکر کنم راخت 2 متر رو قد داشت و 4 شونه و هیکلی و تقریبن چیزی تو مایه های گودزیلا ! دهن باز کرد و سلام که گفت , یک لهجه غلیظ ترکی ای داشت که کم مونده بود بترکم از خنده . بیخود نبود خواهرم میگفت یه روزه خونه منو شست و آبکشی کرد !!!! فقط یه ترک میتونه مثل خاور کار کنه , بدون خستگی !! موجود مخوفی بود . کارش رو با تمیز کردن لوسترها و بعد هم شستن پرده ها شروع کرد . هنوز ظهر نشده تمام لوسترها و پرده ها تموم شده بود .
هر نیم ساعت براش شیرینی و میوه و شیر قهوه میبردم , دفعه سوم برگشت گفت :
- خانم .. اگر میشد فقط به بنده چای بدهید . هیچ چیز دیگر نمیخوام . این چیزها با مزاج ما سازگاری ندارد !!!!!
راست میگفت . ترک ها به دو چیز زنده هستن . یکی چایی یکی هم بربری ! با چایی دوش میگرفت . از صبح تا ظهر نزدیک نیم کیلو چایی دم کردم ! اونم چایی ترکی که چیزش شبیه به مازوت میمونه . سیاه و غلیظ ! دیدم اینطوری نمیشه و قوری جواب نمیده . کتری رو آب کردم و گذاشتم جوش اومد و 2 مشت چایی خالی کردم توش و درشو بسته ! والا ...
موقع ناهار که شد , هر چی فکر کردم دیدم این هیکل رو که غذای معمولی سیر نمیکنه که . زنگ زدم 4 پرس چلوکباب براش سفارش دادم . حدود 40 دقیقه بعد پیک موتوری غذاها رو آورد و منم همه رو ریختم توی یه دیس بزرگ و دادم آرتین ببره براش . با این غذا قشنگ 6 نفر آدم سیر میشدن . بیست دقیقه بعد آقا غوله اومد و دیس خالی رو تحویل داد و تشکری کرد و رفت سراغ ادامه کارهاش ! یکساعت فقط میخندیدیم ...
کارش که تموم شد , دیدم بهتره ازش نهایت استفاده رو ببرم و گفتم دیوارها رو تمیز کنه .
وسطهای کار به آرتین گفتم بالا سرش باشه و میخوام برم دکتر این باسن بیچاره م رو نشون بدم . دیگه از دردش داشتم میمردم . نمیدونم لگنم در رفته بود , شکسته بود یا چی ؟ ولی خیلی درد داشتم و راه که میرفتم کمرم تا گردنم تیر میکشید و سر درد بدی گرفته بودم !

رفتم دکتر که یکی از دوستهای خواهرم بود و جریان رو براش گفتم و معاینه ای کرد و صد تا عکس نوشت و گفت زود بگیر بیار . خلاصه ما تا 4 بعد از ظهر از این رادیولوژی به اون یکی میرفتیم تا عکس ها رو گرفتیم و برگشتیم مطب و بعد از دیدن عکس ها گفت هیچی نیست و فقط ضرب دیده و یه سری ورزش داد و پماد و قرص برای درد و گفت یکماهی باهام مهمونه و کم کم خوب میشه !
داروها رو گرفتم و اومدم خونه . کارگره کارش تموم شده بود و داشت باغ رو تمیز میکرد . تعجب کردم به این زودی این همه دیوار تموم شده ؟ مگه میشه ؟ رفتم تو و به آرتین گفتم : همه دیوارها رو تمیز کرد ؟
- آره بابا یارو خیلی کار درسته !
رفتم بازدید ! چشمتون روز بد نبینه ! هر چیزی که به دیوار چسبیده بود , از جاش تکون نخورده بود و فقط دور تا دورش تمیز شده بود . مثلن تابلوها به دیوار بود و تابلو رو بر نداشته بود و دورشو شسته بود و رفته بود جای دیگه و تمام دور تابلوها سیاه مونده بود . یا مثلن تو آشپزخونه اجاق گاز و یخچال و فریزر رو جلو نکشیده بود تا پشتشو تمیز کنه و دورشو تمیز کرده بود و تف زده بود رفته بود ! گفتم : این چه مدل کار کردنه ! تف زده رفته الان خدمتش میرسم ..
- نمیخواد شیوا ! حالا یه کاری کرده دیگه بیخیالش شو ! گناه داره
یعنی چی ؟ پول میدم بهش تمیز کار کنه میخواستم اینطوری کار کنم که خودم میکردم ! دو برابر دست مزدش هم دادیم خورده که اینطوری کار کنه ؟
با آرتین رفتم تو باغ سراغ آقا غوله و گفتم : ببخشید این چه طرز دیوار شستنه ؟ هیچی رو که جابجا نکردین !
- خانم شرمنده ! ما میخواستیم بکنیم , آقاتون گفتن نکنیم و بزنیم بریم !
اومدم از آرتین بپرسم راست میگه دیدم آقا غیبش زده . بیخود نبود هی میگفت ولش کن و نمیخواد ازش سوال کنی ! خلاصه جفتشونو مجبور کردم همه اسباب ها رو بکشن کنار و پشتهاشونم تمیز کنن .

ساعت حدودای 8 شب بود که دیوارها تموم شد و باقی کارها موند برای فردا . ولش میکردی تا فردا صبح هم کار میکرد . خواهرم گفته بود بهش 20 تومن بده , من دیدم این کار 4 نفر آدم رو کرده و 50 تومن بهش دادم . اولش قبول نمیکرد و اینقدر گفتم تا گرفت . 1200 متر دیوار رو نصف روزه شستن فقط از عهده دو نفر بر میاد یا سوپر من یا یه ترک صفر کیلومتر !!!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001